ضرورت افضلیت امام در کلام اسلامی
اشکالات متکلمین
برخی آیات قرآن بر لزوم برتری پیشوای دینی مردم دلالت میکند مانند: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۱]. این آیه بیان میکند کسی سزاوار رهبری و هدایت دیگران است که خود، راه را یافته و دیگران را به آن هدایت میکند؛ نه اینکه محتاج به هدایت دیگران باشد. افضل است که احتیاج به هدایت دیگران ندارد و الا مفضول محتاج هدایت دیگران است و آیه، صلاحیت او را برای رهبری نفی میکند[۲] چنان که جمله ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ﴾ در آیه بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این داوری شود، بر خلاف حکم خرد و وجدان است[۳].
امام به معنای مقتدا و پیشوای امت اسلامی و جانشین نبی مکرم (ص) باید برتری و امتیاز نسبت به سایر آحاد مردم داشته باشد و بدون داشتن برتری و افضلیت امامت و پیشوایی معنا پیدا نمیکند. قران کریم قیمومیت و سرپرستی خانواده را به ملاک فضل و برتری قرار داده است: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ﴾[۴]. حال که سرپرستی خانواده باید معیار داشته باشد آیا سرپرستی در جامعه اسلامی میتواند بدون ملاک باشد؟ آیه شریفه دربردارنده یک پیام مهم و ارشاد به حکم عقل است زیرا نزد عقلا هیچ منصب و مقامی نمیتواند بدون معیار و ملاک به شخصی واگذار شود. تولی امر و سرپرستی جامعه اسلامی آن هم به عنوان خلافت و جانشینی از سوی رسول خدا نیز از این قاعده مستثنا نیست[۵].
برخی آیات قرآن بر لزوم برتری پیشوای دینی مردم دلالت میکند مانند: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۶]. این آیه ـ به سبک استفهام تقریری ـ بیان میکند کسی سزاوار رهبری و هدایت دیگران است که خود، راه را یافته و دیگران را به آن هدایت میکند؛ نه اینکه محتاج به هدایت دیگران باشد. افضل است که احتیاج به هدایت دیگران ندارد و الا مفضول محتاج هدایت دیگران است و آیه، صلاحیت او را برای رهبری نفی میکند[۷] چنان که جمله ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ﴾ در آیه بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این داوری شود، بر خلاف حکم خرد و وجدان است[۸].
پاسخ به برخی شبهات درباره آیه
الف) برخی[۹] در دلالت آیه بر افضلیت ایراد کرده و گفتهاند: مفاد آیه این است که هدایتگر و گمراه کننده و هدایت یافته و گمراه یک سان نیستند و این امری است مسلم[۱۰].
این ایراد با ظاهر آیه هماهنگ نیست، زیرا آیه کریمه دو مورد را با یکدیگر مقایسه میکند: اوّل کسی که از هدایت افاضی برخوردار بوده و دیگران را به حق دعوت میکند، دوم: کسی که از چنین هدایتی برخوردار نیست و باید از دیگران هدایت جویی کند. آیه کریمه به صراحت بیان میکند دو مورد یاد شده با هم مساوی نیستند بلکه پیروی از مورد اوّل بر دومی مقدم است.
ب) ممکن است گفته شود: این آیه بر دیدگاه شیعه ـ که افضلیت امام را شرط لازم امام میداند ـ دلالت نمیکند، بلکه بر دیدگاه کسانی دلالت دارد که افضلیت را شرط کمال در امام میدانند، نه شرط لازم[۱۱]، زیرا مفاد واژه ﴿أَحَقُّ﴾ این است که گزینه اول بر گزینه دوم برتری دارد، نه اینکه گزینه اول متعین و لازم است.
پاسخ: در این آیه قرینه روشنی وجود دارد که مقصود از ﴿أَحَقُّ﴾ آن نیست که هر دو گزینه، خوب و پذیرفته است، ولی گزینه اول برتری دارد، بلکه مقصود این است که فقط گزینه اول درست است و گزینه دوم پذیرفته نیست، زیرا در آغاز آیه، پرستش خدای یکتا با پرستش بتها و معبودهای دروغین مقایسه شده است: ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ﴾[۱۲]. روشن است که بتها و معبودان دروغین هیچگونه هدایتگری به حق نداشته و پرستش آنها باطل است و تنها باید خدای یکتا را پرستش کرد. بنابراین، در ادامه آیه که فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾، مقصود این است، تنها باید از کسی پیروی کرد که هدایتگر به حق است و احتمال خطا و انحراف در او وجود ندارد. شاید وجه اینکه خداوند متعال در اینجا از واژه ﴿أَحَقُّ﴾ استفاده کرده آن بوده است که مشرکان را به تفکر وادارد و عقل و فطرت آنان را بیدار سازد و تعصبهای جاهلی مانع اندیشیدن آنان نشود[۱۳].[۱۴]
ج) سعدالدین تفتازانی دلالت آیه یاد شده بر افضلیت پیشوای الهی بر افراد دیگر را پذیرفته است، ولی آن را ویژه نبوت دانسته و در بیان تفاوت نبوت وامامت یادآور شده است، غرض از امامت این است که به آنچه صلاح جامعه اسلامی در حوزه دین و فرمانروایی است قیام کند و در این باره چه بسا مفضول ویژگیهایی دارد که فاضل ندارد ولی پیامبر از جانب خداوند و برای رساندن وحی الهی به بشر برگزیده میشود چنین انسانی قطعاً بر دیگران برتری دارد[۱۵]
نادرستی سخن سعدالدین تفتازانی با توجه به دلیل عقلی افضلیت و بررسی اشکالات آن روشن میشود چون اشکال وی ناشی از نسبی انگاری افضلیت در امامت است و چنین تصویری از افضلیت در باب امامت نادرست است چرا که مقصود از افضلیت، برتری در صفات کمال انسانی است که در امامت و رهبری امت اسلامی نقش تعیین کننده ای دارد و از آنجا که گستره امامت مصالح دینی و دنیوی جامعه اسلامی را شامل میشود صلاحیتهای امامت نیز هر دو حوزه را دربرمیگیرد[۱۶].[۱۷]
ادله افضلیت
این ادله را میتوان به ترتیب چنین شمرد:
- نقض غرض؛
- تسلسل: با همان توضیح و استدلالی که در موضوع عصمت گذشت؛
- استحاله عقلی: اگر امام افضل افراد امت باشد، مطلوب ثابت است و اگر فرد دیگری که همسان با او در کمالات باشد برای امامت انتخاب شود ترجیح بلا مرجح است و اگر فردی انتخاب شود که از او در کمالات پائینتر است ترجیح راجح بر مرجوح است که هر دو از منظر عقل باطل است؛ بنابراین باید امام افضل افراد امت باشد. شریف مرتضی این استدلال را چنین بیان میکند:
آنچه که دلالت میکند. بر این که امام باید برترین افراد امتش باشد، در ثواب و دانشها و دیگر شایستگیهای وابسته به دین، و داخل در آنچه که او در آن امامت دارد و به ریاستش مربوط میشود این است که ما و همه خردمندان میدانیم که ناپسند است که پایینتر را بر فرد بالاتر در آن مورد رئیس قرار دهیم. آیا نمیبینی که برای ما پسندیده نیست که ریاست و امامت در نوشتن و خوش خطی را به کسی بدهیم که خطش فقط به اندازه یک نوآموز است و او را بر کسی رئیس قرار دهیم که در زیر دست بودن در آن و مراعات حدود آن به اندازه ابن مقله[۱۸] خوش خط است[۱۹].
محقق طوسی در این باره چنین استدلال میکند: قبح تقدیم المفضول معلوم و لا ترجیح فی المساوی[۲۰]؛ زشتی مقدم داشتن فرد پایینتر روشن است و ترجیحی نیز در [شخص] مساوی وجود ندارد.
علامه حلی در شرح این عبارت میآورد: امام باید از امتش برتر باشد؛ زیرا امام یا با آنان مساوی است یا از آنان پایینتر است و یا از آنان برتر میباشد. قسم سوم مطلوب است و قسم اول محال است؛ زیرا با تساوی محال است او را به امامت بر دیگری ترجیح داد و قسم دوم نیز محال است به خاطر این که مقدم داشتن پایینتر بر بالاتر ناپسند است.
آیه شریفه ذیل نیز با چنین منطقی استدلال میفرماید: ﴿...أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۲۱].
«بنابراین امام باید برترین افراد در علم و دین و بخشش و شجاعت و همه فضائل نفسانی و جسمانی باشد»[۲۲]. علامه حلی در کتاب شریف نهج الحق همین استدلال را به بیانی دیگر توضیح میدهد[۲۳].
پس به واسطه ادله سهگانه یاد شده، دومین ویژگی امام، افضلیت و برتری او از همه افراد امت در همه کمالات و فضائل است[۲۴].
نص
مقصود از نص، دلیل روشن و تردید ناپذیر است که امام میبایست بر ادعای امامت خویش آن را اقامه فرماید و بر دو قسم است:
- نص از سوی خداوند یا پیامبر (ص) یا امام قبلی که دلالت بر امامت وی داشته باشد.
- صدور معجزه از کسی که مدعی امامت است، همانگونه که پیامبران معجزه میکردند.
روشن است که این دو دلیل هر دو از جانب خداوند خواهد بود؛ زیرا صدور معجزه جز به اذن الهی و تأیید ربانی ممکن نخواهد بود و از طرف دیگر پیامبر (ص)، و امام نیز به جز از جانب خداوند سخنی را بر زبان جاری نمیکنند.
بنابراین، دو دلیل یادشده جنبه کاشفیت دارد، یعنی این دو دلیل از نصب الهی پرده بر میدارد. از طرف دیگر دو ویژگی خاص امام که عصمت و افضلیت است، جز خداوند که دهنده این دو ویژگی است، دیگری نمیتواند آن را تشخیص دهد.
مخلوق چگونه میتواند برتری در همه صفات را برای فردی احراز کنند یا عصمت کامل شخصی را بهدست آوردند.
«شیخ طوسی» در توضیح این ویژگی میفرماید: هرگاه عصمت امام به وسیله ادله ثابت شد آن عصمت با حواس، قابل درک نیست؛ پس میبایست آن را از روی نشانهها درک و استنباط کرد. اگر بررسی شود مشاهده میگردد که نشانههای عصمت نیز نمیتواند گویای راستین آن باشد؛ بر این اساس چارهای وجود ندارد مگر تعیین امام به وسیله نص یا صدور معجزه از سوی امام که میتواند جانشین آن باشد[۲۵].
محدث بحرانی در این مورد مینویسد: منصوص بودن امام واجب و لازم است و راهی برای تعیین او وجود ندارد مگر نص. [این قول امامیه است] برخلاف سایر فرق مسلمانان. دلیل ما این است که او باید معصوم باشد و هر کس که معصوم است باید نص داشته باشد.
توضیح صغرای قیاس گذشته. [در بحث ادله عصمت ثابت گردید که امام باید معصوم باشد] و اما کبرای قیاس: چون عصمت یک امر مخفی و باطنی است که کسی جز خداوند بر آن آگاه نیست پس میبایست تعیین او به وسیله نص باشد بلکه قطعاً باید به وسیله نص باشد؛ زیرا راه دیگری برای تعیین او وجود ندارد»[۲۶].
علامه حلی در شرح تجرید در وجوب نص بر امام بودن میفرماید: فقط امامیه میگویند که امام باید منصوص باشد و «عباسیه» راه شناخت امام را نص و میراث میدانند و «زیدیه» میگویند تعیین امام به نص یا دعوت به نفس است و دیگر فرقههای مسلمان راه شناخت امام را به نص یا انتخاب کردن اهل حل و عقد میدانند. دلیل قول ما دو امر است: اول: پیشتر گذشت که امام میبایست معصوم باشد و عصمت یک امر پنهان است که جز خداوند کسی از آن آگاه نخواهد بود؛ بنابراین واجب است که نصب امام از سوی خداوند باشد به خاطر این که او عالم به شرط امامت است نه دیگری»[۲۷].
علامه حلی در کتاب دیگرش نهج الحق و کشف الصدق میفرماید: امامیه میگویند راه تعیین امام دو امر است:
- نص از طرف خدا یا پیامبر (ص) او، یا امامی که امامتش به وسیله نص ثابت شده باشد.
- یا ظهور معجزات به وسیله او؛ زیرا شرط امامت، عصمت است و عصمت از امور پنهانی و باطنی است که هیچکس جز خداوند آن را نمیشناسد و اهل سنت با ما در این معنی مخالف هستند[۲۸].
از این عبارت و آنچه که پیشتر گذشت به خوبی روشن میگردد که امام باید منصوص باشد یعنی نصی بر امامت او دلالت داشته باشد؛ از این رو در کتب اخبار و سیره و تواریخ شیعه بابهایی در مورد نص بر ائمه یا نص امام پیشین بر امام بعدی و مانند آن وجود دارد که برای نمونه میتوان به دو کتاب ارزشمند شیعه یعنی اصول کافی[۲۹] و بحارالانوار[۳۰] مراجعه کرد و درستی این ادعا را بهدست آورد.
در این تقسیمبندی از معجزه امام سخن به میان آمد، سزاوار است قدری این امر توضیح داده شود.
- وقتی ثابت شد که مقام امامت برتر از مقام نبوت است [بیان آن در بحث امامت خواهد آمد]؛ پس صدور معجزه به دست امام استبعادی نخواهد داشت؛ زیرا وقتی پیامبری که دارای مقام پایینتر از امام است میتواند اعجاز کند، امام به طریق اولی بر انجام آن قادر خواهد بود.
- ادل دليل على امكان الشيء وقوعه؛ بهترین دلیل بر این که امری ممکن است، وقوع آن در جهان خارج است؛ بنابراین قاعده کلی، بهترین دلیل بر امکان صدور معجزه وقوع معجزه به دست ائمه (ع) است که معجزات این بزرگواران بسیار فراوان است.
اصحاب، این معجزات را در کتابهای ویژه گرد آوردهاند. یکی از مفصلترین آنها، کتاب شریف مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر، تألیف علامه سید هاشم بحرانی، صاحب تفسیر ارجمند البرهان (وفات ۱۱۰۷هجری) است. برخی از عامه صدور معجزه و کرامت به دست ائمه اثنا عشر (ع) را قبول دارند و شماری از آنان در کتاب خویش بدان تصریح کردهاند و یکی از ادله احترام ائمه (ع) ما در نزد برادران اهل سنت همین امر است.
ابن بطوطه جهانگرد مسلمان و از علمای عامه است که در قرن هشتم میزیست. وی در سفرنامهاش در توصیف شهر نجف اشرف و حرم مطهر مولای موحدان، امیر مؤمنان (ع) مینویسد: اهل این شهر (نجف اشرف) همه شیعه هستند و از این حرم مطهر (حرم امیرالمؤمنین (ع)) کرامات و معجزاتی ظاهر شده است. برای شیعیان ثابت گردیده که قبر امیر مؤمنان آنجا هست و از این معجزات است: کراماتی که در شب ۲۷ رجب در آنجا واقع میشود و مردم آن را شب احیا مینامند و از همه سرزمینها برای درک آن شب بدانجا روی میآورند. از سراسر عراق و خراسان و سرزمینهای فارس و روم... و این امر مسلم و ثابتی است که من آن را از راستگویان شنیدهام. خودم آن شب آنجا نبودم ولی در مدرسه «ضیاف» سه مرد را دیدم که یکی از آنها از روم و دیگری از اصفهان و سومی از خراسان آمده بودند و در مدرسه زندگی میکردند. از حال آنها جویا شدم که چرا بدانجا آمدهاند. پاسخ دادند که آنها شب احیا را درک نکردهاند، از این رو ماندهاند تا در سال آینده آن شب را درک کنند. در این شب مردم از همه شهرها بدانجا روی میآورند و بازار بزرگی را به مدت ده روز تشکیل میدهند و.»..[۳۱].[۳۲]
منابع
پانویس
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ امامت پژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله و اشاعره)، ص ۱۶۶ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۷۵.
- ↑ ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص ۳۳۶؛ نهج الحق وکشف الصدق، ص ۱۶۸۸و کشف المراد، ص ۴۹۵.
- ↑ «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند بعضی از آنان را بر بعض دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از داراییهای خویش میبخشند» سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ امامت پژوهی، ص ۲۶۲. ابوبکر در سقیفه به قرشیت و قرابت استناد کرده و این خود دلیل بر این است که تولی امر بدون ملاک و برتری بر دیگران ناتمام است عمر نیز در وجه انتخاب اعضای شورای ۶ نفره گفت: «إِنَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَاتَ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْ هَذِهِ السِّتَّةِ مِنْ قُرَيْشٍ عَلِيٍّ، وَ عُثْمَانَ، وَ طَلْحَةَ، وَ الزُّبَيْرِ، وَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ، وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، وَ قَدْ رَأَيْتُ أَنْ أَجْعَلَهَا شُورَى بَيْنَهُمْ لِيَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ»؛ ر. ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۷۷.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ امامت پژوهی (بررسی دیدگاههای امامیه، معتزله و اشاعره)، ص ۱۶۶ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۷۵.
- ↑ ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص ۳۳۶؛ نهج الحق وکشف الصدق، ص ۱۶۸۸و کشف المراد، ص ۴۹۵.
- ↑ فضل بن روزبهان اشعری
- ↑ دلائل الصدق، ج۲، ص ۲۸ و ربطی به موضوع بحث ندارد.
- ↑ عدهای از متکلمان معتزلی، طرفدار این دیدگاهاند.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی “حق” رهنمون باشد؟ بگو خداوند به “حق” رهنماست» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ والتعبیر فی الترجیح فی قوله: ﴿أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ﴾ بأفعل التفضیل الدال علی مطلق الرجحان دون التعین و الانحصار، مع ان اتباعه تعالی حق لاغیر، و اتباعهم لانصیب له من الحق، انما هو بالنظر الی مقام الترجیح و لیسهل بذلک قبولهم للقول من غیر اثارة لعصبیتهم و تهییج لجهالهتم؛ المیزان فی التفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۱ و مقاله «افضلیت امام»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۳۴۰-۳۴۶؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۶ـ ۲۴۷.
- ↑ دلائل الصدق، ج ۴، ص ۲۳۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «افضلیت امام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۴۰-۳۴۶؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲.
- ↑ محمد بن علی بن الحسین بن مقله در سال ۲۷۲ هجری در بغداد به دنیا آمد و از شاعران زمانش محسوب میشد. به حسن خط شهرت یافت به گونهای که ضرب المثل در این فن گشت و در زندان راضی خلیفه عباسی در سال ۳۲۸ هجری به قتل رسید.
- ↑ الشافی فی الامامة، ج۲، ص۴۱-۴۲.
- ↑ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۲.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۲.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۶۷.
- ↑ تلخیص الشافی، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۸۱.
- ↑ کشف المراد فی شرح التجرید الاعتقاد، ص۳۹۲ و ۳۹۳.
- ↑ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸.
- ↑ اصول الکافی، ج۱، باب ۱۱۶، ص۳۳۳-۳۳۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۳، ص۶۶-۷۵، کتاب الامامة.
- ↑ محمد بن عبدالله ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، ج۱، ص۱۱۰. جهت اطلاع بیشتر درباره معجزات منقول از ائمه اطهار (ع) ر. ک: راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج۱، الطبعة الاولی، قم، مؤسسة امام الهدی (ع)، ۱۴۰۹ق، ص۱۷۱ – ۴۸۴؛ ج۲، ص۷۹۲ – ۸۷۴.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۶۸.