پرش به محتوا

بنی‌تمیم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۷: خط ۵۷:
با توجه به از هم گسیختگی قبیلۀ تمیم، نشانی از [[وحدت]] [[دینی]] نیز در [[دورۀ جاهلی]] در میان ایشان دیده نمی‌شد و [[دین]] آنها، بیشتر [[تابعی]] از شرایط منطقۀ مسکونی آنان بود. وسعت و پراکندگی مناطق سکونت [[قبیله]] تمیم و مجاورت آنان با [[پیروان ادیان]] گوناگون در این مناطق، تنوع دینی را میان آنها باعث شد.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۵.</ref> چندان که [[بت‌پرستی]]، دینی رایج میان آنها به شمار می‌‌رفت و گروه‌هایی از آنان همراه با [[قبایل]] «ضبه»، «تیم»، «عکل» و «أد» بُت «شُمْس» را [[معبود]] خود قرار داده بودند.<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۳۱۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۹۳ـ۴۹۴.</ref> این بت که تیره [[بنی اسید بن عمرو بن تمیم]] عهده‌دار تولیت آن بودند، با [[ظهور اسلام]] به دستور [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} و به دست یکی از [[تمیمیان]] به نام [[هند بن ابی‌هاله]] نابود شد.<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۳۱۶؛ حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۳۶۲.</ref> «رُضَی»،<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۳۱۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۹۳ـ۴۹۴.</ref> «تیم» و «الدّبران»<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۳۲.</ref> را هم از دیگر بتان [[بنی تمیم]] گفته‌اند. ضمن این که کاربرد واژه‌های [[لات]] و [[منات]] و عُزّی در ترکیب نام افراد و نیز در [[سوگندها]]، از رواج [[پرستش]] این سه بت در میان بنی تمیم حکایت دارد. <ref>عبداللّه محمود حسین، قبیله تمیم عبر العصور،ص۹۰-۹۱؛ د. اسلام، چاپ اول، ذیل مقاله «تمیم».</ref> علاوه بر آن، برخی از ایشان نیز، به پرستش [[رب]] النوع‌هایی مانند [[خورشید]] و ستاره‌ها<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۳۱۶؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۸، ص۱۱۹. </ref> روی آورده بودند. [[دین زرتشت]] و [[مسیحیت]] نیز با توجه اقامت برخی از تیره‌های بنی تمیم در [[حیره]] و همجواری و مناسبات ایشان با [[ایران]] و قبایلی مانند [[تغلب]] و [[بکر بن وائل]]، در میان [[مردمان]] این قبیله پیروانی داشت.<ref>عبداللّه محمودحسین، قبیله تمیم عبر العصور، ص۹۲-۹۳؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۸، ص۱۱۹ </ref>
با توجه به از هم گسیختگی قبیلۀ تمیم، نشانی از [[وحدت]] [[دینی]] نیز در [[دورۀ جاهلی]] در میان ایشان دیده نمی‌شد و [[دین]] آنها، بیشتر [[تابعی]] از شرایط منطقۀ مسکونی آنان بود. وسعت و پراکندگی مناطق سکونت [[قبیله]] تمیم و مجاورت آنان با [[پیروان ادیان]] گوناگون در این مناطق، تنوع دینی را میان آنها باعث شد.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۵.</ref> چندان که [[بت‌پرستی]]، دینی رایج میان آنها به شمار می‌‌رفت و گروه‌هایی از آنان همراه با [[قبایل]] «ضبه»، «تیم»، «عکل» و «أد» بُت «شُمْس» را [[معبود]] خود قرار داده بودند.<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۳۱۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۹۳ـ۴۹۴.</ref> این بت که تیره [[بنی اسید بن عمرو بن تمیم]] عهده‌دار تولیت آن بودند، با [[ظهور اسلام]] به دستور [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} و به دست یکی از [[تمیمیان]] به نام [[هند بن ابی‌هاله]] نابود شد.<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۳۱۶؛ حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۳۶۲.</ref> «رُضَی»،<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۳۱۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۹۳ـ۴۹۴.