عصمت پیامبر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
:*عصمت در تشخیص مصالح و مفاسد امور اجتماعی | :*عصمت در تشخیص مصالح و مفاسد امور اجتماعی | ||
:*عصمت در مسائل مربوط به زندگی شخصی پیامبر<ref>[[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ص ۹۷ و ۹۸. </ref>. | :*عصمت در مسائل مربوط به زندگی شخصی پیامبر<ref>[[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ص ۹۷ و ۹۸. </ref>. | ||
==لزوم اعتقاد به [[عصمت]] [[پیامبران]]== | |||
بدون شک [[پیامبر]] قبل از هر چیز باید اعتماد عموم را جلب کند، بهطوریکه در گفته او احتمال دروغ و اشتباه ندهند؛ در غیر این صورت، مقامِ رهبری او متزلزل خواهد شد. اگر پیامبران [[معصوم]] نباشند، بهانهجویان به عذر اینکه آنها اشتباه میکنند، از آنان روی برمیتابند و حقیقتطلبان نیز به خاطر تزلزل نسبت به محتوای دعوت آنها، از پذیرفتن دعوتشان خودداری خواهند کرد و یا لااقل نمیتوانند با دلگرمی آن را پذیرا شوند. این دلیل که میتوان آن را "دلیل اعتماد" نام نهاد، یکی از مهمترین دلایل عقلی عصمت [[انبیا]] است. | |||
چگونه ممکن است خداوند فرمان دهد که از انسانی بیقید و شرط اطاعت شود، در حالی که این انسان ممکن است خطا کند و یا مرتکب گناهی گردد. اگر اطاعت کنند که پیروی از خطا و گناه است و اگر نکنند، جایگاه رهبری او متزلزل میگردد، بهویژه آنکه مقام رهبری [[پیامبران]] با دیگران کاملاً متفاوت است؛ زیرا مردم تمام اعتقاد و برنامه خود را از آنها میگیرند<ref>[[کشف المراد (کتاب)|کشف المراد]]، ص ۳۴۹؛ [[پنجاه درس اصول عقاید (کتاب)| پنجاه درس اصول عقاید]]، پیامبرشناسی، درس سوم.</ref>. در روایتی از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، به همین نکته اساسی بهعنوان دلیلی بر [[معصوم]] بودن پیامبران اشاره شده است: {{عربی|اندازه=150%|"لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ لَا يَنْبَغِي لِلْمَخْلُوقِ أَنْ يَكُونَ حُبُّهُ لِمَعْصِيَةِ اللَّهِ فَلَا طَاعَةَ فِي مَعْصِيَتِهِ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا يَأْمُرُ بِمَعْصِيَتِه"}}<ref>[[الخصال (کتاب)|الخصال]]، ج ۱، ص ۱۳۹. </ref>. | |||
در راه معصیت خدا از هیچ مخلوقی نباید اطاعت کرد، از کسی که معصیت خداوند را میکند اصلاً نمیتوان اطاعت نمود. اطاعت فقط برای خداوند، رسولش و اولی الامر میباشد. خداوند دستور فرموده است که فقط از دستورات رسول اطاعت شود؛ زیرا وی [[معصوم]] و پاکشده است و به معصیت خداوند دستور نمیدهد. | |||
خداوند متعال نیز در قرآن کریم به اسوه بودن [[پیامبر خاتم|پیامبر مکرم اسلام]] {{صل}} اشاره میکند که بیانگر [[عصمت]] آن حضرت است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}﴾}}.<ref>سوره احزاب؛ آیه: ۲۱. </ref> قطعاً برای شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقی نیکوست. | |||
چگونه میتوان کسی را اسوه گرفت که یا سابقه تاریک و شرکآلود و همراه با پلیدی و گناه داشته باشد، یا اینکه به اعمال خلاف مبادرت نماید؟ و چگونه ممکن است که خداوند به اسوه قرار دادن چنین کسی فرمان دهد؟<ref>[[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص ۱۹۱. </ref> | |||
'''دلایل عصمت''' | |||
'''دلایل عقلی عصمت''' | |||
: '''۱. لزوم [[بعثت]] در [[نبوت]] ''': غرض اصلی از [[بعثت|بعثت پیامبران]] ابلاغ احکام الهی است و این غرض که گاهی از طریق فعل [[پیامبر]] انجام میگیرد مستلزم عصمت از خطا در افعال مربوط به تبیین [[شریعت]] است "عمدی و سهوی". مفاد این دلیل، لزوم [[عصمت]] پس از [[نبوت]] است<ref>[[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ص ۹۸. </ref>. | |||
: '''2. پیامبر، سرمشق عملی''': یکی از عنایات ارسال [[پیامبران]]، تربیت و تزکیه مردم است {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}﴾}}<ref>سوره بقره؛ آیه: ۱۲۹. </ref> و این هدف بهصورت کامل محقق نمیشود مگر آنکه پیامبر، خود، سرمشق عملی و عینی تقوا و پاکدامنی باشد. نه اینکه عملاً سبب تشویق مردم به گناهکاری شود<ref>[[آموزش کلام اسلامی (کتاب)| آموزش کلام اسلامی]]، ج ۲، ص ۷۵.</ref>. | |||
