کعبالاحبار: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{سیره معصوم}} | {{سیره معصوم}} | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[ | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[کعبالاحبار]]''' است. "'''[[کعبالاحبار]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ | <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[کعبالاحبار در حدیث]] - [[کعبالاحبار در تاریخ اسلامی]]</div> | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== |
نسخهٔ ۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۴۱
مقدمه
با مراجعه به شرح احوال صحابه و تابعان معلوم میشود که بسیاری از روایات آنان و لو با چند واسطه به کعب الاحبار میرسد. این میرساند که کعب شاگردان بسیاری داشته است. شاید سبب این کار، اعتماد زیادی بود که خلیفه دوم، عمر بن خطاب به او داشت و بارها به نیکی از او یاد کرد. از جمله هنگامی که کعب به او نزدیک میشد و با چاپلوسی و چربزبانی با او سخن میگفت، عمر میگفت: ﴿وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ﴾[۱][۲].
پس از او معاویه هم اهتمام بیشتری به کعب الاحبار نشان داد و مدالهای افتخار بیشتری تقدیم او کرد[۳]. کعب از این تعریف و تمجیدها استفاده کرد و آن را برای جلب هر چه بیشتر شاگرد به کار گرفت و آنچه خواست قریحه و اقتضای اهدافش بود، در میان شاگردان رواج داد. ابو هریره یکی از شاگردان او بود و چنان که از رسول خدا(ص) روایت میکرد، از وی نیز روایت میکرد[۴]. کعب الاحبار به سرعت یکی از شخصیتهای ممتاز و بلند مرتبه شد.
چنان که حتی خلیفه هم وی را حکم قرار میداد تا شاید پاسخ کافی و حکم عادلانه را نزد او پیدا کند. معاویه و ابن عبّاس در قرائت آیهای از قرآن اختلاف کردند. ابن عبّاس میخواند: «عین حمئه»؛ در حالی که معاویه میگفت: «عین حامیه». آن دو با هم توافق کردند که کعب الاحبار را داور قرار دهند. از او پرسیدند: خورشید را در تورات چگونه میبینی؟ پاسخ داد: گلی سیاه. بدین ترتیب پاسخ وی با دیدگاه ابن عبّاس موافق بود[۵]. بنا بر یک روایت، معاویه ابتدا این موضوع را با عبدالله بن عمر و عاص در میان گذاشت، ولی او موافق معاویه بود. سپس از کعب الاحبار پرسید و او پاسخی داد که موافق دیدگاه ابن عبّاس بود[۶].
مقام کعب الاحبار نزد معاویه آن قدر بالا گرفت که شخصا از او تقاضا کرد، منصب قصّهگویی را بر عهده گیرد. این مرد برای مردم منشأ برکت بود تا آنجا که کتّانی گفت: معاویه قیمت گلیم کعب را بالا برد. این مسأله معروف و مشهور است[۷].[۸].
رشوههای کعب
کعب الاحبار میدانست که چگونه اعتماد مردم را جلب و آنان را با خود موافق کند. او خوب میدانست که چگونه میتوان در جان و روح مردم رخنه کرد و چگونه، چه وقت و به چه صورت رشوههای خود را در میان پیروان و هواداران خویش توزیع کند تا همچنان به او محبّت، دوستی و اعتماد داشته باشند. به مواردی توجّه کنید؛[۹].
کعب الاحبار و خلافت علی(ع)
کعب از سیاستهای کلی خلافت درباره علی(ع) و اهل بیت او آگاه بود. او به خوبی میدانست که جریانی در کار است که علی(ع) و خاندان او را از خلافت، و خلافت را از آنان دور سازد. از اینرو هنگامی که عمر در خصوص خلافت با کعب الاحبار مشورت کرد و اسامی نامزدها را به او گفت، چون به نام علی(ع) رسید، کعب سرسختانه با آن مخالفت کرد[۱۰]. او از سیاستهای پنهانی دستگاه خبر داشت و میدانست که ردّ وی به مذاق خلیفه خوش میآید و با آیندهنگری، دوراندیشی و آرزوهای وی هماهنگی دارد.[۱۱].
لقب فاروق
اهل کتاب با اعطای لقب فاروق، خود را به خلیفه دوم نزدیک ساختند. این لقب به مذاق عمر خوش آمد. منابع تاریخی نشان میدهد که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر، فاروق گفتهاند[۱۲]. شاید از روایت طبری به دست آید که شخص کعب الاحبار، پسر خطّاب را فاروق نامید[۱۳]. این لقب نوعی رشوه بود و شاید پاداش کاری که عمر برای اهل کتاب، انجام داد و دست آنان را بازگذاشت تا ترهات و اباطیل خود را در میان مسلمانان واگویند و مسلمین از روایت و کتابت حدیث پیامبر(ص) و حتی قرآن محروم بمانند.[۱۴].
تمجید کعب الاحبار از ابو هریره
وی در تمجید از ابو هریره گفت: کسی را ندیدم که تورات خوانده باشد، امّا به محتوای آن از ابو هریره آگاهتر باشد[۱۵]. نمیدانیم چگونه ابو هریره به علوم تورات دست یافت و بدون خواندن این کتاب، از محتوای آن آگاه شد؟![۱۶].
کعب الاحبار و ابن عبّاس
او میخواند: «عین حمئه». کعب الاحبار گفت: کسی را نشنیدم که این آیه را چنان که در کتاب خدا هست، بخواند، مگر ابن عبّاس. ما آن را در تورات چنین یافتیم: فی حمئة سوداء[۱۷]. کعب الاحبار میخواهد با این کلام، با یک تیر دو نشان بزند: از یک سو به ابن عبّاس رشوه دهد تا محبّت، اعتماد و علاقه او را به مردی جلب نماید که از علم تورات آگاه است. از سوی دیگر در اذهان مردم تأکید کند که توراتی که نزد یهودیان است، همان کتابی است که بر موسی نازل شد و بر خلاف پندار عدهای، تحریف نشده است. پس باید آن را گرامی داشت و از علوم و معارف آن استفاده کرد.[۱۸].
تمجید کعب الاحبار از پسر عمرو عاص
روایت شده: کعب الاحبار و عبدالله بن عمرو عاص به هم رسیدند. کعب گفت: آیا فال میدانی؟ گفت: آری. گفت: چه میگویی؟ گفت: میگویم: «اللَّهُمَّ لَا طَيْرَ إِلَّا طَيْرُكَ وَ لَا خَيْرَ إِلَّا خَيْرُكَ وَ لَا رَبَّ غَيْرُكَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِكَ». کعب گفت: تو فقیهترین مردم عرب هستی. این دعا همانطور که تو گفتی، در تورات مکتوب است[۱۹].[۲۰].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی میکنند و به حق دادگری میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.
- ↑ لباب آلاداب، ص۲۳۴.
- ↑ بنگرید: التراتیب الاداریه، ج۲، ص۴۲۶.
- ↑ بنگرید: البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۷.
- ↑ بنگرید: تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۱۰۲؛ الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۸.
- ↑ بنگرید: الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۸.
- ↑ الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۸.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۶۴.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۶۵.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۸۱.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۶۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۳ و ۱، ص۱۹۳.
- ↑ تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۶۶.
- ↑ التراتیب الاداریه، ج۲، ص۲۲۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۶۰۰؛ السنة قبل التدوین، ص۴۳۳.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۶۷.
- ↑ الدر المنثور، ج۴، ص۲۴۸.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۶۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۶۸.
- ↑ عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۶۷.