</ref> «تیم» و «الدّبران»<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۳۲.</ref> را هم از دیگر بتان [[بنی تمیم]] گفته‌اند. ضمن این که کاربرد واژه‌های [[لات]] و [[منات]] و عُزّی در ترکیب نام افراد و نیز در [[سوگندها]]، از رواج [[پرستش]] این سه بت در میان بنی تمیم حکایت دارد. <ref>عبداللّه محمود حسین، قبیله تمیم عبر العصور،ص۹۰-۹۱؛ د. اسلام، چاپ اول، ذیل مقاله «تمیم».</ref> علاوه بر آن، برخی از ایشان نیز، به پرستش [[رب]] النوع‌هایی مانند [[خورشید]] و ستاره‌ها<ref>ابن حبیب، المحبر، ص۳۱۶؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۸، ص۱۱۹. </ref> روی آورده بودند. [[دین زرتشت]] و [[مسیحیت]] نیز با توجه اقامت برخی از تیره‌های بنی تمیم در [[حیره]] و همجواری و مناسبات ایشان با [[ایران]] و قبایلی مانند [[تغلب]] و [[بکر بن وائل]]، در میان [[مردمان]] این قبیله پیروانی داشت.<ref>عبداللّه محمودحسین، قبیله تمیم عبر العصور، ص۹۲-۹۳؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۸، ص۱۱۹ </ref>


چندان که گفته‌اند برخی از بزرگان و مشاهیر [[تمیم]] چون [[زُرارة بن عُدُس]] و پسرانش -«حاجب» و «لقیط» و دیگران به [[دین]] [[مجوس]] [[گرایش]] داشتند.<ref>رجوع کنید به ابن قتیبه، المعارف، ص۳۳۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص۵۸۷.</ref> بنا به [[روایت]] مؤلف «[[تذکره]] حمدونیه»، در [[وصیت]] [[حارث بن کعب]] به فرزندانش تصریح شده که او همراه [[تمیم بن مُرّ]] و [[اسد بن خزیمه]] بر دین [[عیسی]]{{ع}} باقی مانده بودند.<ref>به نقل از شیخو، النصرانیة و آدابها بین عرب الجاهلیه، قسم ۱، ص۱۲۶.</ref> بر فرض [[صحت]] این دعوی، [[تمیمیان]] باید بر اساس قاعده [[پیروی]] [[مردمان]] از دین [[ملوک]] خود، به این [[آیین]] در آمده باشند. در کتاب [[تاریخ یعقوبی]] نیز تصریح شده که [[بنی امرؤالقیس بن زید مناة]] شاخه‌ای از تمیمی‌ها به دین [[مسیح]]{{ع}} گرویدند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۵۷.</ref> [[زِبرقان بن بدر]] از سرانِ [[وفد]] تمیمیان در [[عام الوفود]]، در قصیده‌ای مفآخرت‌آمیز از پیشینه [[آیین مسیحیت]] در این [[قوم]] خبر داده و با اشاره به [[نصب]] "بیع (= [[کلیساها]])" در [[بیت]]: {{عربی|"نحنُ الکرام فلاحیٌّ یُعادلُنا منّا الملوکُ و فینا تُنصَب البِیَعُ"}}؛ ما از بزرگانیم و هیچ [[قبیله]] ای با ما [[برابری]] نمی‌کند، [[پادشاهان]] از مایند و کلیساها در قبیلة ماست». آشکارا از پیشینه گرایش تمیمیان به [[مسیحیت]] حکایت می‌‌کند.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص۱۱۶؛ د. اسلام، چاپ اول، ذیل مقاله «تمیم».</ref> [[آیین یهود]] نیز در میان [[بنی تمیم]] پیروانی داشت، چنانکه [[محمد بن مسلم زُهری]] از یکی از [[احبار]] بنی تمیم [[سخن]] گفته که در وادی تیماء، [[ابوطالب]] را از به همراه بردن برادر زاده‌اش محمد{{صل}} به [[شام]] بر [[حذر]] داشته است.<ref>زُهری، المغازی النبویه، ص۴۰؛ رودگر، قنبرعلی، مقاله "تمیم"، دانشنامه جهان اسلام، ج۸.</ref>  
چندان که گفته‌اند برخی از بزرگان و مشاهیر [[تمیم]] چون [[زُرارة بن عُدُس]] و پسرانش -«حاجب» و «لقیط» و دیگران به [[دین]] [[مجوس]] [[گرایش]] داشتند.<ref>رجوع کنید به ابن قتیبه، المعارف، ص۳۳۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص۵۸۷.</ref> بنا به [[روایت]] مؤلف «[[تذکره]] حمدونیه»، در [[وصیت]] [[حارث بن کعب]] به فرزندانش تصریح شده که او همراه [[تمیم بن مُرّ]] و [[اسد بن خزیمه]] بر دین [[عیسی]]{{ع}} باقی مانده بودند.<ref>به نقل از شیخو، النصرانیة و آدابها بین عرب الجاهلیه، قسم ۱، ص۱۲۶.</ref> بر فرض [[صحت]] این دعوی، [[تمیمیان]] باید بر اساس قاعده [[پیروی]] [[مردمان]] از دین [[ملوک]] خود، به این [[آیین]] در آمده باشند. در کتاب [[تاریخ یعقوبی]] نیز تصریح شده که [[بنی امرؤالقیس بن زید مناة]] شاخه‌ای از تمیمی‌ها به دین [[مسیح]]{{ع}} گرویدند.