آیه ابتلا در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
[[علمای شیعه]] معتقدند از آنجا که مراد از [[عهد]]، امامت است و در آیه مذکور [[خدای متعال]] به صراحت [[ سخن]] از نرسیدن شخص [[ظالم]] به این [[مقام]] را به میان آورده؛ لذا امامت به [[ظالمین]] نمیرسد چه اینکه وازه "ظالم" اسم فاعل و مشتق اصولی بوده و یک بار متلبس شدن شخص در طول [[زندگی]] خود به مبدأ [[ظلم]]، او را از این مقام [[محروم]] خواهد کرد. | [[علمای شیعه]] معتقدند از آنجا که مراد از [[عهد]]، امامت است و در آیه مذکور [[خدای متعال]] به صراحت [[ سخن]] از نرسیدن شخص [[ظالم]] به این [[مقام]] را به میان آورده؛ لذا امامت به [[ظالمین]] نمیرسد چه اینکه وازه "ظالم" اسم فاعل و مشتق اصولی بوده و یک بار متلبس شدن شخص در طول [[زندگی]] خود به مبدأ [[ظلم]]، او را از این مقام [[محروم]] خواهد کرد. | ||
از این رو علمای شیعه، بر اساس این آیه، [[خلافت]] [[شیخین]] را غیر [[مشروع]] دانسته و معتقدند به مقتضای اینکه انها نیمی از عمر خویش را قبل از [[اسلام]] در [[شرک]] سپری کردهاند و با [[عنایت]] به [[نص]] [[قرآن کریم]] آنجا که شرک را ظلمی بزرگ خوانده است {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«همانا شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه | از این رو علمای شیعه، بر اساس این آیه، [[خلافت]] [[شیخین]] را غیر [[مشروع]] دانسته و معتقدند به مقتضای اینکه انها نیمی از عمر خویش را قبل از [[اسلام]] در [[شرک]] سپری کردهاند و با [[عنایت]] به [[نص]] [[قرآن کریم]] آنجا که شرک را ظلمی بزرگ خوانده است {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«همانا شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>، پس شیخین از مصادیق ظالم بوده و هرگز به امامت نخواهند رسید. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
== تبیین مفردات آیه == | == تبیین مفردات آیه == | ||
=== ابتلا === | === ابتلا === | ||
[[آیه امامت]] با واژه "ابتلی" آغاز گردیده است. این لفظ در [[آیات]] متعددی با هم ریشهها و هم معانی خود مانند واژه "[[فتنه]]" و "[[امتحان]]" در قالب اسم و فعل به کار رفته است. لغت دانان ریشه این لفظ را از "[[بلا]]" به معنای [[آزمایش]] کردن دانستهاند. <ref>ر.ک: جوهری، [[صحاح]] اللغة، | [[آیه امامت]] با واژه "ابتلی" آغاز گردیده است. این لفظ در [[آیات]] متعددی با هم ریشهها و هم معانی خود مانند واژه "[[فتنه]]" و "[[امتحان]]" در قالب اسم و فعل به کار رفته است. لغت دانان ریشه این لفظ را از "[[بلا]]" به معنای [[آزمایش]] کردن دانستهاند. <ref>ر.ک: جوهری، [[صحاح]] اللغة، ج۶، ص۲۲۸۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۴۲؛ فیروزآبادی، [[قاموس]] اللغة، ج۱۸، ص۴۳۱؛ [[راغب]] [[اصفهانی]]، [[مفردات]]، ص۱۴۵.</ref>. | ||
راغب اصفهانی مینویسد: | راغب اصفهانی مینویسد: | ||
(بَلَوْته) به معنای او را آزمایش کردم است و وقتی گفته میشود {{متن عربی|أَبْلَيْتُ فلاناً}} یعنی فلانی را مورد آزمایش قرار دادم و لفظ [[غم]] "[[بلاء]]" نامیده شده است؛ زیرا [[جسم]] [[آدمی]] به واسطه آن مورد آزمایش قرار میگیرد. قال [[الله تعالی]]: {{متن قرآن|وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت میچشاندند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه | (بَلَوْته) به معنای او را آزمایش کردم است و وقتی گفته میشود {{متن عربی|أَبْلَيْتُ فلاناً}} یعنی فلانی را مورد آزمایش قرار دادم و لفظ [[غم]] "[[بلاء]]" نامیده شده است؛ زیرا [[جسم]] [[آدمی]] به واسطه آن مورد آزمایش قرار میگیرد. قال [[الله تعالی]]: {{متن قرآن|وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت میچشاندند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه ۴۹.</ref> و [[تکلیف]]، "بلاء" نامیده شده؛ زیرا [[تکالیف]] عامل فشار و [[سختی]] بر بدن هستند یا سبب آزمایشند از این رو [[خدای متعال]] فرمودند: {{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ}}<ref>«و بیگمان میآزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارشهای (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.</ref> گاه تکالیف، "بلا" هستند؛ زیرا خدای متعال بندگانش را مورد آزمایش قرار میدهد تا نسبت به کارهای سودمند سپاسگزار باشند و به کارهای [[زیان]] بار [[شکیبا]].<ref> ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات، ص۱۴۵.</ref>.<ref>[[علی رضا عظیمیفر|عظیمیفر، علی رضا]]، [[قرآن و عصمت اهل بیت (کتاب)|قرآن و عصمت اهل بیت]]، ص۳۸۷.</ref>. | ||
=== کلمات یا [[آزمونهای الهی]] [[ابراهیم]] === | === کلمات یا [[آزمونهای الهی]] [[ابراهیم]] === | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
[[آیات]] زیر نیز از این قبیل است که همه در معانی یاد شده است: | [[آیات]] زیر نیز از این قبیل است که همه در معانی یاد شده است: | ||
{{متن قرآن|وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا}}<ref>«کلام پروردگار تو با صدق و عدل به حد تمام رسید». سوره انعام، آیه | {{متن قرآن|وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا}}<ref>«کلام پروردگار تو با صدق و عدل به حد تمام رسید». سوره انعام، آیه ۱۱۵.</ref> و {{متن قرآن|وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«ولی خدا نور خود را کامل میکند هر چند کافران خوش نداشته باشند» سوره صف، آیه ۸.</ref>. {{متن قرآن|وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً}}<ref>«سپس آن را با ده شب دیگر) کامل کردیم؛ به این ترتیب میعاد پروردگارش با او چهل شب تمام شد». سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. | ||
صاحب التحقیق نیز میگوید: «تمام: آن چیزی است که اجزای آن کامل گردیده و در کامل شدن احتیاج به افزودن چیزی از خارج ندارد و در مقابل آن ناقص قرار دارد و آن چیزی است که به اتمام نرسیده و کامل نشده است و اغلب واژه (تمام) در کمیات و واژه کمال در کیفیات بکار میرود». <ref>علامه مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، | صاحب التحقیق نیز میگوید: «تمام: آن چیزی است که اجزای آن کامل گردیده و در کامل شدن احتیاج به افزودن چیزی از خارج ندارد و در مقابل آن ناقص قرار دارد و آن چیزی است که به اتمام نرسیده و کامل نشده است و اغلب واژه (تمام) در کمیات و واژه کمال در کیفیات بکار میرود». <ref>علامه مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۳۹۵.</ref>. | ||
پس مراد از اتمام در [[قرآن کریم]] و [[آیه]] یاد شده به غایت و به پایان بردن چیزی و انجام دادن آن به صورت کامل و بدون [[نقص]] است. | پس مراد از اتمام در [[قرآن کریم]] و [[آیه]] یاد شده به غایت و به پایان بردن چیزی و انجام دادن آن به صورت کامل و بدون [[نقص]] است. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
# انجام دادن و [[امتثال]] [[امر خداوند]] اگر فاعل آن [[حضرت ابراهیم]] باشد. | # انجام دادن و [[امتثال]] [[امر خداوند]] اگر فاعل آن [[حضرت ابراهیم]] باشد. | ||
# [[توفیق]] به انجام و امتثال آن اگر فاعل [[خداوند]] باشد. | # [[توفیق]] به انجام و امتثال آن اگر فاعل [[خداوند]] باشد. | ||
به دیگر سخن برخی برآنند که ضمیر فاعل در "اتمهن" به ابراهیم بر میگردد و برخی دیگر معتقدند ضمیر به [[خدا]] باز میگردد. <ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، | به دیگر سخن برخی برآنند که ضمیر فاعل در "اتمهن" به ابراهیم بر میگردد و برخی دیگر معتقدند ضمیر به [[خدا]] باز میگردد. <ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱، ص۲۷۰؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۱.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۸۲ ـ ۸۳.</ref>. | ||
=== [[عهد]] === | === [[عهد]] === | ||
واژه "[[عهد]]" در این [[آیه]] به معنای [[امامت]] [[تفسیر]] شده است؛ چراکه در پاسخ به تقاضای ابراهیم{{ع}} مبنی بر برخورداری [[ذریه]] وی از [[مقام امام]] واقع شده است. <ref>محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، | واژه "[[عهد]]" در این [[آیه]] به معنای [[امامت]] [[تفسیر]] شده است؛ چراکه در پاسخ به تقاضای ابراهیم{{ع}} مبنی بر برخورداری [[ذریه]] وی از [[مقام امام]] واقع شده است. <ref>محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۵۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۱؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.</ref>. | ||
برخی از لغت شناسان معتقدند: «این واژه در اصل به معنای [[حفظ]] و نگهداشتن چیزی و ایجاد [[پیمان]] است و عهدی که برای [[حکام]] و [[والیان]] نوشته میشود و نیز [[وصیت]] و قسم از این باب بوده و جمع آن عهود است و به خاطر لطفی که در [[باران]] هست و گویی که باران در [[بهار]] متعهدانه میبارد، باران را عهد و عهاد نیز گفتهاند». <ref>معجم مقایس الللغة، | برخی از لغت شناسان معتقدند: «این واژه در اصل به معنای [[حفظ]] و نگهداشتن چیزی و ایجاد [[پیمان]] است و عهدی که برای [[حکام]] و [[والیان]] نوشته میشود و نیز [[وصیت]] و قسم از این باب بوده و جمع آن عهود است و به خاطر لطفی که در [[باران]] هست و گویی که باران در [[بهار]] متعهدانه میبارد، باران را عهد و عهاد نیز گفتهاند». <ref>معجم مقایس الللغة، ص۶۸۷؛ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ص۶۹۱.</ref>. برخی دیگر نیز گفتهاند: «هر آن چیزی که بر آن با [[خداوند]] پیمان ببندند و یا هر آنچه که میان [[بندگان]] از مواثيق و پیمان است، عهد نامیده میشود و نیز بر امر [[یتیم]] و هر آنچه خداوند در [[قرآن کریم]] بدان امر کرده است نیز عهد گفته میشود». <ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۴۴۸.</ref>. برخی هم گفتهاند: «این واژه در اصل به معنای التزامی معین در برابر شخص دیگر یا [[پایبندی]] در امر و کاری است و اما حفظ و نگه داشتن در واقع از آثار این [[التزام]] است همانگونه که قسم، عهد و وصیت از اسباب [[تعهد]] میباشد؛ یعنی آن عهدی که به واسطه [[عقد]] یا وصیت یا قسم - یا هر آنچه که دلالت بر [[معاهده]] یا التزام نماید - حاصل گشته سپس بر [[ذمه]] و عهده قرار میگیرد و باعث [[وجوب]] نگه داشتن آن میشود. بدین روی عهد دارای مفهومی عام است و اگر مسائلی چون عقد وصیت و قسم موجب التزام در برابر شخص دیگری گردند، در این صورت از مصادیق عهد به شمار میآیند. سپس عهد یا از [[خالق]] است یا از مخلوق و هر کدام از این دو یا در ذات و [[تکوین]] است یا در قول و اظهار. | ||
# '''نخست:''' [[عهد]] [[خدا]] در تکوین و [[افاضه]] در ذات: مانند: {{متن قرآن|قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه | # '''نخست:''' [[عهد]] [[خدا]] در تکوین و [[افاضه]] در ذات: مانند: {{متن قرآن|قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. در واقع این [[آیه]] اشاره به عهدی است که در ذات ایجاد میشود و به وسیله آن [[خلوص]]، [[عصمت]] و [[حقیقت]] [[بندگی]] و کمال تحقق مییابد. | ||
# '''دوم:''' اظهار و بیان عهد از سوی [[خداوند]]: مانند: {{متن قرآن|وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ}}<ref>«و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوعکنندگان سجدهگزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه | # '''دوم:''' اظهار و بیان عهد از سوی [[خداوند]]: مانند: {{متن قرآن|وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ}}<ref>«و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوعکنندگان سجدهگزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.</ref>. | ||
# '''سوم:''' اما بیان عهد از سوی [[بندگان]]: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ}}<ref>«به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه | # '''سوم:''' اما بیان عهد از سوی [[بندگان]]: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ}}<ref>«به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.</ref> و مانند: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.</ref>. | ||
# '''چهارم:''' عهد ذاتی از عبد و بندگان: مانند: {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند». سوره احزاب، آیه | # '''چهارم:''' عهد ذاتی از عبد و بندگان: مانند: {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند». سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>.<ref>[[علامه]] مصطفوی، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج۸، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref>. | ||
[[راغب]] در [[مفردات]] مینویسد: «عهد [[حفظ]] و نگهداری و رعایت چیزی است که مراعات آن لازم است خداوند می فرماید: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به عهد خود وفا کنید که از عهد خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه | [[راغب]] در [[مفردات]] مینویسد: «عهد [[حفظ]] و نگهداری و رعایت چیزی است که مراعات آن لازم است خداوند می فرماید: {{متن قرآن|وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به عهد خود وفا کنید که از عهد خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.</ref>. | ||
[[عهد خداوند]] سه مورد و مفهوم دارد: | [[عهد خداوند]] سه مورد و مفهوم دارد: | ||
# عهد گاهی به چیزی است که خداوند در اندیشههای ما آن را ثابت میدارد. (عهد فطرى) مانند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه | # عهد گاهی به چیزی است که خداوند در اندیشههای ما آن را ثابت میدارد. (عهد فطرى) مانند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>. | ||
# گاهی به چیزی است که در [[قرآن]] و [[سنت]] پیامبرش ما را به آن امر کرده است ([[عهد]] [[شرعی]]) مانند:{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟..». سوره اعراف، آیه | # گاهی به چیزی است که در [[قرآن]] و [[سنت]] پیامبرش ما را به آن امر کرده است ([[عهد]] [[شرعی]]) مانند:{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟..». سوره اعراف، آیه ۱۷۲.</ref>. | ||
# زمانی عهد [[خدا]] به چیزی است که پایبند به آن هستیم ولی در اصول [[شریعت]] الزامی نیست. مثل [[نذر]] کردن و هر چیزی که در [[حکم]] نذر باشد. (عهد قرار دادی بین [[بنده]] و خدا): مانند: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ}}<ref>«و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که..». سوره توبه، آیه | # زمانی عهد [[خدا]] به چیزی است که پایبند به آن هستیم ولی در اصول [[شریعت]] الزامی نیست. مثل [[نذر]] کردن و هر چیزی که در [[حکم]] نذر باشد. (عهد قرار دادی بین [[بنده]] و خدا): مانند: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ}}<ref>«و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که..». سوره توبه، آیه ۷۵.</ref>. در [[عرف ]]شریعت به پیمانی که با [[کافران]] بسته شده و در [[ذمه]] آنان است نیز «عهد» یا «ذو العهد»، میگویند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|لا يقتل مؤمن ولا ذو عهد في عهده}}؛ «هیچ [[ذمی]] در عهدش کشته نمیشود و همچنین است مشرکی که [[امان]] بخواهد و در [[دار الاسلام]] داخل شود». | ||
به عهد و [[پیمان]] و وثیقهای که میان دو نفر بسته شود نیز عهد گفته میشود. <ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، | به عهد و [[پیمان]] و وثیقهای که میان دو نفر بسته شود نیز عهد گفته میشود. <ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص۵۹۱ و ۵۹۲.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۸۳-۸۶.</ref>. | ||
=== [[امامت حضرت ابراهیم]] {{ع}} === | === [[امامت حضرت ابراهیم]] {{ع}} === | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
=== ظالمین === | === ظالمین === | ||
در آخرین فراز از [[آیه امامت]] واژۀ «[[ظالمین]]» به کار رفته است. آنجا که [[خدای متعال]] در پاسخ به درخواست [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} مبنی بر قرار دادن [[منصب امامت]] در میان فرزندانش چنین پاسخ فرمودند: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه | در آخرین فراز از [[آیه امامت]] واژۀ «[[ظالمین]]» به کار رفته است. آنجا که [[خدای متعال]] در پاسخ به درخواست [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} مبنی بر قرار دادن [[منصب امامت]] در میان فرزندانش چنین پاسخ فرمودند: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. | ||
'''ظلم در لغت''': | '''ظلم در لغت''': | ||
لفظ "ظالمین" از ریشه [[ظلم]] است این لفظ به صورتهای اسم و فعل در [[آیات]] فراوانی با معانی مختلف و مصادیق متفاوت به کار رفته است. [[ظلم]] به معنای قرار دادن چیزی در غیر جای خویش، [[منحرف]] شدن از جاده و از [[میانه روی]] میباشد. اما در اصل در معنای [[ستمگری]] و [[تجاوز از حد]] بکار رفته است.<ref>جوهری، صحاح اللغة، | لفظ "ظالمین" از ریشه [[ظلم]] است این لفظ به صورتهای اسم و فعل در [[آیات]] فراوانی با معانی مختلف و مصادیق متفاوت به کار رفته است. [[ظلم]] به معنای قرار دادن چیزی در غیر جای خویش، [[منحرف]] شدن از جاده و از [[میانه روی]] میباشد. اما در اصل در معنای [[ستمگری]] و [[تجاوز از حد]] بکار رفته است.<ref>جوهری، صحاح اللغة، ج۵، ص۱۹۷۷؛ قاموس المحیط، ص۴۵۳؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص۵۳۸؛ خلیل بن احمد فراهیدی، ج۸، ص۱۶۲.</ref>. | ||
گفته شده «این واژه دارای دو اصل صحیح میباشد؛ یکی بر خلاف [[نور]] و [[روشنایی]] است و دیگری به معنای قرار دادن چیزی در غیر جای خودش میباشد». <ref>ابن فارس، معجم مقاییس الغغة، | گفته شده «این واژه دارای دو اصل صحیح میباشد؛ یکی بر خلاف [[نور]] و [[روشنایی]] است و دیگری به معنای قرار دادن چیزی در غیر جای خودش میباشد». <ref>ابن فارس، معجم مقاییس الغغة، ص۶۱۷.</ref>. برخی هم گفتهاند: «"[[ظلمت]]": نبود نور است و جمع آن [[ظلمات]] است و از آن به [[جهل]] و [[شرک]] و [[فسق]] تعبیر میشود همانگونه که از نور به اضداد این موارد تعبیر میگردد و "ظلم": قرار دادن چیزی در غیر جای خودش به واسطه [[عدول]] و رعایت نکردن مقدار، [[زمان]] و مکان مختص به آن است». | ||
صاحب التحقیق در این رابطه مینویسد: «اصل این ماده به معنای [[پایمال کردن حق]] و ادا نکردن آنچه [[حق]] است میباشد چه در مورد خود شخص باشد و چه در مورد غیر او و چه در مورد خداوند متعال. این معنا عقلا و غیر آنان و [[حقوق]] مادی و [[معنوی]] را نیز در بر میگیرد».. <ref>علامه مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، | صاحب التحقیق در این رابطه مینویسد: «اصل این ماده به معنای [[پایمال کردن حق]] و ادا نکردن آنچه [[حق]] است میباشد چه در مورد خود شخص باشد و چه در مورد غیر او و چه در مورد خداوند متعال. این معنا عقلا و غیر آنان و [[حقوق]] مادی و [[معنوی]] را نیز در بر میگیرد».. <ref>علامه مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۷، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۸۶ ـ ۸۷.</ref>. | ||
[[راغب اصفهانی]] هم مینویسد: | [[راغب اصفهانی]] هم مینویسد: | ||
«ظلم در نزد لغت دانان و بسیاری از [[اندیشمندان]] عبارت از قرار دادن چیزی در جایی است که محل مخصوص به آن نیست. ظلم به [[کاستی]] یا به فزونی یا [[تجاوز]] از [[زمان]] و مکان گفته میشود». <ref>راغب اصفهانی، مفردات، | «ظلم در نزد لغت دانان و بسیاری از [[اندیشمندان]] عبارت از قرار دادن چیزی در جایی است که محل مخصوص به آن نیست. ظلم به [[کاستی]] یا به فزونی یا [[تجاوز]] از [[زمان]] و مکان گفته میشود». <ref>راغب اصفهانی، مفردات، ص۵۳۷.</ref>. همچنین مینویسد: «ظلم به چیزی گفته میشود که از اندازۀ [[میانه ]]- خواه اندک یا بسیار – بگذرد. از این رو لفظ ظلم در [[گناه بزرگ]] و کوچک به کار برده می شود و برخی از [[حکیمان]] گفتهاند: ظلم بر سه گونه است: ظلم میان [[انسان]] و خدای متعال که بزرگترین این ظلم ها [[کفر]]،[[ شرک]] و [[نفاق]] است و خدای متعال در این باره فرموده است همانا [[شرک]] [[ستم]] بزرگی است یا فرموده است [[آگاه]] باش [[نفرین]] [[خدا]] بر ستم پیشگان است... و ظلم میان هر شخص با [[مردم]] که مقصود از این معنا در [[آیه شریفه]] این گونه آمده است [[خداوند]] [[ستمگران]] را [[دوست]] نمیدارد... و ظلم میان انسان و نفس خویش و در آیه شریفه این معنا مراد است که آمده بر نفسم ستم کردم.» <ref>راغب اصفهانی، مفردات، ص۵۳۷.</ref>. | ||
اما لفظ ظالمین» در [[آیه]] مورد بحث اسم فاعل است و به شکل جمع لام استغراق بر سر آن قرار گرفته است و [[اندیشمندان]] در [[علم اصول]] [[اتفاق نظر]] دارند که هرگاه اسم فاعل به صورت جمع باشد و بر آن الف و لام استغراق درآید از آن لفظ معنای عام و مطلق [[اراده]] و فهمیده میشود. <ref>ر.ک: خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، | اما لفظ ظالمین» در [[آیه]] مورد بحث اسم فاعل است و به شکل جمع لام استغراق بر سر آن قرار گرفته است و [[اندیشمندان]] در [[علم اصول]] [[اتفاق نظر]] دارند که هرگاه اسم فاعل به صورت جمع باشد و بر آن الف و لام استغراق درآید از آن لفظ معنای عام و مطلق [[اراده]] و فهمیده میشود. <ref>ر.ک: خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ج۱، ص۲۱۷؛ سبحانی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۹۸.</ref>. | ||
از این بیان نتیجه میگیریم که مراد از لفظ "[[ظالمین]]" در [[آیه شریفه]] هر کسی است که به گونهای در مدت [[زندگی]] خویش به [[ستم]] - خواه بزرگ یا کوچک و در عمل یا قول یا [[اعتقاد]] - [[آلوده]] گشته و در پرونده اعمالش ثبت گردیده است. این عمومیت به روشنی از جمع "الظالمین" که با الف و لام استغراق ،آمده معلوم میشود از این رو [[آیه]] مورد بحث بیانگر این نکته است که فردی که دارای وصف [[ظالم]] است [[شایستگی]] رسیدن به [[مقام امامت]] و [[پیشوایی]] [[مردم]] و رساندن آنان به [[تکامل]] بشری - که نتیجهاش [[رستگاری]] [[دنیوی]] و [[سعادتمندی]] [[اخروی]] است - را ندارد؛ بلکه این [[منصب]] از ناحیه [[خداوند متعال]] به کسی میرسد که از هرگونه ستم در تمام زندگیاش به دور باشد و در کوتاه سخن [[پاک]] و [[منزه]] از هرگ ونه گفتار و [[کردار]] و [[رفتار]] و اعتقاد [[ستم آلود]] به هر شکل آن باشد<ref>[[علی رضا عظیمیفر|عظیمیفر، علی رضا]]، [[قرآن و عصمت اهل بیت (کتاب)|قرآن و عصمت اهل بیت]]، | از این بیان نتیجه میگیریم که مراد از لفظ "[[ظالمین]]" در [[آیه شریفه]] هر کسی است که به گونهای در مدت [[زندگی]] خویش به [[ستم]] - خواه بزرگ یا کوچک و در عمل یا قول یا [[اعتقاد]] - [[آلوده]] گشته و در پرونده اعمالش ثبت گردیده است. این عمومیت به روشنی از جمع "الظالمین" که با الف و لام استغراق ،آمده معلوم میشود از این رو [[آیه]] مورد بحث بیانگر این نکته است که فردی که دارای وصف [[ظالم]] است [[شایستگی]] رسیدن به [[مقام امامت]] و [[پیشوایی]] [[مردم]] و رساندن آنان به [[تکامل]] بشری - که نتیجهاش [[رستگاری]] [[دنیوی]] و [[سعادتمندی]] [[اخروی]] است - را ندارد؛ بلکه این [[منصب]] از ناحیه [[خداوند متعال]] به کسی میرسد که از هرگونه ستم در تمام زندگیاش به دور باشد و در کوتاه سخن [[پاک]] و [[منزه]] از هرگ ونه گفتار و [[کردار]] و [[رفتار]] و اعتقاد [[ستم آلود]] به هر شکل آن باشد<ref>[[علی رضا عظیمیفر|عظیمیفر، علی رضا]]، [[قرآن و عصمت اهل بیت (کتاب)|قرآن و عصمت اهل بیت]]، ص۳۹۲-۳۹۴.</ref>. | ||
== دلالت آیه == | == دلالت آیه == |