پرش به محتوا

ابوذر غفاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
وی به [[فرمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} و به روایتی برای [[اداره امور]] جاری خود، تا [[زمان]] دریافت فرمان ایشان، به قبیله‌اش بازگشت و به [[تبلیغ اسلام]] پرداخت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۷-۱۷۰.</ref>. نوع عملکرد و شیوه [[تبلیغی]] ابوذر مشخص نیست، ولی به استناد برخی [[روایات]]، کاروان‌های [[قریش]] را متوقف و آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] می‌کرد و در صورت [[مخالفت]]، اموالشان را می‌گرفت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. نتیجه فعالیت تبلیغی او، موجب [[مسلمانی]] [[برادر]] بزرگ‌ترش آنیس، مادرش [[رمله]] و به قولی همسرش أم‌ذر و نیمی از [[قبیله غفار]] شد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۸۴ و ۳۱۵ و ج۸، ص۳۸۷.</ref>. بر پایه [[روایت]] عبدالله بن [[صامت]]، [[ایماء بن رحضه]]، [[رئیس قبیله]] [[غفار]] نیز از [[ایمان]] آوردگان بود، ولی طبق روایاتی، ایماء، [[تشویق]] کننده [[مشرکان]] در [[جنگ بدر]] بود و اندکی پیش از [[حدیبیه]] [[اسلام]] آورد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref>. به احتمال، خُفاف فرزند ایماء در آن [[زمان]] [[مسلمان]] بوده است<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۲۸۱-۲۸۵؛ [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص۶۶.</ref>.
وی به [[فرمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} و به روایتی برای [[اداره امور]] جاری خود، تا [[زمان]] دریافت فرمان ایشان، به قبیله‌اش بازگشت و به [[تبلیغ اسلام]] پرداخت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۷-۱۷۰.</ref>. نوع عملکرد و شیوه [[تبلیغی]] ابوذر مشخص نیست، ولی به استناد برخی [[روایات]]، کاروان‌های [[قریش]] را متوقف و آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] می‌کرد و در صورت [[مخالفت]]، اموالشان را می‌گرفت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. نتیجه فعالیت تبلیغی او، موجب [[مسلمانی]] [[برادر]] بزرگ‌ترش آنیس، مادرش [[رمله]] و به قولی همسرش أم‌ذر و نیمی از [[قبیله غفار]] شد<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۸۴ و ۳۱۵ و ج۸، ص۳۸۷.</ref>. بر پایه [[روایت]] عبدالله بن [[صامت]]، [[ایماء بن رحضه]]، [[رئیس قبیله]] [[غفار]] نیز از [[ایمان]] آوردگان بود، ولی طبق روایاتی، ایماء، [[تشویق]] کننده [[مشرکان]] در [[جنگ بدر]] بود و اندکی پیش از [[حدیبیه]] [[اسلام]] آورد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۳؛ بلاذری، أنساب، ج۱۱، ص۱۲۸.</ref>. به احتمال، خُفاف فرزند ایماء در آن [[زمان]] [[مسلمان]] بوده است<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۲۸۱-۲۸۵؛ [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص۶۶.</ref>.


