منذر بن ابی حمیضه وداعی همدانی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[منذر بن ابی حمیضه وداعی همدانی در تاریخ اسلامی]] - [[منذر بن ابی حمیضه وداعی همدانی در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[منذر بن ابی حمیضه وداعی همدانی|منذر]] مردی شاعر و سواره نظامی [[شجاع]] از [[قبیله]] [[همدان]] بود، وی به [[نقلی]] موفق به [[دیدار]] [[رسول خدا]]{{صل}} شد<ref>الاصابه، ج۶، ص۳۱۴.</ref>. و در زمرۀ [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} درآمد، او از [[اصحاب]] و [[یاران امیرمؤمنان]]{{ع}} بود که در [[صفین]] [[مجاهدت]] کرد و [[حضرت]] را [[یاری]] نمود. | [[منذر بن ابی حمیضه وداعی همدانی|منذر]] مردی شاعر و سواره نظامی [[شجاع]] از [[قبیله]] [[همدان]] بود، وی به [[نقلی]] موفق به [[دیدار]] [[رسول خدا]] {{صل}} شد<ref>الاصابه، ج۶، ص۳۱۴.</ref>. و در زمرۀ [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} درآمد، او از [[اصحاب]] و [[یاران امیرمؤمنان]] {{ع}} بود که در [[صفین]] [[مجاهدت]] کرد و [[حضرت]] را [[یاری]] نمود. | ||
[[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] میکند: [[منذر]] روزی به محضر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمد و عرض کرد: ای [[امیرمؤمنان]]! [[قبیله]] عکّ و اشعریان از [[معاویه]] تقاضای مقررّی و جایزه کردهاند و [[معاویه]] به درخواست آنها توجه کرده و [[هدایا]] و مقرری به آنها اعطا نموده است. آنان با این کارشان [[دین]] خود را به [[دنیا]] فروختند، ولی ما به جای [[دنیا]] به [[آخرت]] و به جای [[شام]] به [[عراق]] و به جای [[معاویه]] به شما [[راضی]] شدیم، به [[خدا]] [[سوگند]]، [[آخرت]] ما بهتر از دنیای آنها و [[عراق]] ما بهتر از [[شام]] آنان و [[امام]] ما [[هدایت]] کنندهتر از [[امام]] آنهاست. بنابراین باب [[جنگ]] را بگشای و به [[یاری]] ما [[اعتماد]] کن و ما را به [[مرگ]] [[راهنمایی]] و [[هدایت]] نما. سپس قصیدهای در این باره سرود که چند [[بیت]] آن این است: | [[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] میکند: [[منذر]] روزی به محضر [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} آمد و عرض کرد: ای [[امیرمؤمنان]]! [[قبیله]] عکّ و اشعریان از [[معاویه]] تقاضای مقررّی و جایزه کردهاند و [[معاویه]] به درخواست آنها توجه کرده و [[هدایا]] و مقرری به آنها اعطا نموده است. آنان با این کارشان [[دین]] خود را به [[دنیا]] فروختند، ولی ما به جای [[دنیا]] به [[آخرت]] و به جای [[شام]] به [[عراق]] و به جای [[معاویه]] به شما [[راضی]] شدیم، به [[خدا]] [[سوگند]]، [[آخرت]] ما بهتر از دنیای آنها و [[عراق]] ما بهتر از [[شام]] آنان و [[امام]] ما [[هدایت]] کنندهتر از [[امام]] آنهاست. بنابراین باب [[جنگ]] را بگشای و به [[یاری]] ما [[اعتماد]] کن و ما را به [[مرگ]] [[راهنمایی]] و [[هدایت]] نما. سپس قصیدهای در این باره سرود که چند [[بیت]] آن این است: | ||
- همانا [[طایفه]] عک و [[اشعری]] مقرری و جایزهها [[طلب]] کردند. | - همانا [[طایفه]] عک و [[اشعری]] مقرری و جایزهها [[طلب]] کردند. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
