تمدن در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
(←مقدمه) |
|||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
این واژه از اصل [[عربی]] "[[مدینه]]" گرفته شده و به معنای اقامت در [[شهر]] و خو گرفتن به [[اخلاق]] [[مردم]] آن به کار رفته است.<ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۵۵، «مدن».</ref> در [[فارسی]] نیز به معنای [[شهرنشینی]]، | این واژه از اصل [[عربی]] "[[مدینه]]" گرفته شده و به معنای اقامت در [[شهر]] و خو گرفتن به [[اخلاق]] [[مردم]] آن به کار رفته است.<ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۵۵، «مدن».</ref> در [[فارسی]] نیز به معنای [[شهرنشینی]]، اخلاق شهری پیدا کردن و انتقال از حالت [[خشونت]]، [[توحش]] و [[جهل]] به ظرافت، [[انس]] و معرفتref>لغتنامه، ج ۴، ص ۶۱۰۹، «مدن».</ref> و در مقابل [[بادیه نشینی]]<ref>لغت نامه، ج ۳، ص ۳۸۳۶، «بداوت».</ref> و بربریت <ref> لغت نامه، ج ۳، ص ۳۹۱۲، «بربریت».</ref> به کار رفته است. واژههای المَدنیّة، الحَضَر، الحضارة <ref>فرهنگ فرزان، ص ۲۷۳، «تمدن».</ref> و Civilization <ref>"Oxford Advanced Learner¨s Dictionary"</ref> به ترتیب در عربی و لاتین برای رساندن مفهوم [[تمدن]] به کار میروند. | ||
گرچه مفهوم تمدن به طور عام از دیرباز وجود داشته و [[ابن خلدون]] با کلید واژههای "العمران" و "الحضارة" بدان پرداخته است؛<ref>نک: مقدمه ابن خلدون، برای نمونه: ص ۱۷۲؛ ۳۷۱؛ ۲۸۸ ـ ۲۹۰.</ref> ولی واژه و مفهوم اصطلاحی تمدن به معنای امروزی از قرن ۱۸ میلادی براساس دیدگاه انسانمحور در [[مغرب زمین]] شکل گرفته<ref>پژوهشهای علوم انسانی، ش ۴، «تأملاتی درباره انسان و آینده تمدن».</ref> و [[دانشمندان]] [[علوم اجتماعی]] تعریفهایی متفاوت از آن ارائه کردهاند؛<ref>نک: فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۲۵ ـ ۲۷؛ التوحید، ش ۷۵، ص ۱۴ ـ ۱۶، «الحضارة الغربیة والحضارة | گرچه مفهوم تمدن به طور عام از دیرباز وجود داشته و [[ابن خلدون]] با کلید واژههای "[[العمران]]" و "[[الحضارة]]" بدان پرداخته است؛<ref>نک: مقدمه ابن خلدون، برای نمونه: ص ۱۷۲؛ ۳۷۱؛ ۲۸۸ ـ ۲۹۰.</ref> ولی واژه و مفهوم اصطلاحی تمدن به معنای امروزی از قرن ۱۸ میلادی براساس دیدگاه انسانمحور در [[مغرب زمین]] شکل گرفته<ref>پژوهشهای علوم انسانی، ش ۴، «تأملاتی درباره انسان و آینده تمدن».</ref> و [[دانشمندان]] [[علوم اجتماعی]] تعریفهایی متفاوت از آن ارائه کردهاند؛<ref>نک: فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۲۵ ـ ۲۷؛ التوحید، ش ۷۵، ص ۱۴ ـ ۱۶، «الحضارة الغربیة والحضارة الاسلامیة».</ref> گروه زیادی آن را مترادف با [[فرهنگ]] یا شکلی پیشرفتهتر از آن دانسته و برخی دیگر حوزه معنایی آن دو را از یکدیگر جدا کردهاند.<ref>نک: دایرة المعارف علوم اجتماعی، ص ۹۵ ـ ۹۶؛ گفتگوی تمدنها، ص ۹ ـ ۱۱.</ref> با وجود گوناگونی تعریفها و [[دشواری]] ارائه تعریفی واحد از مفهوم تمدن، وجود سازمان و [[نظم اجتماعی]] و [[پیشرفت مادی]] و [[پیشرفت معنوی|معنوی]] [[انسان]]، نقطه مشترک بسیاری از دیدگاههای دانشمندان [[علوم]] اجتماعیاند. | ||
تمدن در مفهوم قوم [[شناختی]] گسترده خود مجموعهای پیچیده است که [[شناخت]]، [[اعتقاد]]، [[هنر]]، اخلاق، [[قانون]]، رسم و هر نوع قابلیت و [[عادت]] دیگری را شامل میشود که به وسیله [[انسان]] به عنوان یک عضو [[جامعه]] کسب گردد.<ref>دائرة المعارف علوم اجتماعی، ص ۹۵.</ref> [[تمدن]] را نوعی خاص از [[پیشرفت]] مادی و [[معنوی]] میدانند که شامل مجموعه ای از پدیدههای [[اجتماعی]] انتقال پذیر و دارای جهات مذهبی، [[اخلاقی]]، زیباشناختی، فنی یا [[علمی]] و مشترک در همه اجزای یک جامعه وسیع یا چندین جامعه مرتبط با یکدیگر است؛<ref>فرهنگ علوم اجتماعی، آلن بیرو، ص ۴۷.</ref> همچنین وجود مجموعهای از [[دانشها]] و [[فنون]] برای کنترل [[طبیعت]] و ساماندهی [[زندگی اجتماعی]] مبتنی بر تقسیم کار و در نتیجه پدید آمدن عناصر [[اقتصادی]]، [[قضایی]]، [[فرهنگی]]، اخلاقی و مذهبی لازم است، بر این اساس گرچه [[جوامع]] روستایی دارای فرهنگاند؛ ولی تا [[شهر]] وجود نداشته باشد نمیتوان از | تمدن در مفهوم قوم [[شناختی]] گسترده خود مجموعهای پیچیده است که [[شناخت]]، [[اعتقاد]]، [[هنر]]، اخلاق، [[قانون]]، رسم و هر نوع قابلیت و [[عادت]] دیگری را شامل میشود که به وسیله [[انسان]] به عنوان یک عضو [[جامعه]] کسب گردد.<ref>دائرة المعارف علوم اجتماعی، ص ۹۵.</ref> [[تمدن]] را نوعی خاص از [[پیشرفت]] مادی و [[معنوی]] میدانند که شامل مجموعه ای از پدیدههای [[اجتماعی]] انتقال پذیر و دارای جهات مذهبی، [[اخلاقی]]، زیباشناختی، فنی یا [[علمی]] و مشترک در همه اجزای یک جامعه وسیع یا چندین جامعه مرتبط با یکدیگر است؛<ref>فرهنگ علوم اجتماعی، آلن بیرو، ص ۴۷.</ref> همچنین وجود مجموعهای از [[دانشها]] و [[فنون]] برای کنترل [[طبیعت]] و ساماندهی [[زندگی اجتماعی]] مبتنی بر تقسیم کار و در نتیجه پدید آمدن عناصر [[اقتصادی]]، [[قضایی]]، [[فرهنگی]]، اخلاقی و مذهبی لازم است، بر این اساس گرچه [[جوامع]] روستایی دارای فرهنگاند؛ ولی تا [[شهر]] وجود نداشته باشد نمیتوان از تمدن [[سخن]] گفت.<ref>فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج ۱، ص ۳۰.</ref> | ||
تمدن، اقتضای نظمی اجتماعی را دارد که در نتیجه آن [[خلاقیت]] فرهنگی امکانپذیر گردد و شامل ارکانی چون [[پیش بینی]] در [[امور اقتصادی]]، | تمدن، اقتضای نظمی اجتماعی را دارد که در نتیجه آن [[خلاقیت]] فرهنگی امکانپذیر گردد و شامل ارکانی چون [[پیش بینی]] در [[امور اقتصادی]]، [[سازمان سیاسی]]، [[سنتهای اخلاقی]] و [[کوشش]] در [[راه]] [[شناخت]] و گسترش [[هنر]] است. از نگاه [[تاریخ]] تمدن با بالا رفتن [[فرهنگ عمومی]]، [[فکر]] [[کشاورزی]] تولید میشود، با ساخت شهر، [[روحیه]] [[تجمل]] و [[خوشگذرانی]] پدید میآید و در [[محل]] برخورد راههای بازرگانی [[عقلها]] بارور و خلاقیت آشکار شده، در نتیجه در پی [[رشد]] [[سجایای اخلاقی]] و [[شکوفایی دانش]]، هنر و [[ادبیات]]، شکل میگیرند.<ref>تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۳ ـ ۶.</ref> | ||
از نگاه [[ابن خلدون]]، تمدن حالت اجتماعی | از نگاه [[ابن خلدون]]، تمدن حالت اجتماعی انسان است <ref>جهان بینی ابن خلدون، ص ۱۸۳؛ نک: مقدمه ابن خلدون، ص ۴۱ ـ ۴۳.</ref> و فرایند آن در انتقال از [[بداوت]] تحقق مییابد؛ [[اهل]] [[بادیه]] تنها به لوازم ضروری [[زندگی]] توجه میکنند؛ ولی شهرنشینان این مرحله را سپری کرده، به بهرههای غیر ضروری و تجمل در [[شئون زندگی]] میپردازند، از این رو تمدن نهایت [[بادیه نشینی]] است و در پی آن پدید میآید.<ref>مقدمه ابن خلدون، ص ۱۲۲، ۳۶۸؛ نیز نک: مصطلحات العلوم الاجتماعیة والسیاسیه، ص ۳۰۷.</ref> او [[تشکیل حکومت]] را برای رسیدن به این مرحله لازم میداند و [[معتقد]] است [[دولت]] با گردآوری [[مالیات]] از [[مردم]] و پخش آن در میان [[کارگزاران]]، سبب افزایش [[ثروت]] آنان شده و همین، زمینه [[تجمل]] و به تبع آن [[رشد]] [[صنعت]] و [[هنر]] را فراهم میکند.<ref>مقدمه ابن خلدون، ص ۳۶۹.</ref> بدین ترتیب با گذشت [[زمان]] روشهایی [[منظم]] از [[زندگی]]، کار، [[دانش]]، صنعت، [[اداره شئون مملکت]] و فراهم کردن وسایل [[رفاه]] و [[آسایش]] مردم حاصل میشوند.<ref>التوحید، ش ۷۵، ص ۱۵، «الحضارة الغربیة والحضارة الاسلامیه».</ref> روند رو به [[تکامل]] [[شئون]] یاد شده، به آنها [[نظام]] بخشیده و با [[تولید علم]]، رشد [[خرد]] [[جامعه]] را سبب میشود. او همچنین وجود نوعی [[عصبیت]] و [[همبستگی]] را برای [[شکلگیری حکومت]] و [[تمدن]] ضروری میداند.<ref>مقدمه ابن خلدون، ص ۱۳۹، ۳۷۱؛ نیز نک: ص ۱۷۲.</ref> | ||
در تفکیک میان تمدن و [[فرهنگ]] گفته شده که فرهنگ به جلوههای زندگی مانند [[دین]]، هنر، [[ادبیات]] و هدفهای [[اخلاقی]] اختصاص دارد و تمدن شامل سازمان کامل جامعه و [[نظامهای اجتماعی]] و [[فنون]] کار و ابزار مادی است که [[انسان]] برای [[تسلط]] بر شرایط زندگی خویش پدید میآورد.<ref>فرهنگ علوم اجتماعی، جولیوس گولد، ص ۲۶۹.</ref> [[علامه جعفری]] ضمن تفکیک دو مفهوم یاد شده، با رویکردی ارزش مدارانه تمدن را [[تشکل]] هماهنگ [[انسانها]] در [[حیات]] معقول به همراه [[روابط]] عادلانه و اشتراک همه افراد و گروهها در پیشبرد اهداف مادی و [[معنوی]] انسانها در همه ابعاد مثبت تعریف میکند؛<ref>ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۱۶۱.</ref> ولی از دید او فرهنگ، روشهایی است که انسانها برای کیفیت زندگی خود برمی گزینند و با گذشت زمان و کمک عوامل طبیعی، پدیدههای [[روانی]] و رویدادهای اثرگذار در حیات یک جامعه پدید میآید<ref> ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.</ref>.<ref>[[مهدی ملک محمدی|ملک محمدی، مهدی]]، [[تمدن (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | در تفکیک میان تمدن و [[فرهنگ]] گفته شده که فرهنگ به جلوههای زندگی مانند [[دین]]، هنر، [[ادبیات]] و هدفهای [[اخلاقی]] اختصاص دارد و تمدن شامل سازمان کامل جامعه و [[نظامهای اجتماعی]] و [[فنون]] کار و ابزار مادی است که [[انسان]] برای [[تسلط]] بر شرایط زندگی خویش پدید میآورد.<ref>فرهنگ علوم اجتماعی، جولیوس گولد، ص ۲۶۹.</ref> [[علامه جعفری]] ضمن تفکیک دو مفهوم یاد شده، با رویکردی ارزش مدارانه تمدن را [[تشکل]] هماهنگ [[انسانها]] در [[حیات]] معقول به همراه [[روابط]] عادلانه و اشتراک همه افراد و گروهها در پیشبرد اهداف مادی و [[معنوی]] انسانها در همه ابعاد مثبت تعریف میکند؛<ref>ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۱۶۱.</ref> ولی از دید او فرهنگ، روشهایی است که انسانها برای کیفیت زندگی خود برمی گزینند و با گذشت زمان و کمک عوامل طبیعی، پدیدههای [[روانی]] و رویدادهای اثرگذار در حیات یک جامعه پدید میآید<ref> ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.</ref>.<ref>[[مهدی ملک محمدی|ملک محمدی، مهدی]]، [[تمدن (مقاله)|مقاله «تمدن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> |