افضلیت امام از دیدگاه اشاعره
مقدمه
اجمالاً باید بدانیم که اشاعره کمتر خود را درگیر تبیین دقیق معنا و ملاک افضلیت کردهاند. من تصور میکنم برای آنها این مسئله روشن بوده و نیازی به ورود به این میدان ندیدهاند. در این میان، از ابوالحسن اشعری نقل شده که او افضلیت را در اموری مانند علم، شجاعت، عدالت، صیانت از دین و حسن سیاست میدانست[۱].
وقتی در این نظر دقت میکنم، متوجه میشوم که از نظر او افضل برای امامت کسی است که در شرایط لازم برای امامت، از دیگران برتر باشد؛ زیرا اموری که ذکر میکند، همه درباره امر رهبری امت هستند.
از رئیس مذهب اشعری که بگذریم، چند قرن بعد، گفتاری را از سعدالدین تفتازانی (۷۹۳ق) میبینیم. او وسط یک بحث مهم است. در این بحث ابتدا ادله اهل سنت را برای اثبات افضلیت ابوبکر بر دیگران ارائه میکند؛ آنگاه به ادله شیعه اشاره میکند که آمدهاند تا امام علی (ع) را افضل از دیگران نشان دهند. پس از این دو مرحله است که او سخنی دارد و این سخن برایمان مفید است. او تصریح دارد که افضل کسی است که بیشترین ثواب و کرامت را نزد خدای متعال دارد.
این سخن تردیدی باقی نمیگذارد که در نظرگاه سعدالدین، افضلیت آنگاه حاصل میشود که کسی بیشترین ثواب و کرامت را نزد خدای مهربان داشته باشد. جالب آنکه، او دوباره بر این مطلب پای میفشرد که عموم مسلمانان در این باره و بر اساس همین مبنا، ابوبکر را افضل دانستهاند[۲].
این را هم اضافه کنم که او برای تقریر مدعای شیعه، به دلایل آنها اشاره میکند که آنها برای اثبات افضلیت امام علی (ع)، ایشان را عالمترین، شجاعترین، باسخاوتترین، صبورترین، فصیحترین، عابدترین مردم و... دانستهاند؛ اما در پایان تصریح میکند که منکر فراوانی فضایل امام علی (ع) نیست، اما این فضایل نمیتواند افضلیت به معنای کثرت ثواب و کرامت نزد خدای متعال را اثبات کند[۳]. لازم است به نکته دیگری نیز اشاره کنم. در فصل آینده خواهید دید که برخی متکلمان اشعری معتقدند که امام لازم نیست افضل باشد؛ زیرا گاهی فرد مفضول، مصالح امت را بهتر میشناسد.
شما فکر میکنید در اندیشه اینان افضل به چه معنا بوده است؟ درست است، تفکر آنها بر این اندیشه استوار بوده که افضل یعنی همان کسی که بیشترین ثواب را نزد خدای متعال دارد. معنای سخن ایشان این خواهد بود که گاهی کسی که بیشترین ثواب را نزد خدای سبحان دارد، آشنایی کمتری با مصالح امت دارد؛ بنابراین فرد مفضول که ثواب کمتری نزد خداوند متعال دارد، اما در اداره کشور توانمندتر است، باید به امامت برسد[۴].
به نظر میرسد صدای واحدی درباره لزوم یا عدم لزوم افضلیت امام از اشاعره شنیده نمیشود. حتی گزارشهای تاریخی عالمان اشعری نیز دراین باره ناهمگون است. پیمایشی گذرا در این باره، مرا با سه گزارش متفاوت از دیدگاه اشاعره آشنا ساخت:
اول. ابواسحاق شیرازی (۴۷۶ق) از دانشمندان اشعری تصریح میکند که بر اساس مذهب اهل حق، امام باید افضل باشد[۵]؛
دوم. به روایت سیفالدین آمدی (۶۲۳ق)، اغلب عالمان اشعری طرفدار اندیشه امامت مفضول هستند، حتی آنجا که منجر به هرج و مرج نشود[۶]؛
سوم. سعدالدین تفتازانی (۷۹۳ق) بیان میکند که اغلب فرقههای اسلامی معتقدند که نصب افضل برای امامت لازم است، مگر آنکه در نصب او هرجومرج و فتنه به وجود آید[۷].