:همچنین خدای سبحان، مؤمنان را از گفتارهای بیعمل مؤاخذه میکند، چطور پیامبرش چنین باشد؟! {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ}}﴾}}<ref>[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۶. </ref>. | |||
:این دلیل، لزوم عصمت [[انبیا]] را حتی پیش از [[بعثت]] ثابت میکند، زیرا تأثیر بیشتری در تحصیل کامل اهداف تربیتی بعثت دارد<ref>[[آموزش کلام اسلامی (کتاب)| آموزش کلام اسلامی]]، ج ۲، ص ۷۵.</ref>. | |||
:از طرفی مردم مأمور به متابعت [[انبیا]] هستند و از سوی دیگر باید گناهان را ترک کنند و اگر [[نبی]] گناه کند، مردم باید جمع ضدین نمایند که چنین تکلیفی خارج از قدرت انسان است<ref>[[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ص ۹۹؛ [[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ج ۲، ص ۷۶.</ref>. | |||
:زیرا اگر مردم باید از آنها اطاعت کنند، خود گناهکارند و اگر نباید از خطای آنها تبعیت کنند که غرض از [[بعثت]] "اسوه بودن [[انبیا]]" نقض میشود<ref>[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۷. </ref>. | |||
:این دلیل نیز، به عصمت از کبیره و صغیره چه عمداً و چه سهواً در حال [[نبوت]] اختصاص دارد<ref>[[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ص ۹۹؛ [[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ج ۲، ص ۷۶.</ref>. | |||
: '''۳. لزوم ایذاء پیامبر''': اگر [[پیامبر]] مرتکب خطا و گناهی شود مخالفت با او و نهی نمودن او، بر مؤمنان واجب و لازم است، که مستلزم ایذاء و آزار پیامبر است، در حالی که آزار او حرام است. پس مخالفت و نهی از منکر هم بر مسلمین واجب میشود و هم حرام. این دلیل نیز به حال [[نبوت]] اختصاص دارد<ref>[[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ص ۹۹؛ [[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ج ۲، ص ۷۶.</ref>. | |||
: '''۴. عصمت و وثوق مطلق''': [[پیامبر]] باید [[معصوم]] باشد، تا مورد وثوق و اعتماد باشد و غرض حاصل شود<ref>[[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ص ۹۹.</ref>. | |||
:مردم باید به سخنان [[انبیا]] اعتماد کنند و اعتماد، فرع بر عصمت است. زیرا مشاهده هرگونه معصیت از [[پیامبران]]، باعث سلب اعتماد میگردد و ثانیاً، گناه کردن از هر انسانی، زاییده ضعف وجودی اوست<ref>[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۵. </ref>. | |||
:زیرا به طریقه حکما، جمیع قوای نفسانی، مطیع و منقاد (متن نامفهوم) عقلند و عقل ممتنع است که اراده معصیت از او صادر گردد<ref>[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۴. </ref>. | |||
:این استدلال، عصمت قبل از [[نبوت]] و گناه کبیره و صغیره بهصورت عمدی یا سهوی را هم شامل میشود. هر قول و فعلی که بهگونهای منشأ نفرت و عدم اعتماد افراد بشر از [[پیامبر]] گردد، بر پیامبر روا نیست و باید از آن [[معصوم]] باشد. برخی از متکلمان [[اهل سنت]]: سهو در خبرهایی که مربوط به احکام دینی نمیباشد منشأ شبهه در خبرهای دینی خواهد شد. بدیهی است که این ملاکها، شامل افعال پیامبر نیز میشود<ref>[[کلام تطبیقی استدلالی (کتاب)|کلام تطبیقی استدلالی]]، ص ۱۰۰.</ref>. | |||
:پس انتساب گناه به پیامبر و نفی دروغ از او، با مقام [[نبوت]]، سازگاری ندارد . | |||
: '''۶. حکمت و لطف الهی''': ازآنجاکه هدایتگری انسانها لازم میباشد، پس [[پیامبران]] باید [[معصوم]] باشند تا بهدرستی، معارف و دستورات را ابلاغ کنند. و شک نیست که عصمت [[انبیا]] لطف است زیرا مردم به سبب عصمت به انقیاد [[نبی]] نزدیک و از مخالفت او به دور میشوند<ref>[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۱۴۴ و ۱۴۵.</ref>. | |||
:با توجه به تمام این دلایل فرمود: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قَالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ}}﴾}}. | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۲۰ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۲۱
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عصمت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
عصمت پیامبران [۱]
- آیا ممکن نیست پیامبر واقعی از روی خطا پیام الهی را وارونه دریافت و ابلاغ کند یا تحت تأثیر هواهای نفسانی واقع شود؟ پیامآور الهی باید از مصونیت کافی نسبت به انتقال پیام الهی، برخوردار باشد[۲].