او از [[سابقین]] و از [[اصحاب]] برگزیده [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به شمار می‌آید. [[مؤرخان]] می‌نویسند: «وی چهارمین<ref>ر.ک: مستدرک حاکم ج۳، ص۳۸۴، و معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۵۷ و ابن ابی الحدید در شرح خود، ج۱۳، ص۲۲۴ ابوذر را چهارمین مسلمان ذکر کرده و چنین می‌نویسد: همه محدثان گفته‌اند که ابوبکر بعد از گروهی از مردان مسلمان شده است، وی هفت نفر را به ترتیب ایمان نام می‌برد: ۱. علی بن ابی طالب ۲. جعفر بن ابی طالب ۳. زید بن حارثه ۴. ابوذر غفاری ۵. عمرو بن عنبسه سلمی ۶. خالد بن سعید بن عاص ۷. خباب بن ارت. و می‌گوید: ابوبکر بعد از این جماعت مسلمان شد.</ref> یا پنجمین نفری بود که به [[نبوت]] و [[رسالت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} [[ایمان]] آورده است»<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۱۸۶.</ref>. [[یعقوبی]]، اسلام او را پس از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، [[خدیجه]] و [[زید بن حارثه]] دانسته، گرچه قول به [[پذیرش اسلام]] او پس از [[ابوبکر]] را نیز ذکر کرده است<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۵ و [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص۱۱۱؛ [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابوذر غفاری ۲ - واسعی (مقاله)|مقاله «ابوذر غفاری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۱]]، ص۵۰۶-۵۱۴؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۰-۹۲؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۷۴.</ref>
او از [[سابقین]] و از [[اصحاب]] برگزیده [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به شمار می‌آید. [[مؤرخان]] می‌نویسند: «وی چهارمین<ref>ر.ک: مستدرک حاکم ج۳، ص۳۸۴، و معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۵۷ و ابن ابی الحدید در شرح خود، ج۱۳، ص۲۲۴ ابوذر را چهارمین مسلمان ذکر کرده و چنین می‌نویسد: همه محدثان گفته‌اند که ابوبکر بعد از گروهی از مردان مسلمان شده است، وی هفت نفر را به ترتیب ایمان نام می‌برد: ۱. علی بن ابی طالب ۲. جعفر بن ابی طالب ۳. زید بن حارثه ۴. ابوذر غفاری ۵. عمرو بن عنبسه سلمی ۶. خالد بن سعید بن عاص ۷. خباب بن ارت. و می‌گوید: ابوبکر بعد از این جماعت مسلمان شد.</ref> یا پنجمین نفری بود که به [[نبوت]] و [[رسالت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} [[ایمان]] آورده است»<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۱۸۶.</ref>. [[یعقوبی]]، اسلام او را پس از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}}، [[خدیجه]] و [[زید بن حارثه]] دانسته، گرچه قول به [[پذیرش اسلام]] او پس از [[ابوبکر]] را نیز ذکر کرده است<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۵ و [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص۱۱۱؛ [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابوذر غفاری ۲ - واسعی (مقاله)|مقاله «ابوذر غفاری»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۱]]، ص۵۰۶-۵۱۴؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۱]]، ص۹۰-۹۲؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۷۴.</ref>


==== [[هجرت به مدینه]] ====
==== [[هجرت به مدینه]] ====
خط ۱۶۵: خط ۱۶۵:
==== دوران [[عثمان]] ====
==== دوران [[عثمان]] ====
===== برخورد با کج‌روی‌های عثمان =====
===== برخورد با کج‌روی‌های عثمان =====