اگر این گزارشها صحیح باشند، میتوانید چنین جمعبندی کنید که متکلمان نخستین اشعری بر این باور بودند که امام باید افضل باشد؛ اما پس از آن، نظریه جواز امامت مفضول به طور مطلق و سپس جواز امامت مفضول در صورت مصلحت غلبه پیدا کرده است. از این گزارشها که بگذریم و بخواهیم نظریات عالمان اشعری را به طور خاص جویا شویم، باز هم به نظر واحدی نمیرسیم. بهتر است خوانشی کوتاه از دیدگاههای آنها داشته باشیم.
برای نمونه ابوالحسن اشعری بنیانگذار این فرقه، خود بر لزوم افضلیت امام تأکید کرده[۸]، از این رو خلفای چهارگانه را به ترتیب از یکدیگر برتر دانسته است[۹]. باقلانی (۴۰۳ق) هم معتقد است اگر اصحاب پیامبر اکرم (ص) به خلافت چهار خلیفه رضایت دادهاند، به دلیل اعتقاد به افضلیت آنها بوده است[۱۰]. از قول او گاهی نقل شده که امام باید افضل باشد، درحالی که لازم نیست پیامبر از امت خود افضل باشد[۱۱]. او خود تصریح میکند که اگر امامت مفضول منجر به هرجومرج نشود، میتوان این منصب را به او داد، وگرنه باید فرد افضل عهدهدار امامت شود[۱۲].
امامالحرمین جوینی(۴۷۸ق) را باید بشناسید. از نخستین و نامدارترین متکلمان اشاعره است. معتقد است که اندیشه اغلب اهل سنت چنین است که باید افضل اهل یک زمان عهدهدار منصب امامت شود، مگر آنکه این امر منجر به هرجومرج و فتنه شود و تنها در این صورت است که میتوان این منصب را به مفضول سپرد.
البته جوینی این دیدگاه را که از اغلب اهل سنت گزارش شده، دیدگاهی قطعی به شمار نمیآورد؛ زیرا دلیل کسی که بر امامت مفضول خط بطلان میکشد، تنها چند خبر واحد است که قطعآور نیستند. به باور او، نمیتوان به طور قطع خلفای چهارگانه را به ترتیب افضل از یکدیگر دانست، اما گمان غالب این است که ابوبکر از دیگر خلفا افضل بوده و پس از او عمر برتر از دیگران بود. درباره عثمان و امام علی (ع) نیز اختلاف است[۱۳].
این نظر از جوینی ممکن است بدین معنا باشد که امامت مفضول در حالت اولیه - بدون ترس از هرجومرج ناشی از امامت افضل - نیز جایز است. دیگر دانشمند اشعری، فخر رازی است. تصورم آن است که او دقیقتر از دیگران سخن گفته است؛ چراکه هر چند مانند برخی دیگر از عالمان اشعری بر این گفتمان اصرار دارد که در شرایط اضطراری میتوان امامت را به مفضول سپرد، به این نکته نیز دقت میکند که فرد مفضول باید دارای ویژگیهای معتبر برای منصب امامت باشد. چنین فردی اگر عهدهدار این منصب باشد امور جامعه سامان مییابد. در اینجاست که عقل سلیم حکم میکند که این منصب به او واگذار شود. فخر رازی برای تأکید سخن خود، این نظر را از شیعه نقل میکند که اغلب مردم با علی (ع) دشمن بودند؛ زیرا او بستگان آنها را در جنگهای اسلام کشته بود؛ به همین دلیل هم، وجود نص برای او را منکر شدند و وی را از حقش محروم ساختند. بنابراین شیعه خود اعتراف کرده که در این شرایط واگذاری حکومت به او موجب بروز فتنه در جامعه خواهد شد[۱۴]. بنابراین از دیدگاه فخر رازی نیز افضلیت شرط امامت است مگر آنکه در انتخاب افضل، فتنه و هرجومرج لازم آید.
قاضی عضدالدین ایجی (۷۵۶ق) و جرجانی اغلب متکلمان را بر این نظر میدانند که حتی با وجود افضل، امامت او را لازم نمیدانند؛ چراکه ممکن است امامت مفضول مصلحت بیشتری داشته باشد[۱۵]. جرجانی نیز خود موافق با همین نظر است[۱۶].
تفتازانی نیز همین عقیده را دارد؛ بدین بیان که گاهی فرد مفضول به مصالح امت آشناتر است و انتخاب او به امامت موجب دفع شری است که با امامت افضل پیش خواهد آمد[۱۷].
از آنچه گفتم میتوانید به این نتیجه برسید که سه نظریه میان عالمان اشعری وجود دارد: لزوم افضلیت امام؛ جواز امامت مفضول به طور مطلق؛ جواز امامت مفضول در صورت مصلحت[۱۸].
