بحث:اثبات امامت امام علی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==مقدمه==
== آیه تطهیر ==
{{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ * وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ * فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده! * و با مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند افتادگی کن * آنگاه اگر با تو نافرمانی کردند بگو من از آنچه انجام می‌دهید بیزارم» سوره شعراء، آیه ۲۱۴-۲۱۶.</ref>.
{{اصلی|آیه تطهیر}}
[[وحی الهی]] در [[کوه]] [[حراء]] بر [[قلب]] [[پیامبر]]، نازل گردید و او را به [[مقام نبوت]] و [[رسالت]]، مفتخر ساخت، رسالتی که باید در سطح جهانی پیاده گردد و تمام [[ملل]] روی [[زمین]]، زیر [[پرچم]] آئین [[اسلام]] درآیند. [[فرشته وحی]] اگر چه او را به [[مقام رسالت]] مفتخر ساخت، ولی نقطه شروع کار و وقت [[تبلیغ رسالت]] را برای [[مردم]]، معین نکرد از این نظر پیامبر به مدت سه سال، از [[دعوت عمومی]] خودداری نمود، تنها از رهگذر تماس‌های خصوصی با افراد قابل و [[شایسته]]، توانست گروه کمی را به آئین خویش [[هدایت]] کند.
{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. بی‌شک تطهیری که [[خدای متعال]] در این آیه ذکر می‌کند تطهیر عرفی یا طبی نیست بلکه مراد از [[آیه شریفه]] در درجه اول تطهیر از چیزهایی است که خود [[قرآن]] آنها را [[رجس]] می‌داند که مراد از رجس در قرآن [[پلیدی‌ها]]، [[گناهان]] [[اعتقادی]]، گناهان [[اخلاقی]]، گناهان عملی است. خداوند اهل بیت را از این رجس‌ها پاک و منزه نموده است که همان [[عصمت]] باشد. پس آیه شریفه دلالت بر [[عصمت اهل بیت]] دارد.


پس از گذشت سه سال، پیک [[الهی]] فرا رسید و [[فرمان]] داد که پیامبر، [[دعوت]] همگانی خود را از طریق [[دعوت خویشاوندان]] و بستگان، آغاز نماید و با [[آیه]] زیر او را مورد خطاب قرار داد و گفت:
حال باید گفت: اهل بیت در این آیه چه کسانی هستند؟ طبق [[روایات]] [[دوست]] و [[دشمن]]، موافق و مخالف، مراد از اهل بیت در [[شأن نزول]] این آیه، [[پیامبر]] و علی و [[فاطمه]] و حسنین هستند. در [[احادیث]] [[اهل تسنن]] است که [[پیامبر خدا]] {{صل}}، [[حضرت علی]]، فاطمه، حسن و حسین {{عم}} را خواست، عبا روی آنها کشید و گفت: خدایا! اینها اهل بیت منند [[پلیدی]] را از آنها دور کن، آن گاه این آیه نازل شد.
{{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>.
علت اینکه دعوت خویشاوندان، برای نقطه شروع [[انتخاب]] شد، این است که تا [[نزدیکان]] یک [[رهبر الهی]] یا [[اجتماعی]] به او [[ایمان]] نیاورند و از او [[پیروی]] نکنند، هرگز دعوت او درباره [[بیگانگان]] مؤثر واقع نمی‌شود؛ زیرا نزدیکان [[انسان]]، پیوسته بر [[اسرار]] و رازها و [[ملکات]] خوب و بد وی کاملاً واقف و مطلع هستند، ایمان آنها [[نشانه]] [[وارستگی]] [[مدعی رسالت]] بشمار می‌رود، چنانکه [[اعراض]] و [[روی گردانی]] [[اکثریت]] قریب به اتفاق آنها، نشانۀ دوری مدعی از [[خلوص]] و [[صفا]] و [[صدق]] در ادعاست.


