ابوعثمان بن سنه خزاعی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابوعثمان اصبحی در تراجم و رجال]] - [[ابوعثمان اصبحی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابوعثمان اصبحی در تراجم و رجال]] - [[ابوعثمان اصبحی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
از تیره [[کعب]] از [[خزاعه]]<ref>ابن حزم، ص۲۳۵.</ref> که به او کعبی نیز گفته‌اند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۵۵.</ref>. نام وی دانسته نیست<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸.</ref>. برخی، او را [[ابوعثمان بن شیبه]] یا [[عثمان بن شیبه]] خوانده‌اند<ref>ر.ک: ابن شاهین، ص۹۲؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۱۳۱.</ref> که تصحیف است. به گفته [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۹۷۱.</ref> [[ابن منده]] از وی یاد و [[حدیثی]] در [[فتح]] [[طائف]] از او نقل کرده است. ما در منابع موجود، این [[حدیث]] را نیافتیم. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۵۶.</ref> می‌گوید: [[حدیث]] وی مرسل است و برخی او را در شمار [[صحابه]] آورده‌اند. ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۴.</ref> پس از اشاره به [[اختلاف]] در [[صحابی]] بودن وی، با عبارت {{عربی|"وفيه نظر"}} در اینکه برخی صحابی بودن وی را رد کرده‌اند، [[تردید]]، و صحابی بودن او را تقویت کرده است؛ در حالی که ابن حجر<ref>تقریب، ج۲، ص۴۳۴.</ref> صحابی بودن وی را توهم دانسته است. به هر حال بیشتر منابع، وی را در شمار [[تابعین]] آورده‌اند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۱۹۲.</ref>. برخی بر [[تابعی]] بودن وی تأکید کرده، او را شامی دانسته‌اند<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸؛ حاکم، ج۲، ص۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۶.</ref>. با عنوان [[محدث]] نیز از وی یاد شده است<ref>فیروز آبادی، ج۴، ص۲۳۷.</ref> که شاید دلیل بر صحابی نبودنش باشد. از وی حدیثی در مورد [[نهی]] از [[طهارت]] به وسیله استخوان و سرگین نقل شده و [[شهرت]] دارد، اما به جز یکی دو مورد<ref>ر.ک: ابن اثیر، ج۶، ص۲۰۵.</ref> تمام منابع، این [[روایت]] را از ابو عثمان از [[ابن مسعود]] نقل کرده‌اند<ref>نسائی، ج۱، ص۳۷؛ ابن سلمه، ج۱، ص۱۲۳؛ بیهقی، ج۱، ص۱۱۰؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۴.</ref>. البته این روایت، از برخی دیگر چون [[ابوهریره]] نیز نقل شده است<ref>ابن عدی، ج۳، ص۳۳۲.</ref>.
از تیره [[کعب]] از [[خزاعه]]<ref>ابن حزم، ص۲۳۵.</ref> که به او کعبی نیز گفته‌اند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۵۵.</ref>. نام وی دانسته نیست<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸.</ref>. برخی، او را [[ابوعثمان بن شیبه]] یا [[عثمان بن شیبه]] خوانده‌اند<ref>ر. ک: ابن شاهین، ص۹۲؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۱۳۱.</ref> که تصحیف است. به گفته [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۹۷۱.</ref> [[ابن منده]] از وی یاد و [[حدیثی]] در [[فتح]] [[طائف]] از او نقل کرده است. ما در منابع موجود، این [[حدیث]] را نیافتیم. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۵۶.</ref> می‌گوید: [[حدیث]] وی مرسل است و برخی او را در شمار [[صحابه]] آورده‌اند. ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۴.</ref> پس از اشاره به [[اختلاف]] در [[صحابی]] بودن وی، با عبارت {{عربی|"وفيه نظر"}} در اینکه برخی صحابی بودن وی را رد کرده‌اند، [[تردید]]، و صحابی بودن او را تقویت کرده است؛ در حالی که ابن حجر<ref>تقریب، ج۲، ص۴۳۴.</ref> صحابی بودن وی را توهم دانسته است. به هر حال بیشتر منابع، وی را در شمار [[تابعین]] آورده‌اند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۱۹۲.</ref>. برخی بر [[تابعی]] بودن وی تأکید کرده، او را شامی دانسته‌اند<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸؛ حاکم، ج۲، ص۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۶.</ref>. با عنوان [[محدث]] نیز از وی یاد شده است<ref>فیروز آبادی، ج۴، ص۲۳۷.</ref> که شاید دلیل بر صحابی نبودنش باشد. از وی حدیثی در مورد [[نهی]] از [[طهارت]] به وسیله استخوان و سرگین نقل شده و [[شهرت]] دارد، اما به جز یکی دو مورد<ref>ر. ک: ابن اثیر، ج۶، ص۲۰۵.</ref> تمام منابع، این [[روایت]] را از ابو عثمان از [[ابن مسعود]] نقل کرده‌اند<ref>نسائی، ج۱، ص۳۷؛ ابن سلمه، ج۱، ص۱۲۳؛ بیهقی، ج۱، ص۱۱۰؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۴.</ref>. البته این روایت، از برخی دیگر چون [[ابوهریره]] نیز نقل شده است<ref>ابن عدی، ج۳، ص۳۳۲.</ref>.


از وی خبری از ابن مسعود نقل شده که گفت: زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مکه]] بود، شبی به یارانش فرمود: "هر کس می‌خواهد [[شاهد]] کار [[جنیان]] باشد، امشب حاضر باشد". کسی جز من حاضر نشد. من همراه [[رسول خدا]]{{صل}} به بالای [[مکه]] رفتم و آن [[حضرت]] امر فرمود جایی بنشینم و [[منتظر]] باشم. ایشان خود رفت و ایستاد و [[قرآن]] را گشود و در این هنگام، سیاهی بزرگی بین ما فاصله شد. [[ابن مسعود]] پس از نقل حوادث این شب، همان [[حدیث]] [[نهی]] از استفاده از استخوان و سرگین را نیز نقل کرده است<ref>حاکم، ج۲، ص۵۰۴-۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷؛ شامی، ج۴، ص۴۳۴.</ref>. در برخی منابع، از [[ابوعثمان بن سنه]] نقل کرده‌اند که ابن مسعود در لیلة الجن، همراه رسول خدا{{صل}} بود و درباره [[وضو]] با نبیذ [[حدیثی]] نقل کرد<ref>ابن شاهین، ص۹۲.</ref>. برخی گفته‌اند لیلة الجن، شبی بود که [[جنیان]] [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} رسیده، ایشان را به میان خود بردند تا [[دین]] و [[احکام اسلام]] را فرا بگیرند<ref>عظیم آبادی، ج۱، ص۱۰۸.</ref>. به نظر می‌رسد لیلة الجن، با همان گزارش پیش گفته یکی باشد. همچنین از وی نقل کرده‌اند که گفت: هنگامی که مردی [[شامیان]] را [[دشنام]] داد، [[امام علی]]{{ع}} او را از این کار بازداشت و فرمود: "همه شامیان را دشنام ندهید که برخی از آنان از [[اولیا]] و [[صالح]] هستند"<ref>ابن عساکر، ج۱، ص۳۳۷.</ref>. از وی حدیثی مُرسل نقل شده است که گفت: رسول خدا{{صل}} فرمود: "[[علم]] با [[غربت]] آغاز شد و همچنان که آغاز شد باز خواهد گشت"<ref>{{متن حدیث|العلم بدأ غریبا و سیعود کما بدأ}}؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵.</ref>. وی را در شمار آن عده از شامیانی آورده‌اند که از [[شام]] به امام علی{{ع}} پیوستند و آن حضرت آنان را بدون [[اهل عراق]] به مجلس حدیث خود می‌برد<ref>ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷.</ref>. وی از امام علی{{ع}} و [[عبدالله بن مسعود]] [[روایت]] نقل، و [[ابن شهاب زهری]] از وی [[روایت حدیث]] کرده است<ref>مزی، ج۳۴، ص۶۷-۶۶.</ref><ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوعثمان اصبحی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۳۶.</ref>
از وی خبری از ابن مسعود نقل شده که گفت: زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مکه]] بود، شبی به یارانش فرمود: "هر کس می‌خواهد [[شاهد]] کار [[جنیان]] باشد، امشب حاضر باشد". کسی جز من حاضر نشد. من همراه [[رسول خدا]]{{صل}} به بالای [[مکه]] رفتم و آن [[حضرت]] امر فرمود جایی بنشینم و [[منتظر]] باشم. ایشان خود رفت و ایستاد و [[قرآن]] را گشود و در این هنگام، سیاهی بزرگی بین ما فاصله شد. [[ابن مسعود]] پس از نقل حوادث این شب، همان [[حدیث]] [[نهی]] از استفاده از استخوان و سرگین را نیز نقل کرده است<ref>حاکم، ج۲، ص۵۰۴-۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷؛ شامی، ج۴، ص۴۳۴.</ref>. در برخی منابع، از [[ابوعثمان بن سنه]] نقل کرده‌اند که ابن مسعود در لیلة الجن، همراه رسول خدا{{صل}} بود و درباره [[وضو]] با نبیذ [[حدیثی]] نقل کرد<ref>ابن شاهین، ص۹۲.</ref>. برخی گفته‌اند لیلة الجن، شبی بود که [[جنیان]] [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} رسیده، ایشان را به میان خود بردند تا [[دین]] و [[احکام اسلام]] را فرا بگیرند<ref>عظیم آبادی، ج۱، ص۱۰۸.</ref>. به نظر می‌رسد لیلة الجن، با همان گزارش پیش گفته یکی باشد. همچنین از وی نقل کرده‌اند که گفت: هنگامی که مردی [[شامیان]] را [[دشنام]] داد، [[امام علی]]{{ع}} او را از این کار بازداشت و فرمود: "همه شامیان را دشنام ندهید که برخی از آنان از [[اولیا]] و [[صالح]] هستند"<ref>ابن عساکر، ج۱، ص۳۳۷.</ref>. از وی حدیثی مُرسل نقل شده است که گفت: رسول خدا{{صل}} فرمود: "[[علم]] با [[غربت]] آغاز شد و همچنان که آغاز شد باز خواهد گشت"<ref>{{متن حدیث|العلم بدأ غریبا و سیعود کما بدأ}}؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵.</ref>. وی را در شمار آن عده از شامیانی آورده‌اند که از [[شام]] به امام علی{{ع}} پیوستند و آن حضرت آنان را بدون [[اهل عراق]] به مجلس حدیث خود می‌برد<ref>ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷.</ref>. وی از امام علی{{ع}} و [[عبدالله بن مسعود]] [[روایت]] نقل، و [[ابن شهاب زهری]] از وی [[روایت حدیث]] کرده است<ref>مزی، ج۳۴، ص۶۷-۶۶.</ref><ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوعثمان اصبحی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۳۶.</ref>

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۰۶

مقدمه

از تیره کعب از خزاعه[۱] که به او کعبی نیز گفته‌اند[۲]. نام وی دانسته نیست[۳]. برخی، او را ابوعثمان بن شیبه یا عثمان بن شیبه خوانده‌اند[۴] که تصحیف است. به گفته ابونعیم[۵] ابن منده از وی یاد و حدیثی در فتح طائف از او نقل کرده است. ما در منابع موجود، این حدیث را نیافتیم. ابن حجر[۶] می‌گوید: حدیث وی مرسل است و برخی او را در شمار صحابه آورده‌اند. ابن عبدالبر[۷] پس از اشاره به اختلاف در صحابی بودن وی، با عبارت "وفيه نظر" در اینکه برخی صحابی بودن وی را رد کرده‌اند، تردید، و صحابی بودن او را تقویت کرده است؛ در حالی که ابن حجر[۸] صحابی بودن وی را توهم دانسته است. به هر حال بیشتر منابع، وی را در شمار تابعین آورده‌اند[۹]. برخی بر تابعی بودن وی تأکید کرده، او را شامی دانسته‌اند[۱۰]. با عنوان محدث نیز از وی یاد شده است[۱۱] که شاید دلیل بر صحابی نبودنش باشد. از وی حدیثی در مورد نهی از طهارت به وسیله استخوان و سرگین نقل شده و شهرت دارد، اما به جز یکی دو مورد[۱۲] تمام منابع، این روایت را از ابو عثمان از ابن مسعود نقل کرده‌اند[۱۳]. البته این روایت، از برخی دیگر چون ابوهریره نیز نقل شده است[۱۴].

از وی خبری از ابن مسعود نقل شده که گفت: زمانی که رسول خدا(ص) در مکه بود، شبی به یارانش فرمود: "هر کس می‌خواهد شاهد کار جنیان باشد، امشب حاضر باشد". کسی جز من حاضر نشد. من همراه رسول خدا(ص) به بالای مکه رفتم و آن حضرت امر فرمود جایی بنشینم و منتظر باشم. ایشان خود رفت و ایستاد و قرآن را گشود و در این هنگام، سیاهی بزرگی بین ما فاصله شد. ابن مسعود پس از نقل حوادث این شب، همان حدیث نهی از استفاده از استخوان و سرگین را نیز نقل کرده است[۱۵]. در برخی منابع، از ابوعثمان بن سنه نقل کرده‌اند که ابن مسعود در لیلة الجن، همراه رسول خدا(ص) بود و درباره وضو با نبیذ حدیثی نقل کرد[۱۶]. برخی گفته‌اند لیلة الجن، شبی بود که جنیان خدمت رسول خدا(ص) رسیده، ایشان را به میان خود بردند تا دین و احکام اسلام را فرا بگیرند[۱۷]. به نظر می‌رسد لیلة الجن، با همان گزارش پیش گفته یکی باشد. همچنین از وی نقل کرده‌اند که گفت: هنگامی که مردی شامیان را دشنام داد، امام علی(ع) او را از این کار بازداشت و فرمود: "همه شامیان را دشنام ندهید که برخی از آنان از اولیا و صالح هستند"[۱۸]. از وی حدیثی مُرسل نقل شده است که گفت: رسول خدا(ص) فرمود: "علم با غربت آغاز شد و همچنان که آغاز شد باز خواهد گشت"[۱۹]. وی را در شمار آن عده از شامیانی آورده‌اند که از شام به امام علی(ع) پیوستند و آن حضرت آنان را بدون اهل عراق به مجلس حدیث خود می‌برد[۲۰]. وی از امام علی(ع) و عبدالله بن مسعود روایت نقل، و ابن شهاب زهری از وی روایت حدیث کرده است[۲۱][۲۲]

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، ص۲۳۵.
  2. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۵۵.
  3. ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸.
  4. ر. ک: ابن شاهین، ص۹۲؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۱۳۱.
  5. ابونعیم، ج۵، ص۲۹۷۱.
  6. الاصابه، ج۷، ص۲۵۶.
  7. ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۴.
  8. تقریب، ج۲، ص۴۳۴.
  9. ابن سعد، ج۵، ص۱۹۲.
  10. ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸؛ حاکم، ج۲، ص۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۶.
  11. فیروز آبادی، ج۴، ص۲۳۷.
  12. ر. ک: ابن اثیر، ج۶، ص۲۰۵.
  13. نسائی، ج۱، ص۳۷؛ ابن سلمه، ج۱، ص۱۲۳؛ بیهقی، ج۱، ص۱۱۰؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۴.
  14. ابن عدی، ج۳، ص۳۳۲.
  15. حاکم، ج۲، ص۵۰۴-۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷؛ شامی، ج۴، ص۴۳۴.
  16. ابن شاهین، ص۹۲.
  17. عظیم آبادی، ج۱، ص۱۰۸.
  18. ابن عساکر، ج۱، ص۳۳۷.
  19. «العلم بدأ غریبا و سیعود کما بدأ»؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵.
  20. ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷.
  21. مزی، ج۳۴، ص۶۷-۶۶.
  22. خانجانی، قاسم، مقاله «ابوعثمان اصبحی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۴۳۶.