علقمة بن قیس نخعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ' به 'عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ') |
جز (جایگزینی متن - '22px عزیزی، رستگار، بیات، '''راویان مشترک ج۲'''' به '22px عزیزی، رستگار، بیات، '''راویان مشترک ج۲'''') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:IM010597.jpg|22px]] [[حسین عزیزی|عزیزی]]، [[پرویز رستگار|رستگار]]، [[یوسف بیات|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)|'''راویان مشترک ج۲''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۱۷
مقدمه
علقمة بن قیس وابسته به تیره نَخَع، شاخهای از مَذْحِج از قبیله بزرگ هَمْدان است. قبیله همْدان در میان دیگر قبایل عرب، به علم و دانش و جهاد شهرت دارد. برادران وی (حارث، اُبَیّ و یزید) برادر زادگاناش (اسود بن یزید و عبدالرحمن بن یزید) خواهرزادهاش (ابراهیم بن یزید نخعی) کمیل بن زیاد نخعی و مالک اشتر نخعی، همه از محدّثان و فقیهان بنامِ این قبیلهاند. حارث که مردی بزرگوار و فقیه بود و اُبَیّ که به فقاهت و کثرت نماز شهرت داشت، در جنگ صفّین در رکاب امیرمؤمنان(ع) به شهادت رسیدند. مالک اشتر فرمانده سپاه آن حضرت در جنگهای جَمَل و صفّین و والی آن حضرت در مصر بود که پیش از رسیدن به مصر در (قُلزَم) با عسل زهرآلودی که معاویه فرستاده بود، به قتل رسید. وقتی خبر درگذشت مالک به معاویه رسید، گفت: خداوند لشکریانی از عسل دارد[۱].
کمیل بن زیاد نیز در راه دوستی و محبّت علی(ع) به دست حجاج بن یوسف ثقفی کشته شد[۲].
علقمه صاحب فرزندی نشد و عقیم ماند و کنیه (ابو شبل) را ابن مسعود، بر او نهاد. وی مجتهد و فقیهی پرهیزکار، قاری قرآن، زاهد و پارسا بود و به عنوان راهب کوفه شناخته میشد از شرکت در مجالس عمومی گریزان بود و وقتی به وی گفته شد: چرا در میان مردم حاضر نمیشوی تا از علم و حدیث تو بهره بگیرند پاسخ داد: نمیخواهم با انگشت نشانم دهند و بگویند این علقمه است. به وی گفتند: چرا نزد والیان و حاکمان نمیروی تا به نوایی برسی!.
گفت: در این صورت من از دنیای آنان چیزی به چنگ نمیآورم مگر آنکه آنان به همان مقدار از دین من بکاهند.و ی قرآن را به پنج روایت تلاوت میکرد تمام قرآن را در یک شب میخواند و با صدای رسا و خوشی که داشت، دیگران را مجذوب میکرد. تا آنجا که ابن مسعود به وی گفت: پدر و مادرم فدایت باد! بیشتر بخوان.
علقمه همانند دیگر افراد قبیله اش، شجاع و مبارز بود و گاهی به رفتارهای نادرست حاکمان و والیان اعتراض میکرد. او به همراه نخعیان و گروهی از کوفیان، بر سعید بن عاص که از طرف خلیفه سوم والی کوفه بود، شورید و در نهایت به دستور عثمان به شام تبعید شد.
به سال ۳۱ﻫ.ق در فتح خراسان شرکت کرد و مدت دو سال در (خوارزم) و مدّتی نیز در (مرو) اقامت گزید. در جنگ صفّین به همراه برادراناش (اُبیَّ و حارث) در رکاب امام علی(ع) حضور داشت و یک پای خود را از دست داد. بعدها میگفت: هیچ آرزو ندارم که پایم سالم باشد،؛ چراکه (امید دارم) در محضر پروردگار به وسیله آن رستگار شوم.
علقمه همراه امیرمؤمنان علی(ع) به مدائن[۳] وارد شد و در جنگ نهروان در رکاب آن حضرت با خوارج جنگید[۴].
علقمه و دانشمندان مسلمان. وی در فقه و حدیث از شاگردان و یاران نزدیک عبدالله بن مسعود به شمار میرود. ابراهیم نخعی و شعبی از شاگردان علقمه در فقه و حدیثند. از این رو ابراهیم برای علقمه رکاب میگرفت و او را بزرگ میشمرد و شعبی میگفت: اگر خاندانی برای بهشت آفریده شده باشند، خاندان علقمه و اسود هستند.
فضل بن شاذان میگوید: او شخصی پارسا و از بزرگان و مهتران تابعین است.
خطیب بغدادی و ابن عساکر معتقدند که وی در فقه و حدیث بر دیگران برتری دارد و ذهبی او را امام، حافظ، قاری و مجتهد کبیر میخواند.
علقمه از راویان طبقه دوم و سرآمد تابعین است. غالب رجالیون اهل سنّت، مانند: احمد بن حنبل، عثمان بن سعید، یحیی بن معین، فضل بن دکین، ذهبی و ابن حجر وی را به عظمت یاد و توثیق کردهاند. از دانشمندان شیعی، کشّی در رجال خود، او را از افراد قابل اعتماد و موثق نزد امام علی(ع) شمرده است. ابن داوود و علامه حلّی نیز وی را در قسم اوّل کتاب خود و در شمار معتمدین آوردهاند. مامقانی و آیة الله خوئی او را توثیق کردهاند.
روایات او در صحاح شش گانه و کفایة الاثر ابن خزاز آمده است. او در این روایات از امام علی(ع) سلمان فارسی، ابن مسعود، عمر بن خطاب، عثمان، خالد بن ولید، خباب بن ارت، عمار بن یاسر، عائشه، سعد بن ابی وقاص و سلمة بن یزید جعفی و گروهی دیگر روایت کرده است.
شعبی، ابو وائل، عبید بن نضیله، ابراهیم نخعی، محمد بن سیرین، سلمة بن کهیل، عبدالرحمن بن یزید (پسر برادر علقمه) یزید بن معاویه نخعی و گروهی دیگر از او روایت کردهاند[۵].
علقمه از ابن مسعود روایت میکند که پیامبر(ص) فرمود: (مردم عیال خداونداند؛ گرامیترین شما نزد پروردگار کسانیاند که به عیال خداوند نیکی کنند). و نیز روایت کرد که آن حضرت فرمود: خداوند متعال دوست دارد که به مباحات و چیزهای حلال عمل شود، آن طور که دوست دارد از محرّماتاش اجتناب شود[۶].
مورخان در باره سال وفات او راه اختلاف پیش گرفتهاند. مسلّم این است که وی پس از سال ۶۰ ﻫ.ق درگذشته است و چنین برمیآید که هنگام وفات، نود بهار از عمرش گذشته باشد. به هر حال پیش از مرگ وصیت کرد که در حال احتضار جمله (لا اله ای الله) را به وی تلقین و در خاک سپاریاش شتاب کنند[۷].[۸]
جستارهای وابسته
- ابن قیس
- قیس بن الأسود نخعی (قیس بن عبدالله نخعی) (پدر)
- یزید بن قیس نخعی (برادر)
- ابراهیم بن یزید نخعی (برادر زاده)
- حارث بن قیس نخعی (برادر)
- ابی بن قیس نخعی (برادر)
منابع
پانویس
- ↑ الانساب ۵/ ۴۷۶.
- ↑ بحار الانوار ۴۲/ ۱۴۸.
- ↑ شهری در شش فرسخی بغداد که در ماه صفر سال ۱۶ ﻫ.ق و در زمان خلافت عمر بن خطاب فتح شد. بیشتر ساکنان آنجا را شیعیان تشکیل میدهند. قبر سلمان فارسی در نزدیکی ایوان مدائن، مزار علاقه مندان است. (معجم البلدان ۵/ ۷۵و تاریخ بغداد ۱/ ۱۳۳).
- ↑ تاریخ بغداد ۱۲/ ۲۹۷ و مختصر تاریخ دمشق ۱۷/ ۱۶۶.
- ↑ نک: رجال صحیح مسلم ۲/ ۱۰۴؛ تهذیب الکمال ۲۰/ ۳۰۰؛ کتاب الامالی مفید ۱۳۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث ۵/ ۲۶۹ و کتاب الخصال ۱۴۵.
- ↑ حلیة الاولیاء ۲/ ۱۰۲.
- ↑ الطبقات الکبری ۶/ ۹۱ و ۹۲.
- ↑ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص 84.