از این جهت، پیامبر به علی{{ع}} دستور داد که چهل و پنج نفر از شخصیت‌های بزرگ [[بنی هاشم]] را برای [[ضیافت]] ناهار دعوت کند و غذائی از گوشت، همراه با شیر آماده سازد.
روایات زیادی را [[مفسران]] و محدثان از طریق [[اصحاب]] و نیز از [[ائمه معصومین]] {{عم}} از پیامبر نقل کرده‌اند؛ به عنوان نمونه به دو [[حدیث]] زیر توجه فرمایید:
[[مهمانان]]، همگی در وقت معین، به حضور [[پیامبر]] شتافتند، و پس از صرف غذا [[ابولهب]] [[عموی پیامبر]] با سخنان سبک خود، مجلس را از [[آمادگی]] برای طرح سخن و تعقیب [[هدف]] برانداخت، و مجلس بدون اخذ نتیجه به پایان رسید و مهمانان پس از صرف غذا و شیر، [[خانه رسول خدا]] را ترک گفتند.
# [[صحیح مسلم]] از [[زید بن ارقم]] نقل کرده است که وی گفت: پیامبر {{صل}} می‌فرمود: «شما را درباره [[اهل]] بیتم سفارش می‌کنم که برای خدا، [[حق]] آنان را رعایت کنید. حاضران از زید بن ارقم پرسیدند: [[اهل بیت پیامبر]] کیانند؟ آیا [[همسران]] آن حضرتند؟ وی گفت: به خدا [[سوگند]]! نه، [[همسر]] تا مدتی با شوهر خود [[زندگی]] می‌کند، اما این پیوند، گسستنی است؛ روزی هم ممکن است، [[طلاق]]، بین آنها جدایی افکند و [[همسر]] مرد به [[خانه]] پدر یا خانواده‌اش باز گردد. [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} در این [[آیه]] «تطهیر» کسانی هستند که نسل پیامبرند و آن گروه از [[خاندان]] وی که [[صدقه]] به آنها [[حرام]] است»<ref>ابن اثیر جزری، جامع الاصول، ج۱۰، ص۱۰۳؛ ابن حجر، صواعق المحرقه، ص۱۴۸.</ref>.
پیامبر تصمیم گرفت که فردای آن [[روز]]، [[ضیافت]] دیگری ترتیب دهد و همه آنان را جز ابولهب به [[خانه]] خود [[دعوت]] نماید. باز علی{{ع}} به [[دستور پیامبر]]، غذا و شیر آماده نمود و از شخصیت‌های برجسته و شناخته شده [[بنی هاشم]] برای صرف ناهار و [[استماع]] [[سخنان پیامبر]]، دعوت به عمل آورد. مهمانان، همگی در موعد مقرر حضور بهم رسانیده و پیامبر پس از صرف غذا، در مجمع بزرگی که شخصیت‌های بنی هاشم در آنجا گرد آمده بودند، برای [[دعوت خویشاوندان]] به آئین [[توحید]] و [[رسالت]] خویش بپا خاست و سخنان خود را چنین آغاز نمود:
# [[ام سلمه]] (یکی از [[همسران پیامبر]] {{صل}}) می‌گوید: «[[آیه تطهیر]] در خانه من نازل شد و به دنبال آن، [[پیامبر]] {{صل}} یکی به [[خانه فاطمه]] فرستاد تا علی و [[فاطمه]] و حسن و حسین را به نزد آن حضرت فرا خواند آن گاه فرمود: خدایا! اینها [[اهل بیت]] من هستند، گفتم: یا [[رسول الله]]! من از اهل بیت شما نیستم؟ فرمود: تو از [[نیکان]] [[اهل]] من هستی، ولی اینان اهل بیت من هستند»<ref>حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۲، ص۴۱۶؛ ج۳، ص۱۴۶ و ۱۵۹ و ۷۲؛ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۲، ص۱۲ و ۲۰؛ ج۳، ص۴۱۳؛ ابن طلحه شافعی، مناقب آل الرسول، ص۸؛ ابن کثیر، تفسیر ابو الفداء، ج۳، ص۴۸۳؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۳، ص۴۲۲؛ سیوطی الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]]، ص ۴۷؛ [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>
به [[راستی]] هیچ‌گاه [[راهنمای مردم]]، به آنان [[دروغ]] نمی‌گوید. به خدائی که جز او خدائی نیست، من فرستاده او به سوی شما و عموم جهانیان هستم.
هان، [[آگاه]] باشید، همان‌گونه که می‌خوابید، می‌میرید و همچنانکه بیدار می‌شوید ([[روز رستاخیز]]) زنده خواهید شد. [[نیکوکاران]]، به [[پاداش اعمال]] و بدکاران به [[کیفر]] [[کردار]] خود می‌رسند، و [[بهشت]] جاویدان برای نیکوکاران و [[دوزخ]] همیشگی برای بدکاران آماده است.


هیچ کس از [[مردم]] برای کسان خود، چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام، نیاورده است. من خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] برای شما آورده ام خدایم به من [[فرمان]] داده که شما را به توحید و [[یگانگی]] وی و رسالت خویش، دعوت کنم. چه کسی از شما مرا در این راه، کمک می‌کند تا [[برادر]] و [[وصی]] و [[نماینده]] من در میان شما باشد؟
==[[ادله]] امامت بلافصل امیرالمؤمنین{{ع}} پس از [[رسول الله]]{{صل}}==
او این جمله را گفت و مقداری مکث نمود، تا ببیند کدام یک از آنان به ندای او پاسخ مثبت می‌گوید. در این موقع [[سکوت]] آمیخته با بهت و [[تحیر]] بر مجلس، [[حکومت]] می‌کرد، و همگی سر به زیر افکنده و در [[فکر]] فرو رفته بودند.
عبارتند از:
#دلیل‌های [[نقلی]]؛
# دلیل‌های عقلی.
دلیل‌های نقلی نیز عبارتند از:
# [[آیات قرآن]]؛
# احادیث نبوی.