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص۲۵۷.</ref> [[زِبرقان بن بدر]] از سرانِ [[وفد]] تمیمیان در [[عام الوفود]]، در قصیده‌ای مفآخرت‌آمیز از پیشینه [[آیین مسیحیت]] در این [[قوم]] خبر داده و با اشاره به [[نصب]] "بیع (= [[کلیساها]])" در [[بیت]]: {{عربی|"نَحنُ الكِرامُ فَلا حَيّ يُعادِلُنا · مِنّا المُلوكُ وَفينا تُنصَبُ البِيَعُ"}}؛ ما از بزرگانیم و هیچ [[قبیله]] ای با ما [[برابری]] نمی‌کند، [[پادشاهان]] از مایند و کلیساها در قبیلة ماست». آشکارا از پیشینه گرایش تمیمیان به [[مسیحیت]] حکایت می‌‌کند.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص۱۱۶؛ د. اسلام، چاپ اول، ذیل مقاله «تمیم».</ref> [[آیین یهود]] نیز در میان [[بنی تمیم]] پیروانی داشت، چنانکه [[محمد بن مسلم زُهری]] از یکی از [[احبار]] بنی تمیم [[سخن]] گفته که در وادی تیماء، [[ابوطالب]] را از به همراه بردن برادر زاده‌اش محمد{{صل}} به [[شام]] بر [[حذر]] داشته است.<ref>زُهری، المغازی النبویه، ص۴۰؛ رودگر، قنبرعلی، مقاله "تمیم"، دانشنامه جهان اسلام، ج۸.</ref>
 
=== اختصاصات زبانی ===
=== اختصاصات زبانی ===
از دیگر جنبه‌های اهمیت قبیله بنی تمیم، ویژگی‌های زبانی آنهاست که از جمله آن می‌‌توان به تبدیل "ک" علامت تأنیث به "ش" مانند:"غلامشِ" بر جای "غلامکِ"،<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۴۲</ref> افزودن "ش" بعد از "ک" مجرور در موارد [[وقف]] مانند: "مِنْکِش" به "مِنْکِ"، میل به ادغام بر خلاف لهجه [[حجاز]] مثل: کاربرد "غضِّ" به جای "اَغْضِض"،<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹</ref> تبدیل "ی" [[ضمیر]] و "ی" نسبت به "ج" مانند: استعمال کلمات "غلامِج" و "کوفِجّ" به جای "غلامی" و "کوفیّ"<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۴۲ و ۳۶۹.</ref> و...<ref>از دیگر ویژگی‌های این زبان که در کتابهای لغت و تفسیر و در تحقیقات لغت شناسان بتفصیل بدان پرداخته شده است می‌‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: مکسور شدن فاءالفعلِ کلماتِ هم وزن با فعیل که عین الفعلشان از حروف حلقی است مانند: "شِهید"، (جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، ص۵۷۰ ـ۵۷۱، ۵۷۴) اختلاف در مصوتهای کوتاه کلمات اعم از فعل و اسم مانند:"اِسوه" به جای "اُسوه" و "صَلَب" بر جای "صُلْب"، (ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹؛ آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص۱۱۷) صرف اسم مفعول ثلاثی مجرد از اجوفهای یائی بر وزن مفعول مثل "مبیوع" به جای "مبیع"، تبدیل "ح" به "ه" در کلماتی شبیه: "مَدَهْتُه" به جای "مَدَحْتُه" که در میان تیره بنی سعد بن زید مناة و لخم رایج است، تمایل به سکون حرف میانه کلمات همچون: "کَبْد"، "رُسْل"، "فَخْذ"، "عَلْم" و "کَرْم"، وضع واژه‌هایی اختصاصی مانند وعملی به جای "لعمری" در لهجه حجاز، نصب و اِفراد تمییز کمِ خبری مثل "کم درهماً"، رفع خبر «ما»ی نافیه، رفع خبر «لیس» در صورت اقتران با «الاّ»، میل به اِماله مانند: "سلیح" به جای "سلاح"، همچنین همزه که در میان حجازی‌ها میل به ضعف و نیستی دارد، در تمیم میل به شدت دارد و حتی به سوی "ع " گرایش پیدا می‌‌کند، (فراهیدی، کتاب العین، ج ۱، ص۹۱، ۱۲۳؛ فیروزآبادی، ذیل «عنّ»؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، ص۵۸۱ ـ۵۸۲، ۵۸۴؛ آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص۱۱۴، ۱۱۷) تلفظ "ق" به شکل بسیار غلیظ و حتی به صورت "ک" مانند "کَوم" به جای "قَوم"، (ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹) تبدیل «واوِ» آغازِ کلماتِ هم وزن با "فِعال" و "فِعاله" به «همزه» مانند "اِساده" به جای "وِسادَه" (فراهیدی، کتاب العین، ج ۵، ص۱۹۴ و ج ۷، ص۲۸۴)</ref> اشاره کرد.  
