|
|
خط ۳۳: |
خط ۳۳: |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابوذر غفاری در قرآن]] |[[ابوذر غفاری در حدیث]] | [[ابوذر غفاری در نهج البلاغه]] | [[ابوذر غفاری در تاریخ اسلامی]] | [[ابوذر غفاری در تراجم و رجال]]</div> | | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابوذر غفاری در قرآن]] |[[ابوذر غفاری در حدیث]] | [[ابوذر غفاری در نهج البلاغه]] | [[ابوذر غفاری در تاریخ اسلامی]] | [[ابوذر غفاری در تراجم و رجال]]</div> |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> |
|
| |
| ==نسب==
| |
| *"جندب بن جناده"، مشهور به "ابوذر غفاری" یکی از بزرگترین [[اصحاب نبی مکرم اسلام]] و یکی از مهمترین [[حامیان علی]]{{ع}}<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ص۳۶۰-۳۶۱.</ref> است. او جزء اولین [[مسلمانان]] محسوب میشود<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۵۷.</ref>. در نام او [[اختلاف]] زیادی وجود دارد. علاوه بر [[جندب بن جناده ]]- مشهورترین نام او -<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۹۵.</ref> [[اسامی]] دیگری چون [[بریر بن جناده]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۹۷؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۵۲؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۹۹.</ref>، [[بریر بن عبدالله]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۹۹.</ref>، [[جندب بن عبدالله]]<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref>، [[بریر بن عشرقه]]<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۵۲؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۹۹.</ref>، [[جندب بن سکن]]<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۵۲؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۹۹.</ref> و [[عبدالله]]<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۳۷۴.</ref> نیز برای او ذکر شده است. بنا به گفته خود [[ابوذر]]، [[رسول خدا]]{{صل}}، نام "[[عبدالله]]" را برای وی برگزید. او [[دوست]] داشت با همین نام صدایش صدایش کنند<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۳۷۴.</ref>.
| |
| *نام مادرش "[[رمله بنت وقیعه]]" از [[بنیغفار]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۹۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۷، ص۱۰۶.</ref> بوده است.
| |
| *درباره [[زندگی]] [[ابوذر]]، پیش از [[اسلام]]، اطلاع چندانی در دست نیست. در برخی از [[روایات]] آمده است که [[ابوذر]]، برادرش انیس و مادرشان ([[رمله]]) به علت خونریزیهایی که [[قبیله]] "غفاری" در [[ماه حرام]] داشتهاند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۶.</ref>، از آنان جدا و در نزدیکیهای [[مکه]] ساکن شدند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۶.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۷۰-۷۱.</ref>.
| |
|
| |
| ==[[اسلام]] [[ابوذر]]==
| |
| *[[ابوذر غفاری]] از جمله [[اصحاب]] روشن [[ضمیر]] و پاکنهادی بود که خدای یگانه را [[پرستش]] میکرد و بُتها را قبول نداشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. او به قول خودش حتی قبل از [[اسلام]] نیز [[اهل نماز]] بود. وی میگوید: "من سه سال پیش از آنکه به حضور [[پیامبر]]{{صل}} برسم، [[نماز]] میگزاردم". [[راوی]] میگوید: "از او پرسیدم برای چه کسی؟" گفت: "برای [[خدا]]". گفتم: "به کدام سو؟" گفت: "به سویی که [[خدا]] مرا [[راهنمایی]] میکرد"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۶.</ref>.
| |
| *طبق قول مشهور، [[ابوذر]]، چهارمین<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۵۷؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> یا پنجمین<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۵۷؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۵۲.</ref> نفری بود که [[اسلام]] آورد. در روایتی، خود او، میگوید: "من پنجمین مسلمانم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱۱، ص۵۳۳.</ref>. در [[منابع تاریخی]] آمده است: "وقتی [[ابوذر]] خبر [[مبعث]] [[پیامبر]]{{صل}} را شنید، ابتدا برادرش، انیس را برای کسب خبر به [[مکه]] فرستاد. انیس به [[مکه]] آمد و پس از بازگشت، این خبر را [[تصدیق]] کرد. [[ابوذر]] که از سخنان [[برادر]]، آرام نگرفته بود، [[تصمیم]] گرفت خود به [[مکه]] بیاید تا [[پیامبر]]{{صل}} را از نزدیک ببیند و با [[رسالت]] او آشنا شود"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۰۰.</ref>.
| |
| *وی به [[مکه]] آمد و پس از چند روز با [[راهنمایی]] [[حضرت علی]]{{ع}}<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۷۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۰۰.</ref> به [[خدمت]] [[نبی مکرم]] [[اسلام]]{{صل}} رسید. [[پیامبر]]{{صل}} سورهای را برای [[ابوذر]] [[تلاوت]] کرد و او همانجا [[شهادتین]] را بر زبان جاری کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۸.</ref>. سپس [[حضرت رسول]]{{صل}} او را [[مأمور]] کرد که به سوی [[قبیله]] خویش برگردد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۸، ص۱۷۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۰۰.</ref>. به نظر میرسد او از طرف [[رسول خدا]]{{صل}} [[مأمور]] شده بود که قبیلهاش را به [[اسلام]] [[دعوت]] کند. [[ابوذر]] پیش از آنکه [[مکه]] را ترک کند، به [[مسجدالحرام]] رفت و با ندای {{متن حدیث| أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ}} [[اسلام]] خویش را آشکار ساخت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۷۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>. [[مشرکان]] [[مکه]] بر سر او ریختند و به شدت، او را زدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۷۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>.
| |
| *سرانجام [[عباس]]، [[عموی پیامبر]]{{صل}} با اعلام خطر به [[قریش]] مبنی بر اینکه راه تجاری شما از میان [[قبیله]] او میگذرد، [[ابوذر]] را از دست آنان [[نجات]] داد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>. گویا [[ابوذر]]، روز بعد هم این عمل را تکرار کرد و دوباره [[عباس]]، او را [[نجات]] داد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۰۱.</ref>.
| |
| *پس از بازگشت [[ابوذر]] از [[مکه]]، [[مادر]] و [[برادر]] او نیز [[مسلمان]] شدند. آنها نزد [[قبیله]] خویش ([[غفار]]) بازگشتند و با تلاشهای [[ابوذر]]، نیمی از [[قبیله]] [[غفار]]، قبل از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} [[مسلمان]] شدند. بقیه افراد [[قبیله]] نیز پس از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]]، [[اسلام]] را پذیرفتند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۷.</ref>.
| |
| *[[قبیله]] "اسلم" نیز که در نزدیکی [[غفار]] بودند در [[مدینه]] به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسیدند و به [[رسول خدا]]{{صل}} گفتند: "ما نیز با همان شرایطی که [[برادران]] ما از [[بنیغفار]] [[مسلمان]] شدند [[مسلمان]] میشویم". [[پیامبر]]{{صل}} در [[حق]] هر دو [[قبیله]] [[دعا]] کرد و فرمود: "[[خداوند]] [[قبیله]] [[غفار]] را غفران [[عنایت]] کند و [[قبیله]] اسلم را سالم بدارد"<ref>{{متن حدیث|ِ غَفَّاراً غَفَرَ اللَّهُ لَهَا وَ أَسْلَمَ سَلَّمَهَا اللَّهُ}}؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۶۷؛ سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۶۴. </ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۷۱-۷۲.</ref>.
| |
|
| |
| ==[[هجرت]] [[ابوذر]] به [[مدینه]]==
| |
| *[[ابوذر]] تا پس از [[جنگ خندق]] در [[قبیله]] خویش ماند، سپس به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۵۷؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱۱، ص۵۳۳.</ref>. او تا زمان [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} همواره همراه آن [[حضرت]] بود و در [[غزوات]] و [[سریهها]] شرکت میکرد. [[ابوذر]] در [[جنگ تبوک]] از [[لشکر]] جدا شد؛ وقتی به [[پیامبر]]{{صل}} خبر دادند، فرمود: "اگر خیری در او باشد، به ما ملحق خواهد شد و اگر خیری در او نباشد، [[خدا]] شما را از دست او [[نجات]] داد"<ref>در این جنگ پیوسته افرادی از لشکر عقب میافتادند و پیامبر{{صل}} همین جمله را تکرار میکرد.</ref>. شتر [[ابوذر]] کند حرکت میکرد، [[ابوذر]] که چنین دید، شتر را رها کرد و بار و بنهاش را بر دوش گرفت و سعی کرد خود را به [[لشکر]] [[اسلام]] برساند. وقتی او از دور میآمد، به [[خاتم انبیا]]{{صل}} خبر دادند که مردی به سوی ما میآید. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "امیدوارم که [[ابوذر]] باشد". وقتی نزدیک شد، [[اصحاب]] عرض کردند: "بله ای [[رسول خدا]]، او [[ابوذر]] است". [[پیغمبر اکرم]]{{صل}}[[سخن]] [[تاریخی]] خویش را درباره او در همین جا بیان کرد: "[[خدا]] [[ابوذر]] را [[رحمت]] کند! او تنها راه میرود و در [[تنهایی]] میمیرد و تنها محشور خواهد شد"<ref>{{متن حدیث| يَرْحَمُ اللَّهُ أَبَا ذَرٍّ يَعِيشُ وَحْدَهُ وَ يَمُوتُ وَحْدَهُ وَ يُحْشَرُ وَحْدَهُ }}؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ص۱۰۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۷، ص۱۰۹.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۷۲-۷۳.</ref>.
| |
|
| |
| ==[[حمایت]] [[ابوذر]] از [[اهل بیت]]{{عم}}==
| |
| *پس از [[رحلت]] [[نبی مکرم]] [[اسلام]]{{صل}}، با وجود خواست ایشان که [[علی]]{{ع}} را [[برگزیده]] بود، [[ابوبکر]] به [[خلافت]] رسید. در این میان، عدهای از [[پیروان]] [[حضرت علی]]{{ع}} چنین انتخابی را نپذیرفتند و با آن به [[مخالفت]] برخاستند. یکی از کسانی که با [[جدیت]]، [[مخالفت]] خویش را اعلام کرد، [[ابوذر]] بود. [[ابن ابی الحدید]] به [[نقل]] از [[عبدالعزیز جوهری]] و [[ابن لهیعه]] [[نقل]] کرده است: "[[ابوذر]]، هنگام [[وفات پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]] نبود. او وقتی که به [[مدینه]] آمد [[ابوبکر]] به عنوان [[خلیفه]] [[انتخاب]] شده بود. [[ابوذر]] فرمود: شما [[خویشان]] [[پیامبر]]{{صل}} را ترک گفتید. اگر [[خلافت]] را در [[خاندان]] او قرار داده بودید [[اختلاف]] پیدا نمیشد"<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۳.</ref>.
| |
| *در همین ایام بود که [[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} شبها به در [[خانه]] برخی از [[صحابه]] [[رسول خدا]]{{صل}} میرفتند و از آنها [[یاری]] میخواستند؛ به گونهای که [[چهل]] نفر به [[حضرت علی]]{{ع}} [[وعده]] [[نصرت]] و [[همکاری]] دادند. [[علی]] به آنها فرمود: "هنگام صبح با سرهای تراشیده در منزل من حاضر شوید و اسلحه خود را هم برای [[مبارزه]] بیاورید". هنگام صبح، تنها چهار نفر در منزل آن [[حضرت]] حاضر شدند که یکی از آنها [[ابوذر]] بود<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ص۳۵۱؛ علاوه بر ابوذر سلمان، مقداد و زبیر نیز حضور یافتند؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۳.</ref>.
| |
| *[[ابوذر]] در دوره [[عثمان]] نیز [[حمایت]] خویش را از [[علی]]{{ع}} اعلام کرد. [[یعقوبی]] مینویسد: "[[ابوذر]] در زمان [[عثمان]] در [[مسجد پیامبر]]{{صل}} ایستاد و پس از معرفی خودش گفت: [[محمد]]{{صل}} [[وارث]] [[دانش]] [[آدم]] و برتریهای [[پیامبران]] است و [[علی]]{{ع}} [[وصی]] [[محمد]] و [[وارث علم]] اوست. ای [[امت]] سرگردان! پس از پیامبرش اگر شما کسی را که [[خدا]] پیش انداخته بود مقدم میداشتید... و [[ولایت]] و [[وراثت]] را در [[خاندان پیامبر]]{{صل}} مینهادید... سهمی از فرائض [[خدا]] از میان نمیرفت و دو نفر در [[حکم خدا]] [[اختلاف]] نمیکردند؛ مگر اینکه [[علم]] آن را از [[کتاب خدا]] و [[سنت]] پیامبرش نزد اینان مییافتید؛ ولی اکنون که چنین کردید، [[بدفرجامی]] کار خود را بچشید"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۱.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۷۳-۷۴.</ref>.
| |
|
| |
| ==[[ابوذر]] در [[شام]]==
| |
| *پس از درگذشت [[ابوبکر]]، [[ابوذر]] به [[شام]] [[مهاجرت]] کرد و تا زمانی که [[عثمان]] به [[حکومت]] رسید، وی در [[شام]] بود. سپس برای [[شکایت]] از [[معاویه]] به [[مدینه]] آمد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۵۷.</ref>.
| |
| *طبق [[نقلی]] پس از بازگشت [[ابوذر]] از [[شام]]، [[عثمان]] به او گفت: "آیا این سخن را تو گفتهای که از [[پیامبر خدا]]{{صل}} شنیدم که میگفت: "وقتی شماره [[بنیامیه]] به سی مرد رسید، سرزمینهای [[خدا]] را چون [[ملک]] شخصی در زیر [[فرمان]] خویش، [[بندگان خدا]] را چاکران خویش و [[دین خدا]] را دغلبازی گیرند؟"<ref>{{متن حدیث|إذا كَمُلَت بَنُو امَيّةَ ثَلاثينَ رَجُلًا، اتّخَذُوا بِلادَ اللَّهِ دُوَلًا، وعِبادَ اللَّهِ خَوَلًا، ودينَ اللَّهِ دَغَلا}}</ref>؛ [[ابوذر]] پاسخ داد: بله، از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم. [[عثمان]] از حاضران پرسید: آیا شما این سخن را از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدهاید؟. [[علی]]{{ع}} گفتار [[ابوذر]] را [[تأیید]] کرد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.</ref> و به [[نقلی]] فرمود: "من این [[حدیث]] را از [[رسول الله]]{{صل}} نشنیدهام؛ ولی [[ابوذر]] هم [[دروغ]] نمیگوید؛ چرا که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره او فرمود: "[[آسمان]] بر هیچ کس سایه نیفکند و [[زمین]] تیره هیچ کسی را در برنگیرد که راستگوتر از [[ابوذر]] باشد"<ref>{{متن حدیث|مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ عَلَی أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْ أَبِی ذَرٍّ}}؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص۳۷۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۲۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۷۲.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۷۴-۷۵.</ref>.
| |
| *انتقادات [[ابوذر]] از [[عثمان]] سبب شد، تا [[عثمان]] او را به [[شام]] بفرستد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۵۴.</ref>. [[ابوذر]] در [[شام]] هم از [[انتقاد]] [[دست]] نکشید و از [[معاویه]] -که از طرف [[عثمان]] [[حاکم]] [[شام]] شده بود- [[انتقاد]] میکرد. [[ابوذر]] به سبب ساختن کاخ [[خضراء]] به [[معاویه]] میگفت: "اگر این کاخ را از [[مال]] [[خداوند]] ساختهای، [[خیانت]] کردهای و اگر از [[مال]] خود ساختهای، [[اسراف]] کردهای"<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارت، ص۳۶۳.</ref>.
| |
| *او کنار دروازه [[دمشق]] میایستاد و علیه [[حکومت]] [[سخن]] میگفت. اعتراضهای همیشگی [[ابوذر]] به [[عثمان]] و [[معاویه]] سبب شد تا [[معاویه]]، او را [[دشمن خدا]] و [[رسول]] خطاب کند. [[معاویه]] گفت: "اگر میخواستم یکی از [[اصحاب]] [[محمد]] را بدون [[اذن]] [[عثمان]] بکشم، نخست تو را از بین میبردم.... [[ابوذر]] گفت: من [[دشمن خدا]] و [[رسول]] نیستم. تو و پدرت [[دشمنان]] [[خدا]] و [[رسول]] هستید. شما در ظاهر [[مسلمان]] شدید و در [[باطن]]، کافرید. [[رسول خدا]] تو را [چنین] [[لعنت]] و [[نفرین]] کرد که [[خداوند]] شکمت را سیر نکند"<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارت، ص۳۶۴.</ref>.
| |
| *سرانجام [[معاویه]] به [[عثمان]]، [[نامه]] نوشت که تو [[شام]] را به وسیله [[ابوذر]] بر خود تباه ساختی. [[عثمان]] هم به [[معاویه]] [[دستور]] داد او را بر شتری بیجهاز سوار کند و بدون توقف به [[مدینه]] بفرستد <ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۲ و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۵۵.</ref>.
| |
| *[[ابوذر]] با حالت [[ضعف]] و مریضی، در حالی که ران پایش مجروح شده بود به [[مدینه]] رسید. [[عثمان]]، [[ابوذر]] را متهم کرد که قصد داشته در [[شام]] [[فتنهانگیزی]] کند و [[مردم]] را بر ضد او بشوراند. [[ابوذر]] گفت: "من تنها قصد [[امر به معروف و نهی از منکر]] دارم"<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ص۳۶۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۵۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار{{عم}}، ج۲۲، ص۴۱۷؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص۳۷۵.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۷۵.</ref>.
| |
| *بخششهای زیاد و غیر عادلانه [[عثمان]] به [[خاندان]] خویش و افرادی امثال [[مروان بن حکم]] و دیگران، از انتقادهای اصلی [[ابوذر]] به او بوده است. او در محافل و مجالس، از [[فساد]] دستگاه [[حکومت]] [[سخن]] میگفت و اظهار میداشت [[عثمان]]، [[سنت رسول خدا]]{{صل}} را رها کرده و [[خویشاوندان]] خود را بر [[مسلمانان]] مسلط ساخته است.
| |
| *در یک مورد، [[عثمان]] تلاش کرد دهان [[ابوذر]] را با تطمیع ببندد؛ اما این [[صحابی]] [[زاهد]] و با [[تقوا]] حاضر نشد [[آزادی]] خویش را از دست بدهد<ref>محمد بن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۲۸۴-۲۸۵؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۹؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۲۷.</ref>. سرانجام [[عثمان]] از طریق غلامش، [[ابوذر]] را تهدید کرد که باید دست از [[مخالفت]] من برداری و [[سکوت]] کنی؛ اما [[ابوذر]] میگفت: "من از [[اوامر خدا]] [[دست]] بردارم و [[قرآن]] را فراموش کنم و در برابر [[مفسدان]] [[سکوت]] کنم؟ به [[خدا]] [[سوگند]]! من هرگز [[خشم خداوند]] را بر [[رضایت]] [[عثمان]] [[اختیار]] نخواهم کرد و [[حق]] را خواهم گفت: اگر چه [[عثمان]] ناراحت شود و به [[خشم]] آید"<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ص۳۶۲.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۷۶.</ref>.
| |
|
| |
| ==[[ابوذر]]، [[راوی]] [[سخنان پیامبر]]{{صل}}==
| |
| *[[ابوذر]] از جمله [[راویان]] [[رسول خدا]]{{صل}} است. افرادی چون [[عمر]]، [[عبدالله بن عمرو]] و [[ابن عباس]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۳۵۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۷، ص۱۰۸.</ref>، از او [[روایت]] [[نقل]] کردهاند.
| |
| *در روایتی از [[ابوذر]] [[نقل]] شده است: "[[رسول خدا]]{{صل}} مرا به هفت چیز سفارش فرمود: [[مساکین]] را [[دوست]] بدارم و به آنان نزدیک شوم؛ در امور [[دنیایی]] به کسانی بنگرم که از من فروترند؛ از کسی چیزی نخواهم؛ پیوند [[خویشاوندی]] را رعایت کنم؛ همواره [[حق]] را بگویم، هر چند تلخ باشد؛ در [[راه خدا]] از [[سرزنش]] سرزنش کنندهای نترسم و فرمود: {{متن حدیث|لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ}} را فراوان بگویم"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۷۳.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۷۷-۷۸.</ref>.
| |
|
| |
| ==[[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]]==
| |
| *سرانجام [[خلیفه سوم]] به [[مروان بن حکم]] [[دستور]] داد تا [[ابوذر]] را به [[ربذه]] بفرستد و اجازه ندهد کسی او را بدرقه کند و با وی سخنی بگوید<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۵۲.</ref>.
| |
| *[[حضرت علی]]{{ع}}، [[حسنین]]{{عم}}، [[عبدالله بن جعفر]]، [[عمار بن یاسر]]<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص۳۷۶؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۶.</ref>، و به [[نقلی]] [[عقیل]]<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ص۳۶۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۵۳؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۶.</ref> و [[عیینه بن عباس]]<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص۳۷۶.</ref> از جمله کسانی بودند که با وجود [[دستور]] [[عثمان]]، برای بدرقه [[ابوذر]] آمدند و او را به [[پایداری]] در [[راه خدا]] [[دعوت]] کردند<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ص۳۶۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۵۳-۲۵۴؛ کلینی، الکافی، ص۲۰۶.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} ضربهای به شتر [[مروان بن حکم]] زد. [[مروان]] که طبق [[دستور]] [[عثمان]] برای انجام مأموریتش آمده بود با [[ناراحتی]] نزد [[عثمان]] رفت و ماجرا را برای او بیان کرد <ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص۳۷۶؛ ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارت، ص۳۶۸.</ref>. سرانجام [[ابوذر]] با بدرقه گرم [[بهترین]] دوستانش، [[مدینه]] را ترک کرد و رهسپار [[ربذه]] شد<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص۳۷۶.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۷۶-۷۷.</ref>.
| |
|
| |
| ==[[وفات]] [[ابوذر]]==
| |
| *[[ربذه]]، بیابان خشک و بیآب و علفی بود که [[ابوذر]]، همراه [[همسر]] و دخترش و به [[نقلی]] [[همسر]] و غلامش به این منطقه [[تبعید]] شد. سرانجام، لحظه [[مرگ]] [[ابوذر]] فرا رسید. وقتی [[ابوذر]]، [[گریه]] همسرش را دید، به او فرمود: "تو را [[بشارت]] باد! [[گریه]] نکن. [[رسول خدا]]{{صل}} به گروهی که من هم در میان آنها بودم فرمود: مردی از شما در سرزمینی از بین خواهد رفت که گروهی از [[مؤمنان]] حاضر خواهند شد و او را [[دفن]] خواهند کرد. از آن جمع، همگی جز من مردهاند. سپس به او فرمود: پس از مردن من به کنار راه برو و گروهی از [[مؤمنان]] از آنجا خواهند [[گذشت]]: خبر [[مرگ]] مرا به آنان بده...."
| |
| *امذر میگوید: "من به [[دستور]] [[ابوذر]] عمل کردم. ناگهان گروهی را دیدم که به سرعت نزدیک [[صحابه]] شدند... من خود را معرفی کردم و [[وصیت]] [[ابوذر]] را به آنها گفتم. این گروه از [[صحابه]] که [[حجر بن عدی]]، [[مالک اشتر]] و [[عبدالله بن مسعود]] نیز در میانشان بودند، [[ابوذر]] را [[غسل]] دادند و [[کفن]] کردند و سپس به [[خاک]] سپردند"<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ص۲۵۳-۲۵۵؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۵۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۷؛ محمد بن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۲۸۴.</ref>.
| |
| *[[رحلت]] این [[صحابی]] [[زاهد]] و با [[تقوا]] در سال ۳۱ [[هجری]] بوده است<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۷، ص۱۰۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۱۰۱.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۷۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | ==مقدمه== |