ناگهان علی{{ع}} که سن او در آن [[روز]] از ۱۶ سال<ref>به قولی ۱۳ سال.</ref> [[تجاوز]] نمی‌کرد، سکوت را درهم [[شکست]] و برخاست، رو به [[پیامبر]] کرد و گفت: ای [[پیامبر خدا]] من ترا در این راه [[یاری]] می‌کنم، سپس دست خود را به سوی پیامبر دراز کرد، تا دست او را به عنوان [[پیمان]] [[فداکاری]] بفشارد. در این موقع، پیامبر دستور داد که علی{{ع}} بنشیند و بار دیگر گفتار خود را تکرار نمود. باز علی{{ع}} برخاست و [[آمادگی]] خود را اعلام کرد، این بار نیز پیامبر به وی دستور داد که بنشیند. در مرتبه سوم نیز بسان دو مرتبه پیشین، جز علی{{ع}} کسی برنخاست، و تنها او بود که [[پشتیبانی]] خود را از [[هدف]] [[مقدس]] پیامبر اعلام کرد، در این موقع پیامبر دست خود را بر دست علی{{ع}} زد و جمله [[تاریخی]] خود را در مجلس بزرگان [[بنی هاشم]] درباره علی [[القاء]] نمود و گفت:
ادله عقلی نیز عبارتند از دلائل [[افضلیت]] [[حضرت امیر]] بر سایر [[اصحاب رسول الله]]{{صل}}.
هان ای [[خویشاوندان]] و بستگان من! بدانید که علی [[برادر]] و [[وصی]] و [[خلیفه]] من در میان شماست.
[[عصمت]] نیز که از شروط [[قطعی]] [[امامت]] است، از دیگر دلیل‌های عقلی است که به آن خواهیم پرداخت و آن را منحصر در [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} خواهیم نمود.


بنا به نقل [[سیره]] [[حلبی]]، دو لفظ دیگر نیز افزود و گفت:
===[[آیات]]===
و [[وزیر]] و [[وارث]] من نیز می‌باشد.
تردیدی نیست که [[استدلال]] به آیات بر دلیل‌های دیگر مقدّم است؛ زیرا [[کلام الله مجید]] مورد قبول عموم [[مسلمین]] است و در آیات قرآن بحث سندی مطرح نمی‌باشد. اما با وجود مقطوع الصدور بودن آیات، به [[حدیث]] نیازمندیم؛ زیرا تا [[شأن نزول آیه]] مشخص نشود، استدلال تمام نخواهد بود. آیات بسیاری به روشنی - البته به کمک [[احادیث]] - بر [[امامت امیر مؤمنان]]{{ع}} دلالت دارد که در ادامه به بررسی برخی از مهم‌ترین آنها می‌پردازیم.
از این راه، نخستین وصی [[اسلام]] به وسیله [[آخرین سفیر]] [[الهی]]، در آغاز [[رسالت]] که هنوز جز عده ناچیز، کسی به آئین وی نگرویده بود، تعیین گردید.
از اینکه پیامبر در یک روز به طور همزمان، [[نبوت]] خود و [[امامت علی]]{{ع}} را اعلام کرد و روزی که به بستگان خود گفت: [[مردم]]! من پیامبر خدا هستم، همان روز نیز فرمود که علی وصی و [[جانشین]] من است، می‌توان [[مقام]] و موقعیت [[امامت]] را به نحو روشن ارزیابی نمود و اینکه این دو مقام از یکدیگر جدا نبوده و همواره دومی مکمل برنامه رسالت است.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۱۵۸.</ref>.


===مدارک این سند [[تاریخی]]===
=== [[آیه ولایت]] ===
این سند تاریخی را گروهی از [[محدثان]] و [[مفسران شیعه]] و [[غیر شیعه]]<ref>به تفسیر سوره شعراء، آیه ۲۱۴ مراجعه بفرمائید.</ref> بدون کوچکترین [[انتقاد]] از متن و سند آن، نقل کرده و از [[مناقب]] و [[فضائل]] [[امام]] دانسته‌اند. در این میان فقط نویسنده معروف [[اهل تسنن]]، [[ابن تیمیه دمشقی]] که راه و روش او در [[احادیث]] مربوط به فضائل [[خاندان رسالت]]، واضح و روشن است، [[حدیث]] را رد کرده و آن را مجعول دانسته است.
[[خدای تعالی]] در [[سوره مائده]]<ref>به اتفاق شیعه و اهل تسنّن سوره مائده آخرین سوره‌ای است که بر پیامبر اکرم{{صل}} نازل شده و پس از آن سوره‌ای دیگر نازل نشده است؛ ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۸۸، ح۲؛ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۲۷۱، ح۳۷؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۸۲، ح۳؛ تفسیر القرطبی، ج۳، ص۶۸؛ التمهید (ابن عبد البر)، ج۱، ص۲۴۶؛ نیل الأوطار، ج۱، ص۲۶ و ج۹، ص۲۰۷؛ فتح الباری، ج۵، ص۳۱۰؛ عمدة القاری، ج۲۱، ص۱۳۱؛ الإستذکار، ج۵، ص۲۹۰ و منابع دیگر.</ref> می‌فرماید:
او نه تنها این حدیث را مجعول و بی‌اساس می‌داند، بلکه بنا به طرز [[تفکر]] خاصی که درباره خاندان رسالت دارد، غالب احادیثی را که مربوط به مناقب و فضائل این [[خاندان]] می‌باشد، اگرچه احیاناً به حد [[تواتر]] نیز برسد، مجعول و بی‌پایه می‌شمارد.
{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>.
نویسنده پاورقی‌های [[تاریخ]] [[الکامل]] [[نگارش]] [[ابن اثیر]]، از استاد خود که نامی از او نمی‌برد، نقل می‌کند که وی این حدیث را مجعول می‌دانست، گویا استاد وی تحت تأثیر [[افکار]] ابن تیمیه قرار گرفته و یا از این نظر که آن را مخالف با [[خلافت]] [[خلفای سه گانه]] تشخیص داده بود، آن را مجعول شمرده است. سپس خود او به وضع عجیبی مضمون حدیث را توجیه می‌نماید. وی می‌گوید: [[وصی]] بودن امام در آغاز [[اسلام]]، منافات با خلافت ابی بکر پس از [[پیامبر]] ندارد؛ زیرا در آن [[روز]] [[مسلمانی]] جز علی نبود که [[وصی پیامبر]] باشد.
این [[آیه شریفه]] یکی از [[ادله امامت]] [[حضرت امیر مؤمنان علی]]{{ع}} و [[خلافت]] [[بلا]] فصل ایشان پس از [[رسول خدا]]{{صل}} است.