- در خصوص عصمت پیامبران، از دیرباز مباحث بسیاری در بین متفکران و متدینان مطرح شده است که در اینجا تنها میتوان به چند مبحث مقدماتی در این زمینه اشاره کرد.
- بیشک سرآغاز اندیشه عصمت در میان مسلمانان قرآن بوده و از صدر اسلام پدید آمده است. خداوند در مورد برخی از انسانها از زبان شیطان چنین بیان کرده: ﴿﴿فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ * إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ﴾﴾[۳].
تعریف عصمت
- "عصمت" در لغت به معنای بازداشتن، حفظ کردن و نگهداشتن است[۴] مقصود از "عصمت" این است که پیامبران باید در مقابل گناه و خطا مصون و بیمه باشند. امام صادق (ع)، معصوم را اینچنین تعریف میفرمایند: "الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿﴿وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيم﴾﴾ "[۵]. [۶] معصوم کسی است که به کمک خداوند، خود را از همه حرامها، بازمیدارد؛ خداوند متعال [در همین خصوص] میفرماید: "هر کس به خداوند چنگ زند، بهیقین به راه مستقیم هدایت میگردد".
- در لغت، به معنی "امساک"، حفظ و منع است از ریشه "عصم" یعنی خداوند بنده خویش را از هر ناگواری که موجب هلاکت است و بر او وارد شود نگه میدارد.اعتصام نیز به معنی تمسک نمودن به چیزی است[۷].
- قوه یا ملکهای از سوی خداوند ست که مانع از صدور خطا و گناه میشود. علم کامل، شرط لازمِ تحقق عصمت است تا پیامبر با بیان امری باطل و خلاف حقیقت موجب انحراف مردم نشود. پیامبر باید از ارادهای قوی برخوردار باشد تا در انتقال پیام الهی تحت تأثیر هوای نفس و شیطان قرار نگیرد. با توجه به این تحلیل از عصمت، معصوم بودن با اختیار انسان منافاتی ندارد[۸].
رابطه میان موهبتی بودن عصمت و عدل الهی
- چرا عصمت در انحصار گروه اندکی قرار دارد؟ اگر به ما نیز چنین علم و ارادهای داده بودند، ما هم عصمت داشتیم[۹].
ضرورت عصمت
معنا ندارد که خدای حکیم راه سعادت و هدایت انسانها را در اختیار کسی قرار دهد که اطمینانی به او نباشد و اگر چنین باشد، هر ارسال پیامبر و هم ابلاغ راه سعادت از سوی خدای متعال، نقض غرض و مایه انحراف انسانها خواهد بود[۱۰].
اقسام عصمت
- عصمت از ارتکاب گناه
- عصمت از خطا و فراموشی در دریافت و ابلاغ وحی
- عصمت از خطا و فراموشی در اجرای احکام الهی و امور فردی و اجتماعی[۱۱].
آرای متکلمان و حکمای اسلامی درباره عصمت
- متکلمان و حکمای اسلامی، عصمت را نسبت به گناه میسنجند و منشأ صیانت و حفظ معصوم از گناه را اراده الهی میدانند با تفسیرها و تعبیرهای متفاوت. متکلمان اشعری، در تعریف عصمت گفتهاند: "و هی عندنا: أن آل یخلق الله فیهم ذنباً"[۱۲].
- زیرا همه اشیاء را بدون واسطه به خداوند متعال استناد میدهند "اما در عین حال" معتقدند که قدرت ارتکاب معصیت برای انبیا وجود دارد. اینکه هر نوع فعلی انسانی را فعل الهی دانستهاند علاوه بر اشکال جبرگرایی، با قدرت لازم در حقیقت تعریف عصمت منافات دارد[۱۳].
- متکلمان عدلیه گفتهاند: "بدان که عصمت عبارت است از لطفی که خداوند در مورد بنده خود انجام میدهد و به واسطه آن، انسان از فعل قبیح امتناع میورزد. به عقیده معتزله، با توجه به لطف خدا به معصوم داعی بر ترک واجب و فعل معصیت در پیامبران وجود ندارد اگرچه بر آن تواناست" [۱۴].
- شیخ مفید و سید مرتضی و... حقیقت عصمت را لطف دانستهاند؛ این تلقی صحیح است اما نیروی تأثیرگذار در عصمت را مشخص نمیکند. حکمای مسلمان معتقدند، انسان کامل قوای غضبیه و شهویه را مطیع قوه عاقله قرار میدهد؛ اما به نظر میرسد پیامبران معصوم، علاوه بر رشد عقلانی، از لطف دیگری از سوی خداوند برخوردارند تا به عصمت ویژهای برسند [۱۵].
- حکمای اسلامی میگویند: عصمت ملکهای است که از دارنده آن، معصیت سر نمیزند. قاضی عضدالدین ایجی: این ملکه به واسطه علم به پیامدهای ناگوار گناهان و نتایج ارزشمند طاعات حاصل میشود. مولوی عبدالعزیز فرهادی گفته: "تطبیق نظریه حکما، بر اصول اهل سنت آسان است. به این بیان که عصمت، ملکهای است نفسانی که خداوند آن را در انسان میآفریند و سبب عادی برای نیافریدن گناه در او خواهد بود". اما دیدگاه دیگری وجود دارد که مطابق آن ساختار آفرینش فرد معصوم مستلزم عدم اختیار اوست. ابوالحسن اشعری میگوید: معصوم، قدرت بر انجام معصیت ندارد. ازنظر عقل، معصوم به این معنا، مستحق مدح و ستایش نخواهد بود و تکلیف و جزا نیز نامعقول خواهد بود علاوه بر اینها قرآن صریحاً میفرماید: ﴿﴿قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ...﴾﴾ و حضرت یوسف در قرآن تصریح کرده که همچون دیگر انسانها دارای نفس اماره به گناه است. نظریه اشاعره هم چون با اصل علیت در تعارض است پذیرفته نیست[۱۶].
- پارهای از متکلمان و بسیاری از حکمای اسلامی، حقیقت عصمت را داشتن ملکه نفسانی دانستهاند؛ اشکال اساسی این تعریف، ابهام و نامفهوم بودن است که حقیقت عصمت را روشن نمیسازد. دستهای از متکلمان اهل سنت و شیعه به تبیین ترکیبی از حقیقت عصمت پرداختهاند:
- دیدگاه حکما نیز، اگر مستلزم اکتسابی بودن عصمت باشد، پذیرفته نیست؛ زیرا لازمه آن این است که معصومان در آغاز، فاقد عصمت باشند. آری، اگر دیدگاه حکما را به اینگونه تفسیر نماییم که ملکه عصمت، محصول صفای فطرت و علم ویژه پیامبر به صفات خداوند و پیامدهای اعمال است که هرگز میل به گناه در او پدید نمیآید، در این صورت با موهبتی بودن عصمت منافات ندارد[۱۸].
- پس عصمت هم حیثیت اکتسابی و هم حیثیت اعطایی دارد. امکان دارد که پیشوایان معصوم، قابلیت دریافت عصمت اعطایی از خداوند متعال را در دوره عالم ذر دریافت کرده باشند[۱۹].
- بسیاری از ما انسانها، در برخورد با برخی گناهان، در هیچ شرایطی حاضر به ارتکاب آن نیستیم مثلاً بسیاری از افراد، گناه قتل و کشتار را چندان عظیم مییابند که حاضر نیستند در هیچ موقعیتی دست خود را به خون شخصی بیگناه آلوده سازند. اما انسان معصوم، با هر آنچه که خداوند آدمی را از آن نهی کرده است، چنین برخوردی دارد.
