دانش اخلاق در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'خارجی' به 'خارجی')
جز (جایگزینی متن - 'صرف' به 'صرف')
خط ۵۱: خط ۵۱:
*[[علم]] [[مکاشفه]] دانشی است که مطلوب آن [[آگاهی]] است. کسی که یکی از [[علوم]] [[مکاشفه]] را فرا می‌گیرد، با دانستن گزاره‌های آن، به ارزشی که [[علم]] در پی ایجاد آن تأسیس شده، [[دست]] می‌یابد؛ مثل [[خداشناسی]] که برای [[آگاهی]] به ذات و صفت‌های [[خداوند متعال]] بنا شده است. [[آگاهی]] از اینکه [[خداوند متعال]]، واحد، [[احد]]، فرد و [[صمد]] است، [[فرزندی]] ندارد، از کسی زاده نشده و شبیه و نظیری ندارد، به خودی خود [[ارزشمند]] است؛ چون همین [[آگاهی]] موجب [[رشد]] [[انسان]] می‌شود یا عین [[رشد]] است؛ بنابراین، [[ارزش]] آن به چیز دیگری وابسته نیست.
*[[علم]] [[مکاشفه]] دانشی است که مطلوب آن [[آگاهی]] است. کسی که یکی از [[علوم]] [[مکاشفه]] را فرا می‌گیرد، با دانستن گزاره‌های آن، به ارزشی که [[علم]] در پی ایجاد آن تأسیس شده، [[دست]] می‌یابد؛ مثل [[خداشناسی]] که برای [[آگاهی]] به ذات و صفت‌های [[خداوند متعال]] بنا شده است. [[آگاهی]] از اینکه [[خداوند متعال]]، واحد، [[احد]]، فرد و [[صمد]] است، [[فرزندی]] ندارد، از کسی زاده نشده و شبیه و نظیری ندارد، به خودی خود [[ارزشمند]] است؛ چون همین [[آگاهی]] موجب [[رشد]] [[انسان]] می‌شود یا عین [[رشد]] است؛ بنابراین، [[ارزش]] آن به چیز دیگری وابسته نیست.
*[[علم]] معامله دانشی است که یادگیری آن به خودی خود چیزی بر [[انسان]] نمی‌افزاید. دانستن گزاره‌های [[علوم]] معاملی در صورتی [[ارزشمند]] است که مقدمه عمل قرار گیرد؛ مثل [[فقه]]، دانستن [[احکام شرعی]]، در صورتی [[ارزشمند]] است که [[انسان]] به آن عمل کند، [[واجبات]] الاهی را انجام دهد و از [[محرمات]] بپرهیزد؛ یعنی دانستن [[احکام]] وسیله‌ای باشد که [[انسان]] [[وظایف]] بندگی‌اش را انجام دهد.
*[[علم]] معامله دانشی است که یادگیری آن به خودی خود چیزی بر [[انسان]] نمی‌افزاید. دانستن گزاره‌های [[علوم]] معاملی در صورتی [[ارزشمند]] است که مقدمه عمل قرار گیرد؛ مثل [[فقه]]، دانستن [[احکام شرعی]]، در صورتی [[ارزشمند]] است که [[انسان]] به آن عمل کند، [[واجبات]] الاهی را انجام دهد و از [[محرمات]] بپرهیزد؛ یعنی دانستن [[احکام]] وسیله‌ای باشد که [[انسان]] [[وظایف]] بندگی‌اش را انجام دهد.
*[[علم اخلاق]] از [[علوم]] معامله است به این معنی که [[صرف]] دانستن گزاره‌های [[اخلاقی]] به خودی خود ارزشی ندارد، بلکه می‌توان گفت اگر مقدمه عمل نباشد، [[تعلیم و تعلم]] آن، [[تضییع عمر]] است و چه‌بسا مقدمات [[هلاکت]] [[انسان]] را فراهم کند؛ به این معنی که [[انسان]] با یادگیری [[اخلاق]]، مفاهیم زیادی را در [[خزانه]] [[ذهن]] خود انباشته می‌کند و چون به آنها عمل نمی‌کند و به [[تهذیب نفس]] خویش نمی‌پردازد، به دانسته‌های خود [[مغرور]] و به بدترین وادی [[هلاکت]] کشیده می‌شود؛ البته نباید از نظر دور داشت که عمل نیز بدون [[آگاهی]]، قدم برداشتن در [[تاریکی]] است که موجب سقوط [[انسان]] می‌شود، پس نسبت به [[علم اخلاق]] نه میتوان عمل به آموخته‌ها را ترک کرد و نه می‌توان از [[فراگیری]] [[غافل]] شد. [[علم اخلاق]] دانشی است که آموختنش لازم و عمل به تعالیمش [[واجب]] است.