بحث و [[مناظره]] با چنین فرد و یا افرادی، فایده و سودی ندارد. اشکال و ایراد ما به کسانی است که این حدیث را در برخی از کتاب‌های خود به صورت کامل نقل کرده و در برخی دیگر به [[اجمال]] و ابهام که یک نوع [[کتمان]] [[حقیقت]] است، برگزار نموده‌اند، و یا به آن شخصی است که این حدیث را در نخستین چاپ کتاب خود درج نموده و در چاپ‌های بعدی بر اثر فشار محیط برداشته است<ref>این فضیلت تاریخی در مدارک زیر نقل شده است: تاریخ طبری، ج۲، ص۲۱۶ - تفسیر طبری، ج۹، ص۷۴ - کامل ابن اثیر، ج۲، ص۲۴ - شرح شفای قاضی عیاض، ج۳، ص۳۷ - سیره حلبی، ج۱، ص۲۲۱ و غیره. این حدیث را پیشوایان تاریخ و تفسیر به صورت‌های دیگری نیز نقل نموده‌اند که از نقل آنها خودداری می‌شود.</ref>.
'''شأن نزول آیه [[ولایت]]''': در این باره احادیث فراوانی وارد شده است که پس از ذکر نام [[راویان]] و مجامع [[روایی]] که به نقل آنها پرداخته‌اند، به بررسی [[متن احادیث]] خواهیم پرداخت.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۲۵۲.</ref>.
اینجاست که باید گفت: اکنون نیز به [[حقوق امام]] [[ظلم]] و [[تعدی]] می‌شود و [[تجاوز به حقوق]] [[امام]]، که پس از [[درگذشت پیامبر]] اساس آن نهاده شد، هم اکنون نیز ادامه دارد.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۱۶۱.</ref>.
اینک بیان مشروح مطلب:
 
===[[کتمان]] [[حقایق]] [[تاریخی]]===
[[محمد بن جریر طبری]] که از [[مورخان]] بزرگ [[اسلام]] است، در [[تاریخ]] خود این [[فضیلت]] تاریخی<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۱۶.</ref> را با سندی قابل [[اعتماد]] نقل کرده است، ولی وقتی در [[تفسیر]] خود<ref>تفسیر طبری، ج۱۹، ص۷۴.</ref> به [[آیه]] ۲۱۴ [[سوره شوری]] می‌رسد، این سند تاریخی را آنچنان دست و پا شکسته و به طور [[اجمال]] و ابهام نقل می‌کند که جهتی بر آن جز [[تعصب]]، نمی‌توان یافت. او [[گفتار پیامبر]] را که در آغاز سخن رو به [[جمعیت]] کرد و از آنان چنین سؤال کرد:
{{متن حدیث|فَأَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي عَلَى هَذَا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ کَذا و کَذَا؟}}
به جای کلمه [[وصی]] و خلیفتی لفظ کذا و کذا را که در لغت [[عرب]]، به معنی چنین و چنین می‌باشد، گذارده است. جای [[گفتگو]] نیست که حذف دو کلمه پیشین و تبدیل آنها به الفاظ ابهام و اجمال، جهتی جز تعصب و [[حفظ]] [[مقام]] و موقعیت [[خلفا]] ندارد.
 
او نه تنها سؤال [[پیامبر]] را [[تحریف]] کرده است، بلکه قسمت دوم [[حدیث]] را که پیامبر به علی{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي}} را نیز به همین نحو آورده است، به جای دو لفظ آخر، که [[گواه]] روشن بر [[خلافت]] [[بلا]] فصل [[امیرمؤمنان]] است، لفظ کذا و کذا را که یک نوع اجمال گوئی غیر صحیح است، گذارده است.
[[بیماری]] تعصب، [[کور]] و کر کننده است و [[انسان]] را از دیدن حقائق روشن باز می‌دارد و این [[بیماری]] در زمینه مساعد با سرعت عجیبی [[رشد]] می‌کند.
[[ابن کثیر شامی]] که اساس [[تاریخ]] او را، تاریخ [[طبری]] تشکیل می‌دهد، وقتی به این سند [[تاریخی]] می‌رسد، فوراً تاریخ طبری را رها می‌کند و از روش طبری، در [[تفسیر]] خود، [[پیروی]] می‌کند و بسان او ابهام گوئی می‌نماید.
 
