غرور: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
غُرور به معنای فریفتهشدن<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۷۶۹؛ فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۵؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۹۲.</ref> و سخنان پوچ و بیاساس<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۲.</ref> است؛ اما در زبان فارسی به معنای کبر، نخوت و [[خودبینی]]<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.</ref>، چنانچه به معنای [[احساس]] سرافرازی و افتخار است<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.</ref> که از [[رذایل نفسانی]] نیست و با کاربرد آن در زبان عربی متفاوت است. غَرور (به فتح غین) به معنای هر چیزی است که مایه [[فریب]] انسان شود؛ مانند: [[مال]]، | غُرور به معنای فریفتهشدن<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۷۶۹؛ فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۵؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۹۲.</ref> و سخنان پوچ و بیاساس<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۲.</ref> است؛ اما در زبان فارسی به معنای کبر، نخوت و [[خودبینی]]<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.</ref>، چنانچه به معنای [[احساس]] سرافرازی و افتخار است<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.</ref> که از [[رذایل نفسانی]] نیست و با کاربرد آن در زبان عربی متفاوت است. غَرور (به فتح غین) به معنای هر چیزی است که مایه [[فریب]] انسان شود؛ مانند: [[مال]]، جاه، [[شهوت]] و شیطان<ref>راغب، مفردات، ۶۰۴؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۲۱.</ref>. | ||
در اصطلاح [[علم اخلاق]]، غرور، [[گمان]] به نفع در آنچه که | در اصطلاح [[علم اخلاق]]، غرور، [[گمان]] به نفع در آنچه که مضر است<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۹۰.</ref>، فریفته [[شبهه]] و [[خدعه]] شیطان شدن<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> و سکون نفس در اثر [[جهل]] و [[شبهه]] به چیزی که موافق میل نفس باشد<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۲.</ref>، است. سه عنصر اساسی مشتبهشدن امر بر [[انسان]]، [[تمایل]] و خواهش نفسانی و برتر دانستن خود، در تعریف اصطلاحی غرور دخیل است. از اینرو، فرد مغرور، [[جاهلی]] است که خود را [[عاقل]] و دانای کار میپندارد یا مایل به چیزی است که نسبت به آن [[جاهل]] است یا از روی [[برتریطلبی]] به کاری اقدام میکند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳–۴.</ref>. | ||
از واژگان مرتبط با غرور، [[عجب]]، [[کبر]] و [[رجا]] است. «عجب» بزرگشمردن فضایلی است که شخص دربارۀ خود [[گمان]] میبرد<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷.</ref>؛ ولی غرور، سکون و [[آرامش نفس]] به آن چیزی است که فرد گمان میکند خیر و موافق تمایل هوای اوست<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref>. کبر نیز بزرگدانستن خود نسبت به دیگران است<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۴۷.</ref>. اظهار این حالت را نیز [[تکبر]] مینامند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.</ref>. فرق کبر با عجب در این است که عجب، [[خودپسندی]]، بدون مقایسه و تطبیق فرد با دیگران از نظر [[برتری]] است، اما کبر، خودپسندی به همراه مقایسه و تطبیق است<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰.</ref> | از واژگان مرتبط با غرور، [[عجب]]، [[کبر]] و [[رجا]] است. «عجب» بزرگشمردن فضایلی است که شخص دربارۀ خود [[گمان]] میبرد<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷.</ref>؛ ولی غرور، سکون و [[آرامش نفس]] به آن چیزی است که فرد گمان میکند خیر و موافق تمایل هوای اوست<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref>. کبر نیز بزرگدانستن خود نسبت به دیگران است<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۴۷.</ref>. اظهار این حالت را نیز [[تکبر]] مینامند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.</ref>. فرق کبر با عجب در این است که عجب، [[خودپسندی]]، بدون مقایسه و تطبیق فرد با دیگران از نظر [[برتری]] است، اما کبر، خودپسندی به همراه مقایسه و تطبیق است<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰.</ref>. | ||
غرور با رجا نیز متفاوت است؛ زیرا اگر شخص امر محبوبی را در [[آینده]] [[انتظار]] داشته باشد و بیشتر اسباب آن هماکنون فراهم باشد، «رجا» نامیده میشود و اگر بود و نبودِ اسباب آن معلوم نباشد، «تمنّی» است؛ اگر اسباب آن نیز منتفی باشد، غرور نامیده میشود<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۵/۳۳.</ref>.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۵.</ref> | غرور با رجا نیز متفاوت است؛ زیرا اگر شخص امر محبوبی را در [[آینده]] [[انتظار]] داشته باشد و بیشتر اسباب آن هماکنون فراهم باشد، «رجا» نامیده میشود و اگر بود و نبودِ اسباب آن معلوم نباشد، «تمنّی» است؛ اگر اسباب آن نیز منتفی باشد، غرور نامیده میشود<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۵/۳۳.</ref>.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۵.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
در [[کتابهای آسمانی]] نیز غرور نکوهش شده و نزد [[خداوند]] مذموم و [[مکروه]] شمرده شده است<ref>کتاب مقدس، کتاب امثال سلیمان، ب۱۶، ۵.</ref>؛ همچنین سبب فراموشی خداوند<ref>کتاب مقدس، کتاب هوشع نبی، ب۱۳، ۶.</ref> و [[ناآرامی]]<ref>کتاب مقدس، حبقوق نبی، ب۲، ۵.</ref> و | در [[کتابهای آسمانی]] نیز غرور نکوهش شده و نزد [[خداوند]] مذموم و [[مکروه]] شمرده شده است<ref>کتاب مقدس، کتاب امثال سلیمان، ب۱۶، ۵.</ref>؛ همچنین سبب فراموشی خداوند<ref>کتاب مقدس، کتاب هوشع نبی، ب۱۳، ۶.</ref> و [[ناآرامی]]<ref>کتاب مقدس، حبقوق نبی، ب۲، ۵.</ref> و ناپاکی [[انسان]]<ref>کتاب مقدس، کتاب مرقس، ب۷، ۲۳.</ref> شمرده شده است. [[قرآن کریم]] انسان را از فریفتهشدن به [[دنیا]] پرهیز داده است<ref>آل عمران، ۱۸۵؛ حدید، ۲۰.</ref> و غرور را از [[صفات شیطان]]<ref>نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.</ref> و از ویژگیهای [[کفار]]<ref>ملک، ۲۰.</ref> و [[منافقان]]<ref>احزاب، ۱۲.</ref> میشمارد. در [[روایات]] نیز، دنیا [[معدن]] [[شر]] و محل غرور<ref>آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۵.</ref> و سکون نفس به دنیا از بزرگترین غرورها<ref>آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۶.</ref> شمرده شده است. همچنین شخص مغرور در دنیا، [[مسکین]] و در [[آخرت]] مغبون و [[اهل]] [[خسران]] معرفی شده است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۶۹/۳۱۹.</ref>. | ||
علمای اخلاق، غرور را یکی از صفاتی شمردهاند که سرچشمه و منبع [[شقاوت]]<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸.</ref> و منشا بیشتر آفات و [[شرور]]<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> است<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۶.</ref>. | علمای اخلاق، غرور را یکی از صفاتی شمردهاند که سرچشمه و منبع [[شقاوت]]<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸.</ref> و منشا بیشتر آفات و [[شرور]]<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> است<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۶.</ref>. | ||
== اصناف مغروران == | == اصناف مغروران == | ||
