پرش به محتوا

جنگ احد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - 'حنظله' به 'حنظله')
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۴۹: خط ۲۴۹:
صبحگاهان به قدری [[عجله]] برای شرکت در برنامۀ [[جهاد]] داشت که موفق به انجام [[غسل]] نشد، با همان حال وارد معرکۀ [[کارزار]] گردید، و سرانجام شربت [[شهادت]] نوشید.
صبحگاهان به قدری [[عجله]] برای شرکت در برنامۀ [[جهاد]] داشت که موفق به انجام [[غسل]] نشد، با همان حال وارد معرکۀ [[کارزار]] گردید، و سرانجام شربت [[شهادت]] نوشید.
پیامبر{{صل}} دربارۀ او فرمود: «[[فرشتگان]] را دیدم که حنظله را در میان [[آسمان]] و [[زمین]] غسل می‌دهند!» لذا بعد از آن حنظله به عنوان «غسیل الملائکه» نامیده شد<ref>در بعضی از روایات می‌خوانیم که آیة ۶۳ سورۀ نور در این داستان نازل شد. {{متن قرآن|لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}} «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا می‌خوانید؛ بی‌گمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون می‌آیند می‌شناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۶۰۲.</ref>
پیامبر{{صل}} دربارۀ او فرمود: «[[فرشتگان]] را دیدم که حنظله را در میان [[آسمان]] و [[زمین]] غسل می‌دهند!» لذا بعد از آن حنظله به عنوان «غسیل الملائکه» نامیده شد<ref>در بعضی از روایات می‌خوانیم که آیة ۶۳ سورۀ نور در این داستان نازل شد. {{متن قرآن|لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}} «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا می‌خوانید؛ بی‌گمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون می‌آیند می‌شناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۶۰۲.</ref>
==[[غزوه أحد]]<ref>غزوه احد در ماه شوال سال سوم هجرت رخ داد.</ref>==
روزهای پس از [[جنگ بدر]] بر [[قریش]] و [[مشرکان]] سخت و دشوار گذشت.
[[پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]]، کار [[تربیت]] [[انسان‌ها]] و سامان دادن [[دولت]] را هم‌چنان ادامه می‌داد؛ زیرا [[آیات الهی]] پی‌درپی نازل می‌گشت و [[دستورات]] [[زندگی]] و [[سلوک]] و [[رفتار انسان]] را [[تشریع]] می‌کرد و [[رسول خدا]]{{صل}} به شرح و توضیح این [[تعالیم]] می‌پرداخت و [[احکام]] را [[اجرا]] می‌کرد و [[مردم]] را به [[اطاعت]] و [[فرمانبرداری]] [[خدا]] رهنمون می‌گشت.
[[مشرکان مکه]] و [[هم‌پیمانان]] آنها، به عللی چند، دست به کار آتش‌افروزی [[جنگ]] جدیدی بر ضد [[اسلام]] شدند تا شاید بتوانند کابوس [[شکست]] [[بدر]] را از یاد ببرند و [[آتش]] [[حقد]] و کینه‌ای را که در [[دل]] [[ابو سفیان]] [[رئیس]] [[خاندان اموی]] و [[زاری]] [[زنان]] و طمع‌ورزی‌های [[بازرگانی]] که تمام راه‌های [[امن]] بازرگانی خود را از دست داده بودند، عوامل دیگر در این راستا به‌شمار می‌آمدند.
[[هدف]] از جنگ این بود که [[مسلمانان]] را به [[ضعف]] بکشانند و راه‌های بازرگانی [[شام]] را [[امنیت]] ببخشند و به [[رشد]] روزافزون [[نیروهای نظامی]] مسلمانان پایان دهند تا [[مکه]] را از خطر اشغال و [[نابودی شرک]]، دور نگاه دارند. از دیگر اموری که در [[تدارک]] این جنگ دخالت داشت، تحریکات [[یهودیان]] و [[منافقان]] مدینه برای [[تهاجم]] به این [[شهر]] و نابود ساختن اسلام بود.
[[عباس بن عبد]] المطلب طی نامه‌ای به‌سرعت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را از [[متحد]] شدن قریش برای جنگ و تدارک سازوبرگ و نیروی آنها باخبر ساخت؛ زیرا قریش [[قبایل]] دیگر را به کمک فراخوانده بودند و برای دامن‌زدن به آتش جنگ و تصمیم بر [[قتل]] و [[کشتار]]، ترفندهای متعددی نظیر به همراه آوردن زنان، اتخاذ کرده بود. این [[نامه]] بصورت سرّی به پیامبر رسید و پیامبر این خبر را از مسلمانان [[نهان]] داشت تا موضوع روشن و توان و امکانات لازم را مهیا سازد.
[[سپاه]] بزرگ [[شرک]] به مدینه نزدیک شد. [[رسول اکرم]]{{صل}} نخست، «انس» و «مونس» [[پسران]] [[فضاله]] و سپس [[حباب بن منذر]] را برای کسب اطلاع از وضعیت [[دشمن]]، نهانی به منطقه اعزام نموده بود. [[اخبار]] و اطلاعات به‌دست آمده توسط حباب با [[نامه]] عباس و اطلاعات پسران فضاله همخوانی داشت. بدین‌ترتیب، تعدادی از [[مسلمانان]] که [[رسول خدا]]{{صل}} آنان را در جریان این خبر قرار داده بود از [[بیم]] غافلگیری دشمن، در کمال [[احتیاط]] و [[مراقبت]]، همچنان این خبر را [[نهان]] داشتند.
رسول خدا{{صل}} پس از آن‌که [[اعلان]] فرمود [[قریش]] به قصد [[جنگ]] به این [[دیار]] آمده، با [[یاران]] خویش به [[مشورت]] نشست. آنان در مورد سنگر گرفتن در [[مدینه]] و [[رویارویی]] با دشمن در بیرون [[شهر]]، دیدگاه‌های گوناگونی ارائه دادند.
البته برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[برنامه‌ریزی]] و [[تصمیم‌گیری]] قبلی و مستقل دشوار نبود، امّا آن حضرت با این کار می‌خواست مسؤلیت و تأثیرگذاری مسلمانان در [[تصمیم‌گیری‌ها]] را به آنان گوشزد کند.
[[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} پس از برگزاری [[نماز جمعه]] بر فراز [[منبر]] رفت و [[خطبه]] خواند و [[مردم]] را [[موعظه]] کرد و به [[اطاعت الهی]] یادآور ساخت و به تلاش و [[کوشش]] و [[صبر]] و [[شکیبایی]] [[فرمان]] داد، پس از فرود آمدن از منبر داخل [[خانه]] خود شد و [[زره]] پوشید. این کار [[احساسات]] مسلمانان را برانگیخت و آنها را به شدّت تکان داد و پنداشتند با نظردادن خود، رسول خدا{{صل}} را به بیرون رفتن از مدینه وادار کرده‌اند؛ ازاین‌رو، عرضه داشتند: «ای رسول خدا! ما هیچ‌گاه با نظر شما [[مخالفت]] نخواهیم کرد، هرگونه [[مصلحت]] می‌دانی عمل نما» [[پیامبر]]{{صل}} فرمود:
هرگاه [[پیامبری]] زره بر تن کرد، سزاوار نیست بی‌آنکه [[نبرد]] کند، آن را از تن بیرون آورد.<ref>سیره نبوی، ج۲، ص۲۳؛ مغازی، ج۱، ص۲۱۴.</ref>
پیامبر اکرم{{صل}} به اتفاق هزار [[رزمنده]] [[مسلمان]] از شهر خارج شد و برای نبرد با [[مشرکان]]، از [[یهودیان]] [[درخواست کمک]] ننمود و فرمود:
از مشرکان بر ضد مشرکان [[یاری]] نخواهید.<ref>مغازی، ج۱، ص۲۲۱.</ref>
ولی [[منافقان]] [[قادر]] بر نهان ساختن [[حقد]] و [[کینه]] خود نبودند. [[عبداللّه بن ابی]] به اتفاق سیصد تن از همراهان خود، از [[سپاه رسول خدا]]{{صل}} کناره گرفت و تنها هفتصد تن با [[پیامبر]]{{صل}} باقی ماندند درصورتی‌که [[سپاهیان]] [[دشمن]] را تعدادی بیش از سه هزار نفر<ref>طبری، ج۳، ص۱۰۷.</ref> تشکیل می‌داد.
پیامبر{{صل}} در دامنه [[کوه]] [[احد]] طرح و نقشه‌ای محکم و [[استوار]] پیاده کرد تا [[پیروزی]] [[پایداری]] را برای [[مسلمانان]] تضمین نماید، سپس به‌پا خاست و [[خطبه]] خواند و فرمود:
{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ أُوصِيكُمْ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ مِنَ الْعَمَلِ بِطَاعَتِهِ وَ التَّنَاهِي عَنْ مَحَارِمِهِ ثُمَّ إِنَّكُمُ الْيَوْمَ بِمَنْزِلِ أَجْرٍ وَ ذُخْرٍ لِمَنْ ذَكَرَ الَّذِي عَلَيْهِ ثُمَّ وَطَّنَ نَفْسَهُ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْجِدِّ وَ النَّشَاطِ فَإِنَّ جِهَادَ الْعَدُوِّ شَدِيدٌ كَرِيهٌ قَلِيلٌ مَنْ يَصْبِرُ عَلَيْهِ إِلَّا مَنْ عَزَمَ لَهُ عَلَى رُشْدِهِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ مَنْ أَطَاعَهُ وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ مَعَ مَنْ عَصَاهُ فَاسْتَفْتِحُوا أَعْمَالَكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى الْجِهَادِ وَ الْتَمِسُوا بِذَلِكَ مَا وَعَدَكُمُ اللَّهُ وَ عَلَيْكُمْ بِالَّذِي أَمَرَكُمْ بِهِ فَإِنِّي حَرِيصٌ عَلَى رُشْدِكُمْ إِنَّ الِاخْتِلَافَ وَ التَّنَازُعَ وَ التَّثَبُّطَ مِنْ أَمْرِ الْعَجْزِ وَ الضَّعْفِ وَ هُوَ مِمَّا لَا يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ لَا يُعْطِي عَلَيْهِ النَّصْرَ وَ الظَّفَرَ}}؛<ref>مغازی، ج۱، ص۲۲۱.</ref>
[[مردم]]! شما را به آن‌چه [[خداوند]] در کتاب خود مرا بدان سفارش فرموده، توصیه می‌کنم؛ [[فرمان خدا]] را [[اطاعت]] کنید و از [[محارم]] وی بپرهیزید. آن دسته از شما که امروز [[مسئولیت]] خویش را یادآور شود و سپس خویش را برای [[صبر]] و [[شکیبایی]] و [[یقین]] و تلاش و فعالیت در راه او مهیا ساخته از [[اجر]] و [[پاداش]] برخوردار است. [[نبرد]] با دشمن، دشوار و نفرت‌انگیز است، آنان که در [[جنگ]] [[اهل صبر]] و شکیبایی هستند، اندکی را تشکیل می‌دهند مگر کسانی که مشمول [[عنایت الهی]] شوند؛ زیرا خداوند [[یار]] اطاعت‌کنندگان خود و [[شیطان]] [[یاور]] [[نافرمانان]] خداست. کارهای خود را با شکیبایی و [[استقامت]] در [[جهاد]] آغاز کنید و بدین‌وسیله آن‌چه را [[خدا]] به شما [[وعده]] داده، درخواست نمایید، هرچه را خداوند [[فرمان]] داده انجام دهید که من به [[هدایت]] شما سخت علاقه‌مندم. [[اختلاف]] و [[نزاع]] و [[دودلی]]، کار انسان‌های عاجز و [[ناتوان]] است که [[خدا]] آن را [[دوست]] ندارد و بدان [[پیروزی]] و [[ظفر]] [[عنایت]] نمی‌کند.
[[مشرکان]] برای [[جنگی]] که به‌سرعت دامن زده شد، [[صف‌آرایی]] کردند ولی دیری نپایید که [[سپاه]] [[شرک]] پا به [[فرار]] گذاشت و چیزی نمانده بود که زنانشان به [[اسارت]] [[مسلمانان]] درآیند. پیروزی مسلمانان در میدان [[کارزار]] به‌خوبی روشن بود. امّا [[شیطان]] برخی از تیراندازانی را که [[رسول خدا]]{{صل}} بر فراز [[کوه]] تعیین کرده بود، به [[وسوسه]] انداخت؛ درصورتی‌که [[پیامبر]] بدانان سفارش فرموده بود نتیجه [[جنگ]] هرچه باشد، تا زمانی که [[فرمان]] جدیدی از آن حضرت دریافت نکرده‌اند، آن محل را ترک نکنند، ولی از فرمان [[رسول اکرم]]{{صل}} [[نافرمانی]] کرده و در پی به‌دست‌آوردن [[غنایم]]، سنگرهای خود را ترک کردند. [[سپاه مشرکان]] یک‌بار دیگر به [[فرماندهی]] [[خالد بن ولید]] از گذرگاهی که رسول خدا{{صل}} از ترک آن [[نهی]] فرموده بود، بر مسلمانان [[یورش]] بردند.
مسلمانان از این رخداد سراسیمه گشته و [[جمعیت]] آنها پراکنده شد و نیروهای فراری و شکست‌خورده [[قریش]] دیگربار به جنگ بازگشتند و تعداد انبوهی از مسلمانان به [[شهادت]] رسیدند و مشرکان خبر کشته شدن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را منتشر ساختند و اگر [[پایمردی]] [[علی بن ابی طالب]] و [[حمزة بن عبد المطلب]] و [[سهل بن حنیف]] و اندک افرادی که در میدان کارزار [[ثابت‌قدم]] ماندند، نبود مجموعه‌هایی از سپاه [[دشمن]] به وجود [[مقدس]] پیامبر{{صل}} دست می‌یافتند؛ زیرا بقیه [[سپاه مسلمانان]] که برخی از بزرگان [[صحابه]] نیز در جمع آنان وجود داشتند، از صحنه گریختند<ref>مغازی، ج۱، ص۲۳۷؛ سیره نبوی، ج۲، ص۸۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۰.</ref> تا آنجا که یکی از آنان در [[اندیشه]] [[بیزاری جستن]] از [[اسلام]] برآمد و اظهار داشت: کاش پیکی نزد [[عبد]] [[اللّه]] ابن ابی می‌فرستادیم تا از [[ابو سفیان]] برایمان أمان‌نامه‌ای بستاند<ref>بحارالأنوار، ج۲۰، ص۲۷؛ آیات قرآن در سوره آل عمران ۱۲۱- ۱۸۰ به بیان این جنگ و گرایش‌های مسلمانان پرداخته است.</ref>.
در این [[نبرد]] [[حمزة بن عبد المطلب]] [[عموی پیامبر]]{{صل}} به [[شهادت]] رسید و [[رسول خدا]]{{صل}} جراحت برداشت و دندان‌های پیشین فک زیرین آن حضرت [[شکست]] و لب وی شکافته شد و [[خون]] از چهره نازنینش جاری گشت. او در حالی که خون را از صورت [[مبارک]] خود [[پاک]] می‌کرد، فرمود:
مردمی که صورت [[پیامبر]] خود را از خون [[خضاب]] کردند، چگونه روی [[رستگاری]] می‌بینند، درصورتی‌که پیامبر، آنها را به [[پرستش خدا]] [[دعوت]] می‌کند.<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۱۷؛ بحار الأنوار، ج۲۰، ص۱۰۲.</ref>
پیامبر{{صل}} در این نبرد به‌اندازه‌ای جنگید که کمانش قطعه‌قطعه شد و زمانی که [[ابی بن خلف]] به قصد [[کشتن پیامبر]] به آن حضرت [[حمله]] برد، رسول خدا{{صل}} با واردکردن ضربتی بر او، وی را به [[هلاکت]] رساند و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، از خود [[دلاوری]] و [[شجاعت]] بی‌نظیری نشان داد. وی هرکس را که به سمت رسول خدا{{صل}} پیش می‌آمد، از دم تیغ می‌گذراند. در این هنگام [[جبرئیل]] بر رسول خدا{{صل}} نازل شد و عرضه داشت:
ای رسول خدا! این معنای [[جانبازی]] است.
پیامبر فرمود:
{{متن حدیث|إِنَّهُ مِنِّي‌، وَ أَنَا مِنْهُ‌}}؛
او (علی) از من است و من از او.
جبرئیل گفت: و من از شمایم، سپس پیامبر صدایی شنید که می‌گفت:
{{متن حدیث|لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ}}؛<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۱۱۶؛ مجمع الزوائد، ج۶، ص۱۱۴؛ بحار الأنوار، ج۲۰، ص۷۱.</ref>
[[جوانمردی]] مانند علی و شمشیری چون [[ذو الفقار]] وجود ندارد.
[[رسول اکرم]]{{صل}} و بقیه مسلمانانی که با آن حضرت بودند به سمت [[کوه]] عقب نشستند و صحنه [[پیکار]] [[آرامش]] یافت و [[ابو سفیان]] با گفتن جمله {{عربی|اعْلُ هُبَلُ}}؛ سرافراز باد [[هبل]]. [[مسلمانان]] را به [[استهزا]] و [[تمسخر]] گرفت با اینکه در میدان [[کارزار]] شکست متوجه مسلمانان شده بود ولی به منظور [[اعلان]] [[پایداری]] در [[عقیده]] و [[استواری]] در [[ایمان]] به [[دستور پیامبر]] مسلمانان به ابو سفیان پاسخ دادند:
{{متن حدیث|اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ‌}}؛ [[خدا]] بزرگ‌تر و تواناتر است.
بار دوم پیامبر{{صل}} [[فرمان]] داد به [[شعار]] ابو سفیان [[کافر]] که فریاد زد: {{عربی|نَحْنُ لَنَا الْعُزَّى وَ لَا عُزَّى لَكُمْ‌}}؛ ما [[بت]] [[عزّی]] داریم و شما چنین بتی ندارید. پاسخ دهند و بگویند:
{{متن حدیث|اللَّهُ مَوْلَانَا وَ لَا مَوْلَى لَكُمْ‌}}؛<ref>سیره نبوی، ج۲، ص۹۴.</ref> [[خدا]] مولای ماست و شما مولایی ندارید.
[[مشرکان]] به [[مکه]] بازگشتند و [[رسول خدا]]{{صل}} و [[مسلمانان]] به [[دفن]] [[شهدا]] پرداختند و [[مشاهده]] منظره دردناکی که [[قریش]] با مثله‌کردن بدن شهدا به وجود آورده بودند برایشان سخت ناگوار بود. وقتی چشم [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به بدن [[مبارک]] حضرت [[حمزة بن عبد المطلب]] افتاد که وسط بیابان افتاده بود و جگر او خارج شده و بدن پاکش به طرز وحشیانه‌ای [[مثله]] گردیده بود، سخت [[اندوهگین]] شد و فرمود: هرگز تاکنون چنین منظره خشم‌آوری ندیده بودم.
قربانیان فراوان و خسارت‌های زیاد میدان [[کارزار]]، عقیده‌مندان و رسول خدا{{صل}} [[پیشوای مسلمانان]] را از ادامه [[دفاع]] از موجودیت [[اسلام]] و [[نظام]] نوپا، بازنداشت. [[روز]] بعد که به [[مدینه]] بازگشتند [[رسول اکرم]]{{صل}} مسلمانان را برای جستجو و تعقیب [[دشمن]] فراخواند و فرمود: «تنها، افرادی که در این [[جنگ]] ([[احد]]) حضور داشته‌اند، [[حق]] شرکت در این کار را دارند» و مسلمانان با وجود جراحات فراوانی که بر بدن داشتند رهسپار منطقه [[حمراء الأسد]] شدند و بدین ترتیب، پیامبر اکرم{{صل}} برای بیمناک ساختن دشمن، از شیوه جدیدی استفاده‌ کرد و این کار سبب شد [[ترس]] و [[وحشت]] وجودشان را فراگیرد و باسرعت به سمت مکه حرکت کنند.<ref>مغازی، ج۱، ص۳۴۰.</ref> رسول خدا{{صل}} و مسلمانان به مدینه بازگشتند و تا حد زیادی [[روحیه]] از دست‌رفته خود را بازیافتند.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۱۸۴.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۲۶۰: خط ۳۰۴:
# [[پرونده:IM010504.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|'''تاریخ اسلام ج۱''']]
# [[پرونده:IM010504.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|'''تاریخ اسلام ج۱''']]
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|'''قصه‌های قرآن''']]
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|'''قصه‌های قرآن''']]
# [[پرونده:151911.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۳٬۳۸۶

ویرایش