بدتر از همه، [[تحریف]] است که روشنفکر معاصر و [[وزیر]] [[فرهنگ]] فقید [[مصر]]، دکتر هیکل در کتاب حیاة محمد بکار برده و ضربه شکننده‌ای بر اعتبار کتاب خود وارد آورده است.
 
اولاً: از دو جمله حساس [[پیامبر]]، تنها سؤال را نقل کرده و می‌گوید: پیامبر به [[خویشاوندان]] خود گفت: کدام یک از شما مرا در این کار [[یاری]] می‌کند، تا [[برادر]] و [[وصی]] و [[خلیفه]] من باشد؟ ولی جمله دوم را که پیامبر به علی{{ع}} گفت: تو برادر و وصی و خلیفه من هستی به کلی حذف کرده و سخنی از آن به میان نیاورده است<ref>حیاة محمد، طبع قاهره، مطبعه مصر، ص۱۰۴.</ref>.
 
ثانیاً: در چاپ‌های دوم و سوم، گام را فراتر نهاده و حتی آن قسمت از [[حدیث]] را هم که نقل کرده بوده، به کلی حذف کرده است. تو گوئی افراد متعصبی او را در نقل همان قسمت نیز ملامت کرده و در نتیجه، وادار کرده‌اند که برگه دیگری به دست نقادان تاریخ بدهد و لطمه جبران ناپذیر دیگری، بر کتاب خود وارد سازد.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۱۶۲.</ref>.
 
===پاسخ دو سؤال===
'''[[پرسش]] نخست''': این [[حدیث]] به صورت‌های مختلفی نقل شده است، آیا همه آنها بر [[امامت]] و [[پیشوائی]] [[امام علی]]{{ع}} دلالت دارند؟
 
پاسخ: پاسخ مثبت به این پرسش در گرو این است که صورت‌های مختلف حدیث نقل گردد سپس [[داوری]] شود. اینک صورت‌های گوناگون حدیث:
 
صورت حدیث: [[طبری]] در [[تاریخ]] خود، جلد ۲ صفحه ۲۱۶ نقل می‌کند که [[پیامبر]] گفت:
{{متن حدیث|فَأَيُّكُمْ يُوَازِرُنِي عَلَى هَذَا الْأَمْرِ عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ؟}}
سپس می‌گوید، پیامبر دست بر گردن علی نهاد و گفت:
{{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا}}.
 
این حدیث را به این صورت گروهی از [[دانشمندان]] [[اهل تسنن]] نقل کرده‌اند، از قبیل:
# [[ابو جعفر اسکافی]]، مؤلف نقض العثمانیه، همچنانکه [[شارح نهج البلاغه]]، [[ابن ابی الحدید]] در کتاب خود جلد ۳ صفحه ۲۶۳ این مطلب را از او نقل کرده است.
# [[برهان الدین محمد بن محمد مکی مغربی]] متولد سال ۴۹۷ متوفای سال ۵۶۷ در کتاب [[انباء [[نجباء]] الانباء (کتاب)|انباء [[نجباء]] الانباء صفحه ۴۶-۴۷.
# [[ابن الاثیر جزری]]، در تاریخ [[الکامل]] جلد ۲، صفحه ۲۴.
# [[ابو الفداء عماد الدین دمشقی]] در تاریخ خود جلد ۱، صفحه ۱۱۶.
# [[شهاب الدین خفاجی]]، در شرح الشفاء، جلد ۳ صفحه ۳۷.
# [[خازن علاء الدین بغدادی]] در [[تفسیر]] خود، صفحه ۳۹۰.
# [[جلال الدین سیوطی]]، در جمع الجوامع، (به ترتیب جمع الجوامع)، جلد ۶، صفحه ۳۹۲ مراجعه شود. وی این حدیث را از طبری و از [[حافظان]] ششگانه مانند: [[ابن اسحاق]]، [[ابن جریر]]، [[ابن ابی‌حاتم]]، [[ابن مردویه]]، [[ابو نعیم]] و [[بیهقی]] نقل کرده است.
# ابن ابی الحدید، شارح نهج البلاغه، در جلد ۳، صفحه ۲۵۴.
# [[جرجی زیدان]]، در تاریخ [[تمدن اسلامی]]، جلد ۱، صفحه ۳۱.
#استاد [[محمد حسین هیکل]]، در حیاة محمد، صفحه ۱۰۴، طبع اول.
سند این حدیث به اعتراف ابو جعفر اسکافی، و شهاب الدین خفاجی و [[ابن جریر طبری]]، صحیح و تمام [[رجال]] آن [[ثقات]] هستند. فقط در سند [[ابو مریم عبدالغفار بن قاسم]] است و برخی از [[رجال‌نویسان]] او را به خاطر علاقه به [[خاندان رسالت]]، [[ضعیف]] شمرده‌اند، در صورتی که [[اختلاف]] در [[مذهب]]، مایة [[ضعف حدیث]] نیست. گذشته بر این در لسان [[المیزان]] جلد ۴، صفحه ۴۳ او را [[ثقه]] خوانده است.
همچنین [[امام]] احمد در [[مسند]] خود، جلد ۱، صفحه ۱۱۱ [[حدیث]] را به سند دیگر که [[رجال]] سند آن، رجال [[صحاح ششگانه]] را تشکیل می‌دهند، نقل کرده است. رجال سند او [[شریک]]، [[اعمش]]، منهال، عباد، می‌باشند که مؤلفان [[صحاح]] از همگی این افراد، حدیث نقل کرده‌اند.
 
صورت دوم: [[طبری]] در [[تاریخ]] خود، جلد ۱، صفحه ۲۱۷ نقل می‌کند که [[پیامبر]] فرمود:
{{متن حدیث|فَأَيُّكُمْ يُبَايِعُنِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ وَارِثِي}}.
و جز علی کسی برنخاست و سرانجام در مرتبه سوم، دست خود را (به عنوان [[بیعت]]) بر دست وی زد.
امام احمد در مسند خود، جلد ۱، صفحه ۱۵۹ این متن را به [[طریق صحیح]] که رجال سند آن همگی ثقه هستند، نقل کرده است، علاوه بر ایشان [[نسائی]] در خصائص، صفحه ۱۸، صدر الحفاظ گنجی [[شافعی]] در کفایه صفحه ۸۹، [[ابن ابی الحدید]] در [[شرح نهج البلاغه]]، جلد ۳، صفحه ۲۵۵، [[جلال الدین سیوطی]] در جمع الجوامع، (به نقل و ترتیب جمع الجوامع) جلد ۶، صفحه ۴۰۶ آن را نقل کرده‌اند.
 
صورت سوم: مؤلف [[کنز العمال]] در جلد ۶، صفحه ۹۱، به نقل از جمع الجوامع [[سیوطی]] نقل کرده است که پیامبر فرمود:
{{متن حدیث|مَنْ بَايَعَنِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ وَلِيَّكُمْ بَعْدِي؟}}
سپس می‌گوید: علی دست خود را بلند کرد و پیامبر با او به این نحو بیعت نمود.
 
صورت چهارم: [[حافظ]]، [[ابن ابی‌حاتم]] و حافظ [[بغوی]] به نقل [[ابن تیمیه]] جلد ۴، صفحه ۸۰ و [[سیره]] [[حلبی]] جلد ۱، صفحه ۳۰۴ از پیامبر نقل می‌کنند که فرمود:
{{متن حدیث|فَمَنْ يُجِيبُنِي إِلَى هَذَا الْأَمْرِ وَ يُؤَازِرُنِي يَكُنْ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي}}. 
سپس می‌گوید: پیامبر سخن خود را سه بار تکرار کرد و جز علی کسی برنخاست. [[پیامبر]] فرمود:
{{متن حدیث|اجْلِسْ فَأَنْتَ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي}}.
 
صورت پنجم: [[سلیم بن قیس هلالی]]، متوفای سال ۹۰ در کتاب خود نقل می‌کند که پیامبر فرمود:
{{متن حدیث|أَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي فَيَنْتَدِبُ أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيَّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي؟}}
پیامبر این جمله را سه بار گفت. علی{{ع}} گفت: من ای [[پیامبر خدا]]. در این موقع پیامبر رو به [[ابوطالب]] کرد و گفت:
{{متن حدیث|اسْمَعِ الْآنَ لِابْنِكَ وَ أَطِعْ فَقَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ مِنْ نَبِيِّهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى}}.
 
صورت ششم: [[ابواسحاق ثعلبی]]، متوفای سال ۴۲۷ در [[تفسیر]] خود (الکشف و البیان) نقل می‌کند که پیامبر فرمود:
{{متن حدیث|مَنْ يُوَاخِينِي وَ يُوَازِرُنِي وَ يَكُونُ وَلِيِّي وَ وَصِيِّي بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ يَقْضِي دَيْنِي؟}}.
این [[حدیث]] را به این صورت، صدر الحفاظ گنجی [[شافعی]]، صفحه ۸۶ نقل کرده است.
 
صورت هفتم: باز ابواسحاق ثعلبی در [[تفسیر الکشف و البیان]]، نقل می‌کند که پیامبر فرمود:
{{متن حدیث|فَأَيُّكُمْ يَقُومُ فَيُبَايِعُنِي عَلَى أَنَّهُ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي دُونَ أَهْلِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ يَكُونُ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>برای آگاهی بیشتر به کتاب شریف الغدیر جلد ۲، صفحه ۲۵۲-۲۵۶ مراجعه شود.</ref>.
با توجه به تمام صورت‌های حدیث، همه متون آن [[گواه]] بر [[امامت]] و [[رهبری امام]] پس از پیامبر، می‌باشند و [[اختلاف]] در متن به خاطر نقل به معنائی است که برخی مرتکب شده‌اند و در عین حال لطمه‌ای به مقصد پیامبر وارد نساخته‌اند. و چون متن نخست، بیش از متون دیگر، در کتاب‌های اصیل [[اسلامی]] نقل شده است، می‌توان گفت: متن صادره از [[پیامبر گرامی]] همان صورت نخست می‌باشد.
 
'''[[پرسش]] دوم''': آیا [[ایمان]] علی{{ع}} در [[دوران کودکی]]، تا چه اندازه [[ارزش]] داشت؟
گاهی گفته می‌شود که ایمان علی{{ع}} فاقد ارزش است در صورتی که ایمان دیگران، در سن بزرگی بوده است.
پاسخ: همگی می‌دانیم روزی که علی{{ع}} به [[پیامبر]] [[ایمان]] آورد، یا به عبارت دیگر ایمان خود را آشکار کرد، روزی بود که پیامبر به او دستور داده بود که برای ۴۵ نفر از [[بنی هاشم]] غذا بپزد، آیا احتمال دارد که پیامبر [[زحمت]] این کار را به یک [[کودک]] نارس [[تفویض]] کند؟
 
[[اسکافی]] در نقض عثمانیه می‌نویسد:
آیا ممکن است، پیامبر [[رنج]] پختن غذای [[جمعیت]] زیادی را بر دوش [[کودکی]] بگذارد؟ و یا به کودک خردسالی [[فرمان]] دهد که آنان را برای [[ضیافت]] [[دعوت]] کند؟ آیا صحیح است پیامبر کودک نابالغی را رازدار [[نبوت]] بداند و دست در دست او بگذارد و او را [[برادر]] و [[وصی]] و [[نماینده]] خود در میان آنان معرفی کند؟
به طور مسلم نه، بلکه باید گفت: علی در آن [[روز]] از نظر [[قدرت جسمی]] و [[رشد فکری]] و [[تفکر]] [[عقلی]] به حدی رسیده بود که برای همه [[کارها]]، [[لیاقت]] و [[شایستگی]] داشت، از این نظر این کودک هیچ‌گاه با [[کودکان]] دیگر انس نگرفت، و در جرگه آنان وارد نشد و به [[بازی]] با آنان نپرداخت، بلکه از لحظه‌ای که دست [[پیمان]] [[خدمت]] و [[فداکاری]] به سوی [[رسول خدا]] دراز کرد، در تصمیم خود [[راسخ]] بوده و همواره گفتار خود را با [[کردار]] خویش توام می‌ساخت و در تمام مراحل [[زندگی]] انیس پیامبر بوده است.
 
سپس می‌گوید: او نه تنها در این مورد، اولین شخص بود که ایمان خود را نسبت به [[رسالت پیامبر]] ابراز داشت، بلکه هنگامی که [[سران قریش]] درخواست نمودند که برای [[صدق گفتار]] خویش و [[گواه]] [[ارتباط با خدا]] [[معجزه]] زیر را بیاورد یعنی دستور دهد که درخت از جای خود کنده شود و برابر آنان بایستد، علی نیز در این لحظه، یگانه فردی بود که ایمان خود را در برابر [[انکار]] دیگران ابراز ساخت<ref>النقض علی العثمانیه، ص۲۵۲؛ ابن ابی الحدید گفتار او را در این زمینه در ج۱۳ ص۲۴۴-۲۴۵ آورده است.</ref>.
در پایان یادآور می‌شویم، در جلسه‌ای که [[مأمون]] برای [[مناظره]] با [[متکلمین]] وقت تشکیل داده بود، درباره [[ایمان]] علی{{ع}} در این سن و سال، بیانی دارد که فشرده آن را می‌آوریم:
او رو کرد به [[رئیس]] متکلمین و سؤال خود را این چنین مطرح کرد:
آیا [[دعوت پیامبر]]، علی را در آن مجلس به [[فرمان خدا]] بوده است، یا از پیش خود؟
هرگز نمی‌توان گفت که [[پیامبر]] بدون [[دستور خدا]] علی را به [[اسلام]] و ایمان [[دعوت]] کرده است. قطعاً باید دومی را برگزید.
آیا احتمال می‌دهید که [[خدا]] به پیامبر دستور بدهد که [[کودکی]] را برای ایمان و پیوستن به [[حزب الهی]] دعوت کند، که ایمان و عدم ایمان او بالسویه و یکسان باشد؟<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۳.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|پیشوائی از نظر اسلام]] ص ۱۶۳.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:IM010595.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[پیشوائی از نظر اسلام (کتاب)|'''پیشوائی از نظر اسلام''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۱

آیه تطهیر

﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱]. بی‌شک تطهیری که خدای متعال در این آیه ذکر می‌کند تطهیر عرفی یا طبی نیست بلکه مراد از آیه شریفه در درجه اول تطهیر از چیزهایی است که خود قرآن آنها را رجس می‌داند که مراد از رجس در قرآن پلیدی‌ها، گناهان اعتقادی، گناهان اخلاقی، گناهان عملی است. خداوند اهل بیت را از این رجس‌ها پاک و منزه نموده است که همان عصمت باشد. پس آیه شریفه دلالت بر عصمت اهل بیت دارد.

حال باید گفت: اهل بیت در این آیه چه کسانی هستند؟ طبق روایات دوست و دشمن، موافق و مخالف، مراد از اهل بیت در شأن نزول این آیه، پیامبر و علی و فاطمه و حسنین هستند. در احادیث اهل تسنن است که پیامبر خدا (ص)، حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) را خواست، عبا روی آنها کشید و گفت: خدایا! اینها اهل بیت منند پلیدی را از آنها دور کن، آن گاه این آیه نازل شد.

روایات زیادی را مفسران و محدثان از طریق اصحاب و نیز از ائمه معصومین (ع) از پیامبر نقل کرده‌اند؛ به عنوان نمونه به دو حدیث زیر توجه فرمایید:

  1. صحیح مسلم از زید بن ارقم نقل کرده است که وی گفت: پیامبر (ص) می‌فرمود: «شما را درباره اهل بیتم سفارش می‌کنم که برای خدا، حق آنان را رعایت کنید. حاضران از زید بن ارقم پرسیدند: اهل بیت پیامبر کیانند؟ آیا همسران آن حضرتند؟ وی گفت: به خدا سوگند! نه، همسر تا مدتی با شوهر خود زندگی می‌کند، اما این پیوند، گسستنی است؛ روزی هم ممکن است، طلاق، بین آنها جدایی افکند و همسر مرد به خانه پدر یا خانواده‌اش باز گردد. اهل بیت پیامبر (ص) در این آیه «تطهیر» کسانی هستند که نسل پیامبرند و آن گروه از خاندان وی که صدقه به آنها حرام است»[۲].
  2. ام سلمه (یکی از همسران پیامبر (ص)) می‌گوید: «آیه تطهیر در خانه من نازل شد و به دنبال آن، پیامبر (ص) یکی به خانه فاطمه فرستاد تا علی و فاطمه و حسن و حسین را به نزد آن حضرت فرا خواند آن گاه فرمود: خدایا! اینها اهل بیت من هستند، گفتم: یا رسول الله! من از اهل بیت شما نیستم؟ فرمود: تو از نیکان اهل من هستی، ولی اینان اهل بیت من هستند»[۳].[۴]

ادله امامت بلافصل امیرالمؤمنین(ع) پس از رسول الله(ص)

عبارتند از:

  1. دلیل‌های نقلی؛
  2. دلیل‌های عقلی.

دلیل‌های نقلی نیز عبارتند از:

  1. آیات قرآن؛
  2. احادیث نبوی.

ادله عقلی نیز عبارتند از دلائل افضلیت حضرت امیر بر سایر اصحاب رسول الله(ص). عصمت نیز که از شروط قطعی امامت است، از دیگر دلیل‌های عقلی است که به آن خواهیم پرداخت و آن را منحصر در علی بن ابی طالب(ع) خواهیم نمود.

آیات

تردیدی نیست که استدلال به آیات بر دلیل‌های دیگر مقدّم است؛ زیرا کلام الله مجید مورد قبول عموم مسلمین است و در آیات قرآن بحث سندی مطرح نمی‌باشد. اما با وجود مقطوع الصدور بودن آیات، به حدیث نیازمندیم؛ زیرا تا شأن نزول آیه مشخص نشود، استدلال تمام نخواهد بود. آیات بسیاری به روشنی - البته به کمک احادیث - بر امامت امیر مؤمنان(ع) دلالت دارد که در ادامه به بررسی برخی از مهم‌ترین آنها می‌پردازیم.

آیه ولایت

خدای تعالی در سوره مائده[۵] می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۶]. این آیه شریفه یکی از ادله امامت حضرت امیر مؤمنان علی(ع) و خلافت بلا فصل ایشان پس از رسول خدا(ص) است.

شأن نزول آیه ولایت: در این باره احادیث فراوانی وارد شده است که پس از ذکر نام راویان و مجامع روایی که به نقل آنها پرداخته‌اند، به بررسی متن احادیث خواهیم پرداخت.[۷].

پانویس

  1. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  2. ابن اثیر جزری، جامع الاصول، ج۱۰، ص۱۰۳؛ ابن حجر، صواعق المحرقه، ص۱۴۸.
  3. حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۲، ص۴۱۶؛ ج۳، ص۱۴۶ و ۱۵۹ و ۷۲؛ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۲، ص۱۲ و ۲۰؛ ج۳، ص۴۱۳؛ ابن طلحه شافعی، مناقب آل الرسول، ص۸؛ ابن کثیر، تفسیر ابو الفداء، ج۳، ص۴۸۳؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۳، ص۴۲۲؛ سیوطی الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۴۷؛ ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۱۰۵-۱۰۶.
  5. به اتفاق شیعه و اهل تسنّن سوره مائده آخرین سوره‌ای است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده و پس از آن سوره‌ای دیگر نازل نشده است؛ ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۸۸، ح۲؛ بحار الأنوار، ج۱۸، ص۲۷۱، ح۳۷؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۸۲، ح۳؛ تفسیر القرطبی، ج۳، ص۶۸؛ التمهید (ابن عبد البر)، ج۱، ص۲۴۶؛ نیل الأوطار، ج۱، ص۲۶ و ج۹، ص۲۰۷؛ فتح الباری، ج۵، ص۳۱۰؛ عمدة القاری، ج۲۱، ص۱۳۱؛ الإستذکار، ج۵، ص۲۹۰ و منابع دیگر.
  6. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  7. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۲۵۲.