بررسی دیدگاه باقلانی دربارۀ افضلیت امام
قاضی ابوبکر باقلانی از متکلّمان برجسته اشاعره بر این باور است که افضلیت یکی از ویژگیهای لازم برای امام است، مگر آنکه نصب افضل به موانعی برخورد کند که در آن صورت نصب مفضول به امامت جایز خواهد بود[۱۹].
ایشان درباره مطلب نخست به روایاتی استدلال کرده است که بر افضلیت امام در نماز جماعت دلالت میکند، آنگاه به دلیل اولویت و اینکه امامت امت در کلیه امور دینی و دنیوی بر امامت در نماز جماعت برتری دارد، بر لزوم افضلیت امام استدلال کرده است. برخی از روایات مورد استدلال ایشان عبارتند از: برترین فرد یک قوم بر آنها امامت میکند[۲۰]؛ امامان شما شفیعان شما نزد خداوند هستند، پس بهترین خود را بر خویش مقدم دارید؛ کسی که بر قومی پیشی جوید با اینکه میداند برتر از وی در میان آن قوم یافت میشود، به خدا، پیامبر او و مسلمانان خیانت کرده است[۲۱].
دلیل دیگر ابوبکر باقلانی بر لزوم افضلیت امام این است که صحابه در انتخاب امام، افضلیت را ملاک و مبنای خویش برگزیده بودند و اختلاف میان آنان در مصداق افضل بود نه در معیار افضلیت[۲۲].
ابوبکر باقلانی سپس برای مطلب دوم چنین استدلال کرده است که هدف از نصب امام مبارزه با دشمنان، حمایت از کیان اسلام، اجرای حدود و استیفای حقوق است، پس هرگاه با برگزیدن افضل به عنوان امام، ترس آن باشد که هرج و مرج، رخ دهد، از امام پیروی نشود، احکام تعطیل گردد و دشمنان به کشور اسلامی طمع ورزند، این امر دلیل خوبی برای مسلمانان خواهد بود که از افضل به مفضول عدول کنند. گواه این مطلب آن است که عمر خلافت پس از خویش را به شورای شش نفره واگذار کرد با اینکه میدانست برخی از آنان بر دیگران برتری دارند[۲۳].
نقد دیدگاه باقلانی
در بررسی نظریه ابوبکر باقلانی باید گفت بخش اوّل نظریه وی لزوم افضلیت امام درست است اما استدلالی که آورده مدعای وی را اثبات نمیکند، زیرا افضلیت در نماز جماعت شرط صحت نماز نیست بلکه شرط کمال و اولویت آن است. بنابراین، استناد به این روایتها برای افضلیت در امامت کلی جامعه تنها اولویت آن را اثبات میکند نه لزوم افضلیت را. اما استدلال به عمل صحابه برای کسانی که امامت را امری انتخابی دانسته و عمل صحابه را حجت شرعی میدانند ـ چنان که اهل سنت بر این عقیدهاند ـ مقبول خواهد بود به شرط اینکه ثابت شود صحابه در گزینش امام لزوم افضلیت را معیار کار خود قرار دادهاند.
درباره بخش دوم از دیدگاه وی باید گفت بر مبنای عقیده شیعه چنان اشکالی پیش نخواهد آمد، زیرا طبق دیدگاه شیعه امام از سوی خداوند برگزیده میشود و بر همه مسلمانان واجب است او را بشناسند و از وی اطاعت کنند. حال اگر مردم با امام منصوب از سوی خداوند بیعت نکردند در آن صورت طبق مبنای اهل سنت امامت مفضول مشروعیت خواهد داشت. اما بر مبنای عقیده شیعه، مشروعیتِ امامت مفضول در گرو آن است که امام افضل آن را تأیید کند از آنجا که امامت یک ضرورت اجتماعی اجتناب ناپذیر است و نبود امام مفاسد بزرگتری از انتخاب امامت غیر افضل به دنبال دارد، امام منصوب از جانب خداوند برای دفع مفاسد یاد شده، امامت مفضول را تأیید میکند. البته با تأیید امامت مفضول از جانب امام افضل، قبح فاعلی امامت مفضول و آنان که وی را به امامت برگزیدهاند از بین نمیرود، ولی اعمالی که حاکمیت انجام میدهد و همکاری مردم با آن تا جایی که ضوابط اسلامی رعایت میشود مشروعیت خواهد داشت، این مشروعیت نه به جهت رأی و خواست افراد، بلکه در حقیقت به دلیل تأیید مشروط امام منصوب از سوی خداوند است[۲۴].
جستارهای وابسته
- شایستهسالاری
- افضلیت در علم
- افضلیت در شجاعت
- افضلیت در سخاوت
- افضلیت در زهد
- افضلیت پیامبر
- افضلیت امام
- افضلیت اهل بیت پیامبر خاتم
- افضلیت حضرت فاطمه
- افضلیت امام علی
- افضلیت امام حسن
- افضلیت امام حسین
- افضلیت امام سجاد
- افضلیت امام باقر
- افضلیت امام صادق
- افضلیت امام کاظم
- افضلیت امام رضا
- افضلیت امام جواد
- افضلیت امام هادی
- افضلیت امام عسکری
- افضلیت امام مهدی
- افضلیت پیامبر
- افضلیت پیامبر خاتم
- ملاک افضلیت
- پاسخ به شبهات افضلیت
- اثبات افضلیت اهل بیت
- افضلیت امام
- افضلیت امام از دیدگاه اباضیه
- افضلیت امام از دیدگاه اسماعیلیه
- افضلیت امام از دیدگاه اشاعره
- افضلیت امام از دیدگاه اهل سنت
- افضلیت امام از دیدگاه زیدیه
- افضلیت امام از دیدگاه ظاهریه
- افضلیت امام از دیدگاه ماتریدیه
- افضلیت امام از دیدگاه معتزله
- افضلیت امام از دیدگاه وهابیت
- افضلیت امام در کلام اسلامی
- افضلیت امام ناطق نسبت به امام صامت
- برتری امام ناطق بر امام صامت تا پایان دوران امامت
- تفاوت در هدایت بندگان از سوی امامان
- تفاوت رتبه امامان
- عدم لزوم افضلیت امام در تمام دوران قبل از امامت
- لزوم افضلیت امام تنها در دوران امامت
- لزوم منصوص بودن امام
- مشروعیت نداشتن امامت مفضول
- گستره افضلیت امام
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: محمد بن حسن بن فورک، مقالات الشیخ ابی الحسن الأشعری امام اهل السنة، ص۱۸۹.
- ↑ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۹۵.
- ↑ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۹۶-۲۹۹.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۳۱.
- ↑ ابواسحاق شیرازی، الاشارة الی مذهب اهل الحق، ص۳۹۴.
- ↑ آمدی (۶۲۳ق) مینویسد: و قد اختلف فی جواز إمامة المفضول مع وجود الفاضل. فجوزه أکثر أصحابنا۔ و منع منه الإمامیة، و فصل القاضی أبوبکر و قال: إن کان العقد للمفضول، لا یؤدی إلی هرج، و فساد، جاز. و إلا فلا. از اینکه قول قاضی ابوبکر را از اکثر اصحاب اشعری جدا کرده، دانسته میشود که اکثر اصحاب اشعری، امامت مفضول - حتی آنجا که امامت افضل منجر به هرجومرج نشود - را نیز جایز دانستهاند (سیفالدین آمدی، ابکار الافکار فی أصول الدین، ج۵، ص۱۹۷).
- ↑ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۹۱.
- ↑ ر. ک: محمد بن حسن بن فورک، مقالات الشیخ ابی الحسن الأشعری امام اهل السنة، ص۱۸۹؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۶.
- ↑ ر. ک: محمد بن حسن بن فورک، مقالات الشیخ أبی الحسن الاشعری امام اهل السنة، ص۱۹۰؛ عبدالقاهر بغدادی، اصول الدین، ص۲۳۲.
- ↑ محمد بن طیب ابوبکر باقلانی، الانصاف فیما یجب اعتقاده، ص۱۰۷-۱۱۲.
- ↑ ر. ک: ابنحزم اندلسی، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج۳، ص۸۹.
- ↑ محمد بن طیب ابوبکر باقلانی، تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ص۴۷۵؛ نیز، ر. ک: سیفالدین آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۵، ص۱۹۷.
- ↑ عبدالملک جوینی، الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ص۱۷۱.
- ↑ محمد بن عمر فخر رازی، الاربعین فی أصول الدین، ج۲، ص۲۹۶.
- ↑ عضدالدین ایجی، المواقف، ص۴۱۳؛ میر سیدشریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۷۳.
- ↑ میر سیدشریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۷۳.
- ↑ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص۱۰۰.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، افضلیت امام از منظر عقل و نقل، ص ۸۳.
- ↑ تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۱.
- ↑ " يؤم القوم أفضلهم ".
- ↑ تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۴.
- ↑ تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۴ـ ۴۷۵.
- ↑ تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «افضلیت امام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۳۴۰-۳۴۶.