در [[قرآن کریم]] به اقسامی از مغروران، ازجمله [[کافران]]<ref>ملک، ۲۰.</ref>، [[مشرکان]] و [[ظالمان]]<ref>فاطر، ۴۰.</ref> اشاره شده است. علمای اخلاق نیز به غرور [[اهل]] [[دنیا]]، عوام، اهل علم، اهل عبادت و وعاظ و کیفیت غرور در هر یک و مبادی آن اشاره کردهاند<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۹–۳۴۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۶–۳۰.</ref>؛ برای مثال گاهی اهل علم به فن خاصی از [[علم]]، مانند [[علم کلام]]، [[علم فقه]] یا علم لغت و | در [[قرآن کریم]] به اقسامی از مغروران، ازجمله [[کافران]]<ref>ملک، ۲۰.</ref>، [[مشرکان]] و [[ظالمان]]<ref>فاطر، ۴۰.</ref> اشاره شده است. علمای اخلاق نیز به غرور [[اهل]] [[دنیا]]، عوام، اهل علم، اهل عبادت و وعاظ و کیفیت غرور در هر یک و مبادی آن اشاره کردهاند<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۹–۳۴۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۶–۳۰.</ref>؛ برای مثال گاهی اهل علم به فن خاصی از [[علم]]، مانند [[علم کلام]]، [[علم فقه]] یا علم لغت و علم نحو بسنده کرده، توجه نمیکنند که در [[شریعت]]، این [[علوم]] مقصود اصلی نیستند و از علوم دیگر یا از [[اشتغال]] به [[اصلاح نفس]] و کسب [[فضایل]] و ملکات [[غافل]] میمانند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۵.</ref>. گاهی نیز اهل عمل به [[وسوسه]] [[مبتلا]] شده، در [[نماز]] به تصحیح قرائت و مخارج حروف مشغول میشوند و از [[حضور قلب]] و [[تفکر]] در معانی نماز بازمیمانند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۴.</ref>. به [[اعتقاد]] علمای اخلاق اصناف مغروران در درجه و شدت و [[ضعف]] متفاوتند؛ چنانکه غرور در بعضی از اصناف مغروران، مانند [[کفار]]، [[گنهکاران]] و فسّاق شدیدتر از دیگران است<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۱–۲۹۲.</ref>. همچنین از اسباب غرور و [[استبداد]]، [[قدرت]] و [[خودکامگی]] است<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۰/۱۲۰.</ref> که در [[سلاطین]] ظهور میکند و سبب میشود [[نزدیکان]] آنها نیز به دشمنانشان تبدیل شوند<ref>ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۲۹.</ref>.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۴–۴۹۸.</ref> | ||
== منشا غرور == | == منشا غرور == | ||
[[قرآن کریم]]، [[هوای نفس]]<ref>یوسف، ۸۳.</ref>، [[آمال]] و [[آرزو]]<ref>حدید، ۱۴.</ref>، [[دنیاطلبی]]<ref>لقمان، ۳۳؛ فاطر، ۵.</ref> و شیطان<ref>نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.</ref> را منشا غرور میداند. در [[روایات]] نیز علاوه بر این موارد، عمر طولانی، فرزند و [[دوست]]، به [[امید]] اینکه به واسطه آنها [[نجات]] یابد، ازجمله اسباب غرور شمرده شده است<ref>مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق{{ع}}، ۱۴۲.</ref>. علمای اخلاق، شیطان، که با وعدهها و آرزوهای طولانی، انسان را میفریبد<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۲.</ref> و نفس که با کیدهای خود امر را بر انسان مشتبه میکند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.</ref> و [[حب]] [[شهوات]]، که انسان را به امری که موافق طبع اوست میکشاند، به [[دنیا]] | [[قرآن کریم]]، [[هوای نفس]]<ref>یوسف، ۸۳.</ref>، [[آمال]] و [[آرزو]]<ref>حدید، ۱۴.</ref>، [[دنیاطلبی]]<ref>لقمان، ۳۳؛ فاطر، ۵.</ref> و شیطان<ref>نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.</ref> را منشا غرور میداند. در [[روایات]] نیز علاوه بر این موارد، عمر طولانی، فرزند و [[دوست]]، به [[امید]] اینکه به واسطه آنها [[نجات]] یابد، ازجمله اسباب غرور شمرده شده است<ref>مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق{{ع}}، ۱۴۲.</ref>. علمای اخلاق، شیطان، که با وعدهها و آرزوهای طولانی، انسان را میفریبد<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۲.</ref> و نفس که با کیدهای خود امر را بر انسان مشتبه میکند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.</ref> و [[حب]] [[شهوات]]، که انسان را به امری که موافق طبع اوست میکشاند، به [[دنیا]] مغرور و از [[آخرت]] دور میسازد<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱.</ref> از عوامل غرور میدانند<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۴–۴۹۸.</ref>. | ||
== آثار و آفات == | == آثار و آفات == | ||
علمای اخلاق غرور را از صفات رذیلهای میدانند که همواره در مسیر [[بندگی]] و [[سلوک]]، خطر و آسیب جدّی بهشمار میآید و آفات و [[شرور]] بسیاری را به دنبال دارد<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> و سرچشمه [[شقاوت]]، هلاکت و [[بدبختی]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۲۴۱ و ۶/۲۹۰.</ref> دو [[رذیله]] «[[عجب]]» و «[[کبر]]»نیز از آثار غرور است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۵.</ref>. غرور سبب بیتاثیرشدن موعظههای [[الهی]] و | علمای اخلاق غرور را از صفات رذیلهای میدانند که همواره در مسیر [[بندگی]] و [[سلوک]]، خطر و آسیب جدّی بهشمار میآید و آفات و [[شرور]] بسیاری را به دنبال دارد<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> و سرچشمه [[شقاوت]]، هلاکت و [[بدبختی]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۲۴۱ و ۶/۲۹۰.</ref> دو [[رذیله]] «[[عجب]]» و «[[کبر]]»نیز از آثار غرور است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۵.</ref>. غرور سبب بیتاثیرشدن موعظههای [[الهی]] و دعوت انبیا{{ع}} و [[اولیا]]{{ع}} در [[انسان]] میشود؛ زیرا انسان را از [[تفکر]] در نقصها و مرضهای خود [[غافل]] میکند که این از نقشههای [[شیطان]] است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶.</ref> افراد مغرور، در [[امور دنیوی]] به نفس خودشان و [[مردم]] اعتماد دارند، ولی از [[پروردگار]] غافلاند؛ به امور [[آخرتی]] بیاعتنایند و [[سستی]] و [[تنبلی]] خود را به حساب [[توکل]]، [[رجا]] و [[امید]] به [[خداوند]] میگذارند و بدون عمل، جزا طلب میکنند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۳–۱۳۴.</ref>. از اینرو از کسب معارف و تحصیل [[اخلاق]] کریمانه و [[عمل صالح]] بازمیمانند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.</ref> و افسار آنها گسیخته شده، به دام [[گناه]] و [[معاصی]] گرفتار میشوند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۹.</ref>.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۴–۴۹۸.</ref> | ||
== راههای درمان == | == راههای درمان == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۳
معناشناسی
غُرور به معنای فریفتهشدن[۱] و سخنان پوچ و بیاساس[۲] است؛ اما در زبان فارسی به معنای کبر، نخوت و خودبینی[۳]، چنانچه به معنای احساس سرافرازی و افتخار است[۴] که از رذایل نفسانی نیست و با کاربرد آن در زبان عربی متفاوت است. غَرور (به فتح غین) به معنای هر چیزی است که مایه فریب انسان شود؛ مانند: مال، جاه، شهوت و شیطان[۵].
در اصطلاح علم اخلاق، غرور، گمان به نفع در آنچه که مضر است[۶]، فریفته شبهه و خدعه شیطان شدن[۷] و سکون نفس در اثر جهل و شبهه به چیزی که موافق میل نفس باشد[۸]، است. سه عنصر اساسی مشتبهشدن امر بر انسان، تمایل و خواهش نفسانی و برتر دانستن خود، در تعریف اصطلاحی غرور دخیل است. از اینرو، فرد مغرور، جاهلی است که خود را عاقل و دانای کار میپندارد یا مایل به چیزی است که نسبت به آن جاهل است یا از روی برتریطلبی به کاری اقدام میکند[۹].
از واژگان مرتبط با غرور، عجب، کبر و رجا است. «عجب» بزرگشمردن فضایلی است که شخص دربارۀ خود گمان میبرد[۱۰]؛ ولی غرور، سکون و آرامش نفس به آن چیزی است که فرد گمان میکند خیر و موافق تمایل هوای اوست[۱۱]. کبر نیز بزرگدانستن خود نسبت به دیگران است[۱۲]. اظهار این حالت را نیز تکبر مینامند[۱۳]. فرق کبر با عجب در این است که عجب، خودپسندی، بدون مقایسه و تطبیق فرد با دیگران از نظر برتری است، اما کبر، خودپسندی به همراه مقایسه و تطبیق است[۱۴].
غرور با رجا نیز متفاوت است؛ زیرا اگر شخص امر محبوبی را در آینده انتظار داشته باشد و بیشتر اسباب آن هماکنون فراهم باشد، «رجا» نامیده میشود و اگر بود و نبودِ اسباب آن معلوم نباشد، «تمنّی» است؛ اگر اسباب آن نیز منتفی باشد، غرور نامیده میشود[۱۵].[۱۶]
پیشینه
در کتابهای آسمانی نیز غرور نکوهش شده و نزد خداوند مذموم و مکروه شمرده شده است[۱۷]؛ همچنین سبب فراموشی خداوند[۱۸] و ناآرامی[۱۹] و ناپاکی انسان[۲۰] شمرده شده است. قرآن کریم انسان را از فریفتهشدن به دنیا پرهیز داده است[۲۱] و غرور را از صفات شیطان[۲۲] و از ویژگیهای کفار[۲۳] و منافقان[۲۴] میشمارد. در روایات نیز، دنیا معدن شر و محل غرور[۲۵] و سکون نفس به دنیا از بزرگترین غرورها[۲۶] شمرده شده است. همچنین شخص مغرور در دنیا، مسکین و در آخرت مغبون و اهل خسران معرفی شده است[۲۷].
علمای اخلاق، غرور را یکی از صفاتی شمردهاند که سرچشمه و منبع شقاوت[۲۸] و منشا بیشتر آفات و شرور[۲۹] است[۳۰].
اصناف مغروران
در قرآن کریم به اقسامی از مغروران، ازجمله کافران[۳۱]، مشرکان و ظالمان[۳۲] اشاره شده است. علمای اخلاق نیز به غرور اهل دنیا، عوام، اهل علم، اهل عبادت و وعاظ و کیفیت غرور در هر یک و مبادی آن اشاره کردهاند[۳۳]؛ برای مثال گاهی اهل علم به فن خاصی از علم، مانند علم کلام، علم فقه یا علم لغت و علم نحو بسنده کرده، توجه نمیکنند که در شریعت، این علوم مقصود اصلی نیستند و از علوم دیگر یا از اشتغال به اصلاح نفس و کسب فضایل و ملکات غافل میمانند[۳۴]. گاهی نیز اهل عمل به وسوسه مبتلا شده، در نماز به تصحیح قرائت و مخارج حروف مشغول میشوند و از حضور قلب و تفکر در معانی نماز بازمیمانند[۳۵]. به اعتقاد علمای اخلاق اصناف مغروران در درجه و شدت و ضعف متفاوتند؛ چنانکه غرور در بعضی از اصناف مغروران، مانند کفار، گنهکاران و فسّاق شدیدتر از دیگران است[۳۶]. همچنین از اسباب غرور و استبداد، قدرت و خودکامگی است[۳۷] که در سلاطین ظهور میکند و سبب میشود نزدیکان آنها نیز به دشمنانشان تبدیل شوند[۳۸].[۳۹]
منشا غرور
قرآن کریم، هوای نفس[۴۰]، آمال و آرزو[۴۱]، دنیاطلبی[۴۲] و شیطان[۴۳] را منشا غرور میداند. در روایات نیز علاوه بر این موارد، عمر طولانی، فرزند و دوست، به امید اینکه به واسطه آنها نجات یابد، ازجمله اسباب غرور شمرده شده است[۴۴]. علمای اخلاق، شیطان، که با وعدهها و آرزوهای طولانی، انسان را میفریبد[۴۵] و نفس که با کیدهای خود امر را بر انسان مشتبه میکند[۴۶] و حب شهوات، که انسان را به امری که موافق طبع اوست میکشاند، به دنیا مغرور و از آخرت دور میسازد[۴۷] از عوامل غرور میدانند[۴۸].
آثار و آفات
علمای اخلاق غرور را از صفات رذیلهای میدانند که همواره در مسیر بندگی و سلوک، خطر و آسیب جدّی بهشمار میآید و آفات و شرور بسیاری را به دنبال دارد[۴۹] و سرچشمه شقاوت، هلاکت و بدبختی است[۵۰] دو رذیله «عجب» و «کبر»نیز از آثار غرور است[۵۱]. غرور سبب بیتاثیرشدن موعظههای الهی و دعوت انبیا(ع) و اولیا(ع) در انسان میشود؛ زیرا انسان را از تفکر در نقصها و مرضهای خود غافل میکند که این از نقشههای شیطان است[۵۲] افراد مغرور، در امور دنیوی به نفس خودشان و مردم اعتماد دارند، ولی از پروردگار غافلاند؛ به امور آخرتی بیاعتنایند و سستی و تنبلی خود را به حساب توکل، رجا و امید به خداوند میگذارند و بدون عمل، جزا طلب میکنند[۵۳]. از اینرو از کسب معارف و تحصیل اخلاق کریمانه و عمل صالح بازمیمانند[۵۴] و افسار آنها گسیخته شده، به دام گناه و معاصی گرفتار میشوند[۵۵].[۵۶]
راههای درمان
در بعضی روایات، راه خلاصی از غرور، تحصیل علم، معرفت به عیوب اعمال و صفات خود، توبه از روی اخلاص و تواضع و فروتنی در برابر حق شمرده شده است[۵۷]. علمای اخلاق نیز راههایی برای خلاصی از غرور ارائه کردهاند[۵۸]. به اعتقاد آنان غرور با جهل و غفلت رابطه دارد[۵۹] و آگاهی دادن به عاقبت ویرانگر غرور برای مردم، یکی از راههای برونْرفت از دام غرور است[۶۰].[۶۱]
منابع
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۷۶۹؛ فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۵؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۹۲.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۲.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.
- ↑ راغب، مفردات، ۶۰۴؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۲۱.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۹۰.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۲.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳–۴.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۴۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۵/۳۳.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۵.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب امثال سلیمان، ب۱۶، ۵.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب هوشع نبی، ب۱۳، ۶.
- ↑ کتاب مقدس، حبقوق نبی، ب۲، ۵.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب مرقس، ب۷، ۲۳.
- ↑ آل عمران، ۱۸۵؛ حدید، ۲۰.
- ↑ نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.
- ↑ ملک، ۲۰.
- ↑ احزاب، ۱۲.
- ↑ آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۵.
- ↑ آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۶.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۶۹/۳۱۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۶.
- ↑ ملک، ۲۰.
- ↑ فاطر، ۴۰.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۹–۳۴۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۶–۳۰.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۵.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۴.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۱–۲۹۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۰/۱۲۰.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۲۹.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
- ↑ یوسف، ۸۳.
- ↑ حدید، ۱۴.
- ↑ لقمان، ۳۳؛ فاطر، ۵.
- ↑ نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.
- ↑ مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق(ع)، ۱۴۲.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۲.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۲۴۱ و ۶/۲۹۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۳–۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۹.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
- ↑ مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق(ع)، ۱۴۳.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۵۶–۳۵۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱–۳۲.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱؛ غزالی، رسائل، ۴۳۵.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۳/۶۳۲–۶۴۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۷–۶۵۸.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.