حدود و قلمرو عصمت پیامبران
- در پاسخ به این سؤال که انبیا خدا در چه زمینههایی معصوم هستند، باید گفت: بهحکم عقل، در همه زمینههایی که به مأموریت الهی آنان ارتباط پیدا میکند، اعم از زندگی شخصی، دریافت وحی، حفظ وحی، ابلاغ وحی، تبیین وحی و عمل به وحی، معصوم هستند. در هیچکدام از این قلمروها کاری که گناه یا خطا و اشتباه باشد چه بزرگ باشد و چه کوچک، از آنان سر نمیزند. حضرت باقر (ع) این اعتقاد ضروری را بدین گونه تبیین میفرمایند: "إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَا يُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَزِيغُونَ وَ لَا يَرْتَكِبُونَ ذَنْباً صَغِيراً وَ لَا كَبِيراً".[۲۰] انبیا گناه نمیکنند؛ زیر آنها پاکشدگان و معصومند، گناه نمیکنند و راه کج نمیروند و مرتکب هیچ گناهی، چه صغیره و چه کبیره نمیشوند.
- با توجه به حکمت الهی، پیامبر باید از هرگونه خطا و گناه در امور مربوط به هدایت "دریافت، راه هدایت، ابلاغ و تبیین راه هدایت" معصوم باشد. اولاً و الا نقض غرض خواهد بود و به جای هدایت، گمراهی حاصل میشود. در ضرورت عصمت، فرقی میان معارفی که عین کلام الهی است و معارفی که کلام خود پیامبر است، وجود ندارد. آنچه بر اساس مبانی فلسفی، اهمیت دارد ضرورت رسیدن معارف فرا بشری از راهی مطمئن به انسان است[۲۱].
عمدهترین آرا در باب حدود و ثغور عصمت انبیا
- ارتکاب گناهان کبیره از سوی پیامبران، قبل از بعثت آنان، ممکن است.
- ارتکاب گناهان صغیرهای که سبب نفرت مردم نشود از سوی پیامبران، ممکن است چه قبل و چه بعد بعثت.
- صدور گناه کبیره قبل از بعثت ممکن است و همچنین ارتکاب غیرعمدی گناه صغیرهای که نشانه پستی فاعل آن نباشد پس از بعثت.
- متکلمان امامیه به عصمت مطلق، برای انبیا اعتقاد دارند.
- مطلق یعنی از ابتدای تولد تا پایان عمر از هر نوع گناهی معصومند و در ترک گناه هم، مجبور و بیاختیار نیستند، زیرا پیامبر نیز مکلف است و از شرایط تکلیف داشتن اختیار و قدرت انجام و ترک عمل است[۲۲].
- مطلق یعنی اعم از کبیره و صغیره، عمدی و سهوی، چه قبل از نبوت یا امامت و چه بعد از آن[۲۳].
- الف. عصمت از شرک و کفر: دراینباره مذاهب و متکلمان اسلامی اختلافی ندارند اما ازاقه (؟؟) خوارج، ارتکاب گناه را بر پیامبران جایز دانستهاند و از طرفی، انجام گناه را موجب کفر انگاشتهاند، ولی لازمه این عقیده، کفر اعتقادی نیست و چون "شیعیان" تقیه را جایز دانستهاند لذا به ایشان نسبت دادهاند که معتقدند که شرک انبیا هستند در صورتی که شیعه اظهار کفر انبیا را از روی تقیه باطل میداند زیرا لازمه آن مخفی ماندن دین است[۲۴].
- ب. عصمت از گناه: درباره عصمت از گناه کبیره و کذب و تحریف، بهصورت عمدی، پس از نبوت، اختلافی وجود ندارد. اما عصمت پیامبران از گناهان کبیره بهصورت سهوی، پس از نبوت مورد قبل متکلمان امامیه، معتزله از محققان اشعری است. و محققان از معتزله و اشاعره، عصمت از گناهان صغیره را حتی بهصورت سهوی، پس از نبوت، لازم میدانند و چنین استدلال کردهاند: اولاً: در حقیقتِ گناه صغیره و کبیره اختلاف است. ثانیاً: سلف به تمام اعمال پیامبر احتجاج مینمودند. برخی از اشاعره و معتزله عصمت از گناه را قبل نبوت خواه عمدی باشد یا سهوی، کبیره باشد یا صغیره، لازم ندانستهاند. عدهای گفتند: پیامبران از هر چیزی که نفرتآور باشد، معصومند حتی اگر از افعال آنان نباشد مثل تبهکاری پدر و مادرشان. این دیدگاه با دیدگاه شیعه، در باب عصمت پیامبران الهی، هماهنگ است[۲۵].