از دیگر جنبه‌های اهمیت قبیله بنی تمیم، ویژگی‌های زبانی آنهاست که از جمله آن می‌‌توان به تبدیل "ک" علامت تأنیث به "ش" مانند:"غلامشِ" بر جای "غلامکِ"،<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۴۲</ref> افزودن "ش" بعد از "ک" مجرور در موارد [[وقف]] مانند: "مِنْکِش" به "مِنْکِ"، میل به ادغام بر خلاف لهجه [[حجاز]] مثل: کاربرد "غضِّ" به جای "اَغْضِض"،<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹</ref> تبدیل "ی" [[ضمیر]] و "ی" نسبت به "ج" مانند: استعمال کلمات "غلامِج" و "کوفِجّ" به جای "غلامی" و "کوفیّ"<ref>ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۴۲ و ۳۶۹.</ref> و...<ref>از دیگر ویژگی‌های این زبان که در کتابهای لغت و تفسیر و در تحقیقات لغت شناسان بتفصیل بدان پرداخته شده است می‌‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: مکسور شدن فاءالفعلِ کلماتِ هم وزن با فعیل که عین الفعلشان از حروف حلقی است مانند: "شِهید"، (جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، ص۵۷۰ ـ۵۷۱، ۵۷۴) اختلاف در مصوتهای کوتاه کلمات اعم از فعل و اسم مانند:"اِسوه" به جای "اُسوه" و "صَلَب" بر جای "صُلْب"، (ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹؛ آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص۱۱۷) صرف اسم مفعول ثلاثی مجرد از اجوفهای یائی بر وزن مفعول مثل "مبیوع" به جای "مبیع"، تبدیل "ح" به "ه" در کلماتی شبیه: "مَدَهْتُه" به جای "مَدَحْتُه" که در میان تیره بنی سعد بن زید مناة و لخم رایج است، تمایل به سکون حرف میانه کلمات همچون: "کَبْد"، "رُسْل"، "فَخْذ"، "عَلْم" و "کَرْم"، وضع واژه‌هایی اختصاصی مانند وعملی به جای "لعمری" در لهجه حجاز، نصب و اِفراد تمییز کمِ خبری مثل "کم درهماً"، رفع خبر «ما»ی نافیه، رفع خبر «لیس» در صورت اقتران با «الاّ»، میل به اِماله مانند: "سلیح" به جای "سلاح"، همچنین همزه که در میان حجازی‌ها میل به ضعف و نیستی دارد، در تمیم میل به شدت دارد و حتی به سوی "ع " گرایش پیدا می‌‌کند، (فراهیدی، کتاب العین، ج ۱، ص۹۱، ۱۲۳؛ فیروزآبادی، ذیل «عنّ»؛ جواد علی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، ص۵۸۱ ـ۵۸۲، ۵۸۴؛ آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی، ص۱۱۴، ۱۱۷) تلفظ "ق" به شکل بسیار غلیظ و حتی به صورت "ک" مانند "کَوم" به جای "قَوم"، (ابن درید، الاشتقاق، ج ۱، ص۳۶۹) تبدیل «واوِ» آغازِ کلماتِ هم وزن با "فِعال" و "فِعاله" به «همزه» مانند "اِساده" به جای "وِسادَه" (فراهیدی، کتاب العین، ج ۵، ص۱۹۴ و ج ۷، ص۲۸۴)</ref> اشاره کرد.  
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش