بجیله در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'قبیله بجیله' به 'قبیله بجیله'
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ') |
جز (جایگزینی متن - 'قبیله بجیله' به 'قبیله بجیله') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
عمر پس از جمع شدن نیروها و [[تجهیز]] آنان، [[رایت]] فرماندهى به [[جریر بن عبدالله بجلى]] سپرد و از او خواست تا با قبیله خود به کمک [[مثنی بن حارثه]] بشتابد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶۳.</ref> [[جریر]] با [[سپاه]] تحت فرمانش حرکت کرد و خود را به [[حیره]] رساند. [[مثنی]] که میان [[قادسیه]] و خفان اردو زده بود از جریر و دیگر مددکاران تازه نفسی که تازه از راه رسیده بودند خواست تا همگی در بویب – نزدیک [[کوفه]] کنونی - [[اجتماع]] کنند. با اجتماع [[مسلمین]] در کنار پل بویب، دیری نگذشت که نبردی سخت بین [[ایرانیان]] و مسلمین در گرفت. جریر سوى پل رفت و با مهران پسر [[باذان]] که از بزرگان پارسى بود و پل را [[بریده]] بود، رو به رو شد. این [[نبرد]] سخت با کشته شدن مهران به دست [[منذر بن حسان بن ضرار ضبى]] و جریر<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴۱-۴۴۲.</ref> در سال چهاردهم، خاتمه یافت<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۴۳.</ref> گفته شده که در برخی [[فتوحات]] [[عراق]] دو هزار تن از بجلیان در رکاب [[مثنی بن حارثه]] جنگیدند.<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۵.</ref> [[عمر]] همچنین [[یزید بن اسد بجلی]] را همراه سپاهی از مسلمین به [[شام]] فرستاد. او پس از انجام [[مأموریت]] خود در همان بلاد ساکن شد. وی همان شخصیتی است که به هنگام محاصره [[عثمان]] از سوی معترضین، از سوی [[معاویه]] به [[یاری]] عثمان فرستاد شد. لکن او بعد از [[قتل عثمان]] به [[مدینه]] رسید. وی در [[زمان]] [[خلافت علی]]{{ع}} جانب معاویه را گرفت و در [[جنگ]] علیه علی{{ع}} و یارانش در [[صفین]] شرکت کرد. <ref> ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۶، ص۵۰۷.</ref> به علاوه این که [[عزرة بن قیس احمسی]] یا [[عروة بن قیس]] هم از کسانی بود که همراه با [[خالد بن ولید]] در فتوح شام حضور داشت.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۳۹. </ref> | عمر پس از جمع شدن نیروها و [[تجهیز]] آنان، [[رایت]] فرماندهى به [[جریر بن عبدالله بجلى]] سپرد و از او خواست تا با قبیله خود به کمک [[مثنی بن حارثه]] بشتابد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۶۳.</ref> [[جریر]] با [[سپاه]] تحت فرمانش حرکت کرد و خود را به [[حیره]] رساند. [[مثنی]] که میان [[قادسیه]] و خفان اردو زده بود از جریر و دیگر مددکاران تازه نفسی که تازه از راه رسیده بودند خواست تا همگی در بویب – نزدیک [[کوفه]] کنونی - [[اجتماع]] کنند. با اجتماع [[مسلمین]] در کنار پل بویب، دیری نگذشت که نبردی سخت بین [[ایرانیان]] و مسلمین در گرفت. جریر سوى پل رفت و با مهران پسر [[باذان]] که از بزرگان پارسى بود و پل را [[بریده]] بود، رو به رو شد. این [[نبرد]] سخت با کشته شدن مهران به دست [[منذر بن حسان بن ضرار ضبى]] و جریر<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴۱-۴۴۲.</ref> در سال چهاردهم، خاتمه یافت<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۴۳.</ref> گفته شده که در برخی [[فتوحات]] [[عراق]] دو هزار تن از بجلیان در رکاب [[مثنی بن حارثه]] جنگیدند.<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۵.</ref> [[عمر]] همچنین [[یزید بن اسد بجلی]] را همراه سپاهی از مسلمین به [[شام]] فرستاد. او پس از انجام [[مأموریت]] خود در همان بلاد ساکن شد. وی همان شخصیتی است که به هنگام محاصره [[عثمان]] از سوی معترضین، از سوی [[معاویه]] به [[یاری]] عثمان فرستاد شد. لکن او بعد از [[قتل عثمان]] به [[مدینه]] رسید. وی در [[زمان]] [[خلافت علی]]{{ع}} جانب معاویه را گرفت و در [[جنگ]] علیه علی{{ع}} و یارانش در [[صفین]] شرکت کرد. <ref> ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۶، ص۵۰۷.</ref> به علاوه این که [[عزرة بن قیس احمسی]] یا [[عروة بن قیس]] هم از کسانی بود که همراه با [[خالد بن ولید]] در فتوح شام حضور داشت.<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۳۹. </ref> | ||
