عبدالله بن عمرو عاص در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[عبدالله بن عمرو عاص]]''' است. "'''[[عبدالله بن عمرو عاص]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = عبدالله بن عمرو عاص
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عبدالله بن عمرو عاص در تاریخ اسلامی]] - [[عبدالله بن عمرو عاص در تراجم و رجال]]</div>
| عنوان مدخل  = [[عبدالله بن عمرو عاص]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مداخل مرتبط = [[عبدالله بن عمرو عاص در تاریخ اسلامی]] - [[عبدالله بن عمرو عاص در تراجم و رجال]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
عبدالله بن عمرو عاص در حالی که از پدرش [[دوازده]] [[سال]] کوچک‌تر بود، قبل از [[پدر]] [[اسلام]] آورد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۶۲.</ref>. او کتاب‌های پیشینیان را خوانده بود و از [[رسول خدا]]{{صل}} خواست تا گفتار آن [[حضرت]] را بنویسد که حضرت هم اجازه فرمودند<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۲، ص۱۷.</ref>. او بعد از گرفتن اجازه، از آن حضرت پرسید: آیا تمام سخنان شما را بنویسم؟ همه آنهایی را که در حال [[خشم]] و یا در حال [[رضا]] می‌گویید؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "آری زیرا جز [[حق]] نمی‌گویم". خود می‌گوید از جمله مطالبی که از پیامبر{{صل}} [[نقل]] کردم، هزار مثل بوده است<ref>اسدالغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۳.</ref>.
عبدالله بن عمرو عاص در حالی که از پدرش [[دوازده]] [[سال]] کوچک‌تر بود، قبل از [[پدر]] [[اسلام]] آورد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۶۲.</ref>. او کتاب‌های پیشینیان را خوانده بود و از [[رسول خدا]] {{صل}} خواست تا گفتار آن [[حضرت]] را بنویسد که حضرت هم اجازه فرمودند<ref>المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۲، ص۱۷.</ref>. او بعد از گرفتن اجازه، از آن حضرت پرسید: آیا تمام سخنان شما را بنویسم؟ همه آنهایی را که در حال [[خشم]] و یا در حال [[رضا]] می‌گویید؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "آری زیرا جز [[حق]] نمی‌گویم". خود می‌گوید از جمله مطالبی که از پیامبر {{صل}} [[نقل]] کردم، هزار مثل بوده است<ref>اسدالغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۳.</ref>.


عبدالله با [[عبادت]] و [[قرآن]] [[انس]] زیادی داشت. خود می‌گوید: روزی از پیامبر{{صل}} پرسیدم: در چه مدت تمام قرآن را بخوانم؟ ایشان فرمود: "در یک ماه"؛ گفتم: در کمتر از این مدت می‌توانم بخوانم؟ فرمود: "در بیست [[روز]]"؛ گفتم: در کمتر از آن می‌توانم؟ فرمود: "در ده روز"؛ گفتم: در کمتر از آن می‌توانم؟ اما کمتر از این مدت را اجازه نفرمود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۴. ممکن است کسانی فکر کنند که چرا پیامبر{{صل}} کمتر از این مدت را اجازه نفرمود، با اینکه روایات زیادی دربارۀ فضیلت خواندن قرآن به ما رسیده است؛ جواب آن است که مقصود پروردگار از قرآن تنها خواندن آن نیست بلکه هدف، تأمل و دقت در معانی قرآن و بهره برداری از آن است؛ لذا خداوند در آیات بسیاری به تفکر و تدبر سفارش کرده است و کسانی را که قرآن را می‌خوانند و در معانی‌اش دقت نمی‌کنند، سرزنش می‌کند.</ref>. ولی یک [[اشتباه]] او را [[بدبخت]] کرد و آن این بود که به [[پیروی]] از پدرش [[عمرو عاص]] در [[صفین]] علیه [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]]{{ع}} جنگید، ولی پس از پایان [[جنگ]] به اشتباه خود پی برد و همواره ناراحت بود و می‌گفت: که مرا جنگ با [[مسلمانان]] چه کار؟ مرا با صفین چه کار؟ کاش ده سال قبل مرده بودم تا در [[صفین]] حاضر نمی‌شدم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۶۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عبدالله بن عمرو عاص (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref>
عبدالله با [[عبادت]] و [[قرآن]] [[انس]] زیادی داشت. خود می‌گوید: روزی از پیامبر {{صل}} پرسیدم: در چه مدت تمام قرآن را بخوانم؟ ایشان فرمود: "در یک ماه"؛ گفتم: در کمتر از این مدت می‌توانم بخوانم؟ فرمود: "در بیست [[روز]]"؛ گفتم: در کمتر از آن می‌توانم؟ فرمود: "در ده روز"؛ گفتم: در کمتر از آن می‌توانم؟ اما کمتر از این مدت را اجازه نفرمود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۴. ممکن است کسانی فکر کنند که چرا پیامبر {{صل}} کمتر از این مدت را اجازه نفرمود، با اینکه روایات زیادی دربارۀ فضیلت خواندن قرآن به ما رسیده است؛ جواب آن است که مقصود پروردگار از قرآن تنها خواندن آن نیست بلکه هدف، تأمل و دقت در معانی قرآن و بهره برداری از آن است؛ لذا خداوند در آیات بسیاری به تفکر و تدبر سفارش کرده است و کسانی را که قرآن را می‌خوانند و در معانی‌اش دقت نمی‌کنند، سرزنش می‌کند.</ref>. ولی یک [[اشتباه]] او را [[بدبخت]] کرد و آن این بود که به [[پیروی]] از پدرش [[عمرو عاص]] در [[صفین]] علیه [[امیر مؤمنان علی بن ابی طالب]] {{ع}} جنگید، ولی پس از پایان [[جنگ]] به اشتباه خود پی برد و همواره ناراحت بود و می‌گفت: که مرا جنگ با [[مسلمانان]] چه کار؟ مرا با صفین چه کار؟ کاش ده سال قبل مرده بودم تا در [[صفین]] حاضر نمی‌شدم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۶۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عبدالله بن عمرو عاص (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۵۹-۱۶۰.</ref>


==عبدالله بن عمرو عاص و [[امام حسین]]{{ع}}==
== عبدالله بن عمرو عاص و [[امام حسین]] {{ع}} ==
[[رجاء]] می‌گوید: با افرادی نشسته بودیم که [[ابوسعید خدری]] و [[عبدالله بن عمرو عاص]] نیز جزو آنها بودند. در این هنگام [[حسین بن علی]]{{ع}} از کنار ما عبور کرد و [[سلام]] داد. همگی جواب [[امام]] را دادند. پس از آنکه همه [[سکوت]] کردند، عبدالله برخاست و با صدای بلند پاسخ داد: و علیک [[السلام]] و [[رحمة]] [[الله]] و برکاته.
[[رجاء]] می‌گوید: با افرادی نشسته بودیم که [[ابوسعید خدری]] و [[عبدالله بن عمرو عاص]] نیز جزو آنها بودند. در این هنگام [[حسین بن علی]] {{ع}} از کنار ما عبور کرد و [[سلام]] داد. همگی جواب [[امام]] را دادند. پس از آنکه همه [[سکوت]] کردند، عبدالله برخاست و با صدای بلند پاسخ داد: و علیک [[السلام]] و [[رحمة]] [[الله]] و برکاته.
سپس رو به آن افراد کرد و گفت: می‌خواهید به شما از [[محبوب ترین]] افراد در نزد [[اهل آسمان]] خبر دهم؟" همه گفتند: او کیست؟ گفت: "همین کسی که از این جا عبور کرد، حسین بن علی{{ع}} [[بهترین]] [[انسان‌ها]] بر روی [[زمین]] و محبوب‌ترین افراد نزد اهل آسمان است؛ ولی از [[زمان]] [[جنگ صفین]] تا کنون یک کلمه با من صحبت نکرده است؛ اگر از من [[خشنود]] شود [[خشنودی]] وی را از تمام [[ثروت]] [[عرب]] بیشتر دوست دارم".
سپس رو به آن افراد کرد و گفت: می‌خواهید به شما از [[محبوب ترین]] افراد در نزد [[اهل آسمان]] خبر دهم؟" همه گفتند: او کیست؟ گفت: "همین کسی که از این جا عبور کرد، حسین بن علی {{ع}} [[بهترین]] [[انسان‌ها]] بر روی [[زمین]] و محبوب‌ترین افراد نزد اهل آسمان است؛ ولی از [[زمان]] [[جنگ صفین]] تا کنون یک کلمه با من صحبت نکرده است؛ اگر از من [[خشنود]] شود [[خشنودی]] وی را از تمام [[ثروت]] [[عرب]] بیشتر دوست دارم".


[[ابوسعید]] به او گفت: "می‌خواهی نزد او برویم و عذرخواهی کنی؟" عبدالله پذیرفت. [[روز]] بعد باهم به [[خانه امام]]{{ع}} رفتیم. ابوسعید اجازه ورود خواست و امام{{ع}} اجازه فرمودند. او برای عبدالله اجازه ورود خواست ولی امام اجازه نفرمود، بالاخره با [[اصرار]] اجازه گرفته شد و وارد [[خانه]] شدیم. ابوسعید گفتار روز گذشته عبدالله را به امام{{ع}} خبر داد و از ایشان خواست که عذر او را بپذیرد و امام حسین{{ع}} فرمود: "عبدالله! می‌دانی که محبوب‌ترین [[اهل]] زمین در نزد اهل آسمان من هستم؟" گفت: "به [[پروردگار]] [[کعبه]] چنین است".
[[ابوسعید]] به او گفت: "می‌خواهی نزد او برویم و عذرخواهی کنی؟" عبدالله پذیرفت. [[روز]] بعد باهم به [[خانه امام]] {{ع}} رفتیم. ابوسعید اجازه ورود خواست و امام {{ع}} اجازه فرمودند. او برای عبدالله اجازه ورود خواست ولی امام اجازه نفرمود، بالاخره با [[اصرار]] اجازه گرفته شد و وارد [[خانه]] شدیم. ابوسعید گفتار روز گذشته عبدالله را به امام {{ع}} خبر داد و از ایشان خواست که عذر او را بپذیرد و امام حسین {{ع}} فرمود: "عبدالله! می‌دانی که محبوب‌ترین [[اهل]] زمین در نزد اهل آسمان من هستم؟" گفت: "به [[پروردگار]] [[کعبه]] چنین است".


امام{{ع}}فرمود: "پس چرا در صفین با من و پدرم جنگیدی. با آنکه به [[خدا]] قسم پدرم از من بهتر بود؟" او گفت: "آری؛ ولی علت این بود که وقتی پدرم از من به [[پیامبر]]{{صل}} [[شکایت]] کرد که عبدالله [[شب]] را به [[نماز خواندن]] می‌گذراند و روزها [[روزه‌دار]] است و از من [[اطاعت]] نمی‌کند، پیامبر{{صل}} فرمود: " عبدالله، [[نماز]] بخوان و استراحت بکن، [[روزه]] بگیر و بعضی از روزها را هم [[افطار]] کن و از پدرت نیز [[اطاعت]] کن؛ از طرفی پدرم در [[صفین]] به من [[فرمان جهاد]] داد، من هم به سبب [[سخن پیامبر]]{{صل}} [[امر]] او را پذیرفتم؛ با این حال [[خدا]] را [[گواه]] می‌گیرم که که نه شمشیری به کار بردم و نه نیزه‌ای به دست گرفتم و نه تیری انداختم"<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۵.</ref>. البته وی در طرفداری از [[معاویه]] و به [[دستور]] وی برای [[اهل عراق]] [[سخنرانی]] کرده است<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۸۲-۴۸۳.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عبدالله بن عمرو عاص (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۶۰-۱۶۱.</ref>
امام {{ع}}فرمود: "پس چرا در صفین با من و پدرم جنگیدی. با آنکه به [[خدا]] قسم پدرم از من بهتر بود؟" او گفت: "آری؛ ولی علت این بود که وقتی پدرم از من به [[پیامبر]] {{صل}} [[شکایت]] کرد که عبدالله [[شب]] را به [[نماز خواندن]] می‌گذراند و روزها [[روزه‌دار]] است و از من [[اطاعت]] نمی‌کند، پیامبر {{صل}} فرمود: " عبدالله، [[نماز]] بخوان و استراحت بکن، [[روزه]] بگیر و بعضی از روزها را هم [[افطار]] کن و از پدرت نیز [[اطاعت]] کن؛ از طرفی پدرم در [[صفین]] به من [[فرمان جهاد]] داد، من هم به سبب [[سخن پیامبر]] {{صل}} [[امر]] او را پذیرفتم؛ با این حال [[خدا]] را [[گواه]] می‌گیرم که که نه شمشیری به کار بردم و نه نیزه‌ای به دست گرفتم و نه تیری انداختم"<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۵.</ref>. البته وی در طرفداری از [[معاویه]] و به [[دستور]] وی برای [[اهل عراق]] [[سخنرانی]] کرده است<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۸۲-۴۸۳.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عبدالله بن عمرو عاص (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۶۰-۱۶۱.</ref>


==[[احتجاج]] عبدالله بن عمرو عاص با معاویه==
== [[احتجاج]] عبدالله بن عمرو عاص با معاویه ==
[[نقل]] شده، زمانی که [[عمار]] به [[شهادت]] رسید؛ عده زیادی از [[لشکریان معاویه]] در [[جنگ]] [[سست]] شدند. چون این [[حدیث نبوی]] را شنیده بودند که [[پیامبر]]{{صل}} فرموده بود: {{متن حدیث|وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ اَلْفِئَةُ اَلْبَاغِيَةُ وَ يَدْعُوهُمْ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ يَدْعُونَهُ إِلَى اَلنَّارِ}}<ref>صحیح البخاری، بخاری،ج۳، ص۲۰۷ (کتاب الجهاد و السیر)؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۹۱؛ معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص۳۵.</ref>، معاویه با دیدن این صحنه چاره جویی کرد و با [[مشورت]] [[عمروعاص]] اعلام کرد که ما عمار را نکشتیم و [[علی]] کشنده عمارست که او را به جنگ آورده است. این خبر منتشر شد و به [[گوش]] [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} رسید. آن [[حضرت]] فرمودند: "پس [[رسول خدا]]{{صل}} نیز [[حمزه]] را کشت که او را به جنگ آورد و در مقابل شمشمیر [[مشرکان]] قرار داد". همچنین نقل شده که وقتی معاویه گفت: کسی که عمار را به جنگ آورده، او را کشته است، بلافاصله [[عبدالله بن عمر]] پاسخ داد: "پس حمزه را پیامبر{{صل}} کشته است". در این هنگام معاویه رو به عمروعاص کرد و گفت: "این فرزند [[وسوسه]] گرت را که نمی‌داند چه می‌گوید، از ما دور کن"<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۳، ص۲۶۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عبدالله بن عمرو عاص (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۶۱-۱۶۲.</ref>
[[نقل]] شده، زمانی که [[عمار]] به [[شهادت]] رسید؛ عده زیادی از [[لشکریان معاویه]] در [[جنگ]] [[سست]] شدند. چون این [[حدیث نبوی]] را شنیده بودند که [[پیامبر]] {{صل}} فرموده بود: {{متن حدیث|وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ اَلْفِئَةُ اَلْبَاغِيَةُ وَ يَدْعُوهُمْ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ يَدْعُونَهُ إِلَى اَلنَّارِ}}<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۳، ص۲۰۷ (کتاب الجهاد و السیر)؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۹۱؛ معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص۳۵.</ref>، معاویه با دیدن این صحنه چاره جویی کرد و با [[مشورت]] [[عمروعاص]] اعلام کرد که ما عمار را نکشتیم و [[علی]] کشنده عمارست که او را به جنگ آورده است. این خبر منتشر شد و به [[گوش]] [[امیر المؤمنین علی]] {{ع}} رسید. آن [[حضرت]] فرمودند: "پس [[رسول خدا]] {{صل}} نیز [[حمزه]] را کشت که او را به جنگ آورد و در مقابل شمشمیر [[مشرکان]] قرار داد". همچنین نقل شده که وقتی معاویه گفت: کسی که عمار را به جنگ آورده، او را کشته است، بلافاصله [[عبدالله بن عمر]] پاسخ داد: "پس حمزه را پیامبر {{صل}} کشته است". در این هنگام معاویه رو به عمروعاص کرد و گفت: "این فرزند [[وسوسه]] گرت را که نمی‌داند چه می‌گوید، از ما دور کن"<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۳، ص۲۶۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عبدالله بن عمرو عاص (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۶۱-۱۶۲.</ref>


==سرانجام عبدالله بن عمرو عاص==
== سرانجام عبدالله بن عمرو عاص ==
عبدالله در [[سال ۶۵ هجری]] و در ۷۲ سالگی در [[شام]] از [[دنیا]] رفت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۶۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عبدالله بن عمرو عاص (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۶۲.</ref>
عبدالله در [[سال ۶۵ هجری]] و در ۷۲ سالگی در [[شام]] از [[دنیا]] رفت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۶۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عبدالله بن عمرو عاص (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۱۶۲.</ref>


==عبدالله بن عمرو عاص و احادیث اسرائیلیات==
== عبدالله بن عمرو عاص و احادیث اسرائیلیات ==
ابومحمد؛ عبدالله بن عمرو بن عاص از [[قبیله قریش]]. وی پیش از پدرش [[اسلام]] آورد. ۷ سال پیش از [[هجرت]] متولّد شد و در سال ۶۵ هجری از [[دنیا]] رفت. <ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص۸۰؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۶۵ ـ ۱۶۷؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۱۱۰. </ref> او نخستین کسی بود که پس از [[وفات پیامبر]]، به نشر [[اسرائیلیات]] پرداخت. در [[جنگ یرموک]] به دو بار شتر از کتب [[یهود]] دست یافت و از آن، مطالب و داستان‌هایی نقل می‌کرد و عمل خود را با حدیثِ {{متن حدیث|حَدِّثُوا عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لاَ حَرَجَ}} که از [[پیامبر]]{{صل}} نقل می‌کرد <ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۷۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۱، ص۵؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۱۱۰. </ref> و [[روایت]] خود ساخته‌ای که مدعی بود پیامبر در تعبیر خوابش به او اجازه قرائت [[تورات]] را داده بود،<ref>سیراعلام‌النبلاء، ج ۳، ص۸۶؛ مسند احمد، ج ۲، ص۴۴۴؛ حلیه‌الاولیاء، ج ۱، ص۳۵۷. </ref> توجیه می‌کرد.<ref>[[محمد هادی معرفت|معرفت، محمد هادی]]، [[اسرائیلیات (مقاله)|مقاله «اسرائیلیات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۳]]، ج۳.</ref>
ابومحمد؛ عبدالله بن عمرو بن عاص از [[قبیله قریش]]. وی پیش از پدرش [[اسلام]] آورد. ۷ سال پیش از [[هجرت]] متولّد شد و در سال ۶۵ هجری از [[دنیا]] رفت. <ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص۸۰؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۶۵ ـ ۱۶۷؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۱۱۰. </ref> او نخستین کسی بود که پس از [[وفات پیامبر]]، به نشر [[اسرائیلیات]] پرداخت. در [[جنگ یرموک]] به دو بار شتر از کتب [[یهود]] دست یافت و از آن، مطالب و داستان‌هایی نقل می‌کرد و عمل خود را با حدیثِ {{متن حدیث|حَدِّثُوا عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لاَ حَرَجَ}} که از [[پیامبر]] {{صل}} نقل می‌کرد <ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۷۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۱، ص۵؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۱۱۰. </ref> و [[روایت]] خود ساخته‌ای که مدعی بود پیامبر در تعبیر خوابش به او اجازه قرائت [[تورات]] را داده بود،<ref>سیراعلام‌النبلاء، ج ۳، ص۸۶؛ مسند احمد، ج ۲، ص۴۴۴؛ حلیه‌الاولیاء، ج ۱، ص۳۵۷. </ref> توجیه می‌کرد.<ref>[[محمد هادی معرفت|معرفت، محمد هادی]]، [[اسرائیلیات (مقاله)|مقاله «اسرائیلیات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۳]]، ج۳.</ref>


== جستارهای وابسته ==
==عبدالله بن عمرو بن عاص==
وی از [[فرماندهان لشکر]] معاویه در [[صفین]] بود. در کتاب مستدرک چند [[بیت]] [[شعر]] از عبدالله بن عمرو بن عاص در مورد [[جنگ با امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل شده است. در یک بیت از این شعر چنین می‌گوید: {{عربی|فقالوا لنا إنا نرى أن تبايعوا}}.
[[ابن اثیر]] در اسد الغابة می‌نویسد: او [[فرمانده]] میمنۀ<ref>اسد الغابه، ج۳، ص۲۴۶، حدیث ۳۰۹۰؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۸، حدیث ۱۶۱۸؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۲۷۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۹۲؛ الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۶۶، حدیث ۴۰۰۷.</ref> [[لشکر]] معاویه بود... وی می‌جنگید در حالی که دو [[شمشیر]] بسته بود اما بعد از آن پشیمان شد و می‌گفت: مرا چه به صفین، مرا چه به [[جنگ]] با [[مسلمانان]]! ای کاش بیست سال پیش از صفین مرده بودم<ref>{{عربی|وكان على الميمنة،... فخرج، فقاتل وتقلد سيفين، وندم بعد ذلك، فكان يقول: مالي ولصفين، مالي ولقتال المسلمين، لوددت أني مت قبله بعشرين سنة}}؛ مصنف ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۲۱، حدیث ۲۶۵۷۸؛ وقعة صفین، ص۳۷۱؛ الفتوح، ج۳، ص۲۷؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۰۵، حدیث ۶۲۴۳؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۲۷۸؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۷۵، ۲۳۴۰؛ أسد الغابة، ج۴، ص۳۳۲، حدیث ۴۷۵۲.</ref>.


==منابع==
نکته قابل ملاحظۀ دیگری که در [[زندگینامه]] و [[شخصیت]] عبدالله بن عمرو بن عاص وجود دارد، اشتهار وی به وارد کردن [[اسرائیلیات]] در [[احادیث]] [[مسلمین]] است<ref>لشکر از سه قسمت اصلی میمنه، میسره و قلب تشکیل می‌شود.</ref>.
همه می‌دانیم، یکی از [[مشکلات]] اساسی در [[جوامع روایی]] -اعم از [[روایات تفسیری]] و غیر [[تفسیری]]- داخل شدن اسرائیلیات در آن هاست. این [[روایات]] از منابع [[اهل کتاب]] و به ویژه [[یهودیان]] نقل و در لابلای کتب مسلمانان وارد شده است.
فراگیری مطالب یهودیان و نقل حرف‌های آنها در بین مسلمانان در عصر [[حیات رسول خدا]]{{صل}} نیز اتفاق افتاده است. برخی از [[اصحاب]] بدون [[اجازه]] و [[رضایت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با یهودیان ارتباط داشتند و نزد آنها [[تورات]] می‌خواندند. بر اساس برخی نقل‌ها عمر در مواردی مطالبی از تورات را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} نقل کرد که این کار عکس العمل شدید [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را در پی داشت.
آن چه [[تأمل]] بیشتری می‌طلبد، [[تسلط]] برخی از [[صحابه]] به [[زبان عبری]] است. اما [[زید بن ثابت]] که در [[زمان]] [[سقیفه]] و پس از آن در [[جمع قرآن]] و امورات [[حکومتی]] نقش اساسی و پست‌های کلیدی داشته است، چون [[یهودی]] زاده بود به زبان عبری مسلط بود، دستگاه [[حاکم]] که خواسته اصل وی را مخفی کند کوشیده تا تسلط زید به زبان عبری را توجیه کند. از این‌رو در نقل‌ها آورده‌اند که وی به دستور [[رسول خدا]]{{صل}} زبان عبری را در مدتی کمتر از پانزده [[روز]] فرا گرفت!<ref>الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۵۸.</ref>.
 
اما توجه به دو نکتۀ بسیار مهم برای دست یابی به [[حقیقت]] در این موضوع راهگشاست اول: این که فراگیری زبان [[بیگانه]] در حدی که [[انسان]] به [[خواندن و نوشتن]] آن زبان تسلط یابد مدت طولانی می‌خواهد و نکتۀ دوم: این که [[یهودیان]] هرگز زبان عبری [[آموزش]] نمی‌دادند مگر به [[هم‌پیمانان]] خود.
این شواهد و قرائن حاکی از [[نفوذ]] [[یهود]] در بین [[مسلمانان]] است. در اثر این نفوذ مطالب بسیاری از [[اسرائیلیات]] وارد منابع و متون [[اسلامی]] گردید. چنان که اشاره شد یکی از کسانی که در ورود این مطالب در [[جوامع روایی]] مسلمانان نقش داشته، [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] است به طوری که [[سیوطی]] می‌گوید:
{{عربی|وورد عن عبدالله بن عمرو بن عاص أشياء تتعلق بالقصص وأخبار الفتن والآخرة وما أشبهها بأن يكون مما تحمله عن أهل الكتاب}}<ref>الاتقان، ج۲، ص۴۹۸، حدیث ۶۳۹۷.</ref>؛
و از عبدالله بن عمرو بن عاص مطالبی وارد شده که شامل [[قصه‌ها]]، [[اخبار]] [[فتن]] و [[آخرت]] و مشابه آن هاست از آن چه که از [[اهل کتاب]] آموخته بود.
[[ابن حجر]] می‌نویسد: پس از [[فتح شام]] عبدالله به اندازه بار یک شتر از کتاب‌های اهل کتاب را به دست آورد وی از این منابع [[حدیث]] نقل می‌کرد لذا بسیاری از [[امامان]] [[تابعین]] به [[نقل حدیث]] از او [[پرهیز]] کردند<ref>{{عربی|إن عبدالله قد ظفر في الشام بحمل جمل من كتب أهل الكتاب، فكان ينظر فيها ويحدث منها، فتجنب الأخذ عنه كذلك كثير من الأئمة التابعين}}؛ فتح الباری، ج۱، ص۲۰۷.</ref>.
 
نکاتی در این نقل وجود دارد که توجه به آنها ضروری است از جمله:
اول: [[احادیث]] [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] از [[ابوهریره]] بیشتر بوده است.
دوم: این که [[اسرائیلیات]] به عنوان احادیث [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} وارد متون [[اسلامی]] شده است.
افرادی که از کتاب‌های [[یهودیان]] [[حدیث]] نقل می‌کردند، به مستندات خود اشاره نمی‌کردند بلکه این مطالب را به [[رسول خدا]]{{صل}} نسبت می‌دادند. [[کناره‌گیری]] [[تابعین]] از احادیث عبدالله بن عمرو بن عاص نیز به همین جهت بوده است.
[[ملا علی قاری]] در کتاب شرح نخبة الفکر -که در [[علم حدیث]] از کتب بسیار معتبر به شمار می‌رود- می‌نویسد: کسانی که به نظر در اسرائیلیات شناخته شده بودند مثل [[عبدالله بن سلام]] و عبدالله بن عمرو بن عاص... کارشان به جایی رسیده بود که گاهی برخی از [[صحابه]] به آنها می‌گفتند آن چه را از [[پیغمبر]]{{صل}} شنیده‌ای برای ما بگو، نه آن چه را از این کتاب‌ها گرفته‌ای!<ref>{{عربی|الذي عرف بالنظر في الإسرائيليات كعبدالله بن سلام وكعبدالله بن عمرو بن عاص... حتى كان بعض أصحابه ربما قال: حدثنا عن النبي ولا تحدثنا من الصحيفة}}؛ شرح نخبة الفکر، ج۱، ص۵۴۹.</ref>.
 
جای بسی [[تأسف]] است که [[مسلمانان]] [[تفسیر قرآن]] را از چنین افرادی اخذ می‌کنند! و مبانی [[اعتقادی]] خود را بر پایۀ احادیث این اشخاص [[استوار]] می‌سازند! آیا مسلمانان به این موضوع اندیشیده‌اند که چرا باید [[امامان اهل بیت]]{{عم}} و [[حاملان علوم]] [[قرآن]] به حاشیه رانده شوند و در مقابل [[پرچمداران]] [[دشمنی]] با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پایه گذار [[اعتقادات]] [[مسلمین]] باشند؟!<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۴۴.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:1100356.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عبدالله بن عمرو عاص (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶''']]
# [[پرونده:1100356.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[عبدالله بن عمرو عاص (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶''']]
# [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[محمد هادی معرفت|معرفت، محمد هادی]]، [[اسرائیلیات (مقاله)|مقاله «اسرائیلیات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[محمد هادی معرفت|معرفت، محمد هادی]]، [[اسرائیلیات (مقاله)|مقاله «اسرائیلیات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۱

مقدمه

عبدالله بن عمرو عاص در حالی که از پدرش دوازده سال کوچک‌تر بود، قبل از پدر اسلام آورد[۱]. او کتاب‌های پیشینیان را خوانده بود و از رسول خدا (ص) خواست تا گفتار آن حضرت را بنویسد که حضرت هم اجازه فرمودند[۲]. او بعد از گرفتن اجازه، از آن حضرت پرسید: آیا تمام سخنان شما را بنویسم؟ همه آنهایی را که در حال خشم و یا در حال رضا می‌گویید؟ پیامبر (ص) فرمود: "آری زیرا جز حق نمی‌گویم". خود می‌گوید از جمله مطالبی که از پیامبر (ص) نقل کردم، هزار مثل بوده است[۳].

عبدالله با عبادت و قرآن انس زیادی داشت. خود می‌گوید: روزی از پیامبر (ص) پرسیدم: در چه مدت تمام قرآن را بخوانم؟ ایشان فرمود: "در یک ماه"؛ گفتم: در کمتر از این مدت می‌توانم بخوانم؟ فرمود: "در بیست روز"؛ گفتم: در کمتر از آن می‌توانم؟ فرمود: "در ده روز"؛ گفتم: در کمتر از آن می‌توانم؟ اما کمتر از این مدت را اجازه نفرمود[۴]. ولی یک اشتباه او را بدبخت کرد و آن این بود که به پیروی از پدرش عمرو عاص در صفین علیه امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) جنگید، ولی پس از پایان جنگ به اشتباه خود پی برد و همواره ناراحت بود و می‌گفت: که مرا جنگ با مسلمانان چه کار؟ مرا با صفین چه کار؟ کاش ده سال قبل مرده بودم تا در صفین حاضر نمی‌شدم[۵].[۶]

عبدالله بن عمرو عاص و امام حسین (ع)

رجاء می‌گوید: با افرادی نشسته بودیم که ابوسعید خدری و عبدالله بن عمرو عاص نیز جزو آنها بودند. در این هنگام حسین بن علی (ع) از کنار ما عبور کرد و سلام داد. همگی جواب امام را دادند. پس از آنکه همه سکوت کردند، عبدالله برخاست و با صدای بلند پاسخ داد: و علیک السلام و رحمة الله و برکاته. سپس رو به آن افراد کرد و گفت: می‌خواهید به شما از محبوب ترین افراد در نزد اهل آسمان خبر دهم؟" همه گفتند: او کیست؟ گفت: "همین کسی که از این جا عبور کرد، حسین بن علی (ع) بهترین انسان‌ها بر روی زمین و محبوب‌ترین افراد نزد اهل آسمان است؛ ولی از زمان جنگ صفین تا کنون یک کلمه با من صحبت نکرده است؛ اگر از من خشنود شود خشنودی وی را از تمام ثروت عرب بیشتر دوست دارم".

ابوسعید به او گفت: "می‌خواهی نزد او برویم و عذرخواهی کنی؟" عبدالله پذیرفت. روز بعد باهم به خانه امام (ع) رفتیم. ابوسعید اجازه ورود خواست و امام (ع) اجازه فرمودند. او برای عبدالله اجازه ورود خواست ولی امام اجازه نفرمود، بالاخره با اصرار اجازه گرفته شد و وارد خانه شدیم. ابوسعید گفتار روز گذشته عبدالله را به امام (ع) خبر داد و از ایشان خواست که عذر او را بپذیرد و امام حسین (ع) فرمود: "عبدالله! می‌دانی که محبوب‌ترین اهل زمین در نزد اهل آسمان من هستم؟" گفت: "به پروردگار کعبه چنین است".

امام (ع)فرمود: "پس چرا در صفین با من و پدرم جنگیدی. با آنکه به خدا قسم پدرم از من بهتر بود؟" او گفت: "آری؛ ولی علت این بود که وقتی پدرم از من به پیامبر (ص) شکایت کرد که عبدالله شب را به نماز خواندن می‌گذراند و روزها روزه‌دار است و از من اطاعت نمی‌کند، پیامبر (ص) فرمود: " عبدالله، نماز بخوان و استراحت بکن، روزه بگیر و بعضی از روزها را هم افطار کن و از پدرت نیز اطاعت کن؛ از طرفی پدرم در صفین به من فرمان جهاد داد، من هم به سبب سخن پیامبر (ص) امر او را پذیرفتم؛ با این حال خدا را گواه می‌گیرم که که نه شمشیری به کار بردم و نه نیزه‌ای به دست گرفتم و نه تیری انداختم"[۷]. البته وی در طرفداری از معاویه و به دستور وی برای اهل عراق سخنرانی کرده است[۸].[۹]

احتجاج عبدالله بن عمرو عاص با معاویه

نقل شده، زمانی که عمار به شهادت رسید؛ عده زیادی از لشکریان معاویه در جنگ سست شدند. چون این حدیث نبوی را شنیده بودند که پیامبر (ص) فرموده بود: «وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ اَلْفِئَةُ اَلْبَاغِيَةُ وَ يَدْعُوهُمْ إِلَى اَلْجَنَّةِ وَ يَدْعُونَهُ إِلَى اَلنَّارِ»[۱۰]، معاویه با دیدن این صحنه چاره جویی کرد و با مشورت عمروعاص اعلام کرد که ما عمار را نکشتیم و علی کشنده عمارست که او را به جنگ آورده است. این خبر منتشر شد و به گوش امیر المؤمنین علی (ع) رسید. آن حضرت فرمودند: "پس رسول خدا (ص) نیز حمزه را کشت که او را به جنگ آورد و در مقابل شمشمیر مشرکان قرار داد". همچنین نقل شده که وقتی معاویه گفت: کسی که عمار را به جنگ آورده، او را کشته است، بلافاصله عبدالله بن عمر پاسخ داد: "پس حمزه را پیامبر (ص) کشته است". در این هنگام معاویه رو به عمروعاص کرد و گفت: "این فرزند وسوسه گرت را که نمی‌داند چه می‌گوید، از ما دور کن"[۱۱].[۱۲]

سرانجام عبدالله بن عمرو عاص

عبدالله در سال ۶۵ هجری و در ۷۲ سالگی در شام از دنیا رفت[۱۳].[۱۴]

عبدالله بن عمرو عاص و احادیث اسرائیلیات

ابومحمد؛ عبدالله بن عمرو بن عاص از قبیله قریش. وی پیش از پدرش اسلام آورد. ۷ سال پیش از هجرت متولّد شد و در سال ۶۵ هجری از دنیا رفت. [۱۵] او نخستین کسی بود که پس از وفات پیامبر، به نشر اسرائیلیات پرداخت. در جنگ یرموک به دو بار شتر از کتب یهود دست یافت و از آن، مطالب و داستان‌هایی نقل می‌کرد و عمل خود را با حدیثِ «حَدِّثُوا عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لاَ حَرَجَ» که از پیامبر (ص) نقل می‌کرد [۱۶] و روایت خود ساخته‌ای که مدعی بود پیامبر در تعبیر خوابش به او اجازه قرائت تورات را داده بود،[۱۷] توجیه می‌کرد.[۱۸]

عبدالله بن عمرو بن عاص

وی از فرماندهان لشکر معاویه در صفین بود. در کتاب مستدرک چند بیت شعر از عبدالله بن عمرو بن عاص در مورد جنگ با امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است. در یک بیت از این شعر چنین می‌گوید: فقالوا لنا إنا نرى أن تبايعوا. ابن اثیر در اسد الغابة می‌نویسد: او فرمانده میمنۀ[۱۹] لشکر معاویه بود... وی می‌جنگید در حالی که دو شمشیر بسته بود اما بعد از آن پشیمان شد و می‌گفت: مرا چه به صفین، مرا چه به جنگ با مسلمانان! ای کاش بیست سال پیش از صفین مرده بودم[۲۰].

نکته قابل ملاحظۀ دیگری که در زندگینامه و شخصیت عبدالله بن عمرو بن عاص وجود دارد، اشتهار وی به وارد کردن اسرائیلیات در احادیث مسلمین است[۲۱]. همه می‌دانیم، یکی از مشکلات اساسی در جوامع روایی -اعم از روایات تفسیری و غیر تفسیری- داخل شدن اسرائیلیات در آن هاست. این روایات از منابع اهل کتاب و به ویژه یهودیان نقل و در لابلای کتب مسلمانان وارد شده است. فراگیری مطالب یهودیان و نقل حرف‌های آنها در بین مسلمانان در عصر حیات رسول خدا(ص) نیز اتفاق افتاده است. برخی از اصحاب بدون اجازه و رضایت پیامبر اکرم(ص) با یهودیان ارتباط داشتند و نزد آنها تورات می‌خواندند. بر اساس برخی نقل‌ها عمر در مواردی مطالبی از تورات را نزد رسول خدا(ص) نقل کرد که این کار عکس العمل شدید پیامبر اکرم(ص) را در پی داشت. آن چه تأمل بیشتری می‌طلبد، تسلط برخی از صحابه به زبان عبری است. اما زید بن ثابت که در زمان سقیفه و پس از آن در جمع قرآن و امورات حکومتی نقش اساسی و پست‌های کلیدی داشته است، چون یهودی زاده بود به زبان عبری مسلط بود، دستگاه حاکم که خواسته اصل وی را مخفی کند کوشیده تا تسلط زید به زبان عبری را توجیه کند. از این‌رو در نقل‌ها آورده‌اند که وی به دستور رسول خدا(ص) زبان عبری را در مدتی کمتر از پانزده روز فرا گرفت![۲۲].

اما توجه به دو نکتۀ بسیار مهم برای دست یابی به حقیقت در این موضوع راهگشاست اول: این که فراگیری زبان بیگانه در حدی که انسان به خواندن و نوشتن آن زبان تسلط یابد مدت طولانی می‌خواهد و نکتۀ دوم: این که یهودیان هرگز زبان عبری آموزش نمی‌دادند مگر به هم‌پیمانان خود. این شواهد و قرائن حاکی از نفوذ یهود در بین مسلمانان است. در اثر این نفوذ مطالب بسیاری از اسرائیلیات وارد منابع و متون اسلامی گردید. چنان که اشاره شد یکی از کسانی که در ورود این مطالب در جوامع روایی مسلمانان نقش داشته، عبدالله بن عمرو بن عاص است به طوری که سیوطی می‌گوید: وورد عن عبدالله بن عمرو بن عاص أشياء تتعلق بالقصص وأخبار الفتن والآخرة وما أشبهها بأن يكون مما تحمله عن أهل الكتاب[۲۳]؛ و از عبدالله بن عمرو بن عاص مطالبی وارد شده که شامل قصه‌ها، اخبار فتن و آخرت و مشابه آن هاست از آن چه که از اهل کتاب آموخته بود. ابن حجر می‌نویسد: پس از فتح شام عبدالله به اندازه بار یک شتر از کتاب‌های اهل کتاب را به دست آورد وی از این منابع حدیث نقل می‌کرد لذا بسیاری از امامان تابعین به نقل حدیث از او پرهیز کردند[۲۴].

نکاتی در این نقل وجود دارد که توجه به آنها ضروری است از جمله: اول: احادیث عبدالله بن عمرو بن عاص از ابوهریره بیشتر بوده است. دوم: این که اسرائیلیات به عنوان احادیث پیغمبر اکرم(ص) وارد متون اسلامی شده است. افرادی که از کتاب‌های یهودیان حدیث نقل می‌کردند، به مستندات خود اشاره نمی‌کردند بلکه این مطالب را به رسول خدا(ص) نسبت می‌دادند. کناره‌گیری تابعین از احادیث عبدالله بن عمرو بن عاص نیز به همین جهت بوده است. ملا علی قاری در کتاب شرح نخبة الفکر -که در علم حدیث از کتب بسیار معتبر به شمار می‌رود- می‌نویسد: کسانی که به نظر در اسرائیلیات شناخته شده بودند مثل عبدالله بن سلام و عبدالله بن عمرو بن عاص... کارشان به جایی رسیده بود که گاهی برخی از صحابه به آنها می‌گفتند آن چه را از پیغمبر(ص) شنیده‌ای برای ما بگو، نه آن چه را از این کتاب‌ها گرفته‌ای![۲۵].

جای بسی تأسف است که مسلمانان تفسیر قرآن را از چنین افرادی اخذ می‌کنند! و مبانی اعتقادی خود را بر پایۀ احادیث این اشخاص استوار می‌سازند! آیا مسلمانان به این موضوع اندیشیده‌اند که چرا باید امامان اهل بیت(ع) و حاملان علوم قرآن به حاشیه رانده شوند و در مقابل پرچمداران دشمنی با امیرالمؤمنین(ع) پایه گذار اعتقادات مسلمین باشند؟![۲۶]

منابع

پانویس

  1. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۶۲.
  2. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۲، ص۱۷.
  3. اسدالغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۳.
  4. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۴. ممکن است کسانی فکر کنند که چرا پیامبر (ص) کمتر از این مدت را اجازه نفرمود، با اینکه روایات زیادی دربارۀ فضیلت خواندن قرآن به ما رسیده است؛ جواب آن است که مقصود پروردگار از قرآن تنها خواندن آن نیست بلکه هدف، تأمل و دقت در معانی قرآن و بهره برداری از آن است؛ لذا خداوند در آیات بسیاری به تفکر و تدبر سفارش کرده است و کسانی را که قرآن را می‌خوانند و در معانی‌اش دقت نمی‌کنند، سرزنش می‌کند.
  5. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۶۴.
  6. عباسی، حبیب، مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۱۵۹-۱۶۰.
  7. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۵.
  8. وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۸۲-۴۸۳.
  9. عباسی، حبیب، مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۱۶۰-۱۶۱.
  10. صحیح البخاری، بخاری، ج۳، ص۲۰۷ (کتاب الجهاد و السیر)؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۹۱؛ معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص۳۵.
  11. الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۳، ص۲۶۸.
  12. عباسی، حبیب، مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۱۶۱-۱۶۲.
  13. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۶۸.
  14. عباسی، حبیب، مقاله «عبدالله بن عمرو عاص»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۶، ص۱۶۲.
  15. سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص۸۰؛ الاصابه، ج ۴، ص۱۶۵ ـ ۱۶۷؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۱۱۰.
  16. صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۷۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۱، ص۵؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۱۱۰.
  17. سیراعلام‌النبلاء، ج ۳، ص۸۶؛ مسند احمد، ج ۲، ص۴۴۴؛ حلیه‌الاولیاء، ج ۱، ص۳۵۷.
  18. معرفت، محمد هادی، مقاله «اسرائیلیات»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ج۳.
  19. اسد الغابه، ج۳، ص۲۴۶، حدیث ۳۰۹۰؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۸، حدیث ۱۶۱۸؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۲۷۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۹۲؛ الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۶۶، حدیث ۴۰۰۷.
  20. وكان على الميمنة،... فخرج، فقاتل وتقلد سيفين، وندم بعد ذلك، فكان يقول: مالي ولصفين، مالي ولقتال المسلمين، لوددت أني مت قبله بعشرين سنة؛ مصنف ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۲۱، حدیث ۲۶۵۷۸؛ وقعة صفین، ص۳۷۱؛ الفتوح، ج۳، ص۲۷؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۰۵، حدیث ۶۲۴۳؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۲۷۸؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۷۵، ۲۳۴۰؛ أسد الغابة، ج۴، ص۳۳۲، حدیث ۴۷۵۲.
  21. لشکر از سه قسمت اصلی میمنه، میسره و قلب تشکیل می‌شود.
  22. الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۵۸.
  23. الاتقان، ج۲، ص۴۹۸، حدیث ۶۳۹۷.
  24. إن عبدالله قد ظفر في الشام بحمل جمل من كتب أهل الكتاب، فكان ينظر فيها ويحدث منها، فتجنب الأخذ عنه كذلك كثير من الأئمة التابعين؛ فتح الباری، ج۱، ص۲۰۷.
  25. الذي عرف بالنظر في الإسرائيليات كعبدالله بن سلام وكعبدالله بن عمرو بن عاص... حتى كان بعض أصحابه ربما قال: حدثنا عن النبي ولا تحدثنا من الصحيفة؛ شرح نخبة الفکر، ج۱، ص۵۴۹.
  26. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۴۴.