ملکوت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «=====ملکوت===== *در آیات متعددی از قرآن کریم برای دلالت بر حصر حاکمیت در ذ...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
 
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
=====[[ملکوت]]=====
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ملکوت در لغت]] - [[ملکوت در قرآن]] - [[ملکوت در حدیث]] - [[ملکوت در نهج البلاغه]] - [[ملکوت در کلام اسلامی]] | [[ملکوت در اخلاق اسلامی]] | پرسش مرتبط  = ملکوت (پرسش)}}
*در [[آیات]] متعددی از [[قرآن کریم]] برای دلالت بر حصر حاکمیت در [[ذات خدای متعال]] از واژۀ "مَلَکوت" استفاده شده است.
 
*"مَلَکوت" در زبان [[عرب]] به معنای [[مبالغه]] در "[[مُلک]]" است و [[مُلک]] و [[سلطنت]] بزرگ و [[عظیم]] را [[ملکوت]] می‌گویند.
== واژه‌شناسی لغوی ==
*[[فیروزآبادی]] در کتاب قاموس چنین می‌گوید: "[[ملکوت]] بر وزن رهبوت به معنای [[عزت]] و [[سلطنت]] است"<ref>{{عربی|والملكوت كرَهبوت...: العزّ والسلطان}}؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژۀ «ملک».</ref>.
* در [[آیات]] متعددی از [[قرآن کریم]] برای دلالت بر [[حصر حاکمیت]] در [[ذات خدای متعال]] از واژۀ "مَلَکوت" استفاده شده است.
*[[ابن منظور]] در لسان العرب می‌گوید: "و [[ملکوت]] از ریشۀ [[مُلک]] است مانند رهبوت که از ریشۀ [[رهبت]] است، به معنای [[پادشاهی]] و [[عزت]] است"<ref>{{عربی|و المَلَكوت من المُلْك كالرَّهَبُوتِ من الرَّهْبَة... و هو المُلْك و العِزُّ}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۴۹۱.</ref>.
*"مَلَکوت" در زبان [[عرب]] به معنای [[مبالغه]] در "[[مُلک]]" است و [[مُلک]] و [[سلطنت]] بزرگ و [[عظیم]] را ملکوت می‌گویند.
*[[راغب اصفهانی]] در المفردات می‌گوید: "و [[ملکوت]] مختص به [[پادشاهی]] [[خداوند تعالی]] است، و مصدر مَلَک است که تاء بر آن داخل شده است مانند رحموت و رهبوت"<ref>{{عربی|والملكوت مختص بملك الله تعالی وهو مصدر مَلَك أُدخلت فيه التاء نحو رحموت ورهبوت}}؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص۷۷۵.</ref>.
* [[فیروزآبادی]] در کتاب قاموس چنین می‌گوید: "ملکوت بر وزن رهبوت به معنای [[عزت]] و [[سلطنت]] است"<ref>{{عربی|والملكوت كرَهبوت... : العزّ والسلطان}}؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژۀ «ملک».</ref>.
*[[طریحی]] در مجمع البحرین می‌گوید: "و [[ملکوت]] مانند [[برهوت]]: به معنای [[عزت]] و [[پادشاهی]] و [[سلطنت]] است، و گفته می‌شود: [[جبروت]] [[برتر]] از [[ملکوت]] است، همانگونه که [[ملکوت]] [[برتر]] از [[مُلک]] است و واو و تاء در آن زائد است، و گفته می‌شود [[ملکوت]] [[عراق]] از آنِ اوست، یعنی [[سلطنت]] بر آن.<ref>{{عربی|والملكوت كبرهوت: العزّة والسلطان والمملكه، ويقال: الجبروت فوق الملكوت، كما أن الملكوت فوق المُلك، والواو والتاء فيه زائدتان، وله ملكوت العراق أي: ملكها}}؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۲۹۰.</ref>.
* [[ابن منظور]] در لسان العرب می‌گوید: "و ملکوت از ریشۀ [[مُلک]] است مانند رهبوت که از ریشۀ [[رهبت]] است، به معنای [[پادشاهی]] و [[عزت]] است"<ref>{{عربی|و المَلَكوت من المُلْك كالرَّهَبُوتِ من الرَّهْبَة... و هو المُلْك و العِزُّ}}؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۴۹۱.</ref>.
*بنابر آنچه در کلمات لغویان در بالا آمد، ملاحظه می‌شود [[ملکوت]] به همان معنای [[مُلک]] و [[سلطنت]] است، لکن بنابر قاعدۀ {{عربی|زيادة اللفظ دليل علی زيادة المعنی}}، یا: {{عربی|كثرة المباني تدل علی كثرة المعاني}} افزودن واو و تاء بر لفظ "[[مُلک]]" برای دلالت بر [[مبالغه]] در معنای [[سلطنت]] و [[ملک]] است و لذا واژۀ "[[ملکوت]]" مخصوص [[سلطنت]] و [[مُلک]] [[الهی]] است که از نظر کیف و کم، [[برتر]] و عظیمتر و فراتر از سلطنت‌های ادعایی بشری است.
* [[راغب اصفهانی]] در المفردات می‌گوید: "و ملکوت مختص به [[پادشاهی]] [[خداوند تعالی]] است، و مصدر مَلَک است که تاء بر آن داخل شده است مانند رحموت و رهبوت"<ref>{{عربی|والملكوت مختص بملك الله تعالی وهو مصدر مَلَك أُدخلت فيه التاء نحو رحموت ورهبوت}}؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص۷۷۵.</ref>.
*در [[قرآن کریم]]، [[آیات]] متعدّدی با به کارگیری واژۀ "[[ملکوت]]" بر حصر حاکمیت در [[ذات اقدس]] حق تعالی دلالت دارند، از جمله:
* [[طریحی]] در مجمع البحرین می‌گوید: "و ملکوت مانند [[برهوت]]: به معنای [[عزت]] و [[پادشاهی]] و [[سلطنت]] است، و گفته می‌شود: [[جبروت]] [[برتر]] از ملکوت است، همانگونه که ملکوت [[برتر]] از [[مُلک]] است و واو و تاء در آن زائد است، و گفته می‌شود ملکوت [[عراق]] از آنِ اوست، یعنی [[سلطنت]] بر آن.<ref>{{عربی|والملكوت كبرهوت: العزّة والسلطان والمملكه، ويقال: الجبروت فوق الملكوت، كما أن الملكوت فوق المُلك، والواو والتاء فيه زائدتان، وله ملكوت العراق أي: ملكها}}؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۲۹۰.</ref>.
*'''آیۀ اول:''' {{متن قرآن|أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ * إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا کسى که آسمان‌ها و زمین را آفریده، قادر نیست همانند آنان را بیافریند؟! آرى (مى‌تواند)، و او آفریدگار آگاه است * فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى‌گوید: "باش!"، آن نیز بى‌درنگ موجود مى‌شود * پس منزّه است خداوندى که سلطنت و پادشاهی همه چیز در دست اوست؛ و به سوى او بازگردانده مى‌شوید» سوره یس، آیه ۸۱-۸۳.</ref>.
* بنابر آنچه در کلمات لغویان در بالا آمد، ملاحظه می‌شود ملکوت به همان معنای [[مُلک]] و [[سلطنت]] است، لکن بنابر قاعدۀ {{عربی|زيادة اللفظ دليل علی زيادة المعنی}}، یا: {{عربی|كثرة المباني تدل علی كثرة المعاني}} افزودن واو و تاء بر لفظ "[[مُلک]]" برای دلالت بر [[مبالغه]] در معنای [[سلطنت]] و [[ملک]] است و لذا واژۀ "ملکوت" مخصوص [[سلطنت]] و [[مُلک]] [[الهی]] است که از نظر کیف و کم، [[برتر]] و عظیمتر و فراتر از سلطنت‌های ادعایی بشری است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۲۱۰-۲۱۷.</ref>.
*در این [[آیات]] پس از تأکید بر [[خالقیت]] [[خدای متعال]] و اشاره به امر خلقی [[خداوند]]، به امر تدبیری او اشاره شده و با جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} [[سلطنت]] و [[حاکمیت]] بر تمام [[جهان هستی]] - از جمله [[جامعۀ بشر]] - مخصوص [[خداوند]] دانسته شده است.
 
*جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} از چند جهت دلالت بر [[حصر]] [[مُلک]] و [[حاکمیت]] در [[ذات اقدس]] [[حق]] دارد:
== ملکوت در [[قرآن]] ==
#اضافۀ {{متن قرآن|مَلَكُوتُ}} به {{متن قرآن|كُلِّ شَيْءٍ}} به معنای آن است که [[سلطنت]] و [[ملک]] [[خدای متعال]]، همه چیز را فراگرفته است. بنابراین همۀ موجودات، زیر چتر [[حاکمیت]] اویند و هیچ چیزی وجود ندارد، مگر آنکه محکوم [[مُلک]] و [[سلطنت]] [[الهی]] است. بنابراین، [[حاکم]] و سلطانی در کنار [[خدا]] وجود ندارد.
* در [[قرآن کریم]]، [[آیات]] متعدّدی با به‌کارگیری واژۀ "ملکوت" بر [[حصر حاکمیت]] در [[ذات اقدس]] [[حق تعالی]] دلالت دارند، از جمله:
#تقدیم {{متن قرآن|بِيَدِهِ}} بر {{متن قرآن|مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} دلالت بر [[حصر]] [[ملکوت]]، یعنی [[مُلک]] و [[سلطنت]] در [[خدای متعال]] دارد؛ زیرا جار و مجرور مقدّم بر متعلّق، دلالت بر [[حصر]] دارد.
* '''آیۀ اول:''' {{متن قرآن|أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ * إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا کسى که آسمان‌ها و زمین را آفریده، قادر نیست همانند آنان را بیافریند؟! آرى (مى‌تواند)، و او آفریدگار آگاه است * فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى‌گوید: "باش!"، آن نیز بى‌درنگ موجود مى‌شود * پس منزّه است خداوندى که سلطنت و پادشاهی همه چیز در دست اوست؛ و به سوى او بازگردانده مى‌شوید» سوره یس، آیه ۸۱-۸۳.</ref>.
#جملۀ {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي}} که [[خدا]] را منزّه می‌دارد، این [[تنزیه]] را [[وصف]] خدایی قرار می‌دهد که او را با جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} معرفی می‌کند، [[تنزیه]] چنین خدایی متضمن [[تنزیه]] او از شریک در همین [[وصف]]، یعنی [[وصف]] {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} است.
* در این [[آیات]] پس از تأکید بر [[خالقیت]] [[خدای متعال]] و اشاره به امر خلقی [[خداوند]]، به امر تدبیری او اشاره شده و با جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} [[سلطنت]] و [[حاکمیت]] بر تمام [[جهان هستی]] - از جمله [[جامعۀ بشر]] - مخصوص [[خداوند]] دانسته شده است.
#جملۀ {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} در ذیل [[آیه]] بر [[مرجعیت]] [[ذات اقدس متعال]] برای همۀ [[بندگان]] و [[حصر]] این [[مرجعیت]] در [[ذات اقدس]] حق تعالی دلالت دارد، و موجب دلالت سیاقی [[آیه]] بر [[حصر]] [[ملکوت]] و [[مُلک]] و [[سلطنت]] در [[ذات اقدس]] حق تعالی است.
* جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} از چند جهت دلالت بر [[حصر]] [[مُلک]] و [[حاکمیت]] در [[ذات اقدس]] [[حق]] دارد:
*'''آیۀ دوم:''' آیۀ دیگری که با استفاده از واژۀ "[[ملکوت]]"، حصر حاکمیت و [[سلطنت]] را در [[ذات اقدس]] حق تعالی می‌رساند آیۀ هشتاد و هشتم از [[سورۀ مؤمنون]] است: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: "چه کسى پادشاهی و حاکمیت همۀ موجودات را در دست دارد، و اوست که پناه مى‌دهد، و کسی را از او پناهی نیست اگر مى‌دانید؟!"» سوره مؤمنون، آیه ۸۸.</ref>.
# اضافۀ {{متن قرآن|مَلَكُوتُ}} به {{متن قرآن|كُلِّ شَيْءٍ}} به معنای آن است که [[سلطنت]] و [[ملک]] [[خدای متعال]]، همه چیز را فراگرفته است. بنابراین همۀ موجودات، زیر چتر [[حاکمیت]] اویند و هیچ چیزی وجود ندارد، مگر آنکه محکوم [[مُلک]] و [[سلطنت]] [[الهی]] است. بنابراین، [[حاکم]] و سلطانی در کنار [[خدا]] وجود ندارد.
*مضمون این [[آیه]]، مشابه مضمون آیۀ قبل است و دلالت بر [[حصر]] [[ملکوت]] همۀ اشیاء - یعنی [[سلطنت]] و [[مُلک]] بر همۀ موجودات از جمله [[جامعۀ بشری]] - در [[خدای متعال]] دارد.
# تقدیم {{متن قرآن|بِيَدِهِ}} بر {{متن قرآن|مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} دلالت بر [[حصر]] ملکوت، یعنی [[مُلک]] و [[سلطنت]] در [[خدای متعال]] دارد؛ زیرا جار و مجرور مقدّم بر متعلّق، دلالت بر [[حصر]] دارد.
*این [[آیه]] در [[سیاق آیات]] دیگری قرار دارد که توجه به [[آیات]] قبل و بعد آن دلالتش را بر حصر حاکمیت در [[ذات اقدس]] حق تعالی روشن‌تر می‌کند: {{متن قرآن|قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ * قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ * قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ * بَلْ أَتَيْنَاهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«بگو: "زمین و کسانى که در آن هستند از آن کیست، اگر شما مى‌دانید؟!" * بزودى مى‌گویند: "(همه) از آنِ خداست" بگو: "آیا متذکّر نمى‌شوید؟!" * بگو: "چه کسى پروردگار آسمان‌هاى هفت‌گانه، و پروردگار عرش عظیم است؟" * بزودى خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "آیا تقوا پیشه نمى‌کنید (و دست از شرک بر نمى‌دارید)؟!" * بگو: "چه کسى حاکمیت همه موجودات را در دست دارد، و تنها پناه دهنده است و کسی را از او پناهی نیست، اگر می‌دانید!" * خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "پس چرا چنین در فسون و گزاف افتاده‌اید؟!" * (چنین نیست) بلکه ما حق را براى آنها آوردیم؛ و به یقین آنها دروغ‌گو هستند * خدا هرگز فرزندى اختیار نکرده؛ و خداى دیگرى با او نیست؛ که اگر چنین مى‌شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تحت تدبیر خود مى‌برد و بعضى از آنان بر بعضى دیگر برترى مى‌جست (و جهان هستى به تباهى کشیده مى‌شد)؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف مى‌کنند! * او داناى نهان و آشکار است؛ پس برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‌دهند!» سوره مؤمنون، آیه ۸۴-۹۲.</ref>.
# جملۀ {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي}} که [[خدا]] را منزّه می‌دارد، این [[تنزیه]] را وصف خدایی قرار می‌دهد که او را با جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} معرفی می‌کند، [[تنزیه]] چنین خدایی متضمن [[تنزیه]] او از شریک در همین وصف، یعنی وصف {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} است.
*ظاهراً خطاب در این [[آیات]] به [[منافقان]] است؛ یعنی کسانی که به زبان، اظهار [[اطاعت]] و [[پذیرش]] [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] می‌نمایند، لکن در [[باطن]] و خفا از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] [[سرپیچی]] نموده و بر ضدّ [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] [[توطئه]] می‌کنند.
# جملۀ {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} در ذیل [[آیه]] بر [[مرجعیت]] [[ذات اقدس متعال]] برای همۀ [[بندگان]] و [[حصر]] این [[مرجعیت]] در [[ذات اقدس]] حق تعالی دلالت دارد، و موجب دلالت سیاقی [[آیه]] بر [[حصر]] ملکوت و [[مُلک]] و [[سلطنت]] در [[ذات اقدس]] حق تعالی است.
*هنگامی که از اینان پرسیده می‌شود: [[حاکم]] و آمر و [[مَلِک]] و [[سلطان]] شما کیست؟ در پاسخ، بی‌درنگ می‌گویند: خداست. لکن در عمل به آنچه با زبان می‌گویند پایبند نیستند؛ زیرا در [[باطن]] و پشت پرده به [[حاکمیت]] حاکمی غیر [[خدا]] [[دل]] بسته‌اند و از [[فرمان]] [[فرمانروایی]] غیر [[خدا]] [[فرمان]] می‌برند، لهذا به آنان گفته می‌شود: {{متن قرآن|أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؟}}، {{متن قرآن|أَفَلَا تَتَّقُونَ؟}}.
* '''آیۀ دوم:''' آیۀ دیگری که با استفاده از واژۀ "ملکوت"، [[حصر حاکمیت]] و [[سلطنت]] را در [[ذات اقدس]] [[حق تعالی]] می‌رساند آیۀ هشتاد و هشتم از [[سورۀ مؤمنون]] است: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: "چه کسى پادشاهی و حاکمیت همۀ موجودات را در دست دارد، و اوست که پناه مى‌دهد، و کسی را از او پناهی نیست اگر مى‌دانید؟!"» سوره مؤمنون، آیه ۸۸.</ref>.
*مشکل عمدۀ همه [[ادیان]] و به ویژه [[اسلام]]، این دسته از مردمی بوده است که با زبان و در ظاهر خود را [[موحّد]] و [[مؤمن]] معرفی می‌کرده‌اند، لکن در [[باطن]] و در مرحلۀ عمل، [[مشرک]] بوده‌اند و [[حاکم]] و [[فرمانروایی]] به جز [[خدا]] پذیرفته و از [[فرمان]] او [[تبعیت]] می‌کرده‌اند، و لذا در [[آیات قرآنی]] بر [[توحید عملی]] یا [[توحید]] در [[طاعت]] [[الهی]] تأکید فراوانی شده است و در [[قرآن کریم]] [[دروغ]] همین دسته [[دروغ بزرگ]] به شمار آمده و از آنان به [[منافق]] تعبیر شده است. لهذا در آیۀ اخیر از این افراد با [[وصف]] [[دروغگویی]] یاد شده است: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}؛ یعنی در ادعایی که می‌کنند، آنگاه که خود را [[مطیع]] و پیرو [[خدا]] و [[رسول خدا]] می‌شمارند، [[دروغ]] می‌گویند. در [[سورۀ منافقون]] نیز به همین مطلب اشاره شده است: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«هنگامى که منافقان نزد تو آیند مى‌گویند: "ما شهادت مى‌دهیم که به یقین تو پیامبر خدا هستى!" خداوند مى‌داند که تو پیامبر او هستى، ولى خداوند شهادت مى‌دهد که منافقان دروغگو هستند (زیرا آنچه را به زبان می‌گویند در دل انکار می‌کنند)» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>.
* مضمون این [[آیه]]، مشابه مضمون آیۀ قبل است و دلالت بر [[حصر]] ملکوت همۀ اشیاء - یعنی [[سلطنت]] و [[مُلک]] بر همۀ موجودات از جمله [[جامعۀ بشری]] - در [[خدای متعال]] دارد.
*در همین راستا در [[آیات]] یاد شدۀ فوق تأکید بر [[توحید]] [[اطاعت]] به عمل آمده، و در آیۀ اخیر از دسته [[آیات]] مذکور در بالا، با جملۀ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ}} با تأکید فراوان، هرگونه شریک در [[حاکمیت]] و [[سلطنت]] برای [[خدا]] [[نفی]] گردیده است، و به أدّله [[عقلی]] - إنّی - متعدّد کاشف از [[وحدت]] [[حاکمیت]] و [[سلطنت]] [[الهی]]، اشاره شده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۲۱۰-۲۱۷.</ref>.
* این [[آیه]] در [[سیاق آیات]] دیگری قرار دارد که توجه به [[آیات]] قبل و بعد آن دلالتش را بر [[حصر حاکمیت]] در [[ذات اقدس]] [[حق تعالی]] روشن‌تر می‌کند: {{متن قرآن|قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ * قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ * قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ * بَلْ أَتَيْنَاهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«بگو: "زمین و کسانى که در آن هستند از آن کیست، اگر شما مى‌دانید؟!" * بزودى مى‌گویند: "(همه) از آنِ خداست" بگو: "آیا متذکّر نمى‌شوید؟!" * بگو: "چه کسى پروردگار آسمان‌هاى هفت‌گانه، و پروردگار عرش عظیم است؟" * بزودى خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "آیا تقوا پیشه نمى‌کنید (و دست از شرک بر نمى‌دارید)؟!" * بگو: "چه کسى حاکمیت همه موجودات را در دست دارد، و تنها پناه دهنده است و کسی را از او پناهی نیست، اگر می‌دانید!" * خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "پس چرا چنین در فسون و گزاف افتاده‌اید؟!" * (چنین نیست) بلکه ما حق را براى آنها آوردیم؛ و به یقین آنها دروغ‌گو هستند * خدا هرگز فرزندى اختیار نکرده؛ و خداى دیگرى با او نیست؛ که اگر چنین مى‌شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تحت تدبیر خود مى‌برد و بعضى از آنان بر بعضى دیگر برترى مى‌جست (و جهان هستى به تباهى کشیده مى‌شد)؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف مى‌کنند! * او داناى نهان و آشکار است؛ پس برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‌دهند!» سوره مؤمنون، آیه ۸۴-۹۲.</ref>.
* ظاهراً خطاب در این [[آیات]] به [[منافقان]] است؛ یعنی کسانی که به زبان، اظهار [[اطاعت]] و [[پذیرش]] [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] می‌نمایند، لکن در [[باطن]] و خفا از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] [[سرپیچی]] نموده و بر ضدّ [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] [[توطئه]] می‌کنند.
* هنگامی که از اینان پرسیده می‌شود: [[حاکم]] و آمر و [[مَلِک]] و [[سلطان]] شما کیست؟ در پاسخ، بی‌درنگ می‌گویند: خداست. لکن در عمل به آنچه با زبان می‌گویند پایبند نیستند؛ زیرا در [[باطن]] و پشت پرده به [[حاکمیت]] حاکمی غیر [[خدا]] [[دل]] بسته‌اند و از [[فرمان]] [[فرمانروایی]] غیر [[خدا]] [[فرمان]] می‌برند، لهذا به آنان گفته می‌شود: {{متن قرآن|أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}؟، {{متن قرآن|أَفَلَا تَتَّقُونَ}}؟.
* مشکل عمدۀ همه [[ادیان]] و به ویژه [[اسلام]]، این دسته از مردمی بوده است که با زبان و در ظاهر خود را [[موحّد]] و [[مؤمن]] معرفی می‌کرده‌اند، لکن در [[باطن]] و در مرحلۀ عمل، [[مشرک]] بوده‌اند و [[حاکم]] و [[فرمانروایی]] به جز [[خدا]] پذیرفته و از [[فرمان]] او [[تبعیت]] می‌کرده‌اند، و لذا در [[آیات قرآنی]] بر [[توحید عملی]] یا [[توحید]] در [[طاعت]] [[الهی]] تأکید فراوانی شده است و در [[قرآن کریم]] [[دروغ]] همین دسته [[دروغ بزرگ]] به شمار آمده و از آنان به [[منافق]] تعبیر شده است. لهذا در آیۀ اخیر از این افراد با وصف [[دروغگویی]] یاد شده است: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}؛ یعنی در ادعایی که می‌کنند، آنگاه که خود را [[مطیع]] و پیرو [[خدا]] و [[رسول خدا]] می‌شمارند، [[دروغ]] می‌گویند. در [[سورۀ منافقون]] نیز به همین مطلب اشاره شده است: {{متن قرآن|إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«هنگامى که منافقان نزد تو آیند مى‌گویند: "ما شهادت مى‌دهیم که به یقین تو پیامبر خدا هستى!" خداوند مى‌داند که تو پیامبر او هستى، ولى خداوند شهادت مى‌دهد که منافقان دروغگو هستند (زیرا آنچه را به زبان می‌گویند در دل انکار می‌کنند)» سوره منافقون، آیه ۱.</ref>.
* در همین راستا در [[آیات]] یاد شدۀ فوق تأکید بر [[توحید]] [[اطاعت]] به عمل آمده، و در آیۀ اخیر از دسته [[آیات]] مذکور در بالا، با جملۀ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ}} با تأکید فراوان، هرگونه [[شریک]] در [[حاکمیت]] و [[سلطنت]] برای [[خدا]] [[نفی]] گردیده است، و به أدّله [[عقلی]] - إنّی - متعدّد کاشف از [[وحدت]] [[حاکمیت]] و [[سلطنت]] [[الهی]]، اشاره شده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۲۱۰-۲۱۷.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
* [[پرونده:11123.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|'''فقه نظام سیاسی اسلام ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:ملکوت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۵۳

واژه‌شناسی لغوی

ملکوت در قرآن

  • در قرآن کریم، آیات متعدّدی با به‌کارگیری واژۀ "ملکوت" بر حصر حاکمیت در ذات اقدس حق تعالی دلالت دارند، از جمله:
  • آیۀ اول: أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ * إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۶].
  • در این آیات پس از تأکید بر خالقیت خدای متعال و اشاره به امر خلقی خداوند، به امر تدبیری او اشاره شده و با جملۀ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ سلطنت و حاکمیت بر تمام جهان هستی - از جمله جامعۀ بشر - مخصوص خداوند دانسته شده است.
  • جملۀ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ از چند جهت دلالت بر حصر مُلک و حاکمیت در ذات اقدس حق دارد:
  1. اضافۀ مَلَكُوتُ به كُلِّ شَيْءٍ به معنای آن است که سلطنت و ملک خدای متعال، همه چیز را فراگرفته است. بنابراین همۀ موجودات، زیر چتر حاکمیت اویند و هیچ چیزی وجود ندارد، مگر آنکه محکوم مُلک و سلطنت الهی است. بنابراین، حاکم و سلطانی در کنار خدا وجود ندارد.
  2. تقدیم بِيَدِهِ بر مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ دلالت بر حصر ملکوت، یعنی مُلک و سلطنت در خدای متعال دارد؛ زیرا جار و مجرور مقدّم بر متعلّق، دلالت بر حصر دارد.
  3. جملۀ سُبْحَانَ الَّذِي که خدا را منزّه می‌دارد، این تنزیه را وصف خدایی قرار می‌دهد که او را با جملۀ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ معرفی می‌کند، تنزیه چنین خدایی متضمن تنزیه او از شریک در همین وصف، یعنی وصف بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ است.
  4. جملۀ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ در ذیل آیه بر مرجعیت ذات اقدس متعال برای همۀ بندگان و حصر این مرجعیت در ذات اقدس حق تعالی دلالت دارد، و موجب دلالت سیاقی آیه بر حصر ملکوت و مُلک و سلطنت در ذات اقدس حق تعالی است.
  • آیۀ دوم: آیۀ دیگری که با استفاده از واژۀ "ملکوت"، حصر حاکمیت و سلطنت را در ذات اقدس حق تعالی می‌رساند آیۀ هشتاد و هشتم از سورۀ مؤمنون است: قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۷].
  • مضمون این آیه، مشابه مضمون آیۀ قبل است و دلالت بر حصر ملکوت همۀ اشیاء - یعنی سلطنت و مُلک بر همۀ موجودات از جمله جامعۀ بشری - در خدای متعال دارد.
  • این آیه در سیاق آیات دیگری قرار دارد که توجه به آیات قبل و بعد آن دلالتش را بر حصر حاکمیت در ذات اقدس حق تعالی روشن‌تر می‌کند: قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ * قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ * قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ * بَلْ أَتَيْنَاهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۸].
  • ظاهراً خطاب در این آیات به منافقان است؛ یعنی کسانی که به زبان، اظهار اطاعت و پذیرش حاکمیت خدا و رسول می‌نمایند، لکن در باطن و خفا از دستورات خدا و رسول سرپیچی نموده و بر ضدّ حاکمیت خدا و رسول توطئه می‌کنند.
  • هنگامی که از اینان پرسیده می‌شود: حاکم و آمر و مَلِک و سلطان شما کیست؟ در پاسخ، بی‌درنگ می‌گویند: خداست. لکن در عمل به آنچه با زبان می‌گویند پایبند نیستند؛ زیرا در باطن و پشت پرده به حاکمیت حاکمی غیر خدا دل بسته‌اند و از فرمان فرمانروایی غیر خدا فرمان می‌برند، لهذا به آنان گفته می‌شود: أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؟، أَفَلَا تَتَّقُونَ؟.
  • مشکل عمدۀ همه ادیان و به ویژه اسلام، این دسته از مردمی بوده است که با زبان و در ظاهر خود را موحّد و مؤمن معرفی می‌کرده‌اند، لکن در باطن و در مرحلۀ عمل، مشرک بوده‌اند و حاکم و فرمانروایی به جز خدا پذیرفته و از فرمان او تبعیت می‌کرده‌اند، و لذا در آیات قرآنی بر توحید عملی یا توحید در طاعت الهی تأکید فراوانی شده است و در قرآن کریم دروغ همین دسته دروغ بزرگ به شمار آمده و از آنان به منافق تعبیر شده است. لهذا در آیۀ اخیر از این افراد با وصف دروغگویی یاد شده است: وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ؛ یعنی در ادعایی که می‌کنند، آنگاه که خود را مطیع و پیرو خدا و رسول خدا می‌شمارند، دروغ می‌گویند. در سورۀ منافقون نیز به همین مطلب اشاره شده است: إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۹].
  • در همین راستا در آیات یاد شدۀ فوق تأکید بر توحید اطاعت به عمل آمده، و در آیۀ اخیر از دسته آیات مذکور در بالا، با جملۀ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ با تأکید فراوان، هرگونه شریک در حاکمیت و سلطنت برای خدا نفی گردیده است، و به أدّله عقلی - إنّی - متعدّد کاشف از وحدت حاکمیت و سلطنت الهی، اشاره شده است[۱۰].

منابع

پانویس

  1. والملكوت كرَهبوت... : العزّ والسلطان؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژۀ «ملک».
  2. و المَلَكوت من المُلْك كالرَّهَبُوتِ من الرَّهْبَة... و هو المُلْك و العِزُّ؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۴۹۱.
  3. والملكوت مختص بملك الله تعالی وهو مصدر مَلَك أُدخلت فيه التاء نحو رحموت ورهبوت؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص۷۷۵.
  4. والملكوت كبرهوت: العزّة والسلطان والمملكه، ويقال: الجبروت فوق الملكوت، كما أن الملكوت فوق المُلك، والواو والتاء فيه زائدتان، وله ملكوت العراق أي: ملكها؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۲۹۰.
  5. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص:۲۱۰-۲۱۷.
  6. «آیا کسى که آسمان‌ها و زمین را آفریده، قادر نیست همانند آنان را بیافریند؟! آرى (مى‌تواند)، و او آفریدگار آگاه است * فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى‌گوید: "باش!"، آن نیز بى‌درنگ موجود مى‌شود * پس منزّه است خداوندى که سلطنت و پادشاهی همه چیز در دست اوست؛ و به سوى او بازگردانده مى‌شوید» سوره یس، آیه ۸۱-۸۳.
  7. «بگو: "چه کسى پادشاهی و حاکمیت همۀ موجودات را در دست دارد، و اوست که پناه مى‌دهد، و کسی را از او پناهی نیست اگر مى‌دانید؟!"» سوره مؤمنون، آیه ۸۸.
  8. «بگو: "زمین و کسانى که در آن هستند از آن کیست، اگر شما مى‌دانید؟!" * بزودى مى‌گویند: "(همه) از آنِ خداست" بگو: "آیا متذکّر نمى‌شوید؟!" * بگو: "چه کسى پروردگار آسمان‌هاى هفت‌گانه، و پروردگار عرش عظیم است؟" * بزودى خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "آیا تقوا پیشه نمى‌کنید (و دست از شرک بر نمى‌دارید)؟!" * بگو: "چه کسى حاکمیت همه موجودات را در دست دارد، و تنها پناه دهنده است و کسی را از او پناهی نیست، اگر می‌دانید!" * خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "پس چرا چنین در فسون و گزاف افتاده‌اید؟!" * (چنین نیست) بلکه ما حق را براى آنها آوردیم؛ و به یقین آنها دروغ‌گو هستند * خدا هرگز فرزندى اختیار نکرده؛ و خداى دیگرى با او نیست؛ که اگر چنین مى‌شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تحت تدبیر خود مى‌برد و بعضى از آنان بر بعضى دیگر برترى مى‌جست (و جهان هستى به تباهى کشیده مى‌شد)؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف مى‌کنند! * او داناى نهان و آشکار است؛ پس برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‌دهند!» سوره مؤمنون، آیه ۸۴-۹۲.
  9. «هنگامى که منافقان نزد تو آیند مى‌گویند: "ما شهادت مى‌دهیم که به یقین تو پیامبر خدا هستى!" خداوند مى‌داند که تو پیامبر او هستى، ولى خداوند شهادت مى‌دهد که منافقان دروغگو هستند (زیرا آنچه را به زبان می‌گویند در دل انکار می‌کنند)» سوره منافقون، آیه ۱.
  10. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص:۲۱۰-۲۱۷.