مرجعیت علمی امام: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | ||
'''مرجعیت علمی امام''' به عنوان یکی از حکمتهای امامت، عبارت است از اینکه [[ائمه]] {{ع}} به عنوان خلفای راستین [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، [[مفسر]] و [[مبیّن]] [[دین]] و بیانکنندۀ معارف و [[احکام الهی]] و حافظان و شارحان [[دین]] هستند. ادله قرآنی و روایی دال بر چنین مرجعیتی بوده و بیانگر گستره علم ایشان نیز هست. | '''مرجعیت علمی امام''' به عنوان یکی از حکمتهای امامت، عبارت است از اینکه [[ائمه]] {{ع}} به عنوان خلفای راستین [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، [[مفسر]] و [[مبیّن]] [[دین]] و بیانکنندۀ معارف و [[احکام الهی]] و حافظان و شارحان [[دین]] هستند. ادله قرآنی و روایی دال بر چنین مرجعیتی بوده و بیانگر گستره علم ایشان نیز هست. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
## دوم: روایاتی که خبر میدهد [[خداوند]] [[علمی]] دارد که هیچکس از آن [[آگاه]] نمیشود<ref>امام باقر {{ع}} در روایتی صحيحه فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ {{عم}} فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۶). برای آگاهی بیشتر دراینباره، ر. ک: همان، ص۲۵۵- ۲۵۶؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص ۱۱۱.</ref>. بر اساس این دسته از [[روایات]]، [[امام]] {{ع}} تمام [[علوم]] را ندارد. | ## دوم: روایاتی که خبر میدهد [[خداوند]] [[علمی]] دارد که هیچکس از آن [[آگاه]] نمیشود<ref>امام باقر {{ع}} در روایتی صحيحه فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ {{عم}} فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۶). برای آگاهی بیشتر دراینباره، ر. ک: همان، ص۲۵۵- ۲۵۶؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص ۱۱۱.</ref>. بر اساس این دسته از [[روایات]]، [[امام]] {{ع}} تمام [[علوم]] را ندارد. | ||
## سوم: روایاتی که بیان میکند [[امام]] [[عالم به غیب]] نیست، اما اگر بخواهد، [[خداوند]] او را [[آگاه]] میسازد<ref>عمار ساباطی در روایتی موثقه نقل میکند: {{متن حدیث|إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۵۷). سه روایت دیگر نیز به همین مضمون وجود دارد. ر. ک: همان، ص ۲۵۸.</ref>. | ## سوم: روایاتی که بیان میکند [[امام]] [[عالم به غیب]] نیست، اما اگر بخواهد، [[خداوند]] او را [[آگاه]] میسازد<ref>عمار ساباطی در روایتی موثقه نقل میکند: {{متن حدیث|إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۵۷). سه روایت دیگر نیز به همین مضمون وجود دارد. ر. ک: همان، ص ۲۵۸.</ref>. | ||
## چهارم: روایاتی نیز وجود دارد که بر اساس آن، [[خداوند]] گاهی [[علم]] به [[امامان]] {{ع}} میبخشد و گاه نیز به آنها [[علم]] نمیدهد، ازاینرو نمیدانند<ref>مُعَمَّرِ بن خَلَّاد در روایتی صحیحه نقل میکند: {{متن حدیث|سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ {{ع}} رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَعْلَمُونَ الْغَيْبَ- فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ"}} (همان، ص۲۵۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی، الخصال، ج۲، ص۵۲۸).</ref>. [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] فرمودند: {{متن حدیث|كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ"}}.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۷. این روایت، صحيحه است. در خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه به جای علم مکنون، عبارت علم مخزون آمده است.</ref> بر اساس ظاهر این سخن، [[امام علی]] {{ع}} مطلبی را نمیدانسته و برای دانستن آن تلاش فراوان کرده، اما آنگاه که نتوانسته نسبت به آن [[علم]] یابد، برای ایشان روشن میشود که این [[علم]]، نزد [[خداوند]] مخزون است و [[خداوند]] قصد ندارد آن را به ایشان بفهماند. البته درباره اینکه آن مطلب چه بوده است، سخنانی میان [[دانشمندان]] مطرح است که مجال پرداختن به آن نیست، هرچند برخی پژوهشگران تلاش کردهاند اینگونه توجیه کنند که [[خداوند]] آن مطلب را از دیگران مخفی کرده است، نه از [[امام]]<ref>حبيب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص۱۲۰.</ref>. با وجود این، به نظر میرسد صرفنظر از اینکه آن امر چه بوده است، اینکه [[خداوند]] برخی [[علوم]] را به [[امام]] ندهد، مخالف دیگر [[روایات]] نیست<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.</ref>. | ## چهارم: روایاتی نیز وجود دارد که بر اساس آن، [[خداوند]] گاهی [[علم]] به [[امامان]] {{ع}} میبخشد و گاه نیز به آنها [[علم]] نمیدهد، ازاینرو نمیدانند<ref>مُعَمَّرِ بن خَلَّاد در روایتی صحیحه نقل میکند: {{متن حدیث|سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ {{ع}} رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَعْلَمُونَ الْغَيْبَ- فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ {{ع}} يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ"}} (همان، ص۲۵۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی، الخصال، ج۲، ص۵۲۸).</ref>. [[امام علی|امیرمؤمنان]] {{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] فرمودند: {{متن حدیث|كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ"}}.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۷. این روایت، صحيحه است. در خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه به جای علم مکنون، عبارت علم مخزون آمده است.</ref> بر اساس ظاهر این سخن، [[امام علی]] {{ع}} مطلبی را نمیدانسته و برای دانستن آن تلاش فراوان کرده، اما آنگاه که نتوانسته نسبت به آن [[علم]] یابد، برای ایشان روشن میشود که این [[علم]]، نزد [[خداوند]] مخزون است و [[خداوند]] قصد ندارد آن را به ایشان بفهماند. البته درباره اینکه آن مطلب چه بوده است، سخنانی میان [[دانشمندان]] مطرح است که مجال پرداختن به آن نیست، هرچند برخی پژوهشگران تلاش کردهاند اینگونه توجیه کنند که [[خداوند]] آن مطلب را از دیگران مخفی کرده است، نه از [[امام]]<ref>حبيب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص۱۲۰.</ref>. با وجود این، به نظر میرسد صرفنظر از اینکه آن امر چه بوده است، اینکه [[خداوند]] برخی [[علوم]] را به [[امام]] ندهد، مخالف دیگر [[روایات]] نیست<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.</ref>. | ||
== مرجعیت علمی امام و پاسخ به دو شبهه == | == مرجعیت علمی امام و پاسخ به دو شبهه == | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
# دوم: [[سیره پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} بیانگر آن است که ایشان موارد نادری از [[علوم]] غیردینی را بیان کردهاند. به دیگر سخن، تعداد [[علوم]] غیردینی از [[علوم دینی]] بسیار بیشتر است. این در حالی است که سخنان [[امامان]] {{عم}} درباره [[علوم]] غیردینی درصد ناچیزی از مجموع سخنان ایشان را دربرمیگیرد. این امر نشان میدهد که یا [[علوم]] غیردینی که در [[سعادت انسان]] تأثیرگذار است، بسیار اندکاند، یا آنکه اساساً طرح این مسائل [[وظیفه]] آنها نبوده است. | # دوم: [[سیره پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} بیانگر آن است که ایشان موارد نادری از [[علوم]] غیردینی را بیان کردهاند. به دیگر سخن، تعداد [[علوم]] غیردینی از [[علوم دینی]] بسیار بیشتر است. این در حالی است که سخنان [[امامان]] {{عم}} درباره [[علوم]] غیردینی درصد ناچیزی از مجموع سخنان ایشان را دربرمیگیرد. این امر نشان میدهد که یا [[علوم]] غیردینی که در [[سعادت انسان]] تأثیرگذار است، بسیار اندکاند، یا آنکه اساساً طرح این مسائل [[وظیفه]] آنها نبوده است. | ||
در پاسخ به این دیدگاه نیز میتوان گفت [[علوم]] مطرح شده در سخنان [[امامان]] {{عم}} نشان از سودمندی این [[علوم]] دارد، اما طرح نکردن دیگر [[علوم]] را نمیتوان به منزلۀ سودمند نبودن آنها دانست یا آنکه [[معتقد]] شد طرح دیگر [[علوم]] [[وظیفه]] ایشان نبوده است. افزون بر آن، [[سیره]] [[امامان]] {{عم}} بیانگر آن است که ایشان همه [[علوم دینی]] را نیز به همگان [[آموزش]] نمیدادند و گاه یک [[پرسش]] را برای دو نفر، دو گونه پاسخ میدادند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 549.</ref>. این واقعیتِ [[تاریخی]] نشان میدهد بیان [[علوم]] غیردینی که گاه [[نیازمند]] هوش و ذکاوتی ویژه در مخاطب است، به [[دلیل]] نبود مقتضی، [[آموزش]] داده نمیشود. با وجود این، به نظر میرسد این دیدگاه که بیان [[علوم]] غیردینیِ سودمند بر [[امام]] لازم است، خالی از [[تأمل]] نیست؛ چراکه اولاً [[علوم]] غیردینی سودمند گسترهای بسیار دارد، هرکدام از این [[علوم]] نیز خود دارای فروعاتی فراوان و هرکدام از آنها نیز دارای مسائل بسیاریاند. [[اثبات]] اینکه تمام آنها در [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] [[انسان]] تأثیرگذارند، بسیار دشوار است؛ ثانیاً گفتن بسیاری از [[علوم]] غیردینی [[نیازمند]] وجود شرایط لازم نیست و [[فهم]] آنها برای [[عامه]] [[مردم]] نیز آسان است. دستکم [[فهم]] بسیاری از آنها از [[فهم]] [[معارف]] عمیق ماورایی دشوارتر نیست، اما [[معارف]] و [[علوم]] غیردینی در سخنان [[امامان]] {{عم}} بسیار کمتر از [[معارف دینی]] است. در نتیجه نمیتوان [[مرجعیت امام]] در [[علوم]] غیردینی را از راه [[هدف]] [[نصب امام]] ثابت کرد<ref>ر. ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.</ref>. | در پاسخ به این دیدگاه نیز میتوان گفت [[علوم]] مطرح شده در سخنان [[امامان]] {{عم}} نشان از سودمندی این [[علوم]] دارد، اما طرح نکردن دیگر [[علوم]] را نمیتوان به منزلۀ سودمند نبودن آنها دانست یا آنکه [[معتقد]] شد طرح دیگر [[علوم]] [[وظیفه]] ایشان نبوده است. افزون بر آن، [[سیره]] [[امامان]] {{عم}} بیانگر آن است که ایشان همه [[علوم دینی]] را نیز به همگان [[آموزش]] نمیدادند و گاه یک [[پرسش]] را برای دو نفر، دو گونه پاسخ میدادند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 549.</ref>. این واقعیتِ [[تاریخی]] نشان میدهد بیان [[علوم]] غیردینی که گاه [[نیازمند]] هوش و ذکاوتی ویژه در مخاطب است، به [[دلیل]] نبود مقتضی، [[آموزش]] داده نمیشود. با وجود این، به نظر میرسد این دیدگاه که بیان [[علوم]] غیردینیِ سودمند بر [[امام]] لازم است، خالی از [[تأمل]] نیست؛ چراکه اولاً [[علوم]] غیردینی سودمند گسترهای بسیار دارد، هرکدام از این [[علوم]] نیز خود دارای فروعاتی فراوان و هرکدام از آنها نیز دارای مسائل بسیاریاند. [[اثبات]] اینکه تمام آنها در [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] [[انسان]] تأثیرگذارند، بسیار دشوار است؛ ثانیاً گفتن بسیاری از [[علوم]] غیردینی [[نیازمند]] وجود شرایط لازم نیست و [[فهم]] آنها برای [[عامه]] [[مردم]] نیز آسان است. دستکم [[فهم]] بسیاری از آنها از [[فهم]] [[معارف]] عمیق ماورایی دشوارتر نیست، اما [[معارف]] و [[علوم]] غیردینی در سخنان [[امامان]] {{عم}} بسیار کمتر از [[معارف دینی]] است. در نتیجه نمیتوان [[مرجعیت امام]] در [[علوم]] غیردینی را از راه [[هدف]] [[نصب امام]] ثابت کرد<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
[[رده:علم لدنی امام]] | [[رده:علم لدنی امام]] | ||
[[رده:مرجعیت معصوم]] |
نسخهٔ ۱۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۴۱
مرجعیت علمی امام به عنوان یکی از حکمتهای امامت، عبارت است از اینکه ائمه (ع) به عنوان خلفای راستین پیامبر اسلام (ص)، مفسر و مبیّن دین و بیانکنندۀ معارف و احکام الهی و حافظان و شارحان دین هستند. ادله قرآنی و روایی دال بر چنین مرجعیتی بوده و بیانگر گستره علم ایشان نیز هست.
گستره علم امام و مرجعیت علمی ایشان
یکی از راههایی که میتوان به وسیله آن به بررسی شأن مرجعیت علمی امامان (ع) پرداخت، تبیین گستره علم ایشان است؛ بدین بیان که اگر ثابت شود امام (ع) علم حقیقی به همه امور دارد یا میتواند داشته باشد، میتوان برای دریافت علوم غیردینی نیز به ایشان مراجعه کرد، اما اگر روشن شود علم ایشان محدود به علوم دینی است و آنها نسبت به علوم غیردینی احاطه کامل ندارند، طبیعی است که نمیتوان آنها را مرجع علمی مردم به شمار آورد.
بر اساس آیات و روایات در باب تعیین گستره علم امام (ع) میتوان آنها را به دو دستۀ کلی تقسیم کرد:
- علم مطلق امام (ع): بیگمان امامان (ع) گاه از باطن افراد خبر دادهاند، گاه نیز درباره علوم غیردینی سخن گفتهاند، اما آیا آنها به تمام علوم علم داشتهاند؟ به دیگر بیان، نمیتوان به اینکه ایشان درباره برخی علوم آگاهی داشتهاند، تردیدی کرد، اما آیا میتوان گفت ایشان از تمام علوم آگاه بودهاند؟ دستهای از روایات، بهگونهای است که بر اساس آنها میتوان امام را عالم به همه چیز دانست. به دو دسته از صریحترین این روایات اشاره میکنیم:
- نخست: برخی روایات، امام را عالم به همه چیز تا روز قیامت معرفی میکند؛ برای نمونه، در روایتی صحيحه، امام صادق (ع) خود را عالمتر از خضر و موسی (ع) معرفی کردند؛ بدین دلیل که خداوند متعال علم گذشته و حال و آینده تا روز قیامت را به ایشان داده، اما به آن دو نداده است[۱].
- دوم: برخی روایات، امام را حجت خدا میداند و تأکید میکند که خداوند کسی را حجت خود قرار نمیدهد، مگر آنکه علم به تمام علوم را به او میدهد[۲].
- علم محدود امام (ع): دراینباره نیز روایاتی وجود دارد که صریحترین آنها را میتوان در چهار دسته قرار داد:
- نخست: روایاتی که از افزایش علوم امامان (ع) در زمانهایی خاص خبر میدهد. برای نمونه، در برخی روایات آمده که علم ایشان در شبهای جمعه افزایش مییابد[۳]، بر اساس این دسته از روایات، امام پیش از شب جمعه، برخی علوم را ندارد و سپس واجد آن میشود.
- دوم: روایاتی که خبر میدهد خداوند علمی دارد که هیچکس از آن آگاه نمیشود[۴]. بر اساس این دسته از روایات، امام (ع) تمام علوم را ندارد.
- سوم: روایاتی که بیان میکند امام عالم به غیب نیست، اما اگر بخواهد، خداوند او را آگاه میسازد[۵].
- چهارم: روایاتی نیز وجود دارد که بر اساس آن، خداوند گاهی علم به امامان (ع) میبخشد و گاه نیز به آنها علم نمیدهد، ازاینرو نمیدانند[۶]. امیرمؤمنان (ع) نیز هنگام شهادت فرمودند: «كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ"».[۷] بر اساس ظاهر این سخن، امام علی (ع) مطلبی را نمیدانسته و برای دانستن آن تلاش فراوان کرده، اما آنگاه که نتوانسته نسبت به آن علم یابد، برای ایشان روشن میشود که این علم، نزد خداوند مخزون است و خداوند قصد ندارد آن را به ایشان بفهماند. البته درباره اینکه آن مطلب چه بوده است، سخنانی میان دانشمندان مطرح است که مجال پرداختن به آن نیست، هرچند برخی پژوهشگران تلاش کردهاند اینگونه توجیه کنند که خداوند آن مطلب را از دیگران مخفی کرده است، نه از امام[۸]. با وجود این، به نظر میرسد صرفنظر از اینکه آن امر چه بوده است، اینکه خداوند برخی علوم را به امام ندهد، مخالف دیگر روایات نیست[۹].
مرجعیت علمی امام و پاسخ به دو شبهه
در اینجا چند مسئله در خور تأمل است:
- نخست: خداوند به انسان حس و عقل داده و او را بر یافتن اینگونه علوم توانمند ساخته است، اما علوم دینی که یافتن آنها خارج از توان عقل و حس است، باید با وحی به مردم رسانده شود؛ بنابراین نیازی نیست علوم غیردینی به وسیله وحی به مردم گفته شود. در پاسخ به این دیدگاه میتوان گفت اولاً دادههای عقل و حس که بیشتر از راه آزمون و خطا به دست میآیند، قابل اعتماد نیستند تا بتوان با تکیه بر آنها سعادت دنیا و آخرت را تأمین کرد؛ ثانياً بسیاری یا برخی از آموزههای دینی ـ مانند حسن عدل و قبح ظلم و... ـ نیز از بدیهیات عقلیاند که پیامبران آنها را برای مردم گفتهاند تا ایشان به درستی آنها یقین یابند.
- دوم: سیره پیامبران و امامان (ع) بیانگر آن است که ایشان موارد نادری از علوم غیردینی را بیان کردهاند. به دیگر سخن، تعداد علوم غیردینی از علوم دینی بسیار بیشتر است. این در حالی است که سخنان امامان (ع) درباره علوم غیردینی درصد ناچیزی از مجموع سخنان ایشان را دربرمیگیرد. این امر نشان میدهد که یا علوم غیردینی که در سعادت انسان تأثیرگذار است، بسیار اندکاند، یا آنکه اساساً طرح این مسائل وظیفه آنها نبوده است.
در پاسخ به این دیدگاه نیز میتوان گفت علوم مطرح شده در سخنان امامان (ع) نشان از سودمندی این علوم دارد، اما طرح نکردن دیگر علوم را نمیتوان به منزلۀ سودمند نبودن آنها دانست یا آنکه معتقد شد طرح دیگر علوم وظیفه ایشان نبوده است. افزون بر آن، سیره امامان (ع) بیانگر آن است که ایشان همه علوم دینی را نیز به همگان آموزش نمیدادند و گاه یک پرسش را برای دو نفر، دو گونه پاسخ میدادند[۱۰]. این واقعیتِ تاریخی نشان میدهد بیان علوم غیردینی که گاه نیازمند هوش و ذکاوتی ویژه در مخاطب است، به دلیل نبود مقتضی، آموزش داده نمیشود. با وجود این، به نظر میرسد این دیدگاه که بیان علوم غیردینیِ سودمند بر امام لازم است، خالی از تأمل نیست؛ چراکه اولاً علوم غیردینی سودمند گسترهای بسیار دارد، هرکدام از این علوم نیز خود دارای فروعاتی فراوان و هرکدام از آنها نیز دارای مسائل بسیاریاند. اثبات اینکه تمام آنها در سعادت دنیا و آخرت انسان تأثیرگذارند، بسیار دشوار است؛ ثانیاً گفتن بسیاری از علوم غیردینی نیازمند وجود شرایط لازم نیست و فهم آنها برای عامه مردم نیز آسان است. دستکم فهم بسیاری از آنها از فهم معارف عمیق ماورایی دشوارتر نیست، اما معارف و علوم غیردینی در سخنان امامان (ع) بسیار کمتر از معارف دینی است. در نتیجه نمیتوان مرجعیت امام در علوم غیردینی را از راه هدف نصب امام ثابت کرد[۱۱].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ (ع) أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وِرَاثَةً"» (همان، ج۱، ص۲۶۱). گفتنی است مضمون این روایت، در روایات بسیاری آمده است (ر. ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۷-۱۲۹).
- ↑ «يَا هِشَامُ مَنْ شَكَّ أَنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ عَلَى خَلْقِهِ بِحُجَّةٍ لَا يَكُونُ عِنْدَهُ كُلُّ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ"» (همان، ص ۱۲۳؛ محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص۲۶۲).
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَا مِنْ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ إِلَّا وَ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ فِيهَا سُرُورٌ قُلْتُ كَيْفَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ الْعَرْشَ وَ وَافَيْتُ مَعَهُمْ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا"» (محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۳۱). دراینباره چندین روایت وجود دارد. ر. ک: همان، ص ۱۳۱-۱۳۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص۲۵۳-۲۵۵.
- ↑ امام باقر (ع) در روایتی صحيحه فرمود: «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ (ع) فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ"» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۶). برای آگاهی بیشتر دراینباره، ر. ک: همان، ص۲۵۵- ۲۵۶؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص ۱۱۱.
- ↑ عمار ساباطی در روایتی موثقه نقل میکند: «إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ"» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۵۷). سه روایت دیگر نیز به همین مضمون وجود دارد. ر. ک: همان، ص ۲۵۸.
- ↑ مُعَمَّرِ بن خَلَّاد در روایتی صحیحه نقل میکند: «سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ (ع) رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَعْلَمُونَ الْغَيْبَ- فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ"» (همان، ص۲۵۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی، الخصال، ج۲، ص۵۲۸).
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۷. این روایت، صحيحه است. در خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه به جای علم مکنون، عبارت علم مخزون آمده است.
- ↑ حبيب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص۱۲۰.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص 549.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.