عصر امام صادق در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←شرایط فکری
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
از عمرو بن ابان [[روایت]] شده که گفت: از امام صادق{{ع}} شنیدم که میفرمود: «ای [[شیعیان]]، شما به ما نسبت داده شدهاید. پس مایه [[زینت]] و افتخار ما باشید، نه مایه ننگ و عار ما. چه چیز شما را مانع میشود که مانند [[اصحاب علی]]{{ع}} در میان [[مردم]] زندگی کنید؟! هریک از اصحاب علی{{ع}} در میان هر قبیلهای داخل میشد، او را [[امام جماعت]]، مؤذّن و [[امانتدار]] خود میکردند. [[بیماران]] مردم را [[عیادت]] کنید، در [[تشییع]] جنازههای آنان حاضر شوید و در مساجدشان [[نماز]] بخوانید. نگذارید دیگران در هیچ کار خیری از شما پیشی بگیرند که به [[خدا]] [[سوگند]] شما به انجام این کارها سزاوارتر از آنانید»<ref>اصول کافى، ج۲، ص۲۹۳؛ مشکاة الانوار، ص۶۷؛ وسائل الشیعه، ج۱، ص۵۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۸]]، ص ۱۱۱.</ref> | از عمرو بن ابان [[روایت]] شده که گفت: از امام صادق{{ع}} شنیدم که میفرمود: «ای [[شیعیان]]، شما به ما نسبت داده شدهاید. پس مایه [[زینت]] و افتخار ما باشید، نه مایه ننگ و عار ما. چه چیز شما را مانع میشود که مانند [[اصحاب علی]]{{ع}} در میان [[مردم]] زندگی کنید؟! هریک از اصحاب علی{{ع}} در میان هر قبیلهای داخل میشد، او را [[امام جماعت]]، مؤذّن و [[امانتدار]] خود میکردند. [[بیماران]] مردم را [[عیادت]] کنید، در [[تشییع]] جنازههای آنان حاضر شوید و در مساجدشان [[نماز]] بخوانید. نگذارید دیگران در هیچ کار خیری از شما پیشی بگیرند که به [[خدا]] [[سوگند]] شما به انجام این کارها سزاوارتر از آنانید»<ref>اصول کافى، ج۲، ص۲۹۳؛ مشکاة الانوار، ص۶۷؛ وسائل الشیعه، ج۱، ص۵۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۸]]، ص ۱۱۱.</ref> | ||
==شرایط | == شرایط فکری == | ||
پدیدههای [[فکری]] و [[عقیدتی]] همچون زندقه، [[غلوّ]]، اعتزال، [[جبر]] و شیوههای جدیدی که در اثر ظهور این پدیدههای فکری در | پدیدههای [[فکری]] و [[عقیدتی]] همچون زندقه، [[غلوّ]]، اعتزال، [[جبر]] و شیوههای جدیدی که در اثر ظهور این پدیدههای فکری در فهم [[رسالت الهی]] در عرصههای [[فقه]] و [[تفسیر]] [[حدیث]] و [[تفسیر قرآن]] در [[عصر امام صادق]]{{ع}} به نقطه اوج خود رسیده بود، زاییده شرایطی که امام{{ع}} در آن میزیسته نبوده، و یکباره به وجود نیامده بود. بلکه وجود این پدیدههای [[فکری]] به خطّی که [[امویان]] و قبل از آنها، خلفایی که از راه و روش اهل بیت{{عم}} دوری گزیده و در طول بیش از یک [[قرن]]، راههای دیگری در پیش گرفته بودند، بازگشت میکند. | ||
آنان تصویری [[دروغین]] از [[دین]] به نسلها ارائه کردند که جز وسیله توجیهی در دست [[حکام]] نبوده که به وسیله این نسخه جدید از [[اسلام]]، به | |||
آنان تصویری [[دروغین]] از [[دین]] به نسلها ارائه کردند که جز وسیله توجیهی در دست [[حکام]] نبوده که به وسیله این نسخه جدید از [[اسلام]]، به حمایت از [[سلطه]] و [[سیطره]] خود پرداخته و به فراخور سیاستهایشان بر ضدّ [[مستضعفان]]، از آن استفاده کنند. شرایط به گونهای شد که [[مردم]] فقط چهرهای [[زشت]] و غیر قابل تحمّل از دین میدیدند و پدیده فکری زندقه و بیدینی عکسالعمل چنین [[انحرافی]] بوده است؛ چراکه پس از استفاده ابزاری [[حاکمان]] از دین، و به وجود آمدن محیط [[دینی]] مضطرب و آکنده از مفاهیم غلط، [[تفکر]] زندقه رواج بسیاری یافت. | |||
آشفتگی اصول و [[ارزشها]] به جایی رسید که حتّی مردم در [[سنّت نبوی]]، بلکه در فهم کتاب بزرگ [[الهی]] ([[قرآن]]) نیز به [[شک]] افتادند و بهسوی رأی و [[استحسان]] کشیده شده و بدون هیچ [[قانون]] [[علمی]] محکمی، از متن [[روایات]] و [[قرآن کریم]] [[تجاوز]] کردند. | |||
اگر بخواهیم [[افکار]] منحرفی را که در [[عصر امام صادق]]{{ع}} در [[جامعه]] منتشر شده بود بشناسیم، اوّل لازم است پیشزمینههایی که [[امّت]] را به این تشویش و آشفتگی [[اعتقادی]] رسانده بود بشناسیم. | اگر بخواهیم [[افکار]] منحرفی را که در [[عصر امام صادق]]{{ع}} در [[جامعه]] منتشر شده بود بشناسیم، اوّل لازم است پیشزمینههایی که [[امّت]] را به این تشویش و آشفتگی [[اعتقادی]] رسانده بود بشناسیم. | ||
===[[تحریف]] مصادر [[تشریع]] و | اکنون به بعضی از نمونههای روش تحریفی و انحرافی [[اموی]] و نقش مخرّب آن در فهم قرآن و [[سنّت]] و حوادث [[تاریخ]] میپردازیم. | ||
۱. '''تحریف در عرصه [[تفسیر قرآن]] کریم''': آنان در [[تفسیر قرآن کریم]] به آراء شخصی یا روایات [[اسرائیلی]] بسنده میکردند که در | |||
#جبریان، بعضی از [[آیات قرآن کریم]] را مانند {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«در حالی که خداوند، شما و چیزهایی را که میسازید آفریده است» سوره صافات، آیه ۹۶.</ref>، برای [[تأیید]] [[فکر]] [[منحرف]] خود به کار میبردند. آنها اینگونه میپنداشتند که [[قرآن]] دلالت بر این دارد که [[خداوند]] [[بندگان]] را به کارهایشان مجبور میکند. | === [[تحریف]] مصادر [[تشریع]] و تاریخ === | ||
# [[عقیده]] جسمیت بخشیدن به [[خداوند متعال]] که مبتنی بر برداشتهایی از روی | ۱. '''تحریف در عرصه [[تفسیر قرآن]] کریم''': آنان در [[تفسیر قرآن کریم]] به آراء شخصی یا روایات [[اسرائیلی]] بسنده میکردند که در خدمت سیاستهای [[خلفا]] بوده است. به عنوان مثال: | ||
این [[اعتقادات]] تکیه بر [[تفسیرها]] و داستانهای [[اسرائیلی]] در رابطه با [[تفسیر آیات قرآن]] دارد؛ و این موجب پیدایش این صورت نازیبا از تفسیر آیات قرآن شده است. در [[تفسیر]] [[قرطبی]] از [[کعب الاحبار]] [[روایت]] شده که گفت: خداوند متعال هنگامی که [[عرش]] را [[خلق]] کرد، عرش گفت خداوند چیزی از من بزرگتر نیافریده است و از خود بزرگبینی گردن برافراشت. پس خداوند متعال ماری را بهسوی او فرستاد تا بر او حلقه | # جبریان، بعضی از [[آیات قرآن کریم]] را مانند {{متن قرآن|وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ}}<ref>«در حالی که خداوند، شما و چیزهایی را که میسازید آفریده است» سوره صافات، آیه ۹۶.</ref>، برای [[تأیید]] [[فکر]] [[منحرف]] خود به کار میبردند. آنها اینگونه میپنداشتند که [[قرآن]] دلالت بر این دارد که [[خداوند]] [[بندگان]] را به کارهایشان مجبور میکند. | ||
معاویه به [[کعب الاحبار]] گفت: تو میگویی که | # [[عقیده]] جسمیت بخشیدن به [[خداوند متعال]] که مبتنی بر برداشتهایی از روی جمود بر ظواهر عبارات [[قرآنی]] بنا شده بود. در این طرز [[تفکر]]، هیچگاه از معنای تحت اللفظی [[آیات قرآن]] پا فراتر نگذاشته نشده، و تصریح میکند که خداوند دست و صورت دارد و برای این [[اعتقاد]] [[فاسد]] به [[آیات]] [[شریف]]: {{متن قرآن|يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ}}<ref>«دست خداوند بالای دستهای آنان است» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref> و {{متن قرآن|وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ}}<ref>«و (تنها) ذات بشکوه و کرامند پروردگارت ماندگار است» سوره الرحمن، آیه ۲۷.</ref> [[استدلال]] کرده و معتقدند که دیدن خداوند با [[چشم سر]]، امکانپذیر است و به این [[آیه]] شریف استناد میکنند که: {{متن قرآن|وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}}<ref>«چهرههایی در آن روز شاداب است * (که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۳.</ref>. | ||
این نمونهای از [[میراث]] [[حدیثی]]، [[تفسیری]] و [[تاریخی]] مخلوط با [[اسرائیلیات]] و افتراءات دروغینی بود که به جهت | |||
تا اینجا بعضی از سببهای پیدایش | این [[اعتقادات]] تکیه بر [[تفسیرها]] و داستانهای [[اسرائیلی]] در رابطه با [[تفسیر آیات قرآن]] دارد؛ و این موجب پیدایش این صورت نازیبا از تفسیر آیات قرآن شده است. در [[تفسیر]] [[قرطبی]] از [[کعب الاحبار]] [[روایت]] شده که گفت: خداوند متعال هنگامی که [[عرش]] را [[خلق]] کرد، عرش گفت خداوند چیزی از من بزرگتر نیافریده است و از خود بزرگبینی گردن برافراشت. پس خداوند متعال ماری را بهسوی او فرستاد تا بر او حلقه زند که این مار هفتاد هزار بال و در هر بالی هفتاد هزار پر و در هر پری هفتاد هزار صورت و در هر صورتی هفتاد هزار دهان و در هر دهانی هفتاد هزار زبان وجود داشت که از هر کدام از این زبانها و دهانها در هر [[روز]]، به اندازه قطرات [[باران]] و تعداد برگهای درختان، سنگریزهها، [[ستارگان]]، به عدد روزهای [[دنیا]] و به تعداد همه [[ملائکه]]، [[تسبیح خداوند]] متعال خارج میگردید. این مار بر دور عرش پیچید. و فقط نیمی از مار برای پیچیدن به دور [[عرش]] کافی بود. در این [[زمان]] بود که عرش [[تواضع]] کرد<ref>الجامع لاحکام القرآن، ج۱۵، ص۲۹۵.</ref>. | ||
معاویه به [[کعب الاحبار]] گفت: تو میگویی که سوارهنظام [[ذو القرنین]] به ثریا میرسید؟ کعب در پاسخ به او گفت: اگر من این را گفتهام [[خداوند متعال]] نیز فرموده است: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا}}<ref>«و سررشته هر کار را به او دادیم» سوره کهف، آیه ۸۴.</ref>.<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۰۶.</ref> | |||
این نمونهای از [[میراث]] [[حدیثی]]، [[تفسیری]] و [[تاریخی]] مخلوط با [[اسرائیلیات]] و افتراءات دروغینی بود که به جهت خدمت به [[حکام]]، بعد از قرنی از [[وفات پیامبر اکرم]]{{صل}} و پس از اینکه [[عمر بن عبدالعزیز]] [[فرمان]] [[رفع ممنوعیت]] [[کتابت حدیث]] را صادر کرد به رشته تحریر درآمد. [[مکتب]] [[حدیث]] کاملا بر روی آنچه [[روایت]] میکرد تکیه داشت و به [[عقل]] [[انسانی]] [[اجازه]] دخالت در حیطه فهم حدیث را نمیداد. تا آنجا که گفتند: [[سنّت]] [[قرآن]] را [[نسخ]] میکند و قرآن به سنّت نیازمندتر است تا سنّت به قرآن، و نظریه عرضه [[احادیث]] بر قرآن، از آراء [[زنادقه]] (لا مذهبان) است<ref>جعفر سبحانى، بحوث فى الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۹.</ref>. | |||
تا اینجا بعضی از سببهای پیدایش انحرافات فکری و منتشر شدن سریع آن در [[جامعه اسلامی]] را دریافتهایم. تفکراتی مانند [[جبر]] و زندقه و [[غلوّ]] و به هر کدام از اینها در پی اشاره خواهیم داشت. | |||
۲. '''[[تحریف]] در عرصه [[حدیث شریف]] نبوی''': | ۲. '''[[تحریف]] در عرصه [[حدیث شریف]] نبوی''': | ||
#در [[صحیح ترمذی]] از [[پیامبر اکرم]] روایت شده است که درباره معاویه فرمودند: خدایا او را هدایتکننده و | # در [[صحیح ترمذی]] از [[پیامبر اکرم]] روایت شده است که درباره معاویه فرمودند: خدایا او را هدایتکننده و هدایت شده قرار ده و بهوسیله او [[مردم]] را [[هدایت]] کن<ref>صحیح ترمذى، ج۵، ص۶۸۷، باب مناقب معاویه.</ref>. | ||
# و از [[عمیر بن سعید]] روایت شده که گفت: معاویه را جز به خیر و [[نیکی]] یاد نکنید.؛ چراکه من از [[پیغمبر]] شنیدم که میفرمود: خداوندا بهوسیله او هدایت کن<ref>کنز العمّال، ج۱۴، ص۱۴۹.</ref> | # و از [[عمیر بن سعید]] روایت شده که گفت: معاویه را جز به خیر و [[نیکی]] یاد نکنید.؛ چراکه من از [[پیغمبر]] شنیدم که میفرمود: خداوندا بهوسیله او هدایت کن<ref>کنز العمّال، ج۱۴، ص۱۴۹.</ref>. | ||
# احمد، [[ابو داوود]]، [[بغوی]]، [[طبرانی]] و دیگران از پیامبر اکرم{{صل}} [[روایت]] کردهاند که فرمود: بر شما باد به [[حفظ]] و نگهداری [[شام]].؛ چراکه این [[شهر]] منتخب [[خدا]] از میان همه [[زمین]] است. [[خداوند]] برای سکونت در این شهر بهترین بندگانش را [[انتخاب]] کرده و خداوند بر [[اهل شام]] تکیه کرده است<ref>کنز العمال، ج۱۴، ص۱۴۹.</ref>. | # احمد، [[ابو داوود]]، [[بغوی]]، [[طبرانی]] و دیگران از پیامبر اکرم{{صل}} [[روایت]] کردهاند که فرمود: بر شما باد به [[حفظ]] و نگهداری [[شام]].؛ چراکه این [[شهر]] منتخب [[خدا]] از میان همه [[زمین]] است. [[خداوند]] برای سکونت در این شهر بهترین بندگانش را [[انتخاب]] کرده و خداوند بر [[اهل شام]] تکیه کرده است<ref>کنز العمال، ج۱۴، ص۱۴۹.</ref>. | ||
#از [[کعب الاحبار]] روایت شده: که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: اهل شام شمشیری از شمشیرهای خدا هستند که خداوند بهوسیله آنها از [[گناهکاران]] [[انتقام]] میگیرد<ref>اضواء على السّنة المحمدیة، ص۱۲۹، به نقل از دلائل النبوه بیهقى.</ref>. | # از [[کعب الاحبار]] روایت شده: که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: اهل شام شمشیری از شمشیرهای خدا هستند که خداوند بهوسیله آنها از [[گناهکاران]] [[انتقام]] میگیرد<ref>اضواء على السّنة المحمدیة، ص۱۲۹، به نقل از دلائل النبوه بیهقى.</ref>. | ||
#از پیامبر اکرم{{صل}} روایت شده که فرمود: صاحب سرّ من [[معاویة بن ابیسفیان]] است<ref>تطهیر الجنان و اللّسان، ص۱۷.</ref>. | # از پیامبر اکرم{{صل}} روایت شده که فرمود: صاحب سرّ من [[معاویة بن ابیسفیان]] است<ref>تطهیر الجنان و اللّسان، ص۱۷.</ref>. | ||
# و گفته شده [[ابن ابی العوجاء]] که یکی از زنادقه بوده، هنگامی که برای گردن زدن برده میشد گفت: من در میان شما چهار هزار [[حدیث]] | # و گفته شده [[ابن ابی العوجاء]] که یکی از زنادقه بوده، هنگامی که برای گردن زدن برده میشد گفت: من در میان شما چهار هزار [[حدیث]] جعل کردم که در آنها [[حلال]] را [[حرام]] و حرام را حلال کردم<ref>ابن جوزى، الموضوعات تحقیق عبدالرّحمن محمد عثمان، ج۱، ص۳۷.</ref>. | ||
۳. '''[[تحریف]] در عرصه تاریخ''': مجموعهای از [[روایات]] جعلی وجود دارد که [[شخصیت پیامبر اکرم]] را به صورتی ناقص و متناقض در [[رفتار]] معرّفی مینماید، مانند اینکه: | ۳. '''[[تحریف]] در عرصه تاریخ''': مجموعهای از [[روایات]] جعلی وجود دارد که [[شخصیت پیامبر اکرم]] را به صورتی ناقص و متناقض در [[رفتار]] معرّفی مینماید، مانند اینکه: | ||
# پیامبر اکرم{{صل}} به صدای | # پیامبر اکرم{{صل}} به صدای کنیزکان آوازخوان و دفنواز گوش میدادند. | ||
# پیامبر اکرم همسرش [[عایشه]] را در حالیکه صورت بر صورت او مینهاده! بر دوش خود سوار میکرده تا [[بازی]] سیاهان را ببیند. | # پیامبر اکرم همسرش [[عایشه]] را در حالیکه صورت بر صورت او مینهاده! بر دوش خود سوار میکرده تا [[بازی]] سیاهان را ببیند. | ||
# اینکه پیامبر اکرم پس از آنکه [[همسر]] | # اینکه پیامبر اکرم{{صل}} پس از آنکه [[همسر]] فرزند خوانده خود را در حالتی تحریککننده دید، [[عاشق]] او گردید!<ref>صحیح بخارى، ج۱، ص۱۶۹؛ صحیح مسلم باب صلاة العیدین، ج۲، ص۶۰۷؛ مسند احمد، ج۶، ص۳۸.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۸]]، ص ۱۱۴.</ref>. | ||
=== جهتگیریهای [[فکری]] [[منحرف]] در [[زمان امام صادق]]{{ع}} === | |||
۱. '''[[جبر]]''': هنگامی که در [[جامعه]] نیاز به ایجاد [[علم کلام]] و [[فقه]] و [[تفسیر]] [[احساس]] گردید، عدّهای از به وجود آورندگان و نظریهپردازان [[عقیده]] جبر با استفاده از احادیثی که میشد از ظواهر آن [[اعتقاد]] جبر را استخراج کرد، دست به [[تولید]] این نظریه زدند. نظریهای که خداوند را [[خالق]] [[اعمال]] [[بندگان]] میدانست. | |||
آنها این نظریه را در خدمت دستگاه اموی و تثبیت پایههای [[سلطنت]] آنان قرار دادند. معنای [[حقیقی]] [[جبر]] این است که [[بندگان خدا]] هیچگونه اختیاری از خود نداشته و تمام [[شرّ]] و خیری که از آنها صادر میشود به [[خداوند متعال]] نسبت داده میشود. آنها میگویند ما هیچ کاری را به [[اختیار]] خود انجام نمیدهیم، بلکه تمام [[اعمال]] ما با [[اراده]] و [[مشیت خداوند]] انجام میشود و اگر [[خداوند]] بخواهد که ما [[نماز]] بخوانیم، نماز میخوانیم و اگر خداوند بخواهد که ما شراب بخوریم، شراب میخوریم. آنان برای این [[عقیده]] به چند [[آیه قرآن]] نیز استناد کردهاند که از آن جمله است: {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> و {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام میگشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته میدارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref>. | |||
روشن است که [[معتقدان]] به چنین [[اعتقادی]]، به خود [[اجازه]] میدهند هر جنایت و معصیتی را انجام دهند. [[واجبات]] را انجام نداده و به ارتکاب محرّماتی چون شرب خمر، [[زنا]]، [[دزدی]] و [[قتل]] پرداخته و سپس بگویند خداوند خواست که من دزدی کنم و دزدی کردم؛ خواست [[خدا]] این بود که من زنا کنم و من زنا کردم. بدین ترتیب، [[انسان]] هیچگونه اراده، اختیار و تصرّفی در آنچه خداوند به او داده ندارد و هیچ استفادهای از [[نعمت]] [[عقل]] نخواهد برد. پس چگونه [[طمع]] [[ثواب]] یا ترسی از عقاب خداوند خواهد داشت؟<ref>الامام الصّادق و المذاهب الاربعه، ج۲، ص۱۲۲.</ref>. | |||
۲. '''[[زندقه]] (بیدینی)''': از دیگر افکاری که در [[زمان امام صادق]] ظهور کرد، [[تفکر]] [[الحاد]] و بیدینی بود. البتّه از [[رشد]] و نموّ اینچنین [[افکار]] منحرفی در عالم [[اسلام]]، که عالم [[توحید]] [[خالص]] است، خصوصا در [[زمان]] [[قدرت]] و [[قوّت]] [[دین اسلام]] و در زمانهای که دیگر [[ملّتها]] برای [[آگاهی]] پیدا کردن از [[اسلام]] که آخرین [[رسالت الهی]] است تلاش میکردند، نباید تعجّب کرد؛ زیرا [[ستم]] و فسادی که [[امویان]] در تمام عرصههای [[زندگی]] مروّج آن بودند، سبب ظهور چنین افکاری میگردید که با [[تفکرات]] [[اسلامی]] ضدّیت تام و تمام داشت. از حمّاد بن عثمان [[روایت]] شده است که گفت: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که میفرمود: «زنادقه و بیدینان در سال ۱۲۸ هجری ظهور خواهند کرد.؛ چراکه من مطلب را در [[مصحف حضرت فاطمه]] زهرا{{س}} دیدهام»<ref>بصائر الدرجات ۱۷۲؛ بحار الانوار، ج۲۶، ص۱۲۳؛ اثبات الهداة، ج۵، ص۱۷۵.</ref>. | |||
جوّ [[فکری]] که [[حکومت بنی امیه]] ایجاد کرده بود، هرگونه سؤال، اشکال و ایرادی را بر [[افکار]] صادر شده از سوی [[حکام]] گناهی نابخشودنی دانسته و چنین [[حکم]] میکرد که [[انسان]] فقط باید شنونده بوده [[فکر]] نکند و [[معتقد]] باشد که خلافت اسلامی در طاغوتهای [[بنی امیه]] و فرعونهای بنی عبّاس خلاصه میشود. چنین فسادی که همه عرصههای فکر و [[اندیشه]] را فراگرفته بود موجب ظهور تفکرات [[الحادی]] گردید که در [[حقیقت]] عکسالعمل همین [[فساد]] بود. | |||
از اینجاست که مشاهده میکنیم [[ابن ابی العوجاء]] جلسات فکری و اندیشهای خود را فقط با [[هدف]] تشکیک در [[توحید]] در [[مسجد رسول خدا]] تشکیل میداد. او منکر اصل و مبدأ هستی بود و میگفت: هستی سر خود به وجود آمده و خالقی در کار نبوده است. | |||
جعد بن درهم نیز از کسانی بود که کاملا در [[کفر]] فرو رفته، بدعتگذار و اصل بیدینی بودهاند. او به صورت آشکاری بیدینی و [[الحاد]] خود را بروز میداده است<ref>میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۹۹؛ لسان المیزان، ج۲، ص۱۰۵.</ref>. | |||
جعد بن درهم نیز از کسانی بود که کاملا در [[کفر]] فرو رفته، بدعتگذار و اصل | |||
از بدعتهای جعد این است که مقداری آب و خاک در شیشهای ریخت و پس از مدّتی که در آن گل و لای داخل شیشه کرمها و جانورانی پیدا شدند؛ به [[اصحاب]] خود گفت: من [[خالق]] این جانوران هستم.؛ چراکه من سبب به وجود آمدن آنها شدهام. این خبر به امام صادق{{ع}} رسید. امام صادق با رساترین برهانها [[کلام]] او را [[باطل]] کردند: اگر او آنها را [[آفریده]] است بگوید که تعداد آنها چندتاست؟ چندتا از آن کرمها نر و چندتا از آنها ماده هستند؟ وزن هر کدام از آنها چقدر است؟ اگر او آنها را آفریده است، دستور بدهد تا از این صورتی که هستند به شکل دیگری درآیند<ref>امالى مرتضى، ج۱، ص۲۸۴.</ref>. | از بدعتهای جعد این است که مقداری آب و خاک در شیشهای ریخت و پس از مدّتی که در آن گل و لای داخل شیشه کرمها و جانورانی پیدا شدند؛ به [[اصحاب]] خود گفت: من [[خالق]] این جانوران هستم.؛ چراکه من سبب به وجود آمدن آنها شدهام. این خبر به امام صادق{{ع}} رسید. امام صادق با رساترین برهانها [[کلام]] او را [[باطل]] کردند: اگر او آنها را [[آفریده]] است بگوید که تعداد آنها چندتاست؟ چندتا از آن کرمها نر و چندتا از آنها ماده هستند؟ وزن هر کدام از آنها چقدر است؟ اگر او آنها را آفریده است، دستور بدهد تا از این صورتی که هستند به شکل دیگری درآیند<ref>امالى مرتضى، ج۱، ص۲۸۴.</ref>. | ||
خط ۲۱۸: | خط ۲۳۰: | ||
از اینجا ابو الخطّاب [[اعتقادات]] خود را آغاز کرد و سپس [[گمان]] کرد که [[ائمّه]] پیامبرند. پس از آن ادّعا کرد که آنها خدایاناند. ابو الخطّاب معتقد به خدایی [[جعفر بن محمد]] [[امام صادق]]{{ع}} و خدا بودن [[پدران]] [[پاک]] آن حضرت{{عم}} گردید. | از اینجا ابو الخطّاب [[اعتقادات]] خود را آغاز کرد و سپس [[گمان]] کرد که [[ائمّه]] پیامبرند. پس از آن ادّعا کرد که آنها خدایاناند. ابو الخطّاب معتقد به خدایی [[جعفر بن محمد]] [[امام صادق]]{{ع}} و خدا بودن [[پدران]] [[پاک]] آن حضرت{{عم}} گردید. | ||
سپس گفت آنها فرزندان خدا و [[دوستان]] او هستند! او میگفت: [[الهیت]] نوری است که در [[نبوّت]] نهفته و نبوّت نوری است که در [[امامت]] است و [[جهان]] از این آثار و نورها خالی نخواهد بود. ابو الخطّاب گمان میکرد که جعفر بن محمد{{ع}} خداوند [[زمان]] خود است. او میگفت: جعفر بن محمد همین شخصی که [[مردم]] او را میبینند نیست. بلکه او چون به این عالم [[نزول]] کرده، به این صورت درآمده و [[مردم]] او را به این شکل میبینند<ref>شهرستانى، الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۸.</ref>! | سپس گفت آنها فرزندان خدا و [[دوستان]] او هستند! او میگفت: [[الهیت]] نوری است که در [[نبوّت]] نهفته و نبوّت نوری است که در [[امامت]] است و [[جهان]] از این آثار و نورها خالی نخواهد بود. ابو الخطّاب گمان میکرد که جعفر بن محمد{{ع}} خداوند [[زمان]] خود است. او میگفت: جعفر بن محمد همین شخصی که [[مردم]] او را میبینند نیست. بلکه او چون به این عالم [[نزول]] کرده، به این صورت درآمده و [[مردم]] او را به این شکل میبینند<ref>شهرستانى، الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۸.</ref>! | ||
اینها مهمترین جهتگیریهای [[فکری]] منحرفی بود که در [[زمان امام صادق]]{{ع}} رایج گشته بود و ما به زودی موضعگیری [[امام]]{{ع}} و روشهای آن حضرت را در برخورد با این [[افکار]] [[منحرف]] که با [[هدف]] [[درمان]] این دردی که در [[جامعه اسلامی]] آن [[زمان]] رو به گسترش بود به انجام میرساندند، پیگیری خواهیم کرد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] | اینها مهمترین جهتگیریهای [[فکری]] منحرفی بود که در [[زمان امام صادق]]{{ع}} رایج گشته بود و ما به زودی موضعگیری [[امام]]{{ع}} و روشهای آن حضرت را در برخورد با این [[افکار]] [[منحرف]] که با [[هدف]] [[درمان]] این دردی که در [[جامعه اسلامی]] آن [[زمان]] رو به گسترش بود به انجام میرساندند، پیگیری خواهیم کرد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۸]]، ص ۱۱۸.</ref>. | ||
==نیازهای دوره [[حضرت امام صادق]]{{ع}}== | ==نیازهای دوره [[حضرت امام صادق]]{{ع}}== |