- اما برخی دیگر، عصمت را فقط در هنگام تبیین و ابلاغ وحی بر مردم منحصر کردهاند، یعنی در مقام دعوت مردم به رسالت، صادق باشد و چه به عمد و چه به سهو و چه از روی نسیان، دروغ نگوید، اما در سائر موارد احوال لازم نیست، معصوم باشد، بلکه صدور خطا و گناه بر او جایز است. پیامبران از سهو و نسیان نیز معصومند و حدیثی که میگوید پیامبر در نمازش سهو نموده و بعد دو سجده به جا آورد، اولاً ضعف سندی و اضطراب متنی دارد ثانیاً، این روایت با ظاهر قرآن و روایات متعددی که بر مصون بودن پیامبر از سهو و نسیان دلالت دارند، ناسازگار است. ثالثاً، این روایت با دلایل عقلی مبنی بر عصمت پیامبران، تعارض دارد[۲۶].
- ج. عصمت در تلقی، حفظ و ابلاغ وحی: پیامبران در گرفتن وحی، دچار خطا نمیشوند چون دریافت وحی، حضوری است[۲۷].
- این عصمت نیز مورد اتفاق مذاهب اسلامی است و این مرتبه از عصمت به گفته متکلمان مقتضای معجزه است زیرا مقتضای معجزه راستگو بودن پیامبر در این مدعاست که از جانب خداوند مأمور به ابلاغ احکام الهی است[۲۸].
- خطای پیامبر در دریافت و یا ابلاغ وحی سبب ناتمام ماندن رسالت او میگردد غرض بعثت نقض میشود، همچنین نبی خدا، اعتبار خود را در سایر موارد از دست میدهد زیرا از آن پس مردم در هر چه که او بهعنوان وحی عرضه میکند، احتمال خطا خواهند داد: ﴿﴿وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى﴾﴾. از برخی آیات دیگر به دست میآید که خداوند نگهبانی را میگمارد تا از اصالت وحی حفاظت کنند: ﴿﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا﴾﴾ [۲۹]. از صدور وحی تا رسیدن آن به پیامبر ﴿﴿وَمِنْ خَلْفِهِ﴾﴾ و در مرحله ابلاغ وحی از سوی پیامبر به مردم ﴿﴿مِن بَيْنِ يَدَيْهِ﴾﴾ [۳۰].
- د. عصمت از سهو و خطا: مصونیت از خطا و سهو و نسیان در انجام تکالیف دینی و در تمام اعمال فردی و اجتماعی، نوع دیگری از عصمت است؛ زیرا وصول به اهداف بعثت مقتضی وثاقت کامل پیامبر در میان مردم است و از دست رفتن اعتبار او در یک حوزه، به سلب اعتبار در حوزههای دیگر میانجامد. برخی آیات قرآنی شواهدی بر وجود این نوع عصمت در پیامبران ارائه دهند: ﴿﴿وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾﴾ [۳۱] [۳۲].
- هـ. عصمت در موارد دیگر:
- عصمت در تشخیص موضوعات احکام شرعی
- عصمت در تشخیص مصالح و مفاسد امور اجتماعی
- عصمت در مسائل مربوط به زندگی شخصی پیامبر[۳۳].