[[قبیله | [[قبیله بجیله]] همراه با جریر بجلی در نبرد [[ایران]] نیز حضوری پررنگ داشتند. در نبرد قادسیه، که بجلیان یک چهارم سپاه مسلمین را تشکیل میدادند،<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ص۲۶۳.</ref> دو هزار تن از بجلیان تحت فرماندهى جریر حضور بسیار فعالی داشتند.<ref> دینوری، اخبار الطوال، ص۱۲۲؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۲۷۹؛ نیز نک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۴۸۶.</ref> هزار نفر از این بجلیان را [[زنان]] [[بجلی]] تشکیل میدادند که از حیث تعداد در مقایسه با دیگر [[قبایل]] بیشترین تعداد زنان حاضر را به خود اختصاص داده بودند. آنان در کنار هزار مرد جنگاور خود از این [[قوم]] حضور داشتند و پس از تأسیس [[کوفه]] در این [[شهر]] سکونت گزیدند.<ref> عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۶۵.</ref> | ||
بجلیان در [[فتح]] [[تستر]] (شوشتر) نیز نقش آفرین برخی حوادث بودند. در یکی از برهههای این [[جنگ]]، وی در حالی که [[فرمانده]] [[میمنه]] [[سپاه]] بود.<ref> ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۲۱۷.</ref> از طرف [[عمار]] [[مأموریت]] یافت تا به کمک سپاه [[ابوموسی]] رود. وی نیز پس از فتح آن به ابوموسی پیوست<ref> حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، ص۲۹۹.</ref> از جمله [[فتوحات]] وی در [[زمان عمر]]، فتح بواریج [[انبار]] بود که به [[فرماندهی]] وی گشوده شد و [[مردم]] آن شهر در قبال ادای چهارصد هزار درهم و هزار [[عبای قطوانی]] در هر سال با [[جریر]] [[صلح]] کردند<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۳۵۲.</ref> او در [[جنگ نهاوند]] در رکاب نعمان جنگید.<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۹، ص۹.</ref> | بجلیان در [[فتح]] [[تستر]] (شوشتر) نیز نقش آفرین برخی حوادث بودند. در یکی از برهههای این [[جنگ]]، وی در حالی که [[فرمانده]] [[میمنه]] [[سپاه]] بود.<ref> ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۲۱۷.</ref> از طرف [[عمار]] [[مأموریت]] یافت تا به کمک سپاه [[ابوموسی]] رود. وی نیز پس از فتح آن به ابوموسی پیوست<ref> حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، ص۲۹۹.</ref> از جمله [[فتوحات]] وی در [[زمان عمر]]، فتح بواریج [[انبار]] بود که به [[فرماندهی]] وی گشوده شد و [[مردم]] آن شهر در قبال ادای چهارصد هزار درهم و هزار [[عبای قطوانی]] در هر سال با [[جریر]] [[صلح]] کردند<ref> بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۳۵۲.</ref> او در [[جنگ نهاوند]] در رکاب نعمان جنگید.<ref> ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، ج۹، ص۹.</ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
پس از [[مرگ معاویه]] و عدم [[بیعت]] [[امام حسین]]{{ع}} با [[یزید]]، سران [[شیعه]] از جمله [[رفاعة بن شداد بجلی]] در [[منزل]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]] جمع شدند و با ارسال نامه به سوی آن [[حضرت]] ایشان را به [[کوفه]] [[دعوت]] کردند. <ref> دینوری، الامامه و سیاسة، ج۲، ص۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ۱۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۲.</ref> و پس از ورود [[سیدالشهداء]]{{ع}} به [[کربلا]] و آغاز [[نهضت عاشورا]] جمعی از آنان از جمله [[زهیر بن قین بجلی]] از [[فرماندهان]] و یاران نزدیک امام حسین{{ع}} <ref>ر. ک. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۴۱ و خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۲، ص۲۰.</ref> و پسر عمویش [[سلیمان بن مضارب بجلی]]<ref> محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۶۹.</ref> و [[نافع بن هلال بجلی]]<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۴۱-۴۴۲ و ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴،صص۷۱-۷۲. </ref> در کنار آن حضرت جنگیدند تا این که به [[شهادت]] رسیدند. در آن سوی میدان نیز برخی از جنگاوران این [[قوم]] حضور داشتند که [[عبدالرحمن بن ابی خشکاره بجلی]] از [[قاتلان]] [[مسلم بن عوسجه]]<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۳۵-۴۳۶؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، صص۶۷-۶۸.</ref> و از [[غارت]] برندگان لباسها و کالای ورس<ref> ورس دانههای رنگی زرد است که از آن برای رنگآمیزی لباس و غیره استفاده میکردند.</ref> [[امام حسین]]{{ع}}،<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۵۸؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰.</ref> [[حجار بن ابجر بجلی]] از [[اشراف کوفه]]<ref> دینوری، اخبار الطوال، ص۲۱۴؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۴۲۲. </ref> و از جمله دعوتکنندگان امام حسین{{ع}} به [[کوفه]]<ref> شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۴۰. </ref> [[عزرة بن قیس احمسی]]<ref> طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۱؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۸۶.</ref> از دعوت کنندگان امام حسین{{ع}} به کوفه<ref> دینوری، اخبار الطوال، ص۲۲۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۸.</ref> و از سران و [[فرماندهان]] [[سپاه عمر بن سعد]] در [[کربلا]] <ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۷. </ref> و [[عبدالله بن ابی حصین ازدی بجلی]]،<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۱۲.</ref> از جمله این افرادند. | پس از [[مرگ معاویه]] و عدم [[بیعت]] [[امام حسین]]{{ع}} با [[یزید]]، سران [[شیعه]] از جمله [[رفاعة بن شداد بجلی]] در [[منزل]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]] جمع شدند و با ارسال نامه به سوی آن [[حضرت]] ایشان را به [[کوفه]] [[دعوت]] کردند. <ref> دینوری، الامامه و سیاسة، ج۲، ص۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ۱۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۲.</ref> و پس از ورود [[سیدالشهداء]]{{ع}} به [[کربلا]] و آغاز [[نهضت عاشورا]] جمعی از آنان از جمله [[زهیر بن قین بجلی]] از [[فرماندهان]] و یاران نزدیک امام حسین{{ع}} <ref>ر. ک. بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۴۱ و خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۲، ص۲۰.</ref> و پسر عمویش [[سلیمان بن مضارب بجلی]]<ref> محمد السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۶۹.</ref> و [[نافع بن هلال بجلی]]<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۴۱-۴۴۲ و ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴،صص۷۱-۷۲. </ref> در کنار آن حضرت جنگیدند تا این که به [[شهادت]] رسیدند. در آن سوی میدان نیز برخی از جنگاوران این [[قوم]] حضور داشتند که [[عبدالرحمن بن ابی خشکاره بجلی]] از [[قاتلان]] [[مسلم بن عوسجه]]<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، صص۴۳۵-۴۳۶؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، صص۶۷-۶۸.</ref> و از [[غارت]] برندگان لباسها و کالای ورس<ref> ورس دانههای رنگی زرد است که از آن برای رنگآمیزی لباس و غیره استفاده میکردند.</ref> [[امام حسین]]{{ع}}،<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۵۸؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰.</ref> [[حجار بن ابجر بجلی]] از [[اشراف کوفه]]<ref> دینوری، اخبار الطوال، ص۲۱۴؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۴۲۲. </ref> و از جمله دعوتکنندگان امام حسین{{ع}} به [[کوفه]]<ref> شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۸؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۴۰. </ref> [[عزرة بن قیس احمسی]]<ref> طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۵۱؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۸۶.</ref> از دعوت کنندگان امام حسین{{ع}} به کوفه<ref> دینوری، اخبار الطوال، ص۲۲۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۸.</ref> و از سران و [[فرماندهان]] [[سپاه عمر بن سعد]] در [[کربلا]] <ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۲۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۷. </ref> و [[عبدالله بن ابی حصین ازدی بجلی]]،<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۱۲.</ref> از جمله این افرادند. | ||
== [[قبیله | == [[قبیله بجیله]] و حضور در قیامهای [[شیعی]] [[عراق]] == | ||
پس از واقعه تلخ [[عاشورا]] و با آغاز نهضتهای [[ضد]] [[اموی]] [[کوفیان]] علیه [[خاندان]] سفاک اموی، بسیاری از [[مردم]] بجیله به این [[قیامها]] پیوستند که باز هم چهره ممتاز این [[قوم]] [[رفاعة بن شداد بجلی]] است. او در کنار [[سلیمان بن صرد]] از سران [[توابین]] بود<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۴.</ref> و با سرانجام یافتن این [[قیام]] و کشته شدن سلیمان بن صرد بسیاری دیگر از سران و [[یاران]] توابین، باقی [[سپاه]] را جمع کرد و به عراق بازگشت. وی در [[قیام مختار]] حضور داشت<ref> ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۶۴.</ref> اما هنگامی که [[احساس]] کرد مختار افکاری دارد که آنها را پنهان میکند، از مختار جدا شد و در صف [[مخالفان]] او قرار گرفت<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۹۱.</ref> اما هنگامی که صدای «یا لثارات [[عثمان]]» را از مخالفان مختار شنید [[غضبناک]] شد و به [[سپاه]] مختار پیوست. تا این که سرانجام در [[سال ۶۶ هجری]] در سپاه مختار کشته شد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۶۱۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۵.</ref> | پس از واقعه تلخ [[عاشورا]] و با آغاز نهضتهای [[ضد]] [[اموی]] [[کوفیان]] علیه [[خاندان]] سفاک اموی، بسیاری از [[مردم]] بجیله به این [[قیامها]] پیوستند که باز هم چهره ممتاز این [[قوم]] [[رفاعة بن شداد بجلی]] است. او در کنار [[سلیمان بن صرد]] از سران [[توابین]] بود<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۴.</ref> و با سرانجام یافتن این [[قیام]] و کشته شدن سلیمان بن صرد بسیاری دیگر از سران و [[یاران]] توابین، باقی [[سپاه]] را جمع کرد و به عراق بازگشت. وی در [[قیام مختار]] حضور داشت<ref> ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۶۴.</ref> اما هنگامی که [[احساس]] کرد مختار افکاری دارد که آنها را پنهان میکند، از مختار جدا شد و در صف [[مخالفان]] او قرار گرفت<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۹۱.</ref> اما هنگامی که صدای «یا لثارات [[عثمان]]» را از مخالفان مختار شنید [[غضبناک]] شد و به [[سپاه]] مختار پیوست. تا این که سرانجام در [[سال ۶۶ هجری]] در سپاه مختار کشته شد.<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۶، ص۶۱۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۵.</ref> | ||