پرش به محتوا

سید حسنی که قیامش از نشانه‌های غیرحتمی ظهور است کیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش )
جز (جایگزینی متن - '\ه\s=\s(.*)\]\]\]\] (.*)\s' به 'ه = $1 | پاسخ = $2 ')
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش ))
خط ۶۳: خط ۶۳:
:::::#او ابتدا [[ادعای مهدویت]] دارد كه پس از ارائه [[معجزات]] از سوی [[حضرت]]، از ادعای خود منصرف می‌شود. البته می‌توان این مسأله را چنین توجیه كرد كه او ادعای [[مهدویت]] نداشته و فقط قصد داشته [[حقیقت]] را برای یارانش روشن كند.»<ref>[[نجم‌الدین طبسی|طبسی؛ نجم‌الدین]]، [[نگرشی در روایات سید حسنی (مقاله)|نگرشی در روایات سید حسنی]].</ref>.
:::::#او ابتدا [[ادعای مهدویت]] دارد كه پس از ارائه [[معجزات]] از سوی [[حضرت]]، از ادعای خود منصرف می‌شود. البته می‌توان این مسأله را چنین توجیه كرد كه او ادعای [[مهدویت]] نداشته و فقط قصد داشته [[حقیقت]] را برای یارانش روشن كند.»<ref>[[نجم‌الدین طبسی|طبسی؛ نجم‌الدین]]، [[نگرشی در روایات سید حسنی (مقاله)|نگرشی در روایات سید حسنی]].</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. حجت الاسلام و المسلمین رجالی تهرانی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. حجت الاسلام و المسلمین رجالی تهرانی؛
خط ۷۳: خط ۷۲:
::::::[[امام مهدی]] {{ع}} تمام اینها را بیرون می‌‏آورد و به [[سید حسنی]] نشان می‌‏‏دهد، آنگاه عصای [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} را گرفته و به سنگ [[سختی]] می‌‏زند، فی الحال، سنگ مانند درخت سبز می‌‏شود، و شاخ و برگ درمی‌‏‏آورد. مقصود [[سید حسنی]] این است که [[بزرگواری]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} را به [[اصحاب]] خود نشان دهد، تا حاضر شوند که با وی [[بیعت]] کنند. آنگاه [[سید حسنی]] عرض می‌‏‏کند: اللّه اکبر! یابن [[رسول]] اللّه! دست مبارک را بده تا با شما [[بیعت]] کنیم، [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} هم دستش را دراز کرده و [[سید حسنی]] نخست خود و سپس سایر لشکریانش با او [[بیعت]] می‌‏‏کنند، مگر [[چهل]] هزار نفر، که قرآن‌ها با خود دارند و معروف به [[زیدیه]] می‌‏‏باشند که از [[بیعت]] امتناع می‌‏ورزند.<ref> مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص ۱۱۶۳</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۱۸۹.</ref>.
::::::[[امام مهدی]] {{ع}} تمام اینها را بیرون می‌‏آورد و به [[سید حسنی]] نشان می‌‏‏دهد، آنگاه عصای [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} را گرفته و به سنگ [[سختی]] می‌‏زند، فی الحال، سنگ مانند درخت سبز می‌‏شود، و شاخ و برگ درمی‌‏‏آورد. مقصود [[سید حسنی]] این است که [[بزرگواری]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} را به [[اصحاب]] خود نشان دهد، تا حاضر شوند که با وی [[بیعت]] کنند. آنگاه [[سید حسنی]] عرض می‌‏‏کند: اللّه اکبر! یابن [[رسول]] اللّه! دست مبارک را بده تا با شما [[بیعت]] کنیم، [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} هم دستش را دراز کرده و [[سید حسنی]] نخست خود و سپس سایر لشکریانش با او [[بیعت]] می‌‏‏کنند، مگر [[چهل]] هزار نفر، که قرآن‌ها با خود دارند و معروف به [[زیدیه]] می‌‏‏باشند که از [[بیعت]] امتناع می‌‏ورزند.<ref> مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص ۱۱۶۳</ref>»<ref>[[یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ص ۱۸۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. حجت الاسلام و المسلمین موسوی‌نسب؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. حجت الاسلام و المسلمین موسوی‌نسب؛
خط ۸۲: خط ۸۰:
:::::*در کتاب زمینه‌‌‌سازان [[ظهور]] بخش سوم مفصلا راجع به [[سید حسنی]] بحث شده است و [[احادیث]] مربوط به ایشان و نظرات بزرگان را جمع کرده است علاقمندان به این بحث می‌توانند [[رجوع]] کنند»<ref>[[سید جعفر موسوی‌نسب|موسوی‌نسب، سید جعفر]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ج۲، ص۵۶.</ref>.
