ضرورت افضلیت امام در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

شبهه تقدُّم مفضول بر فاضل در امر هدایت، در میان کفّار و منافقان معاصر رسول خدا (ص) و حتی انبیاء قبل (ع) نیز مطرح می‌شد. از همین رو، خداوند در قرآن، به مناسبت‌های گوناگون، به این مطلب پاسخ‌های مختلف داده است؛ که در حقیقت، همگی ارشاد به حکم عقل است. ذیلاً به برخی از این آیات اشاره می‌کنیم:

  1. امام در هدایت، باید اعلم خلایق به دین و قرآن باشد. لذا خداوند در قالب یک سؤال تعجّبی می‌پرسد: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ[۱].
  2. خداوند، علم را به نور و صاحبان آن را به بینایان تشبیه می‌نماید و با ارشاد به قضاوت عقل انسان‌ها، می‌فرماید که این دو هرگز در یک ردیف نیستند: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ[۲] حال اگر گفته شود که منظور از مفضول، جاهل مطلق نیست، بلکه فردی با جهل نسبی نسبت به افضل مورد نظر است، جواب چنین است که در هر صورت، مفضول نسبت به اموری که نمی‌داند جاهل و در ظلمت است و این حکم قرآنی در آن موارد بر او بار می‌شود؛ خصوصاً آنکه در فرهنگ قرآن، فاصله علم امام معصوم (در اصطلاح شیعه) با سایر مردم، مانند فاصله رسول خدا (ص) با مردم عادّی است و هرگز علم این دو قابل قیاس با یکدیگر نیست[۳].
  3. در فرهنگ قرآن، ملاک کرامت انسان، به مقدار قرب او به خداوند است؛ چنان که می‌فرماید: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۴]. بنابر برهان لطف، امامی که هادی مردم به مقام قرب الهی است، می‌باید متّقی‌ترین مردم باشد. حال چگونه ممکن است که غیرمتّقی، هادی متّقی شود؟ چنین امری نه تنها با قاعده لطف سازش ندارد، بلکه در نزد توده مردم نیز امری نامعقول است؛ چنان‌که خداوند در قرآن، طیّ مثالی، قباحت آن را چنین بیان می‌دارد: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۵].
  4. اگر مفضول بر فاضل امام باشد، یعنی تمام صفات حمیده‌ای که برای امام برشمردیم، تحت نظر کسی قرار می‌گیرد که با خود دارای آن صفات(که یکی از آنها عصمت است) نیست و یا در حدّی کمتر واجد آن است. امام باید اعدل و اشجع و اعلم و اقضا و اتقا و... و در یک کلام، افضل امّت باشد و با تکیه بر این صفات است که می‌تواند اقامه قسط و دین کند و امر و نهی در معروف و منکر نماید. حال اگرخلاف این باشد، بدان معناست که کسی امر به معروف می‌کند که خود عامل به آن نیست و یا کسی اقامه کننده دین و ناهی از منکرات است که خود مرتکب منکر می‌شود؛ در حالی که خداوند با شدّت، زشتی چنین ویژگی منافقانه‌ای را رد می‌کند و می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ[۶].
  5. در نظام ارزشی ادیان الهی، بالاترین ارزش‌ها کلمه توحید است و همه فضیلت‌ها نیز بر محور آن رقم می‌خورد. برهمین اساس است که در جامعه دینی ملاک ارزش‌گذاری آحاد مردم نیز بر همین مبنا شکل می‌گیرد. برای مثال، هنگامی که بنی‌اسرائیل در رهبری طالوت تردید کردند، به پیامبر خود اعتراض نمودند که بنا بر مصالحی که ما می‌بینیم، خود را نسبت به او برای رهبری لایق‌تر می‌دانیم؛ پس خداوند به آنها چنین پاسخ می‌دهد: “طالوت در فضایل توحیدی از شما برتر است و این از جمله امور پنهان و آشکاری است که خداوند بدان آگاه است). ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۷].

لذا خداوند درباره ابراهیم (ع) و فرزندان او تا ائمه اطهار (ع)، پیوسته بر این نکته تأکید می‌فرماید که این مقام، فضیلتی الهی و بزرگ است که خداوند به برخی از بندگانش - بنا بر لیاقت و استعدادی که دارند ـ عنایت می‌نماید: ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا[۸]. همچنین درباره رسول خدا (ص) می‌فرماید: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ *... ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ[۹].

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که مقام امامت در جهان‌بینی قرآن، مقامی است که خداوند وعده آن را بعد از رسالت حضرت ابراهیم (ع) به ایشان عطا فرمود و در نتیجه، امام نه تنها در هدایت، افضل افراد امّت است، بلکه مانند رسول خدا (ص)، مهتدی به هدایت الهی و متّصل به عالم غیب است. در نتیجه، سایر افراد امّت ـ در هر مقامی از فضل و علم که باشند ـ در هدایت، خوشه‌چین خرمن مقام امام‌اند. لذا خداوند با استفهام انکاری و با تعجّب می‌پرسد که چگونه ممکن است مفضولی که در هدایت محتاج امام است، بتواند پیشوا و رهبر امام معصوم و افضل باشد؟! ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۱۰]. نیز می‌فرماید: ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ[۱۱].

صفات کمالی که قرآن کریم برای مقام امامت برمی‌شمرد، همگی صفات تفضیلی است. این مطلب بیانگر افضلیّت مطلق این مقام نسبت به سایر افراد امّت می‌باشد؛ از جمله: ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ[۱۲]؛ ﴿قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى[۱۳]؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۴].[۱۵]

منابع

پانویس

  1. «بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  2. «بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟» سوره رعد، آیه ۱۶.
  3. «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ مَكْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِكَ يَكُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْمٌ‏ عَلَّمَهُ‏ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ نَحْنُ نَعْلَمُهُ» (بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، ج۱، ص۱۰۹).
  4. «بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  5. «و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آن دو گنگ است و توان هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا می‌فرستدش خیری (با خود) نمی‌آورد، آیا او با آن کس که به دادگری فرمان می‌دهد و بر راهی است راست، برابر است؟» سوره نحل، آیه ۷۶.
  6. «ای مؤمنان! چرا چیزی می‌گویید که (خود) انجام نمی‌دهید؟ * نزد خداوند، بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید که (خود) انجام نمی‌دهید» سوره صف، آیه ۲-۳.
  7. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  8. «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
  9. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند *... این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۲-۳.
  10. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  11. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.
  12. «بی‌گمان این قرآن به آیین استوراتر رهنمون می‌گردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام می‌دهند مژده می‌دهد» سوره اسراء، آیه ۹.
  13. «بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است» سوره نمل، آیه ۵۹.
  14. «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد * در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست “ سوره آل عمران، آیه ۳۳.
  15. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲، ص ۴۴.