لیلة المبیت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
[[رده:مدخل]] | [[رده:مدخل]] | ||
[[رده:لیلة المبیت]] | [[رده:لیلة المبیت]] |
نسخهٔ ۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۳۰
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث لیلة المبیت است. "لیلة المبیت" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل لیلة المبیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- بیعت عقبه دوم در ذیالحجه سال سیزدهم بعثت به انجام رسید. در فاصلهای کمتر از سه ماه، بیشتر یاران رسول خدا(ص) به سوی مدینه رهسپار شدند و مدینه، پایگاه بزرگی برای مسلمانان شد.
- قریش از هجرت رسول خدا(ص) بیمناک بود و برای جلوگیری از هجرت حضرت در دارالنُدوه (مرکز تصمیمگیری قریش که قصّی بن کلاب، جدّ پیامبر(ص) آن را ساخت) جمع شدند، تا در این باره تصمیم بگیرند. اشراف قریش، از قبایل "بنی عبدشمس"، "بنینوفل بن عبدمناف"، "بنی عبدالدار"، "بنیاسد"، "بنیمخزوم"، "بنیسهم" و "بنیجمح" حضور داشتند. در آن روز که برای این کار اجتماع کردند، بعضی از مؤرخان نقل کردهاند، شیطان به صورت پیری پشمینه پوش، خوشقیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد[۱] و در انجمن آنها نشست و گفت: "من از مردم نَجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از رأی من استفاده کنید"[۲].
- صحبت درباره پیامبر(ص) شروع شد[۳]. بعضی گفتند: رسول خدا(ص) را به زنجیر کرده، زندانی کنند تا روز مرگ وی فرا رسد. بعضی دیگر گفتند: او را از مکّه بیرون کنیم که این نظر مردود واقع شد. ابوجهل نظر داد، از هر قبیله جوانی دلیر انتخاب شود، شبانه بر او بتازند و دستهجمعی او را بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده میشود و بنیهاشم نمیتوانند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه میشوند و ما هم دیهاش را میپردازیم. این پیشنهاد به اتفاق آرا پذیرفته شد و با همین تصمیم پراکنده شدند و قرار شد که چون شب فرا رسید، آن را عملی سازند[۴][۵].
نزول پیک وحی به پیامبر(ص)
- مشرکان مکّه به دنبال تصمیمی که گرفته بودند، انتظار آمدن شب را میکشیدند تا از تاریکی استفاده کرده و نقشه خود را عملی کنند. جبرئیل بر حضرت نازل شد و گفت: "شما مأمورید که امشب در بستر خویش نخوابی و رسول خدا(ص) را از تصمیم مشرکان آگاه ساخت و به این صورت، فرمان هجرت را از جانب خداوند صادر کرد"[۶].
- رسول اکرم(ص) به امیرالمؤمنان(ع) فرمود: "آیا شما جانت را فدای من میکنی؟ گفت: آری، ای رسول خدا![۷] پیامبر(ص) فرمود: در بستر من بخواب و روپوش مرا روی سر خود بکش"[۸].
- پس حضرت علی(ع) از سر شب در جایگاه پیامبر(ص) خوابید. مشرکان قریش، حجره پیامبر(ص) را محاصره کردند و از شکافِ در به داخل خانه نگاه میکردند. آنان تصوّر کردند پیغمبر(ص) در جایگاه خود خوابیده است. کفّار قریش میخواستند، همان شب به خانه بریزند؛ ولی ابولهب گفت که شب، خانه را حراست میکنیم و همین که صبح طلوع کرد، به خانه هجوم میبریم[۹]. کفّار خانه را در محاصرهشان گرفتند. پیامبر(ص) از خانه خارج شد و مشتی شن برداشت و بر سر آنان پاشید، سپس چند آیه اول سوره "یس" را تا آیه ﴿وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ﴾[۱۰] تلاوت کرد و پیامبر(ص) از میان آنها گذشت[۱۱]. مشرکان که در بیرون خانه بودند، با هم به گفتگو پرداختند. ابوجهل رو به رفقای خود کرد و گفت: "محمد گمان میکند اگر شما از او پیروی بکنید، بر عرب و عجم حکومت و سلطنت خواهید کرد و پس از مرگ نیز، دوباره زنده خواهید شد و به باغهای اردن و شام، خواهید رفت؛ ولی اگر از او پیروی نکنید، کشته خواهید شد و پس از مرگ نیز که زنده شوید، آتشهای افروخته در انتظار شماست"[۱۲].
- در همان لحظه، رهگذری از پیش مشرکان گذشت و به آنها گفت: "به انتظار چه کسی در اینجا نشستهاید؟" گفتند: "به انتظار محمد". رهگذر گفت: "خدایتان ناامید کرد و به خدا سوگند! محمد از خانه خارج شد و به سر همه شما خاک ریخت، دنبال کار خود رفت و اگر صدق گفتار مرا میخواهید، دست به سرهای خود بکشید". این را گفت و از پیش آنها رفت[۱۳].
- مشرکان دست به سر خود کشیدند و دیدند روی سرشان خاک ریخته است؛ از این رو برخاستند و به طرف در خانه آمدند و شروع به تفحص کردند؛ چون علی(ع) در جای آن حضرت خوابیده بود و بُرِد مخصوص رسول خدا(ص) را به خود پیچیده بود، با هم گفتند: "به خدا این محمد است که در جای خود خوابیده و این برد مخصوص اوست که روی او افتاده است". همین مطلب سبب شد که آنها تا صبح در همانجا بمانند[۱۴].
- از آیاتی که در این باره نازل شد، میتوان به دو مورد اشاره کرد:
- ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾[۱۵].
- ﴿أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ﴾[۱۶].
- جبرئیل به رسول اکرم(ص) گفت: "به طرف غار ثور حرکت کن، هنگامی که رسول خدا(ص) عازم غار ثور بود، در بین راه، ابوبکر را دید، پس او را نیز با خود برد. وقتی صبح شد و هوا روشن گردید، مشرکان ناگهان به خانه ریختند و به طرف بستر پیامبر(ص) رفتند.
- ناگهان حضرت علی(ع) از بستر برخاست و فرمود: "چه میخواهید؟" مشرکان گفتند: "محمد را میخواهیم، او کجاست؟" علی(ع) فرمود: "مگر او را به من سپرده بودید تا از من تحویل بگیرید؟ شما به او گفتید که مکه را ترک کند و او نیز مکه را ترک کرده است"[۱۷].
- شب هجرت رسول خدا(ص) و خوابیدن حضرت علی(ع) در بستر پیامبر(ص) را "لیلة المبیت" میگویند. درباره این فداکاری بینظیر حضرت علی(ع)، این آیه نازل شده است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[۱۸][۱۹][۲۰].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۰.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۲؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۱-۳۷۲.
- ↑ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، لیلة المبیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۵۰-۲۵۱.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ «و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهادهایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشاندهایم چنان که (چیزی) نمیبینند» سوره یس، آیه ۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ و شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۷۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۷۳؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
- ↑ «بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم بگو: چشم به راه بدارید که من هم با شما از چشمدارندگان به راهم» سوره طور، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ فخرالدین رازی، تفسیر فخر رازی، ج۵؛ ۶، ص۲۰۴؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۳۵.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، لیلة المبیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۵۱-۲۵۳.