ازرق بن حرث صیداوی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
'''ازرق بن | '''ازرق بن حرث صیداوی''' [[فرمانده]] گروه چهارصد نفره از طرف [[عمر بن سعد]] به سوی [[قبیله بنی اسد]] بود که مانع [[همراهی]] این [[قبیله]] با [[امام حسین]]{{ع}} شد. | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
در [[کربلا]] [[حبیب بن مظاهر]] زمانی که کمی [[یاران]] [[امام]] را دید، | در [[کربلا]] [[حبیب بن مظاهر]] زمانی که کمی [[یاران]] [[امام]] را دید، عرض کرد که در این منطقه تیرهای از [[بنیاسد]] [[زندگی]] میکنند، اگر اجازه میدهی با آنان صحبت کنم که برای [[یاری]] شما به [[کربلا]] بیایند. [[امام حسین]]{{ع}} موافقت کردند. [[حبیب بن مظاهر|حبیب]] نیمه شب به سوی آنان رفت. آنان با او به [[احترام]] برخورد کردند. [[حبیب بن مظاهر|حبیب]] گفت: «شما را به [[شرافت]] و بزرگی که در [[روز]] بازپسین خواهید داشت، میخوانم. پسر [[دختر]] [[پیامبر]] شما تنها و [[مظلوم]] در بیابان [[کربلا]] محاصره شده است. [[مردم کوفه]] او را [[دعوت]] کردند تا یاریاش کنند، در حالی که بهسوی آنان آمده است، او را رها کرده و آمادهاند با او بجنگند و او را به [[قتل]] برسانند. به [[خداوند]] [[سوگند]] یاد میکنم هر یک از شما در کنار [[حسین]]{{ع}} کشته شود، در [[برترین]] جایگاهها در بهشت، [[دوست]] و [[همنشین]] [[محمد]]{{صل}} خواهد بود». | ||
[[عبدالله بن بشر بن ربیعه خثعمی]] از میان | [[عبدالله بن بشر بن ربیعه خثعمی]] از میان جمع برخاست و گفت: «من این درخواست را میپذیرم». دیگران نیز اعلام کردند که آمادهاند از [[امام حسین]]{{ع}} [[حمایت]] کنند. | ||
در | در میان آنان یکی از [[جاسوسان]] [[عبید الله بن زیاد]] به نام [[جبلة بن عمرو]] بود که خبر را به [[عمر سعد]] رساند. [[عمر بن سعد]]، [[ازرق بن حرث صیداوی]] را در رأس یک گروه چهار صد نفره مسلح فرستاد تا جلوی آنان را بگیرد. در نزدیکی [[فرات]] درگیری پیش آمد. [[قبیله]] [[بنیاسد]] مجبور به بازگشت شدند. [[حبیب بن مظاهر|حبیب]] آنچه را رُخ داده بود، به اطلاع [[امام]] رساند<ref>انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۸۸؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۹۰-۹۱؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ قمری.، ج۱، ص۳۴۵-۳۴۶.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۱۶۳ - ۱۶۴.</ref> | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۶ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۵
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
ازرق بن حرث صیداوی فرمانده گروه چهارصد نفره از طرف عمر بن سعد به سوی قبیله بنی اسد بود که مانع همراهی این قبیله با امام حسین(ع) شد.
مقدمه
در کربلا حبیب بن مظاهر زمانی که کمی یاران امام را دید، عرض کرد که در این منطقه تیرهای از بنیاسد زندگی میکنند، اگر اجازه میدهی با آنان صحبت کنم که برای یاری شما به کربلا بیایند. امام حسین(ع) موافقت کردند. حبیب نیمه شب به سوی آنان رفت. آنان با او به احترام برخورد کردند. حبیب گفت: «شما را به شرافت و بزرگی که در روز بازپسین خواهید داشت، میخوانم. پسر دختر پیامبر شما تنها و مظلوم در بیابان کربلا محاصره شده است. مردم کوفه او را دعوت کردند تا یاریاش کنند، در حالی که بهسوی آنان آمده است، او را رها کرده و آمادهاند با او بجنگند و او را به قتل برسانند. به خداوند سوگند یاد میکنم هر یک از شما در کنار حسین(ع) کشته شود، در برترین جایگاهها در بهشت، دوست و همنشین محمد(ص) خواهد بود».
عبدالله بن بشر بن ربیعه خثعمی از میان جمع برخاست و گفت: «من این درخواست را میپذیرم». دیگران نیز اعلام کردند که آمادهاند از امام حسین(ع) حمایت کنند.
در میان آنان یکی از جاسوسان عبید الله بن زیاد به نام جبلة بن عمرو بود که خبر را به عمر سعد رساند. عمر بن سعد، ازرق بن حرث صیداوی را در رأس یک گروه چهار صد نفره مسلح فرستاد تا جلوی آنان را بگیرد. در نزدیکی فرات درگیری پیش آمد. قبیله بنیاسد مجبور به بازگشت شدند. حبیب آنچه را رُخ داده بود، به اطلاع امام رساند[۱].[۲]
منابع
پانویس
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، احمدبن یحیی، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق: ۱۹۹۶ – ۲۰۰۰ میلادی.، ج۳، ص۳۸۸؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، احمد، حیدر آباد دکن: ۱۳۹۵ قمری/ ۱۹۷۵ میلادی.، ج۵، ص۹۰-۹۱؛ مقتل الحسین خوارزمی، خوارزمی، حسین، به کوشش الشیخ محمد السماوی، نجف: مطبعه الزهراء، ۱۳۶۷ قمری.، ج۱، ص۳۴۵-۳۴۶.
- ↑ محمدزاده، مرضیه، دوزخیان جاوید، ص۱۶۳ - ۱۶۴.