پرش به محتوا

جنگ احد در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'محل' به 'محل'
جز (جایگزینی متن - 'خروج' به 'خروج')
جز (جایگزینی متن - 'محل' به 'محل')
خط ۲۰: خط ۲۰:
مورّخان، [[زمان]] حرکت [[سپاه اسلام]] را پس از [[اقامه نماز]] [[جمعه]] و عصر دانسته‌اند؛<ref> السیرة‌النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۳؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۳‌ـ‌۲۱۴.</ref> در‌حالی ‌که [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و به یادآور که پگاهان از خانواده‌ات جدا شدی در حالی که مؤمنان را در سنگرها برای پیکار (احد) جای می‌دادی و خداوند شنوای داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۱.</ref>، با توجّه به کلمه {{متن قرآن|غَدَوْتَ}} دلالت دارد که حرکت [[پیامبر]]{{صل}} صبحگاهان بوده است. وجه جمع آیه با نظر مورّخان به این است که گفته شود: پیامبر{{صل}} جهت [[مشورت]] با [[اصحاب]] و مشخّص کردن محلّ [[جنگ]]<ref> جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۹۴‌ـ‌۹۵.</ref> یا [[انتخاب]] اردوگاه [[جنگی]] در دامنه [[کوه]] اُحُد، صبح‌گاهان از [[خانه]] بیرون رفت و خروج [[حضرت]] با سپاهیانش به‌سوی اُحُد، پس از [[نماز جمعه]] بود یا اینکه گفته شود: کلمه "غداة" در اینجا به‌معنای مطلق خروج (در هر ساعتی از [[روز]]) است؛ چنان‌که (رواح) مطلق بازگشت به‌شمار می‌رود.<ref> المصباح، ص‌۲۴۳ «راح» و ص‌۴۴۳ «غدا»؛ سیره رسول خدا، ص‌۴۷۷.</ref> سپاه اسلام در مسیر اُحُد به منطقه شیخان فرود آمد. رسول خدا از سپاهیانش بازدید کرد. و نوجوانانی را که در [[سپاه]] بودند، به جز رافع‌بن [[خدیج]] که [[تیراندازی]] ماهر و سمرة‌بن [[جندب]] که [[نوجوانی]] چابک بودند، به مدینه بازگرداند <ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۱‌؛ الروض الانف، ج‌۵، ص‌۴۲۶.</ref> و هنگامی که متوجّه حضور هم پیمانان [[یهودی]] عبدالله بن اُبی شد، فرمود: برای جنگ با [[مشرکان]] نباید از مشرکان کمک گرفت.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۵؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۰.</ref> عبداللّه ابن اُبی با گروهی از پیروانش در گوشه‌ای جدا از [[مسلمانان]] [[منزل]] گزیدند.<ref> انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۵؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۶.</ref> [[سپاه اسلام]]، نیمه‌های شب <ref> الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۰؛ المنتظم، ج‌۲، ص‌۲۶۴.</ref> از مسیری به‌سوی [[اُحد]] حرکت کرد که به [[مشرکان]] برنخورد.<ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۱‌؛ معجم مَااستعجم، ج‌۱، ص‌۱۰۹.</ref> در‌حالی‌که مشرکان در دامنه [[کوه]] اُحد مستقر بودند، مسلمانان از نزدیک آنان (سمت چپ) عبور کردند و به‌سوی کوه [[اُحُد]] بالا رفتند و در [[شعبی]] از آن در لبه وادی فرود آمدند.<ref> السیرة النبویه، ابن‌اسحاق، ص‌۳۲۵؛ البدایة والنهایه، ج‌۴، ص۱۲.</ref>
مورّخان، [[زمان]] حرکت [[سپاه اسلام]] را پس از [[اقامه نماز]] [[جمعه]] و عصر دانسته‌اند؛<ref> السیرة‌النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۳؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۳‌ـ‌۲۱۴.</ref> در‌حالی ‌که [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و به یادآور که پگاهان از خانواده‌ات جدا شدی در حالی که مؤمنان را در سنگرها برای پیکار (احد) جای می‌دادی و خداوند شنوای داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۱.</ref>، با توجّه به کلمه {{متن قرآن|غَدَوْتَ}} دلالت دارد که حرکت [[پیامبر]]{{صل}} صبحگاهان بوده است. وجه جمع آیه با نظر مورّخان به این است که گفته شود: پیامبر{{صل}} جهت [[مشورت]] با [[اصحاب]] و مشخّص کردن محلّ [[جنگ]]<ref> جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۹۴‌ـ‌۹۵.</ref> یا [[انتخاب]] اردوگاه [[جنگی]] در دامنه [[کوه]] اُحُد، صبح‌گاهان از [[خانه]] بیرون رفت و خروج [[حضرت]] با سپاهیانش به‌سوی اُحُد، پس از [[نماز جمعه]] بود یا اینکه گفته شود: کلمه "غداة" در اینجا به‌معنای مطلق خروج (در هر ساعتی از [[روز]]) است؛ چنان‌که (رواح) مطلق بازگشت به‌شمار می‌رود.<ref> المصباح، ص‌۲۴۳ «راح» و ص‌۴۴۳ «غدا»؛ سیره رسول خدا، ص‌۴۷۷.</ref> سپاه اسلام در مسیر اُحُد به منطقه شیخان فرود آمد. رسول خدا از سپاهیانش بازدید کرد. و نوجوانانی را که در [[سپاه]] بودند، به جز رافع‌بن [[خدیج]] که [[تیراندازی]] ماهر و سمرة‌بن [[جندب]] که [[نوجوانی]] چابک بودند، به مدینه بازگرداند <ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۱‌؛ الروض الانف، ج‌۵، ص‌۴۲۶.</ref> و هنگامی که متوجّه حضور هم پیمانان [[یهودی]] عبدالله بن اُبی شد، فرمود: برای جنگ با [[مشرکان]] نباید از مشرکان کمک گرفت.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۵؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۰.</ref> عبداللّه ابن اُبی با گروهی از پیروانش در گوشه‌ای جدا از [[مسلمانان]] [[منزل]] گزیدند.<ref> انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۵؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۶.</ref> [[سپاه اسلام]]، نیمه‌های شب <ref> الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۰؛ المنتظم، ج‌۲، ص‌۲۶۴.</ref> از مسیری به‌سوی [[اُحد]] حرکت کرد که به [[مشرکان]] برنخورد.<ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۱‌؛ معجم مَااستعجم، ج‌۱، ص‌۱۰۹.</ref> در‌حالی‌که مشرکان در دامنه [[کوه]] اُحد مستقر بودند، مسلمانان از نزدیک آنان (سمت چپ) عبور کردند و به‌سوی کوه [[اُحُد]] بالا رفتند و در [[شعبی]] از آن در لبه وادی فرود آمدند.<ref> السیرة النبویه، ابن‌اسحاق، ص‌۳۲۵؛ البدایة والنهایه، ج‌۴، ص۱۲.</ref>


[[رسول خدا]] در‌ حالی ‌که مشرکان را [[مشاهده]] می‌کرد، [[دستور]] داد [[بلال]] [[اذان]] بگوید تا مسلمانان [[نماز صبح]] را اقامه کنند. عبدالله بن‌ اُبی به این بهانه که [[پیامبر]]{{صل}} با پیش‌نهاد او [[مخالفت]] و از [[رأی]] [[جوانان]] [[پیروی]] کرده <ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۹؛ المنتظم، ج‌۲، ص‌۲۶۴.</ref> یا به جهت پذیرفته نشدن [[هم‌پیمانان]] [[یهودی]] او در [[جنگ]]،<ref> السیرة الحلبیه، ج‌۲، ص‌۴۲؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۶.</ref> به همراه طرفدارانش (حدود ۳۰۰ نفر) از بین [[راه]] <ref> السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۴‌؛ الکامل، ج‌۲، ص‌۱۵۰.</ref> یا از اُحد<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۹؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۰.</ref> به [[مدینه]] بازگشت و بدین ترتیب، سپاه اسلام به ۷۰۰ نفر کاهش یافت.<ref> السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۵‌؛ الروض‌الانف، ج‌۵، ص‌۴۲۶.</ref> عبداللّه بن اُبی در توجیه بازگشت خود چنین می‌گوید: [[جنگی]] در کار نیست. اگر جنگی بود، ما همراه شما می‌ماندیم<ref> جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۲۳؛ السیرة‌النبویه، ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۳۳۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}}<ref>«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.</ref> پیامبر{{صل}} [[سپاه]] خود را به‌گونه‌ای استقرار داد که کوه اُحد پشت سر و مدینه در مقابل و کوه عینین (جبل‌الرماة) در سمت چپ مسلمانان قرار داشت. این در‌حالی بود که مشرکان در برابر مسلمانان و مدینه پشت سر آنها قرار گرفته بود.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۰؛ المنتظم، ج‌۲، ص‌۲۶۴.</ref> [[حضرت]]، سربازانش را به [[تقوا]] سفارش کرد و از [[اختلاف]] با یک‌دیگر برحذر داشت و آن [[روز]] را برای کسانی‌که [[یقین]] و [[صبر]] را پیشه سازند، روز [[پاداش]] دانست،<ref> انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۷؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۱‌ـ‌۲۲۲.</ref> آن‌گاه [[پرچم]] [[سپاه اسلام]] را به [[مصعب بن عمیر]] <ref> السیرة النبویه، ابن‌اسحاق، ص‌۳۲۹؛ الروض الانف، ج‌۵، ص‌۴۲۶.</ref> و بر حسب بعضی نقل‌ها به [[علی ‌بن ابی‌طالب]] سپرد.<ref> مجمع‌البیان، ج ۲، ص‌۸۲۵؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص‌۱۷؛ الصحیح من سیره، ج ۶‌، ص‌۱۱۵.</ref> [[رسول خدا]] از آن [[بیم]] داشت که سواره [[نظام]] [[دشمن]] سپاه اسلام را (از حد فاصل [[کوه]] عینین و [[اُحد]]) دور بزند و از پشت سر هجوم‌آورد؛<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۴؛ سیره رسول‌خدا، ص‌۴۶۳.</ref> از این‌رو، [[عبداللّه بن جبیر]] را به همراه ۵۰‌ نفر بر کوه عینین گماشت <ref> الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۰؛ الکامل، ج‌۲، ص‌۱۵۲.</ref> و به آنها فرمود: اگر ما دشمن را [[شکست]] دادیم و به لشکرگاهش وارد شدیم یا دیدید، کشته شدیم، شما این مکان را رها نکنید.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۴؛ دلائل النبوه، ج۳، ص‌۲۰۹.</ref> فرمانده [[قریش]] هم به اهمّیّت این [[محل]] [[آگاهی]] داشت؛ بدین جهت به [[فرمانده]] جناح راست [[مشرکان]] و [[خالد بن ولید]] به همراه ۲۰۰ نفر سواره نظام مأموریّت داد تا با آغاز [[جنگ]] و در [[زمان]] مناسب از پشت سر به [[مسلمانان]] [[حمله]] کند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۵‌.</ref>
[[رسول خدا]] در‌ حالی ‌که مشرکان را [[مشاهده]] می‌کرد، [[دستور]] داد [[بلال]] [[اذان]] بگوید تا مسلمانان [[نماز صبح]] را اقامه کنند. عبدالله بن‌ اُبی به این بهانه که [[پیامبر]]{{صل}} با پیش‌نهاد او [[مخالفت]] و از [[رأی]] [[جوانان]] [[پیروی]] کرده <ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۹؛ المنتظم، ج‌۲، ص‌۲۶۴.</ref> یا به جهت پذیرفته نشدن [[هم‌پیمانان]] [[یهودی]] او در [[جنگ]]،<ref> السیرة الحلبیه، ج‌۲، ص‌۴۲؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۶.</ref> به همراه طرفدارانش (حدود ۳۰۰ نفر) از بین [[راه]] <ref> السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۴‌؛ الکامل، ج‌۲، ص‌۱۵۰.</ref> یا از اُحد<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۱۹؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۰.</ref> به [[مدینه]] بازگشت و بدین ترتیب، سپاه اسلام به ۷۰۰ نفر کاهش یافت.<ref> السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۵‌؛ الروض‌الانف، ج‌۵، ص‌۴۲۶.</ref> عبداللّه بن اُبی در توجیه بازگشت خود چنین می‌گوید: [[جنگی]] در کار نیست. اگر جنگی بود، ما همراه شما می‌ماندیم<ref> جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۲۲۳؛ السیرة‌النبویه، ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۳۳۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}}<ref>«و تا آنان را (نیز) که دورویی کردند معلوم بدارد و (چون) به آنان گفته شد که بیایید در راه خداوند پیکار یا دفاع کنید گفتند: اگر می‌دانستیم پیکاری در کار است از شما پیروی می‌کردیم! اینان (در) همین روز به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان؛ چیزی به زبان می‌آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۷.</ref> پیامبر{{صل}} [[سپاه]] خود را به‌گونه‌ای استقرار داد که کوه اُحد پشت سر و مدینه در مقابل و کوه عینین (جبل‌الرماة) در سمت چپ مسلمانان قرار داشت. این در‌حالی بود که مشرکان در برابر مسلمانان و مدینه پشت سر آنها قرار گرفته بود.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۰؛ المنتظم، ج‌۲، ص‌۲۶۴.</ref> [[حضرت]]، سربازانش را به [[تقوا]] سفارش کرد و از [[اختلاف]] با یک‌دیگر برحذر داشت و آن [[روز]] را برای کسانی‌که [[یقین]] و [[صبر]] را پیشه سازند، روز [[پاداش]] دانست،<ref> انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۷؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۱‌ـ‌۲۲۲.</ref> آن‌گاه [[پرچم]] [[سپاه اسلام]] را به [[مصعب بن عمیر]] <ref> السیرة النبویه، ابن‌اسحاق، ص‌۳۲۹؛ الروض الانف، ج‌۵، ص‌۴۲۶.</ref> و بر حسب بعضی نقل‌ها به [[علی ‌بن ابی‌طالب]] سپرد.<ref> مجمع‌البیان، ج ۲، ص‌۸۲۵؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص‌۱۷؛ الصحیح من سیره، ج ۶‌، ص‌۱۱۵.</ref> [[رسول خدا]] از آن [[بیم]] داشت که سواره [[نظام]] [[دشمن]] سپاه اسلام را (از حد فاصل [[کوه]] عینین و [[اُحد]]) دور بزند و از پشت سر هجوم‌آورد؛<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۴؛ سیره رسول‌خدا، ص‌۴۶۳.</ref> از این‌رو، [[عبداللّه بن جبیر]] را به همراه ۵۰‌ نفر بر کوه عینین گماشت <ref> الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۰؛ الکامل، ج‌۲، ص‌۱۵۲.</ref> و به آنها فرمود: اگر ما دشمن را [[شکست]] دادیم و به لشکرگاهش وارد شدیم یا دیدید، کشته شدیم، شما این مکان را رها نکنید.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۴؛ دلائل النبوه، ج۳، ص‌۲۰۹.</ref> فرمانده [[قریش]] هم به اهمّیّت این محل [[آگاهی]] داشت؛ بدین جهت به [[فرمانده]] جناح راست [[مشرکان]] و [[خالد بن ولید]] به همراه ۲۰۰ نفر سواره نظام مأموریّت داد تا با آغاز [[جنگ]] و در [[زمان]] مناسب از پشت سر به [[مسلمانان]] [[حمله]] کند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۵‌.</ref>


[[سپاه مشرکان]] در برابر مسلمانان [[صف‌آرایی]] کرده بود، و [[فرماندهی]] جناح راست را خالد‌بن ولید و [[جناح چپ]] را [[عکرمة بن ابی‌جهل]] برعهده داشت و [[پرچم‌دار]] آنان، [[طلحة ‌بن ابی‌طلحه]] بود.<ref> الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۰؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۷.</ref> [[زنان]] قریش با خواندن اشعار حماسی، مردان را به جنگ [[تشویق]] می‌کردند.<ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۳‌؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۳۳۳.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} با شنیدن اشعار آنها فرمود: خدایا! از تو کمک می‌خواهم و به تو [[پناه]] می‌برم و در [[راه]] تو می‌جنگم. [[خداوند]] مرا کفایت می‌کند و او [[نیکو]] وکیلی است<ref>{{متن حدیث| اللَّهُمَّ ! بِكَ أَحْوَلَ وَ بِكَ أَصُولُ وَ فِيكَ أُقَاتِلْ ، حَسْبِيَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ }}؛ المنار، ج‌۴، ص‌۱۰۰؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۸.</ref> [[ابوعامر راهب]] که در آغاز [[هجرت]] به [[مشرکان]] [[پناهنده]] شده بود و [[وعده]] هم‌کاری قومش در [[مدینه]] را در این [[جنگ]] داده بود، میان دو [[سپاه]] قرار گرفت و [[اوسیان]] را به هم‌کاری با خویش فرا‌خواند که سنگ پرانی بین دو سپاه آغاز شد و این نخستین برخورد دو سپاه با یک‌دیگر بود.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۳؛ السیرة النبویه، ابن‌اسحاق، ص‌۳۲۶ـ۳۲۷.</ref> طلحة بن ابی‌طلحه ([[پرچمدار]] [[قریش]])، نخستین کسی بود که مبارز‌ طلبید و به‌دست [[علی]]{{ع}} کشته شد <ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۲‌ـ‌۶۳؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص‌۳۸.</ref> و بر حسب بعضی نقل‌ها، ۹ نفر از [[بنی‌عبدالدار]] و [[اسود]] [[غلام]] عبدالدار یکی پس از دیگری [[پرچم]] را به‌دست گرفتند و به‌دست علی{{ع}} کشته شدند و پرچم مشرکان بر [[زمین]] افتاد.<ref> مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۵‌.</ref> پس از کشته شدن پرچم‌داران [[قریش]] ([[اصحاب]] لواء) [[رزمندگان]] [[اسلام]] در مدّتی کوتاه [[سپاه قریش]] را [[درهم]] شکستند و مشرکان گریختند و فریاد زنانشان بلند شد <ref> الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۱؛ الروض الانف، ج‌۵، ص‌۴۳۹.</ref> نسطاس غلام [[صفوان]] که در [[لشکرگاه]] قریش بود، می‌گوید: [[مسلمانان]] تا آنجا پیش رفتند که وی را به [[اسارت]] گرفته و [[اموال]] لشکرگاه را تصاحب کردند. در این میان، [[خالد‌ بن ولید]] چند بار به [[میسره]] [[سپاه اسلام]] هجوم‌برد که هر بار، تیراندازان [[جبل]] الرماة او را به عقب‌نشینی واداشتند.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۹‌ـ‌۲۳۰؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۵.</ref>
[[سپاه مشرکان]] در برابر مسلمانان [[صف‌آرایی]] کرده بود، و [[فرماندهی]] جناح راست را خالد‌بن ولید و [[جناح چپ]] را [[عکرمة بن ابی‌جهل]] برعهده داشت و [[پرچم‌دار]] آنان، [[طلحة ‌بن ابی‌طلحه]] بود.<ref> الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۰؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۷.</ref> [[زنان]] قریش با خواندن اشعار حماسی، مردان را به جنگ [[تشویق]] می‌کردند.<ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۳‌؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۳۳۳.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} با شنیدن اشعار آنها فرمود: خدایا! از تو کمک می‌خواهم و به تو [[پناه]] می‌برم و در [[راه]] تو می‌جنگم. [[خداوند]] مرا کفایت می‌کند و او [[نیکو]] وکیلی است<ref>{{متن حدیث| اللَّهُمَّ ! بِكَ أَحْوَلَ وَ بِكَ أَصُولُ وَ فِيكَ أُقَاتِلْ ، حَسْبِيَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ }}؛ المنار، ج‌۴، ص‌۱۰۰؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۸.</ref> [[ابوعامر راهب]] که در آغاز [[هجرت]] به [[مشرکان]] [[پناهنده]] شده بود و [[وعده]] هم‌کاری قومش در [[مدینه]] را در این [[جنگ]] داده بود، میان دو [[سپاه]] قرار گرفت و [[اوسیان]] را به هم‌کاری با خویش فرا‌خواند که سنگ پرانی بین دو سپاه آغاز شد و این نخستین برخورد دو سپاه با یک‌دیگر بود.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۳؛ السیرة النبویه، ابن‌اسحاق، ص‌۳۲۶ـ۳۲۷.</ref> طلحة بن ابی‌طلحه ([[پرچمدار]] [[قریش]])، نخستین کسی بود که مبارز‌ طلبید و به‌دست [[علی]]{{ع}} کشته شد <ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۶۲‌ـ‌۶۳؛ تاریخ ابن‌خیاط، ص‌۳۸.</ref> و بر حسب بعضی نقل‌ها، ۹ نفر از [[بنی‌عبدالدار]] و [[اسود]] [[غلام]] عبدالدار یکی پس از دیگری [[پرچم]] را به‌دست گرفتند و به‌دست علی{{ع}} کشته شدند و پرچم مشرکان بر [[زمین]] افتاد.<ref> مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۵‌.</ref> پس از کشته شدن پرچم‌داران [[قریش]] ([[اصحاب]] لواء) [[رزمندگان]] [[اسلام]] در مدّتی کوتاه [[سپاه قریش]] را [[درهم]] شکستند و مشرکان گریختند و فریاد زنانشان بلند شد <ref> الطبقات، ج‌۲، ص‌۳۱؛ الروض الانف، ج‌۵، ص‌۴۳۹.</ref> نسطاس غلام [[صفوان]] که در [[لشکرگاه]] قریش بود، می‌گوید: [[مسلمانان]] تا آنجا پیش رفتند که وی را به [[اسارت]] گرفته و [[اموال]] لشکرگاه را تصاحب کردند. در این میان، [[خالد‌ بن ولید]] چند بار به [[میسره]] [[سپاه اسلام]] هجوم‌برد که هر بار، تیراندازان [[جبل]] الرماة او را به عقب‌نشینی واداشتند.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۲۹‌ـ‌۲۳۰؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۵.</ref>
۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش