نفس در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←پانویس) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
[[امام خمینی]] عقل فعال را مکمل و مربی [[نفوس]] بشری دانسته است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۵۵۴.</ref> که نفس را از مرحله [[قوه]] به فعلیت و [[ادراکات عقلی]] میرساند<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۹۴–۴۹۵.</ref>؛ به این معنا که نفس از مرتبه [[حس]] و تخیل و مرتبه عقل بالقوه (هیولانی) [[ترقی]] کرده و بهتدریج به عقل بالفعل تبدیل میشود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۳۲.</ref> البته حصول مرتبه عقل بالفعل و [[درک]] [[حقایق]] عقلیه برای هر کس ممکن نیست و مختص به افراد خاص است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۳۸ و ۴۵۲.</ref> ایشان در [[اثبات]] [[عقل]] فعّال از طریق نفس به دو [[برهان]] اشاره کرده<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۹۳–۴۹۴.</ref> و [[براهین]] منکرین [[اتحاد]] نفس با [[عقل فعال]] را [[نقد]] کرده است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۹.</ref> و بر این [[باور]] است که وحدتنفس با عقل فعال، [[وحدت]] عددی تقابلی نیست بلکه از سنخ وحدت حقه حقیقیه است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۹۱.</ref> ایشان دربارهٔ چگونگی [[ارتباط]] عقل فعال با نفس و دیگر موجودات، بر این [[اعتقاد]] است که ارتباط خاصی برای هر موجود با عقل فعال برقرار است که با موجود دیگر این ارتباط نیست و این امر مستلزم جزء جزء شدن عقل فعّال نمیشود<ref>امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱–۹۲.</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[نفس (مقاله)|مقاله «نفس»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱۰، ص۴۸–۶۲.</ref> | [[امام خمینی]] عقل فعال را مکمل و مربی [[نفوس]] بشری دانسته است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۵۵۴.</ref> که نفس را از مرحله [[قوه]] به فعلیت و [[ادراکات عقلی]] میرساند<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۹۴–۴۹۵.</ref>؛ به این معنا که نفس از مرتبه [[حس]] و تخیل و مرتبه عقل بالقوه (هیولانی) [[ترقی]] کرده و بهتدریج به عقل بالفعل تبدیل میشود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۳۲.</ref> البته حصول مرتبه عقل بالفعل و [[درک]] [[حقایق]] عقلیه برای هر کس ممکن نیست و مختص به افراد خاص است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۳۸ و ۴۵۲.</ref> ایشان در [[اثبات]] [[عقل]] فعّال از طریق نفس به دو [[برهان]] اشاره کرده<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۹۳–۴۹۴.</ref> و [[براهین]] منکرین [[اتحاد]] نفس با [[عقل فعال]] را [[نقد]] کرده است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۸۹.</ref> و بر این [[باور]] است که وحدتنفس با عقل فعال، [[وحدت]] عددی تقابلی نیست بلکه از سنخ وحدت حقه حقیقیه است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۹۱.</ref> ایشان دربارهٔ چگونگی [[ارتباط]] عقل فعال با نفس و دیگر موجودات، بر این [[اعتقاد]] است که ارتباط خاصی برای هر موجود با عقل فعال برقرار است که با موجود دیگر این ارتباط نیست و این امر مستلزم جزء جزء شدن عقل فعّال نمیشود<ref>امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱–۹۲.</ref>.<ref>[[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[نفس (مقاله)|مقاله «نفس»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۱۰، ص۴۸–۶۲.</ref> | ||
==آیا نفس ذاتاً [[شرور]] است؟== | |||