*[[علم اخلاق]] از [[علوم]] معامله است به این معنی که صرف دانستن گزاره‌های [[اخلاقی]] به خودی خود ارزشی ندارد، بلکه می‌توان گفت اگر مقدمه عمل نباشد، [[تعلیم و تعلم]] آن، [[تضییع عمر]] است و چه‌بسا مقدمات [[هلاکت]] [[انسان]] را فراهم کند؛ به این معنی که [[انسان]] با یادگیری [[اخلاق]]، مفاهیم زیادی را در [[خزانه]] [[ذهن]] خود انباشته می‌کند و چون به آنها عمل نمی‌کند و به [[تهذیب نفس]] خویش نمی‌پردازد، به دانسته‌های خود [[مغرور]] و به بدترین وادی [[هلاکت]] کشیده می‌شود؛ البته نباید از نظر دور داشت که عمل نیز بدون [[آگاهی]]، قدم برداشتن در [[تاریکی]] است که موجب سقوط [[انسان]] می‌شود، پس نسبت به [[علم اخلاق]] نه میتوان عمل به آموخته‌ها را ترک کرد و نه می‌توان از [[فراگیری]] [[غافل]] شد. [[علم اخلاق]] دانشی است که آموختنش لازم و عمل به تعالیمش [[واجب]] است.
*به عبارت دیگر، همان طور که از تعریف [[علم اخلاق]] بر می‌آید: [[علم اخلاق]] از جهتی با [[حکمت]] و [[فلسفه]] مشابهت دارد و از جهتی با [[علم]] [[فقه]]؛ آنجاکه از حقایق صفت‌ها و سجایا بحث می‌کند، هم [[خانواده]] [[فلسفه]] است؛ چرا که از [[حقیقت]] یک موجود پرده برمی‌دارد و می‌توان گفت نوعی [[هستی‌شناسی]] است؛ برای نمونه، [[حسد]] یک [[حقیقت]] است که در [[نفس انسان]] پدید میآید؛ به عبارت دیگر حالتی از [[نفس انسان]] است و به هر حال یک موجود است.
*به عبارت دیگر، همان طور که از تعریف [[علم اخلاق]] بر می‌آید: [[علم اخلاق]] از جهتی با [[حکمت]] و [[فلسفه]] مشابهت دارد و از جهتی با [[علم]] [[فقه]]؛ آنجاکه از حقایق صفت‌ها و سجایا بحث می‌کند، هم [[خانواده]] [[فلسفه]] است؛ چرا که از [[حقیقت]] یک موجود پرده برمی‌دارد و می‌توان گفت نوعی [[هستی‌شناسی]] است؛ برای نمونه، [[حسد]] یک [[حقیقت]] است که در [[نفس انسان]] پدید میآید؛ به عبارت دیگر حالتی از [[نفس انسان]] است و به هر حال یک موجود است.
*تعریف و شناسایی این [[حقیقت]]، بررسی [[علل]] و مناشی و ارتباط‌های آن و شناسایی عوامل تقویت کننده و [[تضعیف]] کننده آن، بخشی از مباحثی است که در [[علم اخلاق]] درباره این صفت مطرح می‌شود. این دسته مباحث همه صبغۀ هستی‌شناسانه دارد و [[انسان]] برای کمال خود به دانستن آنها محتاج است. در کنار این مباحث، [[اخلاق]] برای خود رسالتی قائل است که ما را ملزم می‌کند با عوامل تقویت کننده این صفت [[مبارزه]] کنیم و عوامل [[تضعیف]] کننده آن را توسعه دهیم و از بازتاب این صفت به خارج از [[ضمیر]] خود جلوگیری کنیم. این مباحث [[صبغه]] دستوری دارند و از نوع باید و نباید هستند، چنان که در [[فقه]] نیز از بایدها و نبایدها بحث می‌کنیم. [[همراهی]] [[علم اخلاق]] در این مرحله است که این [[دانش]] [[شریف]] را به ثمر می‌نشاند و [[انسان]] مهذب را به بار می‌آورد.
*تعریف و شناسایی این [[حقیقت]]، بررسی [[علل]] و مناشی و ارتباط‌های آن و شناسایی عوامل تقویت کننده و [[تضعیف]] کننده آن، بخشی از مباحثی است که در [[علم اخلاق]] درباره این صفت مطرح می‌شود. این دسته مباحث همه صبغۀ هستی‌شناسانه دارد و [[انسان]] برای کمال خود به دانستن آنها محتاج است. در کنار این مباحث، [[اخلاق]] برای خود رسالتی قائل است که ما را ملزم می‌کند با عوامل تقویت کننده این صفت [[مبارزه]] کنیم و عوامل [[تضعیف]] کننده آن را توسعه دهیم و از بازتاب این صفت به خارج از [[ضمیر]] خود جلوگیری کنیم. این مباحث [[صبغه]] دستوری دارند و از نوع باید و نباید هستند، چنان که در [[فقه]] نیز از بایدها و نبایدها بحث می‌کنیم. [[همراهی]] [[علم اخلاق]] در این مرحله است که این [[دانش]] [[شریف]] را به ثمر می‌نشاند و [[انسان]] مهذب را به بار می‌آورد.

نسخهٔ ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۲۷

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث دانش اخلاق است. "دانش اخلاق" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دانش اخلاق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

تعریف علم اخلاق

موضوع علم اخلاق

هدف علم اخلاق

  • ﴿وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۹].
  • ﴿وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى[۱۰].
  • ﴿إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى[۱۱].
  • ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ[۱۲].
  • تعبیر مختلفی که در این آیات کریمه به کار آمده، نشان می‌دهد که انسان به سوی پروردگارش بر می‌گردد؛ "رجعی" و در این راه به سختی می‌کوشد: ﴿كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا، این مسیر را با پیمودن مراحل و طی تحولات به پایان می‌رساند: ﴿وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ و ۹ در نهایت به او می‌رسد ﴿الْمُنْتَهَى و ﴿فَمُلَاقِيهِ در برخی احادیث نیز انسان از فرشتگان برتر شمرده شده است. امیر المؤمنین علی(ع) می‌فرماید: "خداوند در فرشتگان، عقل بدون شهوت قرار داده است و در چهارپایان، شهوت بدون عقل، ولی در بنی آدم، هر دو را با هم ترکیب کرده است؛ پس هرکه عقل او بر شهوتش غالب گردد، از ملائکه برتر است و هرکس شهوتش بر عقلش غالب آید، بدتر از چهارپایان است"[۱۳]
  • طبق این حدیث شریف، انسان برای گذشتن از افق فرشتگان ساخته شده است و نمی‌توان سیر او را به این افق محدود کرد[۱۴].

علم اخلاق در منظومه دانش بشری

ارزش موضوع علم اخلاق

ارزش هدف علم اخلاق

ارزش کاربردی علم اخلاق

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۳-۳۴.
  2. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۶.
  3. محمد شاه آبادی، رشحات الأخلاق، ص۸۹.
  4. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۴.
  5. «آنان چون چارپایانند بلکه گمراه‌ترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
  6. «آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.
  7. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۷.
  8. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۴۰.
  9. «بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  10. «پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
  11. «به یقین بازگشت به سوی پروردگار توست» سوره علق، آیه ۸.
  12. «ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.
  13. «إِنَّ اَللَّهَ رَكَّبَ فِي اَلْمَلاَئِكَةِ عَقْلاً بِلاَ شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي اَلْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلاَ عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلْتَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ، وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ اَلْبَهَائِمِ»؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۹، باب ۹، باب وجوب غلبة العقل علی الشهوة؛ علی بن حسین صدوق، علل الشرائع، ج۱، ص۴، باب ۶؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۲۵۱، الفصل الثانی فی صفة العقل.
  14. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ۳۴-۳۶.
  15. ر.ک: مرتضی مطهری، شرح منظومه، ج۲، ص۱۱؛ سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۱۱-۱۲؛ محمد تقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۳۰.
  16. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۷.
  17. «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.
  18. «سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشت‌پاره‌ای و گوشت‌پاره را استخوان‌هایی آفریدیم پس از آن بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.
  19. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۱۹.
  20. «که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریده‌ایم،» سوره تین، آیه ۴.
  21. ر.ک: محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۶
  22. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ۴۴-۴۵.
  23. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۲۷
  24. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ۴۵.
  25. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۵-۴۷.