حدیث در علوم حدیث: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-''']] ==پانویس== {{پانویس}} +''']] {{پایان منابع}} ==پانویس== {{پانویس}})) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = حدیث | |||
| عنوان مدخل = حدیث | |||
| مداخل مرتبط = [[حدیث در قرآن]] - [[حدیث در علوم حدیث]] - [[حدیث در نهج البلاغه]] - [[حدیث در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
{{ | == معنای حدیث == | ||
< | “حدیث” در لغت به معنای سخن جدید و ضد قدیم است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۳۱؛ سید محمد مرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۱۸۹: {{عربی|الحَدِيثُ: نقيضُ القديم}}.</ref> و اصطلاحی است که برای [[اخبار]] [[نقل]] شده از [[معصوم]] به کار میرود، شاید از آن جهت که سخنان آنان نو و جدید است. لغویان حدیث و خبر را مرادف دانستهاند که به جای یکدیگر به کار میروند<ref>سیدمحمدمرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۱۹۱؛ ابوهلال حسن بن عبدالله عسکری، الفروق فی اللغه، ص۳۲.</ref>. گاهی در کتب اربعه حدیث و خبر مترادف به کار رفته است؛ برای مثال شیخ طوسی در مقدمه [[تهذیب الأحکام]] مینویسد: اشتغال به شرح کتابی که مشتمل بر اخبار مختلف و احادیث [[مخالف]] یکدیگر باشد، از مهمترین کارها در [[دین]] است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳: {{عربی|فَالإشْتِغَالُ بِشَرْحِ كِتَابٍ يَحْتَوِي عَلَى تَأْوِيلِ الْأَخْبَارِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْأَحَادِيثِ الْمُتَنَافِيَةِ مِنْ أَعْظَمِ الْمُهِمَّاتِ فِي الدِّين}}.</ref>. اما بیشتر از تعبیر [[حدیث]] استفاده شده است. | ||
< | |||
< | |||
[[شهید ثانی]] بر این نظر است که حدیث و خبر مترادفاند و به این معنا شامل [[سخن پیامبر]] {{صل}}، [[امام]] [[معصوم]]، [[صحابی]]، [[تابعی]] و علمای [[صالح]] و دیگران هم میشود و عمل و تقریر آنان را نیز در بر میگیرد. این معنا مشهورتر و موافق با معنای لغوی آن است؛ اما گاهی حدیث به آنچه از معصوم، اعم از [[پیامبر]] و امام [[نقل]] شده گفته میشود و خبر به آنچه از دیگران نقل گردیده است؛ به همین جهت به کسی که [[تاریخ]] نقل میکند اخباری و به آنکه به نقل [[سنت نبوی]] مشغول است، [[محدث]] گویند<ref>شهید ثانی، الرعایه، ص۵۳-۵۴.</ref>. برخی بر این نظرند اخباری در [[عرف]] [[اهل حدیث]] از [[عامه]] و [[خاصه]] بر [[اهل]] تاریخ و [[سیره]] و کسانی که مانند آنان هستند، اطلاق شده است<ref>علیاکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدایه، ص۱۱-۱۲.</ref>. بر اساس این تفاوت گفتهاند: حدیث چیزی است که از قول معصوم، عمل و تقریر وی حکایت دارد و به این اعتبار به صحیح و غیرصحیح تقسیم میشود. در این صورت آنچه مربوط به غیرمعصوم است، حدیث نخواهد بود<ref>جعفر سبحانی، أصول الحدیث، ص۱۵: {{عربی|هو كلام يحكي قول المعصوم أو فعله أو تقريره و بهذا الإعتبار ينقسم الى الصحيح و مقابله}}.</ref>. | |||
[[شهید ثانی]] بر این نظر است که حدیث و خبر مترادفاند و به این معنا شامل [[سخن پیامبر]]{{صل}}، [[امام]] [[معصوم]]، [[صحابی]]، [[تابعی]] و علمای [[صالح]] و دیگران هم میشود و عمل و تقریر آنان را نیز در بر میگیرد. این معنا مشهورتر و موافق با معنای لغوی آن است؛ اما گاهی حدیث به آنچه از معصوم، اعم از [[پیامبر]] و امام [[نقل]] شده گفته میشود و خبر به آنچه از دیگران نقل گردیده است؛ به همین جهت به کسی که [[تاریخ]] نقل میکند اخباری و به آنکه به نقل [[سنت نبوی]] مشغول است، [[محدث]] گویند<ref>شهید ثانی، الرعایه، ص۵۳-۵۴.</ref>. برخی بر این نظرند اخباری در [[عرف]] [[اهل حدیث]] از [[عامه]] و [[خاصه]] بر [[اهل]] تاریخ و [[سیره]] و کسانی که مانند آنان هستند، اطلاق شده است<ref>علیاکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدایه، ص۱۱-۱۲.</ref>. بر اساس این تفاوت گفتهاند: حدیث چیزی است که از قول معصوم، عمل و تقریر وی حکایت دارد و به این اعتبار به صحیح و غیرصحیح تقسیم میشود. در این صورت آنچه مربوط به غیرمعصوم است، حدیث نخواهد بود<ref>جعفر سبحانی، أصول الحدیث، ص۱۵: {{عربی|هو كلام يحكي قول المعصوم أو فعله أو تقريره و بهذا الإعتبار ينقسم الى الصحيح و مقابله}}.</ref>. | [[اهل سنت]] به مطلق آنچه از پیامبر {{صل}} نقل شده است، حدیث میگویند. [[ابن حجر]] گفته: {{عربی|المرادُ بِالحديثِ فِي عُرفِ الشَّرعِ ما يُضافُ إلَى النَّبِيِّ}}<ref>ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۱، ص۱۹۳؛ محمد عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر، ج۱، ص۲۷؛ علیاکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدایه، ص۱۱.</ref>: مراد از حدیث آن چیزی است که به پیامبر {{صل}} نسبت داده میشود. برخی این تعریف را همراه با نکاتی دیگر ذکر کردهاند<ref>محمد عجاج خطیب، أصول الحدیث علومه و مصطلحاته، ص۱۱. در این اثر در تعریف علم الحدیث آمده: {{عربی|هو العلم الذي يقوم على نقل ما أضيف الى النبي {{صل}} من قول أو فعل أو تقرير و صفة خَلقية أو خُلقية نقلاً دقيقاً محرراً}}: «علم حدیث دانشی است که مربوط به پیامبر است، از سخن، عمل و تقریر او که صفت خِلقت و خُلقی وی به صورت نقل دقیق تحریر شده است».</ref> و به این معنا آن را مرادف [[سنت]] دانستهاند<ref>محمد عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر، ج۲، ص۱۸۸.</ref>؛ در این صورت [[تاریخ]] و [[سیره پیامبر]] {{صل}} هم [[حدیث]] خواهد بود. با توجه به همین معناست که [[ابن اثیر]] کتاب خود را النهایة فی [[غریب الحدیث]] و الأثر نام نهاده است. منظور وی از حدیث آن چیزی است که مربوط به [[پیامبر]] {{صل}} است و منظورش از “اثر” آن است که از دیگران و از جمله [[صحابه]] [[نقل]] شده است؛ گرچه در موارد متعدد از سخن [[صحابی]] با عنوان حدیث یاد میکند<ref>ابن اثیر جزری (مبارک)، النهایه، ج۱، ص۹۹.</ref>؛ در نتیجه میتوان خبر را عام دانست و [[اخبار]] [[معصوم]] را حدیث شمرد و اثر هم چیزی است که از غیرمعصوم نقل شده است. البته آنچه به ما رسیده، توسط گزارش دیگران و خبر آنان است؛ به همین جهت وقتی گفته میشود آیا [[خبر واحد]] [[حجت]] است یا نه، یعنی آنچه دیگران از حدیث پیامبر {{صل}} خبر دادهاند. محور مباحث در [[علم اصول]] عنوان “خبر” است. | ||
هر [[حدیثی]] که امروز به ما رسیده، دارای [[سند]] و منبع است که باید معتبر باشد و در [[کتابهای حدیثی]] نام کسی که حدیث از وی گرفته شده، ذکر میشود و او از نفر قبل از خود نقل میکند و او از شخص قبلی تا به معصوم برسد. این سلسله را سند و خبری را که دارای این ویژگی باشد، [[مسند]] و [[معنعن]] مینامند تا سند به گوینده اصلی برسد<ref>معنعن، یعنی با عبارت «عن» از دیگری نقل میکند. چون ممکن است ناقل حدیث و کتاب یکی از شاگردان باشد، از تعبیر «اخبرنا» و «حدثنا» یا «حدثنی» هم استفاده میشود. در حدیث اول کتاب اصول کافی چنین آمده: {{متن حدیث| أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ {{ع}} قَالَ: لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ...}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۰).</ref>. در برابر آن مرسل قرار دارد که بدون [[سند]] است یا بخشی از سند آن موجود نیست. برای [[اعتماد]] به یک [[حدیث]] که در کتابی [[نقل]] شده، لازم است نویسنده آن حدیث که اکنون به دست ما رسیده، اولاً حدیث را به صورت [[درستی]] دریافت کرده باشد؛ ثانیاً خبری مورد اعتماد خواهد بود که افراد در سند آن، از نظر [[علم رجال]] و درایه قابل اعتماد باشند. | |||
برای دریافت حدیث هشت [[راه]] ذکر کردهاند که پنج راه دریافت آن مهمتر است: شنیدن از استاد و [[معلم]]، اجازه نقل از کتاب وی یا کتابی که در [[اختیار]] دارد، عرضه [[احادیث]] کتابی به استاد برای [[اطمینان]] از صحت آن، مناوله یعنی از کتاب استاد با اجازه وی [[نقل حدیث]] نقل کنند<ref>شهید ثانی، الرعایه، ص۴۲؛ کاظم مدیر شانهچی، درایة الحدیث، ص۱۳۶.</ref> و وجاده یعنی یافتن؛ برای مثال کتابی را دیده که روی آن نوشته شده این [[کتاب]] [[شیخ طوسی]] است. این نوع دریافت حدیث را ضعیفترین نوع آن دانستهاند؛ چون ممکن است کاتبی به [[اشتباه]] یا به [[دروغ]] این کتاب را از شیخ طوسی دانسته باشد. این روش قابل اعتماد نیست، مگر اینکه با قراین و شواهد دیگر [[تأیید]] شود. البته امروزه که نقل حدیث با سماع و اجازه و عرضه عملاً [[منسوخ]] شده است؛ باید با شواهد و قراین قابل اعتماد، انتساب کتابی را به عالمی [[اثبات]] کرد و پس از اثبات صحت، درباره مطالب آن [[داوری]] نمود. | برای دریافت حدیث هشت [[راه]] ذکر کردهاند که پنج راه دریافت آن مهمتر است: شنیدن از استاد و [[معلم]]، اجازه نقل از کتاب وی یا کتابی که در [[اختیار]] دارد، عرضه [[احادیث]] کتابی به استاد برای [[اطمینان]] از صحت آن، مناوله یعنی از کتاب استاد با اجازه وی [[نقل حدیث]] نقل کنند<ref>شهید ثانی، الرعایه، ص۴۲؛ کاظم مدیر شانهچی، درایة الحدیث، ص۱۳۶.</ref> و وجاده یعنی یافتن؛ برای مثال کتابی را دیده که روی آن نوشته شده این [[کتاب]] [[شیخ طوسی]] است. این نوع دریافت حدیث را ضعیفترین نوع آن دانستهاند؛ چون ممکن است کاتبی به [[اشتباه]] یا به [[دروغ]] این کتاب را از شیخ طوسی دانسته باشد. این روش قابل اعتماد نیست، مگر اینکه با قراین و شواهد دیگر [[تأیید]] شود. البته امروزه که نقل حدیث با سماع و اجازه و عرضه عملاً [[منسوخ]] شده است؛ باید با شواهد و قراین قابل اعتماد، انتساب کتابی را به عالمی [[اثبات]] کرد و پس از اثبات صحت، درباره مطالب آن [[داوری]] نمود. | ||
[[کتب اربعه]] و بسیاری از کتابهای معروف [[شیعه]] با سماع و اجازه تا امروز به ما رسیده است. بخشی از کتابها نیز با وجاده به ما رسیده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۹۵.</ref>. | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | # [[پرونده:1100516.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|'''درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:حدیث | [[رده:حدیث]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۴ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۶
معنای حدیث
“حدیث” در لغت به معنای سخن جدید و ضد قدیم است[۱] و اصطلاحی است که برای اخبار نقل شده از معصوم به کار میرود، شاید از آن جهت که سخنان آنان نو و جدید است. لغویان حدیث و خبر را مرادف دانستهاند که به جای یکدیگر به کار میروند[۲]. گاهی در کتب اربعه حدیث و خبر مترادف به کار رفته است؛ برای مثال شیخ طوسی در مقدمه تهذیب الأحکام مینویسد: اشتغال به شرح کتابی که مشتمل بر اخبار مختلف و احادیث مخالف یکدیگر باشد، از مهمترین کارها در دین است[۳]. اما بیشتر از تعبیر حدیث استفاده شده است.
شهید ثانی بر این نظر است که حدیث و خبر مترادفاند و به این معنا شامل سخن پیامبر (ص)، امام معصوم، صحابی، تابعی و علمای صالح و دیگران هم میشود و عمل و تقریر آنان را نیز در بر میگیرد. این معنا مشهورتر و موافق با معنای لغوی آن است؛ اما گاهی حدیث به آنچه از معصوم، اعم از پیامبر و امام نقل شده گفته میشود و خبر به آنچه از دیگران نقل گردیده است؛ به همین جهت به کسی که تاریخ نقل میکند اخباری و به آنکه به نقل سنت نبوی مشغول است، محدث گویند[۴]. برخی بر این نظرند اخباری در عرف اهل حدیث از عامه و خاصه بر اهل تاریخ و سیره و کسانی که مانند آنان هستند، اطلاق شده است[۵]. بر اساس این تفاوت گفتهاند: حدیث چیزی است که از قول معصوم، عمل و تقریر وی حکایت دارد و به این اعتبار به صحیح و غیرصحیح تقسیم میشود. در این صورت آنچه مربوط به غیرمعصوم است، حدیث نخواهد بود[۶].
اهل سنت به مطلق آنچه از پیامبر (ص) نقل شده است، حدیث میگویند. ابن حجر گفته: المرادُ بِالحديثِ فِي عُرفِ الشَّرعِ ما يُضافُ إلَى النَّبِيِّ[۷]: مراد از حدیث آن چیزی است که به پیامبر (ص) نسبت داده میشود. برخی این تعریف را همراه با نکاتی دیگر ذکر کردهاند[۸] و به این معنا آن را مرادف سنت دانستهاند[۹]؛ در این صورت تاریخ و سیره پیامبر (ص) هم حدیث خواهد بود. با توجه به همین معناست که ابن اثیر کتاب خود را النهایة فی غریب الحدیث و الأثر نام نهاده است. منظور وی از حدیث آن چیزی است که مربوط به پیامبر (ص) است و منظورش از “اثر” آن است که از دیگران و از جمله صحابه نقل شده است؛ گرچه در موارد متعدد از سخن صحابی با عنوان حدیث یاد میکند[۱۰]؛ در نتیجه میتوان خبر را عام دانست و اخبار معصوم را حدیث شمرد و اثر هم چیزی است که از غیرمعصوم نقل شده است. البته آنچه به ما رسیده، توسط گزارش دیگران و خبر آنان است؛ به همین جهت وقتی گفته میشود آیا خبر واحد حجت است یا نه، یعنی آنچه دیگران از حدیث پیامبر (ص) خبر دادهاند. محور مباحث در علم اصول عنوان “خبر” است.
هر حدیثی که امروز به ما رسیده، دارای سند و منبع است که باید معتبر باشد و در کتابهای حدیثی نام کسی که حدیث از وی گرفته شده، ذکر میشود و او از نفر قبل از خود نقل میکند و او از شخص قبلی تا به معصوم برسد. این سلسله را سند و خبری را که دارای این ویژگی باشد، مسند و معنعن مینامند تا سند به گوینده اصلی برسد[۱۱]. در برابر آن مرسل قرار دارد که بدون سند است یا بخشی از سند آن موجود نیست. برای اعتماد به یک حدیث که در کتابی نقل شده، لازم است نویسنده آن حدیث که اکنون به دست ما رسیده، اولاً حدیث را به صورت درستی دریافت کرده باشد؛ ثانیاً خبری مورد اعتماد خواهد بود که افراد در سند آن، از نظر علم رجال و درایه قابل اعتماد باشند.
برای دریافت حدیث هشت راه ذکر کردهاند که پنج راه دریافت آن مهمتر است: شنیدن از استاد و معلم، اجازه نقل از کتاب وی یا کتابی که در اختیار دارد، عرضه احادیث کتابی به استاد برای اطمینان از صحت آن، مناوله یعنی از کتاب استاد با اجازه وی نقل حدیث نقل کنند[۱۲] و وجاده یعنی یافتن؛ برای مثال کتابی را دیده که روی آن نوشته شده این کتاب شیخ طوسی است. این نوع دریافت حدیث را ضعیفترین نوع آن دانستهاند؛ چون ممکن است کاتبی به اشتباه یا به دروغ این کتاب را از شیخ طوسی دانسته باشد. این روش قابل اعتماد نیست، مگر اینکه با قراین و شواهد دیگر تأیید شود. البته امروزه که نقل حدیث با سماع و اجازه و عرضه عملاً منسوخ شده است؛ باید با شواهد و قراین قابل اعتماد، انتساب کتابی را به عالمی اثبات کرد و پس از اثبات صحت، درباره مطالب آن داوری نمود.
کتب اربعه و بسیاری از کتابهای معروف شیعه با سماع و اجازه تا امروز به ما رسیده است. بخشی از کتابها نیز با وجاده به ما رسیده است[۱۳].
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۳۱؛ سید محمد مرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۱۸۹: الحَدِيثُ: نقيضُ القديم.
- ↑ سیدمحمدمرتضی حسینی زبیدی، تاج العروس، ج۳، ص۱۹۱؛ ابوهلال حسن بن عبدالله عسکری، الفروق فی اللغه، ص۳۲.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳: فَالإشْتِغَالُ بِشَرْحِ كِتَابٍ يَحْتَوِي عَلَى تَأْوِيلِ الْأَخْبَارِ الْمُخْتَلِفَةِ وَ الْأَحَادِيثِ الْمُتَنَافِيَةِ مِنْ أَعْظَمِ الْمُهِمَّاتِ فِي الدِّين.
- ↑ شهید ثانی، الرعایه، ص۵۳-۵۴.
- ↑ علیاکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدایه، ص۱۱-۱۲.
- ↑ جعفر سبحانی، أصول الحدیث، ص۱۵: هو كلام يحكي قول المعصوم أو فعله أو تقريره و بهذا الإعتبار ينقسم الى الصحيح و مقابله.
- ↑ ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۱، ص۱۹۳؛ محمد عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر، ج۱، ص۲۷؛ علیاکبر غفاری، تلخیص مقباس الهدایه، ص۱۱.
- ↑ محمد عجاج خطیب، أصول الحدیث علومه و مصطلحاته، ص۱۱. در این اثر در تعریف علم الحدیث آمده: هو العلم الذي يقوم على نقل ما أضيف الى النبي (ص) من قول أو فعل أو تقرير و صفة خَلقية أو خُلقية نقلاً دقيقاً محرراً: «علم حدیث دانشی است که مربوط به پیامبر است، از سخن، عمل و تقریر او که صفت خِلقت و خُلقی وی به صورت نقل دقیق تحریر شده است».
- ↑ محمد عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر، ج۲، ص۱۸۸.
- ↑ ابن اثیر جزری (مبارک)، النهایه، ج۱، ص۹۹.
- ↑ معنعن، یعنی با عبارت «عن» از دیگری نقل میکند. چون ممکن است ناقل حدیث و کتاب یکی از شاگردان باشد، از تعبیر «اخبرنا» و «حدثنا» یا «حدثنی» هم استفاده میشود. در حدیث اول کتاب اصول کافی چنین آمده: « أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا مِنْهُمْ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ...» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۰).
- ↑ شهید ثانی، الرعایه، ص۴۲؛ کاظم مدیر شانهچی، درایة الحدیث، ص۱۳۶.
- ↑ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۹۵.