اینکه وجود [[انسان]] مرکب از دو جزء [[عقل]] و نفس بوده و بین آنها تعارضی ذاتی وجود دارد؛ توهمی بیش نیست. انسان دو گونه نیاز و به تبع آن دو گونه [[گرایش]] دارد؛ نیازها و گرایشهای طبیعی، و نیازها و گرایشهای [[ملکوتی]] و [[مقدس]]. نفس همان گرایش به سمت [[طبیعت]] است و به مقتضای طبع خود عمل میکند. لکن گاه کار نفس در [[تعارض]] با جوهر عالی انسان یعنی عقل و [[فطرت]] قرار میگیرد و نسبت به آن [[شر]] محسوب میشود. بنابراین [[شرارت]] نفس بالعرض است نه بالذات. رابطه نفس و جوهر [[انسانی]] مثل رابطۀ سوارکار و حیوانِ سواری است. اگر این [[حیوان]] سواری به حال خود رها شود دنبال خواستههای خود میرود، و نه تنها سوار را به مقصد نمیرساند بلکه ممکن است باعث نابودی او نیز بشود<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، ج۲، صص ۱۰۷، ۱۰۸ و ۱۲۴.</ref>.<ref>[[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|اخلاق و فرا اخلاق]] ص ۶۸.</ref> | |||
===[[مبارزه]] با شرارت نفس=== | |||
سه راه برای مبارزه با شرارت نفس پیشنهاد شده است: | |||
#راه [[استبداد]] و [[سختگیری]]؛ قدمای [[اخلاق]] [[معتقد]] بودند که ارضا و اشباع [[خواستههای نفس]] باعث [[طغیان]] آن میشود؛ لذا نباید آن را [[آزاد]] گذاشت. | |||
#راه [[آزادی]] و [[دموکراسی]]؛ افرادی چون راسل بر این اعتقادند که [[محرومیت]] باعث [[عقده]] میشود و [[آرامش]] و [[هماهنگی]] [[روح]] را بر هم میزند. بنابراین بهترین راه اداره [[غرایز]] و تمایلهای [[نفسانی]]، آزاد گذاشتن آنها است. | |||
#راه [[اسلام]]، راه وسط؛ اسلام از آن جهت که نفس را شریر بالذات نمیداند، [[تضعیف]]، زجر، [[حبس]] و یا کشتن نفس را هم نمیپذیرد و اگر تعبیرهایی چون «کشتن نفس» در [[روایتها]] آمده است، مراد از آن، [[موت]] نسبی بوده و به معنای [[ترقی]] از مرتبه پایین نفس به مرتبه بالای آن است. | |||
یعنی مردن از مرتبه مادون و زنده شدن به مرتبه مافوق به تعبیر دیگر یعنی رها شدن از محدودیتها و قیود مرتبه حیوانی نفس. اسلام نیازهای طبیعی نفس را به رسمیت میشناسد ولی از طغیان آن جلوگیری کرده و محرکها و مشوقات بیمنطق [[طبیعت انسان]] را نمیپذیرد؛ لذا تدبیرهایی به کار برده تا از پیدایش محرکها جلوگیری کند. | |||
[[امام رضا]]{{ع}} فرمودند: | |||
برای نفس خود حظی از [[دنیا]] قرار دهید؛ با عطا کردن آنچه که مورد میل او است از امور [[حلال]] و از آنچه [[مروت]] را نمیشکند و در آن [[اسراف]] نیست و با این امر [[یاری]] بجویید بر امور دینتان. همانا از ما نیست آنکه ترک کند دنیایش را برای دینش و ترک کند دینش را برای دنیایش<ref>مستدرک الوسائل، ج۸، ص۲۲۳، حدیث ۹۳۰۹-۷.</ref>. | |||
[[دموکراسی]] در [[اخلاق]] به معنای [[واقعی]] آن - نه به آن معنا که امثال راسل گفتهاند - مورد [[قبول اسلام]] است. در [[سیستم]] [[اخلاقی]] [[اسلام]]، همه قوا و [[استعدادهای انسان]] حتی [[استعداد]] جنسی [[حق]] [[شکوفا شدن]] دارند؛ لکن همانطور که در دموکراسی [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و [[اقتصادی]]، [[آزادی]] کسی نباید آزادی دیگران را سلب کند، در وجود [[انسان]] نیز هر قوهای در چهارچوب خاص خود حق شکوفا شدن دارد. همانطور که در [[اقتصاد]] و [[سیاست]] - که به [[غریزه]] تملک و [[قدرتطلبی]] مربوطاند -آزادی مطلق به معنای [[هرج و مرج]] بوده و ضد آزادی [[حقیقی]] است؛ در [[اخلاق جنسی]] نیز آزادی مطلق مساوی با رکود دیگر قوای [[آدمی]] است. افزون بر اینها، انسان واجد [[شخصیت]] [[الهی]] و فراحیوانی نیز میباشد و [[اسیر]] [[احساسات]] عشقی، پولی یا مقامی شدن مخالف با این شخصیت عالی [[انسانی]] است<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، ج۲، صص ۱۰۷، ۱۲۴ و ۱۴۲-۱۳۶.</ref>.<ref>[[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|اخلاق و فرا اخلاق]] ص ۶۹.</ref> | |||
===چرا باید به نفس بدبین بود؟=== | |||
نفس اگرچه [[شر]] بالذات نیست، ولی به هر حال [[شرور]] بوده و خطرناک است؛ ازاینرو در [[آیات]] فراوانی به عنوان [[دشمن]] درجه یک انسان معرفی شده است. حال سؤال این است که اگر نفس شر بالذات نیست، پس چرا باید همیشه به او [[سوءظن]] داشت؟ | |||
علت این [[بدبینی]] و سوءظن به نفس سه چیز است: | |||
۱. بدبینی به نفس در [[حقیقت]] نوعی [[واقعبینی]] است؛ [[رسول خدا]]{{صل}} فرمودهاند: | |||
{{متن حدیث|حُبُّكَ الشَّيْءَ يُعْمِي وَ يُصِمُّ}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۷۸.</ref>؛ | |||
[[حب]] و [[دوستی]] تو نسبت به چیزی باعث [[کوری]] و کری تو میشود. | |||
[[انسان]] خود و آثار خود را [[دوست]] دارد لذا عیبهای خود را کمتر میبیند. از طرفی، در اثر [[تربیت]] نادرست، برخی [[امیال]] مخالف با [[ترقی]] بعد [[ملکوتی]]، در [[باطن]] [[آدمی]] پنهان میشوند و در [[سایه]] [[حب ذات]] و آثار ذات، [[نقاب]] [[صلاح]] بر چهره زده با صورت [[زیبایی]] خود را ظاهر میکنند، بهطوریکه انسان خوب را بد و بد را خوب میانگارد! بنابراین تا حب ذات و حب آثار ذات وجود دارد باید نسبت به نفس خود ظنین بود و هرکه چنین نکند، واقعبین نیست. | |||
۲. [[نفس اماره]] مثل [[کودک]]، [[جاهل]] بالذات است؛ به همین علت مثل کودک به [[آموزش]]، [[حمایت]] و [[راهنمایی]] محتاج بوده، همواره باید تحت نظر [[عقل]] باشد تا از سر [[جهل]] به کار خطرناکی دست نزند. | |||
۳. نفس به هنگام ارضای بیش از حد، [[عصیانگر]] و در اثر [[محرومیت]] عقدهای میشود؛ در این دو حالت نیز نفس به شدت خطرناک است؛ لذا جداً باید به آن بدبین بود. | |||
بنابر سه علت فوق، همواره باید نسبت به نفس بدبین بود و این [[بدبینی]] عین [[واقعبینی]] و در مسیر [[رشد]] نفس است تا از مرحله [[خودخواهی]]، [[طفولیت]]، عصیانگری و عقدهای بودن و در یک [[کلام]] [[امارة]] بالسوء بودن خارج شده، سمت و سوی [[الهی]] به خود بگیرد<ref>مطهری، مرتضی، یادداشتهای استاد، ج۲، صص ۱۰۹ و ۱۲۷-۱۲۵.</ref>.<ref>[[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|اخلاق و فرا اخلاق]] ص ۷۱.</ref> | |||
===[[مراقبه]] و [[محاسبه نفس]]=== | |||
شرط مقدماتی، اساسی و اجرایی [[توفیق]] در [[تزکیه نفس]] و ایجاد انسان سالم، این است که انسان به نفس خود بدبین بوده آن را به [[تزکیه]] محتاج بداند. لازمه جدانشدنی بدبینی نسبت به نفس نیز، [[مراقبت]] دائمی از آن است؛ مثل [[مادری]] که دائماً مراقب است تا کودکش خود را به خطر نیندازد؛ لذا [[علمای اخلاق]] اولین شرط تزکیه را مراقبه دانستهاند، لکن خود مراقبه نیز مقدمهای دارد که آن را [[مشارطه]] میگویند. مشارطه آن است که شخص طالب [[تزکیه نفس]]، برای زندگیاش [[برنامهریزی]] کرده و با خود شرط کند که به آن برنامه عمل کند. آنگاه باید تمام وقت، مراقب باشد تا نفس مانند برخی [[کودکان]] که از انجام [[تکلیف]] طفره میروند، از عمل کردن به این برنامه شانه خالی نکند. این [[مراقبت]] دائمی باید از [[زمان]] [[بیدار]] شدن از [[خواب]] تا لحظه خواب تداوم داشته و با [[محاسبه نفس]] خاتمه پیدا کند. یعنی در ساعات آخر شب، باید از نفس حسابکشی کرد تا معلوم شود که طالب [[تزکیه]] تا چه اندازه به [[عهد]] خود [[وفادار]] بوده است. اگر در ضمن [[محاسبه]] معلوم شد که شخص به عهد خود [[وفا]] کرده، لازم است که [[شکر]] خدای را بهجای آورده از [[خدا]] [[توفیق]] بیشتر [[طلب]] کند؛ ولی اگر عیان شد که [[عهدشکنی]] کرده است باید خود را مورد [[عتاب]] قرار داده نفس خود را [[سرزنش]] کند؛ و اگر باز به عهد خود وفادار نماند افزون بر [[معاتبه]] خود را [[معاقبه]] کرده، عقوبتی [[شرعی]] همچون [[روزه]] یا [[صدقه دادن]] و امثال آنها را که بر نفس گران است، بر آن [[تحمیل]] کند تا به این وسیله نفس را [[تأدیب]] کرده، رام [[عقل]] سازد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۲، صص ۷۵۸-۷۶۲؛ یادداشتهای استاد، ج۲، ص۱۰۶؛ روایات مراقبه و محاسبه را در اصول کافی ج۲، کتاب الایمان والکفر، باب محاسبه العمل ملاحظه فرمایید.</ref>.<ref>[[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|اخلاق و فرا اخلاق]] ص ۷۲.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:IM009957.jpg|22px]] [[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[نفس (مقاله)|مقاله «نفس»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۱۰''']] | # [[پرونده:IM009957.jpg|22px]] [[باقر صاحبی|صاحبی، باقر]]، [[نفس (مقاله)|مقاله «نفس»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۱۰ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۱۰''']] | ||
# [[پرونده:1100608.jpg|22px]] [[احد ایمانی|ایمانی، احد]]، [[اخلاق و فرا اخلاق (کتاب)|'''اخلاق و فرا اخلاق''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||