و سألنا [[حسن]] الثواب من اللـ *** ـه و صبرا [[علی]] الجهاد و نیة}}</ref> | و سألنا [[حسن]] الثواب من اللـ *** ـه و صبرا [[علی]] الجهاد و نیة}}</ref> | ||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در برابر سخنان گرم و نیز [[اعتقاد]]، [[ایمان]] و اشعار او فرمود: "بس است، [[خداوند]] تو را [[رحمت]] کند". سپس [[حضرت]] در [[حق]] وی و قومش [[دعای خیر]] کرد. | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} در برابر سخنان گرم و نیز [[اعتقاد]]، [[ایمان]] و اشعار او فرمود: "بس است، [[خداوند]] تو را [[رحمت]] کند". سپس [[حضرت]] در [[حق]] وی و قومش [[دعای خیر]] کرد. | ||
هنگامی که قصیده او به اطلاع [[معاویه]] رسید، گفت: به [[خدا]] قسم، افراد مورد [[اعتماد]] [[علی]] را با [[مال]] [[دنیا]] به خود متمایل میکنم و [[اموال]] و [[ثروتها]] را میانشان تقسیم خواهم کرد تا دنیای مرا بر [[آخرت]] [[علی]] ترجیح دهند<ref>وقعة صفین، ص۴۳۵؛ اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۱۳۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۴۸-۱۳۴۹.</ref> | هنگامی که قصیده او به اطلاع [[معاویه]] رسید، گفت: به [[خدا]] قسم، افراد مورد [[اعتماد]] [[علی]] را با [[مال]] [[دنیا]] به خود متمایل میکنم و [[اموال]] و [[ثروتها]] را میانشان تقسیم خواهم کرد تا دنیای مرا بر [[آخرت]] [[علی]] ترجیح دهند<ref>وقعة صفین، ص۴۳۵؛ اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۱۳۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۴۸-۱۳۴۹.</ref> |
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۴
مقدمه
منذر مردی شاعر و سواره نظامی شجاع از قبیله همدان بود، وی به نقلی موفق به دیدار رسول خدا (ص) شد[۱]. و در زمرۀ اصحاب رسول خدا (ص) درآمد، او از اصحاب و یاران امیرمؤمنان (ع) بود که در صفین مجاهدت کرد و حضرت را یاری نمود.
نصر بن مزاحم نقل میکند: منذر روزی به محضر امیرالمؤمنین (ع) آمد و عرض کرد: ای امیرمؤمنان! قبیله عکّ و اشعریان از معاویه تقاضای مقررّی و جایزه کردهاند و معاویه به درخواست آنها توجه کرده و هدایا و مقرری به آنها اعطا نموده است. آنان با این کارشان دین خود را به دنیا فروختند، ولی ما به جای دنیا به آخرت و به جای شام به عراق و به جای معاویه به شما راضی شدیم، به خدا سوگند، آخرت ما بهتر از دنیای آنها و عراق ما بهتر از شام آنان و امام ما هدایت کنندهتر از امام آنهاست. بنابراین باب جنگ را بگشای و به یاری ما اعتماد کن و ما را به مرگ راهنمایی و هدایت نما. سپس قصیدهای در این باره سرود که چند بیت آن این است:
- همانا طایفه عک و اشعری مقرری و جایزهها طلب کردند.
- و دین خود را برای عطا و مقرری فروختند، پس بدترین خلق شدند.
- و ما خوبی ثواب را از خدا خواستیم و صبر بر جهاد را قصد کردیم[۲]
امیرمؤمنان (ع) در برابر سخنان گرم و نیز اعتقاد، ایمان و اشعار او فرمود: "بس است، خداوند تو را رحمت کند". سپس حضرت در حق وی و قومش دعای خیر کرد.
هنگامی که قصیده او به اطلاع معاویه رسید، گفت: به خدا قسم، افراد مورد اعتماد علی را با مال دنیا به خود متمایل میکنم و اموال و ثروتها را میانشان تقسیم خواهم کرد تا دنیای مرا بر آخرت علی ترجیح دهند[۳].[۴]