عثمان در طول [[تاریخ]] [[خلافت]] خود با بخشش‌های بی‌جا ـ به خصوص در اواخر عمرش ـ به [[اقوام]] خود، مسیر [[حکومت اسلامی]] را به [[بیراهه]] کشاند و افراد [[ناصالح]] و بی‌فضیلت را در بلاد دور و نزدیک بر [[مسند حکومت]] نشاند، به طوری که مکررا مورد [[اعتراض]] [[مسلمانان]] قرار گرفت، اما چون اعتراض‌ها کارساز نبود، همگان را به [[مخالفت]] با حکومت وی برانگیخت. در این میان [[ابوذر غفاری]] از معدود افرادی بود که جلوتر از همه لب به اعتراض گشود و بر [[اعمال]] و [[رفتار]] عثمان و سایر کارگزارانش خرده گرفت و چون شنید خانه‌های [[بیت المال]] را در [[اختیار]] [[مروان حکم]] و دیگران گذاشته آشکارا در کوچه و بازار [[رفتار]] وی را مورد ملامت قرار می‌داد و فریاد می‌زد: [[کافران]] را به عذابی دردناک [[بشارت]] باد و این [[آیه]] را [[تلاوت]] می‌کرد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>.<ref>جهت مطالعه بیشتر ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۵۶. </ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۵-۹۶.</ref>
عثمان در طول [[تاریخ]] [[خلافت]] خود با بخشش‌های بی‌جا ـ به خصوص در اواخر عمرش ـ به [[اقوام]] خود، مسیر [[حکومت اسلامی]] را به [[بیراهه]] کشاند و افراد [[ناصالح]] و بی‌فضیلت را در بلاد دور و نزدیک بر [[مسند حکومت]] نشاند، به طوری که مکررا مورد [[اعتراض]] [[مسلمانان]] قرار گرفت، اما چون اعتراض‌ها کارساز نبود، همگان را به [[مخالفت]] با حکومت وی برانگیخت. در این میان [[ابوذر غفاری]] از معدود افرادی بود که جلوتر از همه لب به اعتراض گشود و بر [[اعمال]] و [[رفتار]] عثمان و سایر کارگزارانش خرده گرفت و چون شنید خانه‌های [[بیت المال]] را در [[اختیار]] [[مروان حکم]] و دیگران گذاشته آشکارا در کوچه و بازار [[رفتار]] وی را مورد ملامت قرار می‌داد و فریاد می‌زد: [[کافران]] را به عذابی دردناک [[بشارت]] باد و این [[آیه]] را [[تلاوت]] می‌کرد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>.<ref>جهت مطالعه بیشتر ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۵۶. </ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۱]]، ص۹۵-۹۶.</ref>


[[ابوذر]] هر از چند گاهی که به قصد انجام [[مراسم حج]] به [[حجاز]] می‌آمد، در [[مدینه]] با [[عثمان]] و [[کعب الاحبار]] درگیر می‌شد. عثمان او را از ماندن در مدینه منع می‌کرد و از وی می‌خواست به [[شام]] بازگردد<ref>بلاذری، انساب، ج۵، ص۵۱۲ و ۵۴۲.</ref>. [[اسراف]] و [[تبذیر]] [[معاویه]] در [[اموال عمومی]]، ابوذر را در کار خود مصمم‌تر و با [[ترغیب]] [[نیازمندان]] به مشارکت‌شان در [[اموال]] [[ثروتمندان]]، شام را برای معاویه [[ناامن]] کرد<ref>طبری، ج۴، ص۲۸۳.</ref>. بخشی از [[اختلاف]] ابوذر با عثمان و معاویه، به [[زکات]] و چگونگی استفاده از اموال عمومی مربوط بود. البته بنا بر روایتی از [[زراره]]، [[امام صادق]]{{ع}} ریشه [[نزاع]] [[أبوذر]] و عثمان را، درباره زکات از [[عصر نبوی]]{{صل}} دانسته و [[رسول خدا]]{{صل}} در آن [[زمان]] به نفع ابوذر [[حکم]] کرده است<ref>طوسی، استبصار، ج۲، ص۱۰.</ref>.
[[ابوذر]] هر از چند گاهی که به قصد انجام [[مراسم حج]] به [[حجاز]] می‌آمد، در [[مدینه]] با [[عثمان]] و [[کعب الاحبار]] درگیر می‌شد. عثمان او را از ماندن در مدینه منع می‌کرد و از وی می‌خواست به [[شام]] بازگردد<ref>بلاذری، انساب، ج۵، ص۵۱۲ و ۵۴۲.</ref>. [[اسراف]] و [[تبذیر]] [[معاویه]] در [[اموال عمومی]]، ابوذر را در کار خود مصمم‌تر و با [[ترغیب]] [[نیازمندان]] به مشارکت‌شان در [[اموال]] [[ثروتمندان]]، شام را برای معاویه [[ناامن]] کرد<ref>طبری، ج۴، ص۲۸۳.</ref>. بخشی از [[اختلاف]] ابوذر با عثمان و معاویه، به [[زکات]] و چگونگی استفاده از اموال عمومی مربوط بود. البته بنا بر روایتی از [[زراره]]، [[امام صادق]]{{ع}} ریشه [[نزاع]] [[أبوذر]] و عثمان را، درباره زکات از [[عصر نبوی]]{{صل}} دانسته و [[رسول خدا]]{{صل}} در آن [[زمان]] به نفع ابوذر [[حکم]] کرده است<ref>طوسی، استبصار، ج۲، ص۱۰.</ref>.
خط ۱۸۸: خط ۱۸۸:
[[معاویه]] کسانی را پیش ابوذر فرستاد و آنها نامه عثمان را برای او خواندند، ابوذر در همان [[ساعت]] بارش را بست و آماده حرکت شد. [[مردم]] که از حرکت ابوذر مطلع شدند، نزد او [[اجتماع]] کرده، گفتند: «ابوذر! [[خدا]] تو را [[رحمت]] کند، چه تصمیمی داری؟ چرا از نزد ما می‌روی و ما را از دیدارت [[محروم]] می‌کنی؟ » ابوذر گفت: «نه آمدنم به [[اختیار]] خود بود و نه در بازگشت به اختیار و میل خود می‌روم؛ مرا به این [[سرزمین]] فرستادند و حالا هم از اینجا می‌برند، [[تصور]] می‌کنم بین رابطه من و آنها همیشه چنین باشد تا آنکه زنجیر [[ستمکاران]] قطع شود و صفحه [[روزگار]] از وجود آنان [[پاک]] گردد».
[[معاویه]] کسانی را پیش ابوذر فرستاد و آنها نامه عثمان را برای او خواندند، ابوذر در همان [[ساعت]] بارش را بست و آماده حرکت شد. [[مردم]] که از حرکت ابوذر مطلع شدند، نزد او [[اجتماع]] کرده، گفتند: «ابوذر! [[خدا]] تو را [[رحمت]] کند، چه تصمیمی داری؟ چرا از نزد ما می‌روی و ما را از دیدارت [[محروم]] می‌کنی؟ » ابوذر گفت: «نه آمدنم به [[اختیار]] خود بود و نه در بازگشت به اختیار و میل خود می‌روم؛ مرا به این [[سرزمین]] فرستادند و حالا هم از اینجا می‌برند، [[تصور]] می‌کنم بین رابطه من و آنها همیشه چنین باشد تا آنکه زنجیر [[ستمکاران]] قطع شود و صفحه [[روزگار]] از وجود آنان [[پاک]] گردد».


وقتی که مردم [[شام]] از [[تبعید]] ابوذر [[آگاه]] شدند خود را برای بدرقه باشکوهی آماده کردند؛ جمعیت انبوهی، پشت سر ابوذر به راه افتادند تا آنکه از [[شهر]] شام خارج شده، به دیر مُرّان<ref>دیر مران محلی است نزدیک شام (پر آب و دارای درختان فراوان و خوش آب و هوا) که ولید بن یزید بن عبدالملک و هارون الرشید آنجا را آسایشگاه و استراحتگاه خود قرار داده بودند؛ ولید در همین مکان از دنیا رفت.</ref> رسیدند. ابوذر پیاده و آماده [[نماز]] شد، جلو ایستاد و آن جمعیت پشت سر وی نماز خواندند. پس از [[خواندن نماز]] برخاست و آخرین [[سخنرانی]] آتشین خود را بیان کرد<ref>أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۱؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۶؛ [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۵.</ref>
وقتی که مردم [[شام]] از [[تبعید]] ابوذر [[آگاه]] شدند خود را برای بدرقه باشکوهی آماده کردند؛ جمعیت انبوهی، پشت سر ابوذر به راه افتادند تا آنکه از [[شهر]] شام خارج شده، به دیر مُرّان<ref>دیر مران محلی است نزدیک شام (پر آب و دارای درختان فراوان و خوش آب و هوا) که ولید بن یزید بن عبدالملک و هارون الرشید آنجا را آسایشگاه و استراحتگاه خود قرار داده بودند؛ ولید در همین مکان از دنیا رفت.</ref> رسیدند. ابوذر پیاده و آماده [[نماز]] شد، جلو ایستاد و آن جمعیت پشت سر وی نماز خواندند. پس از [[خواندن نماز]] برخاست و آخرین [[سخنرانی]] آتشین خود را بیان کرد<ref>أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۱؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۱]]، ص۹۶؛ [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۵.</ref>


او پس از [[ستایش خدا]]، گفت: «مردم! همیشه شما را به آنچه موجب [[سعادت]] و [[رستگاری]] است توصیه کردم و هیچگاه درصدد ایجاد شکاف و [[اختلاف]] در میان [[جمعیت]] [[مسلمانان]] نبوده‌ام؛ [[خدا]] را [[حمد]] کنید». صدای جمعیت به {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ}} بلند شد. سپس گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ}}. جمعیت هم در [[اقرار]] کردن به [[شهادت]] از وی [[پیروی]] کردند.
او پس از [[ستایش خدا]]، گفت: «مردم! همیشه شما را به آنچه موجب [[سعادت]] و [[رستگاری]] است توصیه کردم و هیچگاه درصدد ایجاد شکاف و [[اختلاف]] در میان [[جمعیت]] [[مسلمانان]] نبوده‌ام؛ [[خدا]] را [[حمد]] کنید». صدای جمعیت به {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ}} بلند شد. سپس گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ}}. جمعیت هم در [[اقرار]] کردن به [[شهادت]] از وی [[پیروی]] کردند.
خط ۲۲۰: خط ۲۲۰:
نقل شده است پس از بازگشت، به [[امیرالمؤمنین]] گفتند که عثمان به خاطر بدرقه ابوذر بر تو [[غضب]] کرده است، فرمود: {{متن حدیث|غَضِبَ الْخَيْلُ عَلَى صُمِّ اللَّجَمِ}}<ref>أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۱، ص۴۳۹-۴۴۰.</ref>؛ مثل اینکه اسب بر دهنه‌اش غضب کند؛ یعنی چه اهمیتی دارد.
نقل شده است پس از بازگشت، به [[امیرالمؤمنین]] گفتند که عثمان به خاطر بدرقه ابوذر بر تو [[غضب]] کرده است، فرمود: {{متن حدیث|غَضِبَ الْخَيْلُ عَلَى صُمِّ اللَّجَمِ}}<ref>أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۱، ص۴۳۹-۴۴۰.</ref>؛ مثل اینکه اسب بر دهنه‌اش غضب کند؛ یعنی چه اهمیتی دارد.


هنگامی که علی{{ع}} از مشایعت ابوذر برگشت، عثمان به او گفت: «چه چیز باعث شد که [[مروان]]، [[مأمور]] مرا برگرداندی و امر مرا کوچک شمردی، مگر دستور من به تو نرسیده بود؟» علی{{ع}} فرمود: «اما فرستاده تو خواست مرا برگرداند و من او را برگرداندم، [[ولی امر]] تو را کوچک نشمردم». عثمان گفت: «مگر نشنیدی که گفتم کسی با ابوذر[[سخن]] نگوید؟» علی{{ع}} فرمود: «مگر بناست که به هر چه امر کنی، هر چند [[معصیت]] باشد، آن را [[اطاعت]] کنم؟»<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۴۱؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۳۹.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۶؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۸ـ ۱۰۰.</ref>
هنگامی که علی{{ع}} از مشایعت ابوذر برگشت، عثمان به او گفت: «چه چیز باعث شد که [[مروان]]، [[مأمور]] مرا برگرداندی و امر مرا کوچک شمردی، مگر دستور من به تو نرسیده بود؟» علی{{ع}} فرمود: «اما فرستاده تو خواست مرا برگرداند و من او را برگرداندم، [[ولی امر]] تو را کوچک نشمردم». عثمان گفت: «مگر نشنیدی که گفتم کسی با ابوذر[[سخن]] نگوید؟» علی{{ع}} فرمود: «مگر بناست که به هر چه امر کنی، هر چند [[معصیت]] باشد، آن را [[اطاعت]] کنم؟»<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۴۱؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۳۹.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۶؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۱]]، ص۹۸ـ ۱۰۰.</ref>


====== علت [[تبعید]] ======
====== علت [[تبعید]] ======
خط ۲۴۵: خط ۲۴۵:
[[اعتراضات]] ابوذر به عثمان [[روز]] به روز زیادتر می‌شد، یک روز که [[جمعیت]] بسیاری اطراف عثمان بودند از او پرسید: آیا برای [[خلیفه]] جایز است [[مالی]] را از [[بیت‌المال]] [[قرض]] بردارد تا وقتی که ممکن شد بپردازد؟ [[کعب الاحبار]] گفت: «مانعی ندارد». در اینجا باز هم ابوذر نتوانست [[تحمل]] کند و رو به کعب نمود و گفت: «یهودی‌زاده! تو می‌خواهی [[احکام دین]] خودمان را به ما بیاموزی؟» [[عثمان]] به [[ابوذر]] گفت: «ابوذر! خیلی ما را [[اذیت]] می‌کنی و [[یاران]] و [[اصحاب]] مرا ملامت می‌نمایی، از پیش من برو!»<ref>الشافی، سید مرتضی، ج۴، ص۲۹۴.</ref>.
[[اعتراضات]] ابوذر به عثمان [[روز]] به روز زیادتر می‌شد، یک روز که [[جمعیت]] بسیاری اطراف عثمان بودند از او پرسید: آیا برای [[خلیفه]] جایز است [[مالی]] را از [[بیت‌المال]] [[قرض]] بردارد تا وقتی که ممکن شد بپردازد؟ [[کعب الاحبار]] گفت: «مانعی ندارد». در اینجا باز هم ابوذر نتوانست [[تحمل]] کند و رو به کعب نمود و گفت: «یهودی‌زاده! تو می‌خواهی [[احکام دین]] خودمان را به ما بیاموزی؟» [[عثمان]] به [[ابوذر]] گفت: «ابوذر! خیلی ما را [[اذیت]] می‌کنی و [[یاران]] و [[اصحاب]] مرا ملامت می‌نمایی، از پیش من برو!»<ref>الشافی، سید مرتضی، ج۴، ص۲۹۴.</ref>.


در مجلس دیگری عثمان به ابوذر مطالبی گفت، ابوذر به او گفت: من تو را [[نصیحت]] کردم ولی تو درباره من بدگمان بودی، همان‌طور که همراهان تو را نیز [[پند]] دادم و آنها نیز درباره من بدگمان بودند. عثمان گفت: «تو [[دروغ]] می‌گویی، بلکه می‌خواهی فتنه‌گری کنی و دوست‌دار فتنه‌ای، اما این را بدان که [[شام]] پیش روی ماست»، ابوذر گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]، گناهی بر من نیست جز اینکه خواستم [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنم». عثمان [[غضبناک]] شد و گفت: «به من بگویید با این پیرمرد [[دروغگو]] چه کنم؟ آیا او را بزنم یا [[زندانی]] کنم و یا او را بکشم؛ زیرا او می‌خواهد بین [[مسلمانان]] جدایی بیندازد؛ یا اینکه او را به جای دوری [[تبعید]] کنم». در این موقع علی{{ع}} که حاضر بود لب به سخن گشود گفت، و فرمود: «درباره این مرد همان مطلبی را به تو می‌گویم که [[مؤمن آل فرعون]] گفت: {{متن قرآن|وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ}}<ref>«و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>. عثمان جواب حضرت را با [[درشتی]] داد و حضرت نیز جواب عثمان را داد. بدین ترتیب عثمان ابوذر را به شام تبعید کرد<ref>الشافی، سید مرتضی، ج۴، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۷؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۶.</ref>
در مجلس دیگری عثمان به ابوذر مطالبی گفت، ابوذر به او گفت: من تو را [[نصیحت]] کردم ولی تو درباره من بدگمان بودی، همان‌طور که همراهان تو را نیز [[پند]] دادم و آنها نیز درباره من بدگمان بودند. عثمان گفت: «تو [[دروغ]] می‌گویی، بلکه می‌خواهی فتنه‌گری کنی و دوست‌دار فتنه‌ای، اما این را بدان که [[شام]] پیش روی ماست»، ابوذر گفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]، گناهی بر من نیست جز اینکه خواستم [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنم». عثمان [[غضبناک]] شد و گفت: «به من بگویید با این پیرمرد [[دروغگو]] چه کنم؟ آیا او را بزنم یا [[زندانی]] کنم و یا او را بکشم؛ زیرا او می‌خواهد بین [[مسلمانان]] جدایی بیندازد؛ یا اینکه او را به جای دوری [[تبعید]] کنم». در این موقع علی{{ع}} که حاضر بود لب به سخن گشود گفت، و فرمود: «درباره این مرد همان مطلبی را به تو می‌گویم که [[مؤمن آل فرعون]] گفت: {{متن قرآن|وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ}}<ref>«و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>. عثمان جواب حضرت را با [[درشتی]] داد و حضرت نیز جواب عثمان را داد. بدین ترتیب عثمان ابوذر را به شام تبعید کرد<ref>الشافی، سید مرتضی، ج۴، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۷؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۱]]، ص۹۶.</ref>


====== حق‌طلبی ======
====== حق‌طلبی ======
خط ۲۸۲: خط ۲۸۲:
از میان [[جمعیت]]، [[جوانی]] از [[انصار]] گفت: «من دو [[جامه]] در وسایلم دارم که مادرم آن را بافته است و یک جامه هم بر تن دارم». ابوذر به او گفت: «تو مرا کفن کن»، و آن‌گاه از [[دنیا]] رفت. جمعیت او را [[غسل]] داده، کفن نمودند و [[ابن مسعود]] یا [[مالک اشتر]] بر جنازه وی [[نماز]] خواند. پس او را [[دفن]] نموده، [[همسر]] و دختر او را به [[مدینه]] بردند.
از میان [[جمعیت]]، [[جوانی]] از [[انصار]] گفت: «من دو [[جامه]] در وسایلم دارم که مادرم آن را بافته است و یک جامه هم بر تن دارم». ابوذر به او گفت: «تو مرا کفن کن»، و آن‌گاه از [[دنیا]] رفت. جمعیت او را [[غسل]] داده، کفن نمودند و [[ابن مسعود]] یا [[مالک اشتر]] بر جنازه وی [[نماز]] خواند. پس او را [[دفن]] نموده، [[همسر]] و دختر او را به [[مدینه]] بردند.


در [[روایت]] دیگری آمده است که چون بر جنازه ابوذر نماز خوانده شد، مالک اشتر بالای [[قبر]] وی ایستاد و گفت: «بار خدایا! این، [[بدن]] ابوذر، [[یار]] [[پیامبر]] است، او در زمره عبادت‌کنندگان، تو را [[عبادت]] و در راه تو با [[مشرکین]] [[جهاد]] کرده است؛ [[دینی]] را [[تغییر]] نداد و سنتی را عوض نکرد. اما خلافی دید و [[اعتراض]] کرد و در [[دل]]، مخالف را [[دشمن]] گرفت و به این جهت به او [[ستم]] کردند و او را تبعیدش نمودند و ناچیزش شمردند تا آنکه غریبانه در بیابان [[جان]] داد. خدایا! آنکه او را [[محروم]] ساخته است و او را [[تبعید]] نموده، از [[حرم]] و محل [[هجرت]] پیامبرش دور ساخته است، هلاک گردان». همه دست‌ها را بلند کرده، آمین گفتند<ref>رجال الکشی، کشی، ص۶۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۲، ص۳۹۹؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۴۲.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۴۴؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۴؛ [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابوذر غفاری ۱ - واسعی (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۶۶۸؛ [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۲۳؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۷۴.</ref>
در [[روایت]] دیگری آمده است که چون بر جنازه ابوذر نماز خوانده شد، مالک اشتر بالای [[قبر]] وی ایستاد و گفت: «بار خدایا! این، [[بدن]] ابوذر، [[یار]] [[پیامبر]] است، او در زمره عبادت‌کنندگان، تو را [[عبادت]] و در راه تو با [[مشرکین]] [[جهاد]] کرده است؛ [[دینی]] را [[تغییر]] نداد و سنتی را عوض نکرد. اما خلافی دید و [[اعتراض]] کرد و در [[دل]]، مخالف را [[دشمن]] گرفت و به این جهت به او [[ستم]] کردند و او را تبعیدش نمودند و ناچیزش شمردند تا آنکه غریبانه در بیابان [[جان]] داد. خدایا! آنکه او را [[محروم]] ساخته است و او را [[تبعید]] نموده، از [[حرم]] و محل [[هجرت]] پیامبرش دور ساخته است، هلاک گردان». همه دست‌ها را بلند کرده، آمین گفتند<ref>رجال الکشی، کشی، ص۶۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۲، ص۳۹۹؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۴۲.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۴۴؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی ج۱]]، ص۱۰۱-۱۰۴؛ [[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابوذر غفاری ۱ - واسعی (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۶۶۸؛ [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۲۳؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۷۴.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۹۶۳

ویرایش