لزوم اعتقاد به عصمت پیامبران
بدون شک پیامبر قبل از هر چیز باید اعتماد عموم را جلب کند، بهطوریکه در گفته او احتمال دروغ و اشتباه ندهند؛ در غیر این صورت، مقامِ رهبری او متزلزل خواهد شد. اگر پیامبران معصوم نباشند، بهانهجویان به عذر اینکه آنها اشتباه میکنند، از آنان روی برمیتابند و حقیقتطلبان نیز به خاطر تزلزل نسبت به محتوای دعوت آنها، از پذیرفتن دعوتشان خودداری خواهند کرد و یا لااقل نمیتوانند با دلگرمی آن را پذیرا شوند. این دلیل که میتوان آن را "دلیل اعتماد" نام نهاد، یکی از مهمترین دلایل عقلی عصمت انبیا است. چگونه ممکن است خداوند فرمان دهد که از انسانی بیقید و شرط اطاعت شود، در حالی که این انسان ممکن است خطا کند و یا مرتکب گناهی گردد. اگر اطاعت کنند که پیروی از خطا و گناه است و اگر نکنند، جایگاه رهبری او متزلزل میگردد، بهویژه آنکه مقام رهبری پیامبران با دیگران کاملاً متفاوت است؛ زیرا مردم تمام اعتقاد و برنامه خود را از آنها میگیرند[۳۴]. در روایتی از امیرالمؤمنین (ع)، به همین نکته اساسی بهعنوان دلیلی بر معصوم بودن پیامبران اشاره شده است: "لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ لَا يَنْبَغِي لِلْمَخْلُوقِ أَنْ يَكُونَ حُبُّهُ لِمَعْصِيَةِ اللَّهِ فَلَا طَاعَةَ فِي مَعْصِيَتِهِ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ عَصَى اللَّهَ إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا يَأْمُرُ بِمَعْصِيَتِه"[۳۵]. در راه معصیت خدا از هیچ مخلوقی نباید اطاعت کرد، از کسی که معصیت خداوند را میکند اصلاً نمیتوان اطاعت نمود. اطاعت فقط برای خداوند، رسولش و اولی الامر میباشد. خداوند دستور فرموده است که فقط از دستورات رسول اطاعت شود؛ زیرا وی معصوم و پاکشده است و به معصیت خداوند دستور نمیدهد. خداوند متعال نیز در قرآن کریم به اسوه بودن پیامبر مکرم اسلام (ص) اشاره میکند که بیانگر عصمت آن حضرت است: ﴿﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾﴾.[۳۶] قطعاً برای شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقی نیکوست. چگونه میتوان کسی را اسوه گرفت که یا سابقه تاریک و شرکآلود و همراه با پلیدی و گناه داشته باشد، یا اینکه به اعمال خلاف مبادرت نماید؟ و چگونه ممکن است که خداوند به اسوه قرار دادن چنین کسی فرمان دهد؟[۳۷]
دلایل عصمت
دلایل عقلی عصمت
- ۱. لزوم بعثت در نبوت : غرض اصلی از بعثت پیامبران ابلاغ احکام الهی است و این غرض که گاهی از طریق فعل پیامبر انجام میگیرد مستلزم عصمت از خطا در افعال مربوط به تبیین شریعت است "عمدی و سهوی". مفاد این دلیل، لزوم عصمت پس از نبوت است[۳۸].
- 2. پیامبر، سرمشق عملی: یکی از عنایات ارسال پیامبران، تربیت و تزکیه مردم است ﴿﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾﴾[۳۹] و این هدف بهصورت کامل محقق نمیشود مگر آنکه پیامبر، خود، سرمشق عملی و عینی تقوا و پاکدامنی باشد. نه اینکه عملاً سبب تشویق مردم به گناهکاری شود[۴۰].
- همچنین خدای سبحان، مؤمنان را از گفتارهای بیعمل مؤاخذه میکند، چطور پیامبرش چنین باشد؟! ﴿﴿لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ﴾﴾[۴۱].
- این دلیل، لزوم عصمت انبیا را حتی پیش از بعثت ثابت میکند، زیرا تأثیر بیشتری در تحصیل کامل اهداف تربیتی بعثت دارد[۴۲].
- از طرفی مردم مأمور به متابعت انبیا هستند و از سوی دیگر باید گناهان را ترک کنند و اگر نبی گناه کند، مردم باید جمع ضدین نمایند که چنین تکلیفی خارج از قدرت انسان است[۴۳].
- زیرا اگر مردم باید از آنها اطاعت کنند، خود گناهکارند و اگر نباید از خطای آنها تبعیت کنند که غرض از بعثت "اسوه بودن انبیا" نقض میشود[۴۴].
- این دلیل نیز، به عصمت از کبیره و صغیره چه عمداً و چه سهواً در حال نبوت اختصاص دارد[۴۵].
- ۳. لزوم ایذاء پیامبر: اگر پیامبر مرتکب خطا و گناهی شود مخالفت با او و نهی نمودن او، بر مؤمنان واجب و لازم است، که مستلزم ایذاء و آزار پیامبر است، در حالی که آزار او حرام است. پس مخالفت و نهی از منکر هم بر مسلمین واجب میشود و هم حرام. این دلیل نیز به حال نبوت اختصاص دارد[۴۶].
- ۴. عصمت و وثوق مطلق: پیامبر باید معصوم باشد، تا مورد وثوق و اعتماد باشد و غرض حاصل شود[۴۷].
