هرثمة بن سلیم: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'یاران امیرالمؤمنین' به 'یاران امیرالمؤمنین') |
جز (جایگزینی متن - ']]↵رده:قبیله نامعلوم' به ']]') برچسب: واگردانی دستی |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[هرثمة بن سلیم در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل = هرثمة بن سلیم | مداخل مرتبط = [[هرثمة بن سلیم در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
{{جعبه اطلاعات اصحاب | |||
| نام = هرثمة بن سلیم | |||
| مشهور به = | |||
| نام تصویر = تصویر نمادین جنگ صفین.jpg | |||
| عرض تصویر = | |||
| توضیح تصویر = تصویر نمادین جنگ صفین | |||
| نام کامل = هرثمة بن سلیم | |||
| نامهای دیگر = | |||
| جنسیت = مرد | |||
| کنیه = | |||
| لقب = | |||
| اهل = | |||
| از قبیله = | |||
| از تیره = | |||
| پدر = | |||
| مادر = | |||
| همسر = | |||
| پسر = | |||
| دختر = | |||
| خواهر = | |||
| برادر = | |||
| خویشاوندان = | |||
| وابستگان = | |||
| تاریخ تولد = | |||
| محل تولد = | |||
| محل زندگی = | |||
| تاریخ درگذشت = | |||
| محل درگذشت = | |||
| تاریخ شهادت = | |||
| محل شهادت = | |||
| طول عمر = | |||
| محل دفن = | |||
| دین = | |||
| مذهب = | |||
| از اصحاب = [[امام علی]] | |||
| از طبقه = | |||
| در جنگ = [[جنگ صفین]] | |||
| نقشها = | |||
| فعالیتها = | |||
| علت شهرت = | |||
| علت درگذشت = | |||
| علت شهادت = | |||
| راوی از = | |||
| روایات مشهور = | |||
| مشایخ او = | |||
| راویان از او = | |||
| آخرین راوی از او = | |||
}} | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
وی مردی [[شجاع]] و [[مجاهد]] و از [[شیعیان | وی مردی [[شجاع]] و [[مجاهد]] و از [[شیعیان امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود و [[حضرت]] را در [[جنگ صفین]] [[یاری]] کرد. اما [[عاقبت]] کار او به [[سعادت]] نینجامید. | ||
[[نصر بن مزاحم]] از هرثمه بن سلیم [[نقل]] میکند: موقعی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به جانب [[صفین]] در حرکت بود به [[کربلا]] رسیدیم و در آنجا پیاده شدیم و با [[حضرت]] [[نماز جماعت]] خواندیم و چون [[نماز]] تمام شد [[حضرت]] مقداری از [[خاک کربلا]] برداشت و آن را بویید، سپس به آن اشاره کرد و فرمود: | [[نصر بن مزاحم]] از هرثمه بن سلیم [[نقل]] میکند: موقعی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به جانب [[صفین]] در حرکت بود به [[کربلا]] رسیدیم و در آنجا پیاده شدیم و با [[حضرت]] [[نماز جماعت]] خواندیم و چون [[نماز]] تمام شد [[حضرت]] مقداری از [[خاک کربلا]] برداشت و آن را بویید، سپس به آن اشاره کرد و فرمود: «چقدر از تو در عجبم ای [[خاک]]، همانا از تو جمعیتی در [[قیامت]] [[محشور]] خواهند شد که بدون حساب وارد [[بهشت]] خواهند شد»<ref>{{متن حدیث|وَاهاً لَكِ يَا تُرْبَةُ لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ }}؛</ref> | ||
هرثمه از این [[خبر غیبی]] در [[عجب]] شد و چون [[امام]] {{ع}} را به خوبی نمیشناخت، وقتی از [[صفین]] بازگشت به همسرش جرداء که از [[شیعیان علی]] {{ع}} بود گفت: آیا از مولایت [[ابوالحسن]] [[تعجب]] نمیکنی؟ چون وقتی به [[کربلا]] رسیدیم چنین و چنان از [[غیب]] گفت. [[همسر]] گفت: رها کن این سخن را زیرا [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} چیزی جز [[حق]] نگوید. | هرثمه از این [[خبر غیبی]] در [[عجب]] شد و چون [[امام]] {{ع}} را به خوبی نمیشناخت، وقتی از [[صفین]] بازگشت به همسرش جرداء که از [[شیعیان علی]] {{ع}} بود گفت: آیا از مولایت [[ابوالحسن]] [[تعجب]] نمیکنی؟ چون وقتی به [[کربلا]] رسیدیم چنین و چنان از [[غیب]] گفت. [[همسر]] گفت: رها کن این سخن را زیرا [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} چیزی جز [[حق]] نگوید. | ||
هرثمه میگوید: روزگار گذشت تا [[عبیدالله بن زیاد]] [[حاکم]] بر [[کوفه]] شد و لشکری برای [[جنگ]] با [[حسین بن علی]] {{ع}} و اصحابش اعزام نمود، و من هم در میان همان [[سپاه]] [[ابن زیاد]] بودم تا به [[حضرت حسین]] {{ع}} و اصحابش رسیدیم، از [[قضا]] در [[کربلا]] به یاد داستان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} افتادم که [[خاک کربلا]] را بویید و فرمود: | هرثمه میگوید: روزگار گذشت تا [[عبیدالله بن زیاد]] [[حاکم]] بر [[کوفه]] شد و لشکری برای [[جنگ]] با [[حسین بن علی]] {{ع}} و اصحابش اعزام نمود، و من هم در میان همان [[سپاه]] [[ابن زیاد]] بودم تا به [[حضرت حسین]] {{ع}} و اصحابش رسیدیم، از [[قضا]] در [[کربلا]] به یاد داستان [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} افتادم که [[خاک کربلا]] را بویید و فرمود: «از تو جمعیتی [[محشور]] میشوند که بدونِ حساب وارد [[بهشت]] خواهند شد». چون به یاد این [[خبر غیبی]] افتادم، دیگر [[کراهت]] داشتم به همراه [[لشکر]] عبیدالله بروم، لذا به سوی اسبم رفتم و به محضر [[حضرت حسین]] {{ع}} آمده و [[سلام]] کردم و [[خبر غیبی]] پدرش [[حضرت علی]] {{ع}} را برای او [[نقل]] کردم، [[امام حسین]] {{ع}} به من خطاب کرد و فرمود: «آیا با مایی یا با [[دشمنان]] ما؟» گفتم: ای پسر [[رسول خدا]]، نه با شما هستم و نه با [[دشمن]] شما، زیرا [[زن]] و فرزندم در [[کوفه]] هستند و از [[ابن زیاد]] بر آنان میترسم. | ||
[[امام]] {{ع}} به من خطاب کرد و فرمود: | [[امام]] {{ع}} به من خطاب کرد و فرمود: «برو از ما دور باش تا کشتن ما را نبینی، پس به [[حق]] آنکه [[جان]] [[محمد]] در دست اوست، هر کس کشته شدن ما را ببیند و اغاثه و [[دادخواهی]] ما را بشنود و ما را [[یاری]] نکند [[خداوند]] او را داخل [[آتش]] کند»<ref>{{متن حدیث|فَوَلِّ هَرَباً حَتَّى لاَ تَرَى لَنَا مَقْتَلاً فَوَ اَلَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لاَ يَرَى مَقْتَلَنَا اَلْيَوْمَ رَجُلٌ وَ لاَ يُغِيثُنَا إِلاَّ أَدْخَلَهُ اَللَّهُ اَلنَّارَ }}</ref> | ||
هرثمه میگوید: من از صحنه [[کربلا]] دور شدم تا [[شاهد]] [[شهادت]] [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} و یارانش نباشم<ref>وقعة صفین، ص۱۴۰.</ref>. | هرثمه میگوید: من از صحنه [[کربلا]] دور شدم تا [[شاهد]] [[شهادت]] [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} و یارانش نباشم<ref>وقعة صفین، ص۱۴۰.</ref>. |
نسخهٔ کنونی تا ۹ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۹
هرثمة بن سلیم | |
---|---|
نام کامل | هرثمة بن سلیم |
جنسیت | مرد |
از اصحاب | امام علی |
حضور در جنگ | جنگ صفین |
مقدمه
وی مردی شجاع و مجاهد و از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) بود و حضرت را در جنگ صفین یاری کرد. اما عاقبت کار او به سعادت نینجامید.
نصر بن مزاحم از هرثمه بن سلیم نقل میکند: موقعی که امیرالمؤمنین (ع) به جانب صفین در حرکت بود به کربلا رسیدیم و در آنجا پیاده شدیم و با حضرت نماز جماعت خواندیم و چون نماز تمام شد حضرت مقداری از خاک کربلا برداشت و آن را بویید، سپس به آن اشاره کرد و فرمود: «چقدر از تو در عجبم ای خاک، همانا از تو جمعیتی در قیامت محشور خواهند شد که بدون حساب وارد بهشت خواهند شد»[۱]
هرثمه از این خبر غیبی در عجب شد و چون امام (ع) را به خوبی نمیشناخت، وقتی از صفین بازگشت به همسرش جرداء که از شیعیان علی (ع) بود گفت: آیا از مولایت ابوالحسن تعجب نمیکنی؟ چون وقتی به کربلا رسیدیم چنین و چنان از غیب گفت. همسر گفت: رها کن این سخن را زیرا امیرالمؤمنین (ع) چیزی جز حق نگوید.
هرثمه میگوید: روزگار گذشت تا عبیدالله بن زیاد حاکم بر کوفه شد و لشکری برای جنگ با حسین بن علی (ع) و اصحابش اعزام نمود، و من هم در میان همان سپاه ابن زیاد بودم تا به حضرت حسین (ع) و اصحابش رسیدیم، از قضا در کربلا به یاد داستان امیرالمؤمنین (ع) افتادم که خاک کربلا را بویید و فرمود: «از تو جمعیتی محشور میشوند که بدونِ حساب وارد بهشت خواهند شد». چون به یاد این خبر غیبی افتادم، دیگر کراهت داشتم به همراه لشکر عبیدالله بروم، لذا به سوی اسبم رفتم و به محضر حضرت حسین (ع) آمده و سلام کردم و خبر غیبی پدرش حضرت علی (ع) را برای او نقل کردم، امام حسین (ع) به من خطاب کرد و فرمود: «آیا با مایی یا با دشمنان ما؟» گفتم: ای پسر رسول خدا، نه با شما هستم و نه با دشمن شما، زیرا زن و فرزندم در کوفه هستند و از ابن زیاد بر آنان میترسم.
امام (ع) به من خطاب کرد و فرمود: «برو از ما دور باش تا کشتن ما را نبینی، پس به حق آنکه جان محمد در دست اوست، هر کس کشته شدن ما را ببیند و اغاثه و دادخواهی ما را بشنود و ما را یاری نکند خداوند او را داخل آتش کند»[۲]
هرثمه میگوید: من از صحنه کربلا دور شدم تا شاهد شهادت اباعبدالله الحسین (ع) و یارانش نباشم[۳].
آری، هرثمه که روزی از یاران امیرالمؤمنین (ع) بود، برای حفظ جان خود و زن و فرزندش دست از پاری حسین بن علی (ع) برداشت و با این که امکان یاری رساندن داشت، اما آن حضرت را یاری نکرد! و از سعادت ابدی محروم گردید.[۴]
منابع
پانویس
- ↑ «وَاهاً لَكِ يَا تُرْبَةُ لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ قَوْمٌ يَدْخُلُونَ اَلْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ »؛
- ↑ «فَوَلِّ هَرَباً حَتَّى لاَ تَرَى لَنَا مَقْتَلاً فَوَ اَلَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لاَ يَرَى مَقْتَلَنَا اَلْيَوْمَ رَجُلٌ وَ لاَ يُغِيثُنَا إِلاَّ أَدْخَلَهُ اَللَّهُ اَلنَّارَ »
- ↑ وقعة صفین، ص۱۴۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۲۲-۱۴۲۳.