حجت در حدیث: تفاوت میان نسخهها
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = حجت | |||
| عنوان مدخل = حجت | |||
| مداخل مرتبط = [[حجت در قرآن]] - [[حجت در حدیث]] - [[حجت در معارف مهدویت]] - [[حجت در معارف دعا و زیارات]] - [[حجت در معارف و سیره سجادی]] - [[حجت الهی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==معناشناسی | == معناشناسی == | ||
حجّت در لغت بهمعنای دلیل و برهان است و علّت نامگذاری آن به حجّت، این است که از ریشه "حجّ" بهمعنای قصد گرفته شده و دلیلی است که با آن مدّعا اثبات میشود و | حجّت در لغت بهمعنای دلیل و برهان است و علّت نامگذاری آن به حجّت، این است که از ریشه "حجّ" بهمعنای قصد گرفته شده و دلیلی است که با آن مدّعا اثبات میشود و حریف را قانع یا دفع میکنند<ref> لسانالعرب، ج۳، ص۵۲، تاجالعروس، ج۳، ص۳۱۴، حجج.</ref>، یا به واسطه دلیل، اثبات مدّعا قصد میشود<ref> تفسیر آسان، ج۵، ص۱۱۶.</ref> یا آنکه دلیل، قصد اثبات مدّعا را دارد<ref> منهج الصادقین، ج۳، ص۴۶۵.</ref>. براساس نقل برخی، حجّت، چیزی است که بر صحّت ادّعا دلالت میکند<ref> التعریفات، ص۱۱۲؛ التحریروالتنویر، ج۸، ص۱۵۱.</ref>. در مجموع حجت دلیل و برهانی است که با آن مدّعا اثبات میشود و آورنده آن بر شخص دیگر [[احتجاج]] و [[استدلال]] میکند. به اینکه حرفی [[بیان]] شود تا [[مردم]] در [[جهل]] نمانند و [[تکلیف]] خود را بدانند، "[[اتمام حجّت]]" گفته میشود<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۲، ص ۲۰۴ ـ ۲۱۵؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۸۲؛ [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۱-۲۲۳؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۶۸.</ref>. | ||
حجّت در اصطلاح منطق، تصدیقات معلومی است که باعث رسیدن به شناخت مجهول میشود<ref> الاشارات والتنبیهات، ج۱، ص۲۶؛ المنطق، ص۲۳۲؛ شرحالمنظومه، ج۱، ص۵۷ـ۶۰.</ref> و بر سه قسم است: قیاس، استقرا و تمثیل و در اصطلاح اصول فقه، دلیلی است که واسطه اثبات احکام شرعی برای متعلّق خود باشد<ref> فرائدالاصول، ج۱، ص۵۱؛ اصولالفقه، ج۲، ص۱۲.</ref>.<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref> و در اصطلاح [[قرآنی]] هر آن چیزی است که از سوی [[خداوند]]، معیار و [[میزان]] درستی حرفها و عملها قرار داده شده تا [[مردم]] به آن [[رجوع]] کنند و از آن [[تبعیت]] نمایند. [[عقل]] و [[وحی]] و [[قرآن]] و [[پیغمبر]] و [[امام]]، همه از حجتهای الهیاند. [[عقل]]، [[حجّت]] [[باطنی]] است و [[پیامبران]] و [[امامان]]، [[حجّت]] | حجّت در اصطلاح منطق، تصدیقات معلومی است که باعث رسیدن به شناخت مجهول میشود<ref> الاشارات والتنبیهات، ج۱، ص۲۶؛ المنطق، ص۲۳۲؛ شرحالمنظومه، ج۱، ص۵۷ـ۶۰.</ref> و بر سه قسم است: قیاس، استقرا و تمثیل و در اصطلاح اصول فقه، دلیلی است که واسطه اثبات احکام شرعی برای متعلّق خود باشد<ref> فرائدالاصول، ج۱، ص۵۱؛ اصولالفقه، ج۲، ص۱۲.</ref>.<ref>[[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.</ref> و در اصطلاح [[قرآنی]] هر آن چیزی است که از سوی [[خداوند]]، معیار و [[میزان]] درستی حرفها و عملها قرار داده شده تا [[مردم]] به آن [[رجوع]] کنند و از آن [[تبعیت]] نمایند. [[عقل]] و [[وحی]] و [[قرآن]] و [[پیغمبر]] و [[امام]]، همه از حجتهای الهیاند. [[عقل]]، [[حجّت]] [[باطنی]] است و [[پیامبران]] و [[امامان]]، [[حجّت]] آشکار <ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۸۲.</ref>. | ||
باید توجه داشت در ادبیات گفتاری و نوشتاری [[شیعه]]، حجت دو مفهوم وصفی همسنگ دارد: | باید توجه داشت در ادبیات گفتاری و نوشتاری [[شیعه]]، حجت دو مفهوم وصفی همسنگ دارد: | ||
#مفهومی وصفی عام که درباره هر [[دلیل]] و [[برهان]] الهی چون [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} یا [[عقل]] به کار برده میشود و این [[دلیل]] همواره در زمین بر [[انسان]] آشکار است؛ ازاین رو در روایت [[امام کاظم]]{{ع}} آمده است که فرمود: [[خداوند]] سبحانه و تعالی را بر [[مردم]] دو حجّت است: یکی ظاهر که آن عبارت است از [[پیامبران]] و [[رهبران دینی]] و دیگری باطن که آن [[عقول]] [[مردم]] است<ref>{{عربی|" إِنَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ {{عم}} وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ "}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵</ref>. [[پیامبران]] و [[اوصیا|اوصیای]] آنان{{عم}} به این [[دلیل]] حجّت نامیده شدهاند که [[خداوند]] سبحانه و تعالی به وجود ایشان، بر بندگان خود [[احتجاج]] کند. آنان همچنین دلیل بر وجود [[خدا]] هستند و گفتار و کردارشان [[دلیل]] بر [[نیاز مردم به قانون آسمانی]] است. بر اساس [[روایات]] فراوانی، زمین هرگز از حجّت خالی نیست؛ چنان که از [[امام رضا]]{{ع}} پرسیده شد: آیا زمین از حجّت خالی میماند؟ حضرت فرمود: "اگر زمین از حجّت خالی باشد، اهلش را فرو میبرد"<ref>{{عربی|" لَوْ بَقِيَتْ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ"}}، شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۹۸</ref>. | # مفهومی وصفی عام که درباره هر [[دلیل]] و [[برهان]] الهی چون [[پیامبران]] و [[امامان]] {{عم}} یا [[عقل]] به کار برده میشود و این [[دلیل]] همواره در زمین بر [[انسان]] آشکار است؛ ازاین رو در روایت [[امام کاظم]] {{ع}} آمده است که فرمود: [[خداوند]] سبحانه و تعالی را بر [[مردم]] دو حجّت است: یکی ظاهر که آن عبارت است از [[پیامبران]] و [[رهبران دینی]] و دیگری باطن که آن [[عقول]] [[مردم]] است<ref>{{عربی|" إِنَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ {{عم}} وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ "}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵</ref>. [[پیامبران]] و [[اوصیا|اوصیای]] آنان {{عم}} به این [[دلیل]] حجّت نامیده شدهاند که [[خداوند]] سبحانه و تعالی به وجود ایشان، بر بندگان خود [[احتجاج]] کند. آنان همچنین دلیل بر وجود [[خدا]] هستند و گفتار و کردارشان [[دلیل]] بر [[نیاز مردم به قانون آسمانی]] است. بر اساس [[روایات]] فراوانی، زمین هرگز از حجّت خالی نیست؛ چنان که از [[امام رضا]] {{ع}} پرسیده شد: آیا زمین از حجّت خالی میماند؟ حضرت فرمود: "اگر زمین از حجّت خالی باشد، اهلش را فرو میبرد"<ref>{{عربی|" لَوْ بَقِيَتْ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ"}}، شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۹۸</ref>. | ||
#مفهوم وصفی خاصی که از نگاه [[شیعه]]، [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} آخرین حجّت الهی است؛ ازاین رو به [[امام مهدی|حجة بن الحسن العسکری]]{{ع}} شهرت دارد<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۶ و ج ۹۷، ص ۳۴۳</ref>. [[داود بن قاسم]] گوید: از [[امام دهم]]{{ع}} شنیدم که فرمود: "جانشین من، پسرم حسن است. شما نسبت به جانشین پس از جانشین من چه حالی خواهید داشت؟ عرض کردم: خداوند سبحانه و تعالی مرا قربانت کند؛ چرا؟ فرمود: برای آن که شخص او را نمیتوانید ببینید و ذکر او به نام مخصوصش روا نیست. عرض کردم: پس چطور او را یاد کنیم؟ فرمود: بگویید حجّت از خاندان [[پیامبر|محمد]]{{صل}}"<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۲۰۲، ح ۱۶۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱۳</ref>. در بیشتر روایات، این لقب به صورت الحجّة من آل محمّد به کار رفته است<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۸</ref>.<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۶۳ - ۱۶۵.</ref> | # مفهوم وصفی خاصی که از نگاه [[شیعه]]، [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} آخرین حجّت الهی است؛ ازاین رو به [[امام مهدی|حجة بن الحسن العسکری]] {{ع}} شهرت دارد<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۶ و ج ۹۷، ص ۳۴۳</ref>. [[داود بن قاسم]] گوید: از [[امام دهم]] {{ع}} شنیدم که فرمود: "جانشین من، پسرم حسن است. شما نسبت به جانشین پس از جانشین من چه حالی خواهید داشت؟ عرض کردم: خداوند سبحانه و تعالی مرا قربانت کند؛ چرا؟ فرمود: برای آن که شخص او را نمیتوانید ببینید و ذکر او به نام مخصوصش روا نیست. عرض کردم: پس چطور او را یاد کنیم؟ فرمود: بگویید حجّت از خاندان [[پیامبر|محمد]] {{صل}}"<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۲۰۲، ح ۱۶۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱۳</ref>. در بیشتر روایات، این لقب به صورت الحجّة من آل محمّد به کار رفته است<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۸</ref>.<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۶۳ - ۱۶۵.</ref> | ||
==[[حجت]] در [[روایات]]== | == [[حجت]] در [[روایات]] == | ||
در [[روایات]] "[[حجّت]]" [[جایگاه]] خاصی دارد، تا آنجا که مرحوم کلینی در کتاب کافی، بخشی با عنوان "کتاب الحجّة" آورده که در آن با بیان دهها [[روایت]]، ابعاد مختلف این موضوع روشن گردیده است. برخی از این [[روایات]] عبارتاند از: | در [[روایات]] "[[حجّت]]" [[جایگاه]] خاصی دارد، تا آنجا که مرحوم کلینی در کتاب کافی، بخشی با عنوان "کتاب الحجّة" آورده که در آن با بیان دهها [[روایت]]، ابعاد مختلف این موضوع روشن گردیده است. برخی از این [[روایات]] عبارتاند از: | ||
#[[حضرت علی]] {{ع}} در بیان [[ضرورت]] وجود حجّتهای الهی میفرماید: "[[زمین]]، از کسی که [[حجّت]] خداست خالی نمیماند"<ref>{{متن حدیث| لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّة}}؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، ص ۱۴۷.</ref>. | # [[حضرت علی]] {{ع}} در بیان [[ضرورت]] وجود حجّتهای الهی میفرماید: "[[زمین]]، از کسی که [[حجّت]] خداست خالی نمیماند"<ref>{{متن حدیث| لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّة}}؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، ص ۱۴۷.</ref>. | ||
#[[امام کاظم]]{{ع}} فرمودند: "[[خداوند]] بر [[مردم]] دارای دو حجت است: یکی حجت ظاهری که عبارت است از [[پیامبران]] و [[رهبران]] [[دینی]] و دیگری حجت [[باطن]] که [[عقول]] [[مردم]] است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لِلَّهِ عَلَى اَلنَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا اَلظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِيَاءُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ أَمَّا اَلْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ}}؛ کافی، ج ۱، ص ۱۵.</ref>. | # [[امام کاظم]] {{ع}} فرمودند: "[[خداوند]] بر [[مردم]] دارای دو حجت است: یکی حجت ظاهری که عبارت است از [[پیامبران]] و [[رهبران]] [[دینی]] و دیگری حجت [[باطن]] که [[عقول]] [[مردم]] است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ لِلَّهِ عَلَى اَلنَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا اَلظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِيَاءُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ أَمَّا اَلْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ}}؛ کافی، ج ۱، ص ۱۵.</ref>. | ||
#[[امام هادی]] {{ع}} نیز میفرماید: "[[زمین]] هرگز از حجت خالی نمیماند و به [[خدا]] قسم من آن [[حجّت]] هستم"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَرْضَ لَاتَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ ذلِكَ الْحُجَّة}}؛ کافی، ج ۱، ص ۱۷۹.</ref>. | # [[امام هادی]] {{ع}} نیز میفرماید: "[[زمین]] هرگز از حجت خالی نمیماند و به [[خدا]] قسم من آن [[حجّت]] هستم"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَرْضَ لَاتَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ ذلِكَ الْحُجَّة}}؛ کافی، ج ۱، ص ۱۷۹.</ref>. | ||
#در دعاهایی که از [[ائمه]]{{عم}} وارد شده نیز به دفعات از واژه [[حجّت]] استفاده شده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي}}<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۵۱۲.</ref>.<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۱-۲۲۳؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۶۸.</ref> | # در دعاهایی که از [[ائمه]] {{عم}} وارد شده نیز به دفعات از واژه [[حجّت]] استفاده شده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي}}<ref>[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۵۱۲.</ref>.<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ص۲۲۱-۲۲۳؛ [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۲۶۸.</ref> | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{ | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲''']] | # [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[فتاح آقازاده|آقازاده، فتاح]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲''']] | ||
# [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگنامه مهدویت''']] | # [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگنامه مهدویت''']] | ||
خط ۳۳: | خط ۲۹: | ||
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']] | # [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']] | ||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | # [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | ||
{{پایان | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:حجت]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۲۰
معناشناسی
حجّت در لغت بهمعنای دلیل و برهان است و علّت نامگذاری آن به حجّت، این است که از ریشه "حجّ" بهمعنای قصد گرفته شده و دلیلی است که با آن مدّعا اثبات میشود و حریف را قانع یا دفع میکنند[۱]، یا به واسطه دلیل، اثبات مدّعا قصد میشود[۲] یا آنکه دلیل، قصد اثبات مدّعا را دارد[۳]. براساس نقل برخی، حجّت، چیزی است که بر صحّت ادّعا دلالت میکند[۴]. در مجموع حجت دلیل و برهانی است که با آن مدّعا اثبات میشود و آورنده آن بر شخص دیگر احتجاج و استدلال میکند. به اینکه حرفی بیان شود تا مردم در جهل نمانند و تکلیف خود را بدانند، "اتمام حجّت" گفته میشود[۵].
حجّت در اصطلاح منطق، تصدیقات معلومی است که باعث رسیدن به شناخت مجهول میشود[۶] و بر سه قسم است: قیاس، استقرا و تمثیل و در اصطلاح اصول فقه، دلیلی است که واسطه اثبات احکام شرعی برای متعلّق خود باشد[۷].[۸] و در اصطلاح قرآنی هر آن چیزی است که از سوی خداوند، معیار و میزان درستی حرفها و عملها قرار داده شده تا مردم به آن رجوع کنند و از آن تبعیت نمایند. عقل و وحی و قرآن و پیغمبر و امام، همه از حجتهای الهیاند. عقل، حجّت باطنی است و پیامبران و امامان، حجّت آشکار [۹].
باید توجه داشت در ادبیات گفتاری و نوشتاری شیعه، حجت دو مفهوم وصفی همسنگ دارد:
- مفهومی وصفی عام که درباره هر دلیل و برهان الهی چون پیامبران و امامان (ع) یا عقل به کار برده میشود و این دلیل همواره در زمین بر انسان آشکار است؛ ازاین رو در روایت امام کاظم (ع) آمده است که فرمود: خداوند سبحانه و تعالی را بر مردم دو حجّت است: یکی ظاهر که آن عبارت است از پیامبران و رهبران دینی و دیگری باطن که آن عقول مردم است[۱۰]. پیامبران و اوصیای آنان (ع) به این دلیل حجّت نامیده شدهاند که خداوند سبحانه و تعالی به وجود ایشان، بر بندگان خود احتجاج کند. آنان همچنین دلیل بر وجود خدا هستند و گفتار و کردارشان دلیل بر نیاز مردم به قانون آسمانی است. بر اساس روایات فراوانی، زمین هرگز از حجّت خالی نیست؛ چنان که از امام رضا (ع) پرسیده شد: آیا زمین از حجّت خالی میماند؟ حضرت فرمود: "اگر زمین از حجّت خالی باشد، اهلش را فرو میبرد"[۱۱].
- مفهوم وصفی خاصی که از نگاه شیعه، حضرت مهدی (ع) آخرین حجّت الهی است؛ ازاین رو به حجة بن الحسن العسکری (ع) شهرت دارد[۱۲]. داود بن قاسم گوید: از امام دهم (ع) شنیدم که فرمود: "جانشین من، پسرم حسن است. شما نسبت به جانشین پس از جانشین من چه حالی خواهید داشت؟ عرض کردم: خداوند سبحانه و تعالی مرا قربانت کند؛ چرا؟ فرمود: برای آن که شخص او را نمیتوانید ببینید و ذکر او به نام مخصوصش روا نیست. عرض کردم: پس چطور او را یاد کنیم؟ فرمود: بگویید حجّت از خاندان محمد (ص)"[۱۳]. در بیشتر روایات، این لقب به صورت الحجّة من آل محمّد به کار رفته است[۱۴].[۱۵]
حجت در روایات
در روایات "حجّت" جایگاه خاصی دارد، تا آنجا که مرحوم کلینی در کتاب کافی، بخشی با عنوان "کتاب الحجّة" آورده که در آن با بیان دهها روایت، ابعاد مختلف این موضوع روشن گردیده است. برخی از این روایات عبارتاند از:
- حضرت علی (ع) در بیان ضرورت وجود حجّتهای الهی میفرماید: "زمین، از کسی که حجّت خداست خالی نمیماند"[۱۶].
- امام کاظم (ع) فرمودند: "خداوند بر مردم دارای دو حجت است: یکی حجت ظاهری که عبارت است از پیامبران و رهبران دینی و دیگری حجت باطن که عقول مردم است"[۱۷].
- امام هادی (ع) نیز میفرماید: "زمین هرگز از حجت خالی نمیماند و به خدا قسم من آن حجّت هستم"[۱۸].
- در دعاهایی که از ائمه (ع) وارد شده نیز به دفعات از واژه حجّت استفاده شده است: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[۱۹].[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ لسانالعرب، ج۳، ص۵۲، تاجالعروس، ج۳، ص۳۱۴، حجج.
- ↑ تفسیر آسان، ج۵، ص۱۱۶.
- ↑ منهج الصادقین، ج۳، ص۴۶۵.
- ↑ التعریفات، ص۱۱۲؛ التحریروالتنویر، ج۸، ص۱۵۱.
- ↑ آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ ـ ۲۱۵؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۸۲؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۱-۲۲۳؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۶۸.
- ↑ الاشارات والتنبیهات، ج۱، ص۲۶؛ المنطق، ص۲۳۲؛ شرحالمنظومه، ج۱، ص۵۷ـ۶۰.
- ↑ فرائدالاصول، ج۱، ص۵۱؛ اصولالفقه، ج۲، ص۱۲.
- ↑ آقازاده، فتاح، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۱۵.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۸۲.
- ↑ " إِنَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ (ع) وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ "، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵
- ↑ " لَوْ بَقِيَتْ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ"، شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۹۸
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۶ و ج ۹۷، ص ۳۴۳
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۰۲، ح ۱۶۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱۳
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۴۵؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۸
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۶۳ - ۱۶۵.
- ↑ « لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّة»؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، ص ۱۴۷.
- ↑ «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى اَلنَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا اَلظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِيَاءُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ أَمَّا اَلْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»؛ کافی، ج ۱، ص ۱۵.
- ↑ «إِنَّ الْأَرْضَ لَاتَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ ذلِكَ الْحُجَّة»؛ کافی، ج ۱، ص ۱۷۹.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۲.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۲۱-۲۲۳؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۶۸.