- مردم باید به سخنان انبیا اعتماد کنند و اعتماد، فرع بر عصمت است. زیرا مشاهده هرگونه معصیت از پیامبران، باعث سلب اعتماد میگردد و ثانیاً، گناه کردن از هر انسانی، زاییده ضعف وجودی اوست[۴۸].
- زیرا به طریقه حکما، جمیع قوای نفسانی، مطیع و منقاد (متن نامفهوم) عقلند و عقل ممتنع است که اراده معصیت از او صادر گردد[۴۹].
- این استدلال، عصمت قبل از نبوت و گناه کبیره و صغیره بهصورت عمدی یا سهوی را هم شامل میشود. هر قول و فعلی که بهگونهای منشأ نفرت و عدم اعتماد افراد بشر از پیامبر گردد، بر پیامبر روا نیست و باید از آن معصوم باشد. برخی از متکلمان اهل سنت: سهو در خبرهایی که مربوط به احکام دینی نمیباشد منشأ شبهه در خبرهای دینی خواهد شد. بدیهی است که این ملاکها، شامل افعال پیامبر نیز میشود[۵۰].
- پس انتساب گناه به پیامبر و نفی دروغ از او، با مقام نبوت، سازگاری ندارد .
- ۶. حکمت و لطف الهی: ازآنجاکه هدایتگری انسانها لازم میباشد، پس پیامبران باید معصوم باشند تا بهدرستی، معارف و دستورات را ابلاغ کنند. و شک نیست که عصمت انبیا لطف است زیرا مردم به سبب عصمت به انقیاد نبی نزدیک و از مخالفت او به دور میشوند[۵۱].
- با توجه به تمام این دلایل فرمود: ﴿﴿قَالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ﴾﴾.
منابع
جستارهای وابسته
- عصمت مطلق
- عصمت نسبی
- عصمت از خطا
- عصمت از گناه
- عصمت در احکام
- عصمت در اعتقاد
- عصمت در افعال
- عصمت در تبلیغ
- عصمت علمی
- عصمت عملی
- عصمت امرای امام
- عصمت انبیا
- عصمت اهل اجماع
- عصمت اهل بیت
- عصمت اولوالامر
- عصمت غیر انبیا
- عصمت ملائکه
- عصمت نواب امام
- آیات عصمت
- اسباب عصمت
- اعتراف معصومین به گناه
- انسان معصوم
- زمان عصمت
- علم به مثالب معاصی
- علم به مناقب طاعات
- مقام عصمت
- وجوب عصمت
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ معارف و عقاید، ص ۱۹۵-۲۰۲.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۷.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۲۹ و ۱۳۰.
- ↑ تاج العروس، ج ۱۷، ص ۴۸۱ و ۴۸۲.
- ↑ سوره آل عمران؛ آیه: ۱۰۲.
- ↑ معانی الاخبار، ص ۱۳۲.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۸۷ و ۸۸.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۸۰.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۸۸.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۳۵ و ۱۳۶.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۸۹.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۳۱-۱۳۳.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۰-۹۲.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۳۴-۱۳۶.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۲ و ۹۳.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۳۷.
- ↑ الخصال، ص ۳۹۹.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۹.
- ↑ راه و راهنماشناسی، ص ۳۰۶.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۳۹.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۴.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۵-۹۷.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۲ و ۱۴۳.
- ↑ راه و راهنماشناسی، ص ۳۰۶.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۵.
- ↑ سوره جن؛ آیات: ۲۶ تا ۲۸.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰.
- ↑ سوره نساء؛ آیه: ۱۱۳.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۹ و ۸۰.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۷ و ۹۸.
- ↑ کشف المراد، ص ۳۴۹؛ پنجاه درس اصول عقاید، پیامبرشناسی، درس سوم.
- ↑ الخصال، ج ۱، ص ۱۳۹.
- ↑ سوره احزاب؛ آیه: ۲۱.
- ↑ آموزش عقاید، ص ۱۹۱.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۸.
- ↑ سوره بقره؛ آیه: ۱۲۹.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۵.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۶.
- ↑ آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۷۵.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۹؛ کلام تطبیقی استدلالی، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۷.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۹؛ کلام تطبیقی استدلالی، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۹؛ کلام تطبیقی استدلالی، ج ۲، ص ۷۶.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۹۹.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۵.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۴.
- ↑ کلام تطبیقی استدلالی، ص ۱۰۰.
- ↑ کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۴ و ۱۴۵.