پرش به محتوا

مخالفان امام علی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مسند خلافت' به 'مسند خلافت'
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{سیره معصوم}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''امام علی''' است. "'''مخالفان امام علی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div> <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">م...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
جز (جایگزینی متن - 'مسند خلافت' به 'مسند خلافت')
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[دوستی]] [[جاه و مقام]]، یکی دیگر از علل [[مخالفت]] با [[حکومت امام علی]]{{ع}} بود؛ به ویژه در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]]. شورای تعیین شده از سوی [[عمر]]، سبب گردید تا کسانی مانند [[طلحه]] و [[زبیر]] چشم [[طمع]] به [[خلافت]] بدوزند و خود را هم‌سنگ [[امام علی]]{{ع}} بپندارند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸؛ و ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۷۵.</ref>. جز آن، عوامل دیگری نیز وجود داشت که [[امید]] آن دو را برای دست‌یابی به خلافت تقویت می‌کرد؛ عواملی همچون [[ارتباط]] نزدیک با [[عایشه]]<ref>ر.ک: الشیخ المفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۳.</ref>، یکی از سرسخت‌ترین و پرنفوذترین منتقدان [[عثمان]]؛ نا [[آگاهی]] [[نسل]] جدید [[مسلمانان]] از [[احادیث نبوی]] در [[شأن امام علی]]{{ع}}؛ [[انزوای سیاسی]] [[امام]] و پیروانش در دوران ۲۵ ساله [[حکومت]] [[خلفا]]، و پیشینه درخشان طلحه و زبیر در [[صدر اسلام]]<ref>ر.ک: تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۷۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۵.</ref>. این عوامل و نیز نقش کلیدی طلحه و زبیر در فراخوانی معترضان [[سیاسی]] از گوشه و کنار [[جهان اسلام]] برای [[شورش]] علیه عثمان<ref>ر.ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۳۵؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۸۰؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۱.</ref>، سبب شده بود که هم خود و هم بسیاری از [[مردم]] آنان را خلیفه‌های بالقوه بدانند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸ - ۲۹.</ref>.
[[دوستی]] [[جاه و مقام]]، یکی دیگر از علل [[مخالفت]] با [[حکومت امام علی]]{{ع}} بود؛ به ویژه در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]]. شورای تعیین شده از سوی [[عمر]]، سبب گردید تا کسانی مانند [[طلحه]] و [[زبیر]] چشم [[طمع]] به [[خلافت]] بدوزند و خود را هم‌سنگ [[امام علی]]{{ع}} بپندارند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸؛ و ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۷۵.</ref>. جز آن، عوامل دیگری نیز وجود داشت که [[امید]] آن دو را برای دست‌یابی به خلافت تقویت می‌کرد؛ عواملی همچون [[ارتباط]] نزدیک با [[عایشه]]<ref>ر.ک: الشیخ المفید، الارشاد، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۳.</ref>، یکی از سرسخت‌ترین و پرنفوذترین منتقدان [[عثمان]]؛ نا [[آگاهی]] [[نسل]] جدید [[مسلمانان]] از [[احادیث نبوی]] در [[شأن امام علی]]{{ع}}؛ [[انزوای سیاسی]] [[امام]] و پیروانش در دوران ۲۵ ساله [[حکومت]] [[خلفا]]، و پیشینه درخشان طلحه و زبیر در [[صدر اسلام]]<ref>ر.ک: تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۷۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۱۵.</ref>. این عوامل و نیز نقش کلیدی طلحه و زبیر در فراخوانی معترضان [[سیاسی]] از گوشه و کنار [[جهان اسلام]] برای [[شورش]] علیه عثمان<ref>ر.ک: ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۴، ص۱۱۶۹؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۳۵؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۸۰؛ البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۱.</ref>، سبب شده بود که هم خود و هم بسیاری از [[مردم]] آنان را خلیفه‌های بالقوه بدانند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۲۸ - ۲۹.</ref>.


با این همه، پس از [[قتل عثمان]]، اوضاع بر وفق مراد آنان پیش نرفت و در کمال ناباوری [[مشاهده]] کردند که تقریباً همه [[انقلابیون]] و [[مردم مدینه]] به سوی [[امام علی]]{{ع}} می‌گرایند و [[مسند]] [[خلافت]] را برازنده او می‌دانند. از این رو، برای آن‌که به کلی از صحنه [[سیاسی]] طرد نگردند و در [[حکومت]] جدید نیز جایگاه ویژه‌ای به دست آورند، خود را پیش‌قدم کرده- به اتفاق [[مورخان]] - نخستین کسانی بودند که با امام علی{{ع}}، [[خلیفه]] جدید، [[بیعت]] کردند<ref>ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۰۲؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۵۱؛ ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایه، ج۷، ص۲۵۳؛ مصنفات الشیخ المفید، ج۱، الجمل، ص۱۳۰؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۴۷؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۹۰؛ الخوارزمی، الموفق بن احمد، المناقب، ص۴۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۶۱۰.</ref>.
با این همه، پس از [[قتل عثمان]]، اوضاع بر وفق مراد آنان پیش نرفت و در کمال ناباوری [[مشاهده]] کردند که تقریباً همه [[انقلابیون]] و [[مردم مدینه]] به سوی [[امام علی]]{{ع}} می‌گرایند و [[مسند خلافت]] را برازنده او می‌دانند. از این رو، برای آن‌که به کلی از صحنه [[سیاسی]] طرد نگردند و در [[حکومت]] جدید نیز جایگاه ویژه‌ای به دست آورند، خود را پیش‌قدم کرده- به اتفاق [[مورخان]] - نخستین کسانی بودند که با امام علی{{ع}}، [[خلیفه]] جدید، [[بیعت]] کردند<ref>ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۰۲؛ تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۵۱؛ ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایه، ج۷، ص۲۵۳؛ مصنفات الشیخ المفید، ج۱، الجمل، ص۱۳۰؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۴۷؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۴، ص۲۹۰؛ الخوارزمی، الموفق بن احمد، المناقب، ص۴۹؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۶۱۰.</ref>.


پس از آن‌که [[مراسم]] بیعت به پایان رسید، [[طلحه]] و [[زبیر]] نزد [[امام]] آمده، خواستار مشارکت در امر حکومت شدند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۹ – ۱۸۰.</ref> و چنین ادعا کردند که بیعت آنان از آغاز به همین [[انگیزه]] بوده است<ref>ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۵۱.</ref>، و باید در [[امور حکومتی]] با آنان رای‌زنی کند<ref>نهج البلاغه، خطبة ۲۰۵؛ المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۵۰.</ref>. اما پاسخ‌های منطقی [[امیرمؤمنان]]، این مقصود را برای آنان دست نایافتنی می‌نمود. از این رو، از امام خواستند تا دست‌کم برخی از مناطق، همچون [[بصره]] و [[کوفه]]<ref>البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸؛ و ر.ک: مصنفات الشیخ المفید، ج۱، الجمل، ص۱۶۴.</ref> را به آنان واگذارد و ستمی را که در [[زمان عثمان]] بر آنان رفته است، جبران نماید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. امام در برابر این پیشنهاد، یادآور شد که تنها کسانی را به [[زمامداری]] بر می‌گزیند که به [[دین]] باوری و [[امانت‌داری]] شان [[اطمینان]] یابد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. این سخنان، بذر [[نومیدی]] را در [[دل]] [[طلحه]] و [[زبیر]] پاشید و [[اندیشه]] [[براندازی]] [[حکومت]] نوپای [[امام علی]]{{ع}} را در [[ذهن]] آنان پرورانید<ref>ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۵۱- ۵۲؛ مصنفات الشیخ المفید، ج۱، الجمل، ص۱۶۴.</ref>.
پس از آن‌که [[مراسم]] بیعت به پایان رسید، [[طلحه]] و [[زبیر]] نزد [[امام]] آمده، خواستار مشارکت در امر حکومت شدند<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۹ – ۱۸۰.</ref> و چنین ادعا کردند که بیعت آنان از آغاز به همین [[انگیزه]] بوده است<ref>ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۵۱.</ref>، و باید در [[امور حکومتی]] با آنان رای‌زنی کند<ref>نهج البلاغه، خطبة ۲۰۵؛ المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۵۰.</ref>. اما پاسخ‌های منطقی [[امیرمؤمنان]]، این مقصود را برای آنان دست نایافتنی می‌نمود. از این رو، از امام خواستند تا دست‌کم برخی از مناطق، همچون [[بصره]] و [[کوفه]]<ref>البلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸؛ و ر.ک: مصنفات الشیخ المفید، ج۱، الجمل، ص۱۶۴.</ref> را به آنان واگذارد و ستمی را که در [[زمان عثمان]] بر آنان رفته است، جبران نماید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. امام در برابر این پیشنهاد، یادآور شد که تنها کسانی را به [[زمامداری]] بر می‌گزیند که به [[دین]] باوری و [[امانت‌داری]] شان [[اطمینان]] یابد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. این سخنان، بذر [[نومیدی]] را در [[دل]] [[طلحه]] و [[زبیر]] پاشید و [[اندیشه]] [[براندازی]] [[حکومت]] نوپای [[امام علی]]{{ع}} را در [[ذهن]] آنان پرورانید<ref>ر.ک: ابن قتیبه، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۵۱- ۵۲؛ مصنفات الشیخ المفید، ج۱، الجمل، ص۱۶۴.</ref>.
۲۱۸٬۱۴۸

ویرایش