:::::*در کتاب زمینه‌‌‌سازان [[ظهور]] بخش سوم مفصلا راجع به [[سید حسنی]] بحث شده است و [[احادیث]] مربوط به ایشان و نظرات بزرگان را جمع کرده است علاقمندان به این بحث می‌توانند [[رجوع]] کنند»<ref>[[سید جعفر موسوی‌نسب|موسوی‌نسب، سید جعفر]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ج۲، ص۵۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین رمضانیان؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. حجت الاسلام و المسلمین رمضانیان؛
خط ۹۴: خط ۹۱:
:::::'''خلاصه:''' باتوجه به متون [[روایات]] به ویژه متن [[حدیث]] [[نقل]] شده از روضة [[الکافی]] می‌توان به اصل وجود [[قیام]] [[سید حسنی]] اذعان کرد، اما درباره اینکه او چه خصوصیاتی دارد و آیا چهره‌ای مثبت است و در قبال او وظیفه‌ای داریم یا نه و آیا باید از او [[تبعیت]] کرد، مطلبی از سوی [[امامان]]{{عم}} ذکر نشده است و نمی‌توان سخنانی که در ذهن برخی گویندگان پرورش یافته است را قبول کرد و با مدعیان [[حسنی]] همراه نمود»<ref>[[علی رضا رمضانیان|رمضانیان، علی رضا]]، [[شرایط و علائم حتمی ظهور (کتاب)|شرایط و علائم حتمی ظهور]]، ص ۶۹-۷۴.</ref>.
:::::'''خلاصه:''' باتوجه به متون [[روایات]] به ویژه متن [[حدیث]] [[نقل]] شده از روضة [[الکافی]] می‌توان به اصل وجود [[قیام]] [[سید حسنی]] اذعان کرد، اما درباره اینکه او چه خصوصیاتی دارد و آیا چهره‌ای مثبت است و در قبال او وظیفه‌ای داریم یا نه و آیا باید از او [[تبعیت]] کرد، مطلبی از سوی [[امامان]]{{عم}} ذکر نشده است و نمی‌توان سخنانی که در ذهن برخی گویندگان پرورش یافته است را قبول کرد و با مدعیان [[حسنی]] همراه نمود»<ref>[[علی رضا رمضانیان|رمضانیان، علی رضا]]، [[شرایط و علائم حتمی ظهور (کتاب)|شرایط و علائم حتمی ظهور]]، ص ۶۹-۷۴.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
خط ۱۰۵: خط ۱۰۱:
::::::برخی، از این دو [[روایت]] استفاده کرده‏‌اند که "[[سید حسنی]]" همان [[نفس زکیه]] است»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۰۷ - ۲۰۸.</ref>.
::::::برخی، از این دو [[روایت]] استفاده کرده‏‌اند که "[[سید حسنی]]" همان [[نفس زکیه]] است»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۲۰۷ - ۲۰۸.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین بختیاری؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین بختیاری؛
خط ۱۱۴: خط ۱۰۹:
::::::اگرچه زمان فوت [[خصیبی]] (۳۳۴) بعد از کلینی (۳۲۹) است، در مورد این [[روایت]]، کلینی [[روایت]] خود را از [[خصیبی]] گرفته است. [[دلیل]] این مسأله آن است که برخی [[روایات]] شاذ وجود دارد که تنها در [[کتاب کافی]] و الهدایه [[خصیبی]] ورود یافته و این [[روایات]] مشتمل بر [[غلو]] یا علامات [[جعل]] مثل [[اختلاف]] [[بنی العباس]] در [[حکومت]]، در [[روایت]] علامت [[ظهور]]، وجود دارد<ref>سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج ۳، ۱۱۴.</ref>، و این [[روایت]] در هیچ کتاب حدیثی معتبر دیگر مثل آثار [[شیخ مفید]]، [[صدوق]]، [[طوسی]]، [[سید مرتضی]] و... ورود نکرده است. به صورت کلی [[علما]] و رجالیون متقدم [[نقل]] از [[خصیبی]] را جایز نمی‌دانسته‌اند. زیرا [[نجاشی]] او را فاسد المذهب خوانده است. این اعتراض را [[سید]] [[محسن]] [[امین]] عاملی در مورد برخی [[روایات]] غلوآمیز در مسأله [[شهادت]] [[حضرت زهرا]] {{س}} که بین کتاب الهدایة و [[الکافی]] مشترک است مطرح کرده است، و گمان کرده که [[خصیبی]] این [[روایات]] را از کلینی، گرفته است و [[دلیل]] وی تنها تقدم زمان فوت کلینی بر [[خصیبی]] است در حالی که این [[دلیل]] قابل قبولی نیست. کلینی احتمالا این [[روایات]] را از [[خصیبی]]، از طریق شاگردش، [[هارون]] بن [[موسی]] تلعکبری که شخص مهمی بوده است و منزل او محل [[نشر احادیث]] بوده است، گرفته است، زیرا [[خصیبی]] او را به عنوان مبلغ و [[جانشین]] خود، [[تربیت]] می‌کند، و به او اجازه [[نقل]] [[روایت]] می‌دهد. [[دلیل]] منبع بودن [[خصیبی]] آن است که این [[روایات]] متناسب با دیدگاه‌های عرفانی و کلامی [[خصیبی]] که رئیس [[مذهب]] نصیریه بوده [[جعل]] شده است، و بسیاری از آنها از جمله همین [[روایات]] با [[قرآن]] و [[سنت]] [[متواتر]] تناقض دارد. بنابراین، نمی‌توان کلینی را نخستین گوینده این [[روایات]] دانست. و از سویی نمی‌توان تلعکبری را تنها شاگرد کلینی دانست. و چنان‌چه این [[روایات معتبر]] بود باید آن را سایر شاگردان کلینی نیز [[نقل]] می‌کردند. در مورد [[اختلاف]] سندها، همان طور که متن [[روایت]] جعلی است، [[جعل]] [[سند]] نیز امر مشکلی نیست و چون کلینی [[روایات]] را به صورت معنعن [[نقل]] کرده است، احتمال وجادة این [[روایات]] نزد تلعکبری موجود است. به چنین روایتی معمولا روایة الاکابر عن الاصاغر گفته می‌شود. [[سید بن طاووس]] به وجود [[روایات]] شاذی که تنها بین [[سید مرتضی]]، کلینی، [[هارون]] بن [[موسی]] تلعکبری و [[حسین]] بن حمدان [[خصیبی]]، به صورت مشترک وجود دارد، تأکید کرده و به آن به دیده [[تردید]] نگریسته است<ref>سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج ۳، ۱۱۴.</ref>»<ref>[[ابوالحسن بختیاری|بختیاری، ابوالحسن]]، [[تحلیل تاریخی روایات علائم ظهور (مقاله)|تحلیل تاریخی روایات علائم ظهور]]، ص ۱۴۳.</ref>.
::::::اگرچه زمان فوت [[خصیبی]] (۳۳۴) بعد از کلینی (۳۲۹) است، در مورد این [[روایت]]، کلینی [[روایت]] خود را از [[خصیبی]] گرفته است. [[دلیل]] این مسأله آن است که برخی [[روایات]] شاذ وجود دارد که تنها در [[کتاب کافی]] و الهدایه [[خصیبی]] ورود یافته و این [[روایات]] مشتمل بر [[غلو]] یا علامات [[جعل]] مثل [[اختلاف]] [[بنی العباس]] در [[حکومت]]، در [[روایت]] علامت [[ظهور]]، وجود دارد<ref>سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج ۳، ۱۱۴.</ref>، و این [[روایت]] در هیچ کتاب حدیثی معتبر دیگر مثل آثار [[شیخ مفید]]، [[صدوق]]، [[طوسی]]، [[سید مرتضی]] و... ورود نکرده است. به صورت کلی [[علما]] و رجالیون متقدم [[نقل]] از [[خصیبی]] را جایز نمی‌دانسته‌اند. زیرا [[نجاشی]] او را فاسد المذهب خوانده است. این اعتراض را [[سید]] [[محسن]] [[امین]] عاملی در مورد برخی [[روایات]] غلوآمیز در مسأله [[شهادت]] [[حضرت زهرا]] {{س}} که بین کتاب الهدایة و [[الکافی]] مشترک است مطرح کرده است، و گمان کرده که [[خصیبی]] این [[روایات]] را از کلینی، گرفته است و [[دلیل]] وی تنها تقدم زمان فوت کلینی بر [[خصیبی]] است در حالی که این [[دلیل]] قابل قبولی نیست. کلینی احتمالا این [[روایات]] را از [[خصیبی]]، از طریق شاگردش، [[هارون]] بن [[موسی]] تلعکبری که شخص مهمی بوده است و منزل او محل [[نشر احادیث]] بوده است، گرفته است، زیرا [[خصیبی]] او را به عنوان مبلغ و [[جانشین]] خود، [[تربیت]] می‌کند، و به او اجازه [[نقل]] [[روایت]] می‌دهد. [[دلیل]] منبع بودن [[خصیبی]] آن است که این [[روایات]] متناسب با دیدگاه‌های عرفانی و کلامی [[خصیبی]] که رئیس [[مذهب]] نصیریه بوده [[جعل]] شده است، و بسیاری از آنها از جمله همین [[روایات]] با [[قرآن]] و [[سنت]] [[متواتر]] تناقض دارد. بنابراین، نمی‌توان کلینی را نخستین گوینده این [[روایات]] دانست. و از سویی نمی‌توان تلعکبری را تنها شاگرد کلینی دانست. و چنان‌چه این [[روایات معتبر]] بود باید آن را سایر شاگردان کلینی نیز [[نقل]] می‌کردند. در مورد [[اختلاف]] سندها، همان طور که متن [[روایت]] جعلی است، [[جعل]] [[سند]] نیز امر مشکلی نیست و چون کلینی [[روایات]] را به صورت معنعن [[نقل]] کرده است، احتمال وجادة این [[روایات]] نزد تلعکبری موجود است. به چنین روایتی معمولا روایة الاکابر عن الاصاغر گفته می‌شود. [[سید بن طاووس]] به وجود [[روایات]] شاذی که تنها بین [[سید مرتضی]]، کلینی، [[هارون]] بن [[موسی]] تلعکبری و [[حسین]] بن حمدان [[خصیبی]]، به صورت مشترک وجود دارد، تأکید کرده و به آن به دیده [[تردید]] نگریسته است<ref>سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج ۳، ۱۱۴.</ref>»<ref>[[ابوالحسن بختیاری|بختیاری، ابوالحسن]]، [[تحلیل تاریخی روایات علائم ظهور (مقاله)|تحلیل تاریخی روایات علائم ظهور]]، ص ۱۴۳.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛
خط ۱۲۲: خط ۱۱۶:
::::::«او از نسل [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} و بسیار [[مؤمن]] و فروتن است. او زمانی که [[ظلم]] همه‌جا را فرا گرفته از [[طالقان]] [[خروج]] می‌کند و [[مردم]] را به سوی [[خدا]] و [[امام زمان]] {{ع}} (که هنوز [[ظهور]] نکرده) [[دعوت]] می‌کند و با اهل [[فساد]] و [[ستم]] [[مبارزه]] می‌نماید. و هنگامی که خبر [[ظهور مهدی]] {{ع}} به او برسد، با [[اصحاب]] خود به آن [[حضرت]] ملحق می‌شود و با او [[بیعت]] می‌کند و یاری‌اش می‌نماید؛ مگر اندکی از [[اصحاب]] او که مانند [[خوارج]]، با [[امام]] {{ع}} [[مخالفت]] می‌کنند و توسط [[حضرت مهدی]] {{ع}} به قتل می‌رسند»<ref>[[عباس رحیمی|رحیمی، عباس]]، [[امید فردا (کتاب)|امید فردا]]، ص۴۳.</ref>.
::::::«او از نسل [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} و بسیار [[مؤمن]] و فروتن است. او زمانی که [[ظلم]] همه‌جا را فرا گرفته از [[طالقان]] [[خروج]] می‌کند و [[مردم]] را به سوی [[خدا]] و [[امام زمان]] {{ع}} (که هنوز [[ظهور]] نکرده) [[دعوت]] می‌کند و با اهل [[فساد]] و [[ستم]] [[مبارزه]] می‌نماید. و هنگامی که خبر [[ظهور مهدی]] {{ع}} به او برسد، با [[اصحاب]] خود به آن [[حضرت]] ملحق می‌شود و با او [[بیعت]] می‌کند و یاری‌اش می‌نماید؛ مگر اندکی از [[اصحاب]] او که مانند [[خوارج]]، با [[امام]] {{ع}} [[مخالفت]] می‌کنند و توسط [[حضرت مهدی]] {{ع}} به قتل می‌رسند»<ref>[[عباس رحیمی|رحیمی، عباس]]، [[امید فردا (کتاب)|امید فردا]]، ص۴۳.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹.حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹.حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛
خط ۱۳۱: خط ۱۲۴:
:::::با مراجعه به روایات وارده و مکتب مربوطه اجمالاً آنچه در مورد [[سید حسنی]] می‌توان گفت این است که از جمله [[علائم ظهور]] [[حضرت مهدی]] [[خروج سید حسنی]] با یارانش برای یاری آن حضرت است. [[سید حسنی]] طبق فرموده [[امام صادق]]{{ع}} در حدیث مفضل، جوانی خوشیماست که از سرزمین دیلم<ref> یکی از بلادهای گیلان است. </ref> و قزوین قیام می‌نماید و با صدای بلند فریاد می‌کند که به فریاد [[آل محمد]] برسید که از شما یاری می‌طلبد. او دعوی باطل ندارد و ادعای [[مهدویت ]]یا نیابت [[امام زمان]] بودن را ندارد و مردم را به نفس خود دعوت نمی‌کند و از [[شیعیان]] خلص [[ائم]] و تابع دین حق است و در بین مردم مطاع و بزرگ و رئیس است و در گفتار و کردار موافق با شریعت حقه خاتم الانبیا [[محمد]]{{صل}} است، در زمان او کفر و ظلم عالم را فرا گرفته و مردم از دست ستمگران و فاسقان در اذیت و آزار به سر می‌برند. در چنین شرایطی [[سید حسنی]] برای نصرت دین استغاثه می‌کند، پس مردم او را اجابت نمایند. خصوصاً گنجهای طالقان که از طلا و نقره نباشند، بلکه مردان شجاع و قویدل و مسلح و مکمل که بر سواریها سوارند، در اطراف او جمع می‌شوند و جمعیت او روز به روز زیاد می‌شود. او مانند سلطان عادل در میان‌‌شان حکم و رفتار نماید و بتدریج بر اهل ظلم و طغیان غالب آید و از دیلم تا [[کوفه]] را از لوث وجود ستمگران و کافران پاک نماید و در بین راه خود در قم توقف چهل روزه دارد و جنگ سختی بینشان در می‌گیرد و کثیری از مردم قم کشته می‌شوند و سرانجام [[سید حسنی]] بر آنها غالب می‌شود. چون با اصحاب خود وارد [[کوفه]] شود و آن منطقه را تحت [[حکومت]] و سیطره خود در آورد به او خبر دهند که حضرت [[بقیة الله الاعظم]] [[ظهور]] کرده و از [[مدینه]] به [[کوفه]] تشریف آورده است، پس [[سید حسنی]] با اصحاب خود به محضر آن حضرت مشرف می‌شوند و از آن حضرت مطالبه دلایل امامت و مواریث [[انبیا]]{{ع}} را می‌نماید، [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: به خدا سوگند که آن جوان آن حضرت را می‌شناسد و می‌داند که او بر حق است، لکن مقصودش این است که حقیقت او را بر مردم و اصحاب ظاهر کند، پس آن حضرت دلایل امامت و مواریث [[انبیا]] را برای او ظاهر نماید و معجزاتی از او صادر شود. در آن هنگام، سید حسنی و اصاحبش با آن حضرت بیعت خواهند کرد، مگر عده‌ای از طرفداران که زیدی مذهبند که همه دلایل و معجزات را حمل برسحر نمایند، اما آنها را نصیحت می‌کند و تا سه روز مهلت می‌دهد، چون موعظه در آنها اثر نمی‌کند، امر می‌فرماید که همه آنها را گردن بزنند، حال آنان شبیه حال خوارج نهروان است که قبلاً در صفین جزء لشکر [[امام علی|علی بن ابی طالب]] بودند و سپس مخالفت کردند. در پایان [[سید حسنی]] به طرف [[مکه]] می‌رود و مردم [[مکه]] او را می‌کشند و سرش را به شام می‌فرستند<ref> شرح حال سید حسنی حاصل مطالبی است که در کتب ذیل مشاهده شد: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۱، ج ۵۳، ص ۱۵؛ جهان در آینده از ص ۱۴۶ به بعد؛ منتهی الآمال، ص ۳۳۷؛ [[مهدی]] موعود، ص ۱۱۶۳ و کتب دیگر. </ref>»<ref>[[حبیب‌الله طاهری|طاهری؛حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۳۸۸-۳۸۹.</ref>.
:::::با مراجعه به روایات وارده و مکتب مربوطه اجمالاً آنچه در مورد [[سید حسنی]] می‌توان گفت این است که از جمله [[علائم ظهور]] [[حضرت مهدی]] [[خروج سید حسنی]] با یارانش برای یاری آن حضرت است. [[سید حسنی]] طبق فرموده [[امام صادق]]{{ع}} در حدیث مفضل، جوانی خوشیماست که از سرزمین دیلم<ref> یکی از بلادهای گیلان است. </ref> و قزوین قیام می‌نماید و با صدای بلند فریاد می‌کند که به فریاد [[آل محمد]] برسید که از شما یاری می‌طلبد. او دعوی باطل ندارد و ادعای [[مهدویت ]]یا نیابت [[امام زمان]] بودن را ندارد و مردم را به نفس خود دعوت نمی‌کند و از [[شیعیان]] خلص [[ائم]] و تابع دین حق است و در بین مردم مطاع و بزرگ و رئیس است و در گفتار و کردار موافق با شریعت حقه خاتم الانبیا [[محمد]]{{صل}} است، در زمان او کفر و ظلم عالم را فرا گرفته و مردم از دست ستمگران و فاسقان در اذیت و آزار به سر می‌برند. در چنین شرایطی [[سید حسنی]] برای نصرت دین استغاثه می‌کند، پس مردم او را اجابت نمایند. خصوصاً گنجهای طالقان که از طلا و نقره نباشند، بلکه مردان شجاع و قویدل و مسلح و مکمل که بر سواریها سوارند، در اطراف او جمع می‌شوند و جمعیت او روز به روز زیاد می‌شود. او مانند سلطان عادل در میان‌‌شان حکم و رفتار نماید و بتدریج بر اهل ظلم و طغیان غالب آید و از دیلم تا [[کوفه]] را از لوث وجود ستمگران و کافران پاک نماید و در بین راه خود در قم توقف چهل روزه دارد و جنگ سختی بینشان در می‌گیرد و کثیری از مردم قم کشته می‌شوند و سرانجام [[سید حسنی]] بر آنها غالب می‌شود. چون با اصحاب خود وارد [[کوفه]] شود و آن منطقه را تحت [[حکومت]] و سیطره خود در آورد به او خبر دهند که حضرت [[بقیة الله الاعظم]] [[ظهور]] کرده و از [[مدینه]] به [[کوفه]] تشریف آورده است، پس [[سید حسنی]] با اصحاب خود به محضر آن حضرت مشرف می‌شوند و از آن حضرت مطالبه دلایل امامت و مواریث [[انبیا]]{{ع}} را می‌نماید، [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: به خدا سوگند که آن جوان آن حضرت را می‌شناسد و می‌داند که او بر حق است، لکن مقصودش این است که حقیقت او را بر مردم و اصحاب ظاهر کند، پس آن حضرت دلایل امامت و مواریث [[انبیا]] را برای او ظاهر نماید و معجزاتی از او صادر شود. در آن هنگام، سید حسنی و اصاحبش با آن حضرت بیعت خواهند کرد، مگر عده‌ای از طرفداران که زیدی مذهبند که همه دلایل و معجزات را حمل برسحر نمایند، اما آنها را نصیحت می‌کند و تا سه روز مهلت می‌دهد، چون موعظه در آنها اثر نمی‌کند، امر می‌فرماید که همه آنها را گردن بزنند، حال آنان شبیه حال خوارج نهروان است که قبلاً در صفین جزء لشکر [[امام علی|علی بن ابی طالب]] بودند و سپس مخالفت کردند. در پایان [[سید حسنی]] به طرف [[مکه]] می‌رود و مردم [[مکه]] او را می‌کشند و سرش را به شام می‌فرستند<ref> شرح حال سید حسنی حاصل مطالبی است که در کتب ذیل مشاهده شد: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۱، ج ۵۳، ص ۱۵؛ جهان در آینده از ص ۱۴۶ به بعد؛ منتهی الآمال، ص ۳۳۷؛ [[مهدی]] موعود، ص ۱۱۶۳ و کتب دیگر. </ref>»<ref>[[حبیب‌الله طاهری|طاهری؛حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۳۸۸-۳۸۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۰. [[مجتبی تونه‌ای|آقای تونه‌ای]] (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۰. [[مجتبی تونه‌ای|آقای تونه‌ای]] (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
خط ۱۴۰: خط ۱۳۲:
::::::این [[سید حسنی]] ظاهرا از [[فرزندان]] [[امام حسن]] مجتبی {{ع}} می‌باشد. او از مکان خود تا [[کوفه]] را از لوث وجود [[ظالمان]] [[پاک]] می‌کند. چون با [[اصحاب]] خود وارد [[کوفه]] می‌شود، به او خبر می‌دهند که [[حضرت حجت]] {{ع}} [[ظهور]] کرده و از [[مدینه]] به [[کوفه]] تشریف آورده است. پس با [[اصحاب]] خود، خدمت آن [[حضرت]] مشرّف می‌شوند و از آن [[حضرت]] مطالبه دلائل [[امامت]] و [[مواریث]] [[انبیا]]ء را می‌نماید. او می‌داند که [[مهدی]] {{ع}} بر [[حق]] است، و لکن مقصودش این است که [[حقیقت]] [[امام]] را بر [[مردم]] و [[اصحاب]] خود ظاهر نماید. پس آن [[حضرت]] دلائل را برای او ظاهر می‌کند. وقتی [[سید حسنی]] [[یقین]] به [[صدق]] [[امام]] پیدا می‌کند، می‌گوید: "[[الله]] اکبر! دستت را بده تا با تو [[بیعت]] کنم". با آن [[حضرت]] [[بیعت]] می‌کند و به [[پیروی]] از او، سپاهش نیز [[بیعت]] می‌کنند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۵ (به نقل از فرهنگ موعود، حسین کریمشاهی، ص ۱۳۰).</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۱۶.</ref>.
::::::این [[سید حسنی]] ظاهرا از [[فرزندان]] [[امام حسن]] مجتبی {{ع}} می‌باشد. او از مکان خود تا [[کوفه]] را از لوث وجود [[ظالمان]] [[پاک]] می‌کند. چون با [[اصحاب]] خود وارد [[کوفه]] می‌شود، به او خبر می‌دهند که [[حضرت حجت]] {{ع}} [[ظهور]] کرده و از [[مدینه]] به [[کوفه]] تشریف آورده است. پس با [[اصحاب]] خود، خدمت آن [[حضرت]] مشرّف می‌شوند و از آن [[حضرت]] مطالبه دلائل [[امامت]] و [[مواریث]] [[انبیا]]ء را می‌نماید. او می‌داند که [[مهدی]] {{ع}} بر [[حق]] است، و لکن مقصودش این است که [[حقیقت]] [[امام]] را بر [[مردم]] و [[اصحاب]] خود ظاهر نماید. پس آن [[حضرت]] دلائل را برای او ظاهر می‌کند. وقتی [[سید حسنی]] [[یقین]] به [[صدق]] [[امام]] پیدا می‌کند، می‌گوید: "[[الله]] اکبر! دستت را بده تا با تو [[بیعت]] کنم". با آن [[حضرت]] [[بیعت]] می‌کند و به [[پیروی]] از او، سپاهش نیز [[بیعت]] می‌کنند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۵ (به نقل از فرهنگ موعود، حسین کریمشاهی، ص ۱۳۰).</ref>»<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۱۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛
خط ۱۵۲: خط ۱۴۳:
::::#'''[[صداقت]] [[حسنی]]:''' پس از [[ملاقات]] [[حسنی]] با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} گفتگویی جالب بین آنان صورت می‌گیرد [[امام صادق]]{{ع}} در ادامه همان [[روایت]] می‌فرماید: " [[حسنی]] به [[امام]] عرض می‌کند: اگر تو [[مهدی]] آل محمدی آثار جدت [[پیامبر]]{{صل}} عصا، انگشتر، [[عمامه]] و... و [[مصحف علی]]{{ع}} کجاست؟ [[حضرت]] همه آنها را به او عرضه می‌کند سپس [[حضرت]] یا [[حسنی]] عصا را برداشته و در سنگ [[سختی]] فرو می‌برد بلافاصله عصا سبز شده و برگ در می‌آورد و... پس از آن می‌گوید: [[الله]] اکبر یابن [[رسول الله]] دست خود را دراز کن تا با تو [[بیعت]] کنم و به این ترتیب او و سپاهیانش با [[حضرت]] [[بیعت]] می‌کنند..."<ref>بحار الانوار، ج۵۳، باب۲۸، ص۱۵و۱۶؛ برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب « تأملی نو در نشانه های ظهور۱ » تقریرات درس آیت الله نجم الدین طبسی پیرامون قیام حسنی، با تحقیق و تقریر آقای محمد شهبازیان، مراجعه شود.</ref>»<ref>[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ج۱، ص ۲۲۰-۲۲۳.</ref>.
::::#'''[[صداقت]] [[حسنی]]:''' پس از [[ملاقات]] [[حسنی]] با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} گفتگویی جالب بین آنان صورت می‌گیرد [[امام صادق]]{{ع}} در ادامه همان [[روایت]] می‌فرماید: " [[حسنی]] به [[امام]] عرض می‌کند: اگر تو [[مهدی]] آل محمدی آثار جدت [[پیامبر]]{{صل}} عصا، انگشتر، [[عمامه]] و... و [[مصحف علی]]{{ع}} کجاست؟ [[حضرت]] همه آنها را به او عرضه می‌کند سپس [[حضرت]] یا [[حسنی]] عصا را برداشته و در سنگ [[سختی]] فرو می‌برد بلافاصله عصا سبز شده و برگ در می‌آورد و... پس از آن می‌گوید: [[الله]] اکبر یابن [[رسول الله]] دست خود را دراز کن تا با تو [[بیعت]] کنم و به این ترتیب او و سپاهیانش با [[حضرت]] [[بیعت]] می‌کنند..."<ref>بحار الانوار، ج۵۳، باب۲۸، ص۱۵و۱۶؛ برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب « تأملی نو در نشانه های ظهور۱ » تقریرات درس آیت الله نجم الدین طبسی پیرامون قیام حسنی، با تحقیق و تقریر آقای محمد شهبازیان، مراجعه شود.</ref>»<ref>[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]، ج۱، ص ۲۲۰-۲۲۳.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۲. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۲. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛
خط ۱۶۰: خط ۱۵۰:
::::::«[[روایات]] چند نفر را [[سید]] [[حسنی]] یاد کرده‌اند؛ ازجمله شخصی که نزدیک [[ظهور]] در [[مکه]] [[قیام]] می‌کند و به دست اهل [[مکه]] به [[شهادت]] می‌رسد و سرش را برای [[شام]] می‌فرستند. این شخص، همان [[نفس زکیه]]، یکی از [[نشانه‌های حتمی]] [[ظهور]] است. دیگری که به احتمال بسیار زیاد همان [[سید]] [[حسنی]] است که از نشانه‌های [[ظهور]] معرفی شده، کسی است که از طرف [[دیلم]] [[خروج]] می‌کند، [[ستمگران]] را می‌کشد و وارد [[کوفه]] می‌شود. وقتی خبر [[ظهور]] و [[قیام]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} به او می‌رسد، نزد [[حضرت]] می‌آید و پس از درخواست نشانه و [[کرامت]] از [[حضرت مهدی]] {{ع}}، او و بسیاری از سپاهیانش با [[حضرت]] [[بیعت]] می‌کنند و به خیل عظیم [[سپاهیان]] آن [[حضرت]] می‌پیوندند»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۱۸۵.</ref>.
::::::«[[روایات]] چند نفر را [[سید]] [[حسنی]] یاد کرده‌اند؛ ازجمله شخصی که نزدیک [[ظهور]] در [[مکه]] [[قیام]] می‌کند و به دست اهل [[مکه]] به [[شهادت]] می‌رسد و سرش را برای [[شام]] می‌فرستند. این شخص، همان [[نفس زکیه]]، یکی از [[نشانه‌های حتمی]] [[ظهور]] است. دیگری که به احتمال بسیار زیاد همان [[سید]] [[حسنی]] است که از نشانه‌های [[ظهور]] معرفی شده، کسی است که از طرف [[دیلم]] [[خروج]] می‌کند، [[ستمگران]] را می‌کشد و وارد [[کوفه]] می‌شود. وقتی خبر [[ظهور]] و [[قیام]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} به او می‌رسد، نزد [[حضرت]] می‌آید و پس از درخواست نشانه و [[کرامت]] از [[حضرت مهدی]] {{ع}}، او و بسیاری از سپاهیانش با [[حضرت]] [[بیعت]] می‌کنند و به خیل عظیم [[سپاهیان]] آن [[حضرت]] می‌پیوندند»<ref>[[مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها (کتاب)|مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها]]، ص ۱۸۵.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۳. پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئیست»؛
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۳. پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئیست»؛
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش