ابوالحسن اشعری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابوالحسن اشعری در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط
== آشنایی اجمالی ==
| موضوع مرتبط = ابوالحسن اشعری
[[ابوالحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق اشعری بصری بغدادی]] به سال ۲۶۰ (۲۷۰ق) در [[بصره]] متولد شد. ساکن [[بغداد]]<ref>طبقات الشافعیه (اسنوی)، ج ۱، ص۷۲.</ref> و از [[نسل]] [[ابوموسی اشعری]] بود. <ref>الاعلام، ج ۴، ص۲۶۳.</ref> وی توان [[فهم]] بالا و [[ذهن]] تیزی داشت. بااینکه روستایی از جدش [[امیر]] [[بلال بن ابی بُرده]] در [[وقف]] داشت، [[قناعت]] را پیشه خود کرده بود.
| عنوان مدخل  = ابوالحسن اشعری
| مداخل مرتبط = [[ابوالحسن اشعری در تاریخ اسلامی]] - [[ابوالحسن اشعری در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


==[[زندگی]] و [[شخصیت]] [[اشعری]]==
از [[استادان]] وی می‌‌توان به [[ابوخلیفه جُمَحی]]، [[ابوعلی جبایی]] و [[سهل بن نوح]] اشاره کرد. افرادی چون [[ابوالحسن باهلی]]، [[بندار بن حسین شیرازی]] و [[ابوزید مروزی]] از [[شاگردان]] [[اشعری]] به شمار می‌‌رفتند. <ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، ص۸۵.</ref> ابوالحسن ابتدا [[مذهب]] معتزلی داشت. سپس روز جمعه‌ای در [[مسجد جامع]] بصره از اعتزال روی برتافت <ref>الفهرست (الندیم)، ص۲۳۱.</ref> و مسلکی جدید برگزید. وی [[معتقد]] بود اگر [[خدای تعالی]] بخواهد همه [[آفریدگان]] را به [[بهشت]] یا [[دوزخ]] ببرد، هرگز [[ستم]] نکرده است؛ چراکه از [[عالم ملک]] تا [[ملکوت]]، همه [[ملک]] اوست و هرچه بخواهد، می‌‌کند و [[ظلم]]، فقط [[تصرف]] در ملک دیگران است و نیز می‌‌گوید: [[بنده]] را در هیچ کاری [[اختیار]] نیست و تمامی حرکات و [[رفتار]] و [[کردار]] [[بندگان]]، مخلوق خداست. دراین میان، بزرگانی چون [[ابن فورک]]، [[فخر رازی]]، [[ابوبکر باقلانی]]، [[ابواسحاق شیرازی]]، [[ابواسحاق اسفراینی]]، [[ابومنصور ماتریدی]]، [[ابوحامد غزالی]] و [[ابوالفتح شهرستانی]] پیرو وی شدند. <ref>ریحانه الادب، ج ۱، ص۱۳۳.</ref>
[[علی بن اسماعیل ابوبشر بن سالم بن اسماعیل بن عبداللّه بن موسی بن بلال بن ابوبردة بن ابی موسی]]<ref>تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص۴۳۶؛ تبیین کذب المفتری، ص۴۶</ref> است. وی در سال ۲۶۰ه یا ۲۷۰<ref>ابن خلکان، ج۲، ص۴۴۶</ref> در [[بصره]] زاده شد. بیشتر [[عمر]] خود را در آنجا گذرانید. پدرش پیرو [[مذهب]] [[اصحاب]] [[حدیث]] بود. به هنگام [[وفات]]، فرزند خود را به [[زکریا بن یحیای ساجی]] که او نیز [[اهل حدیث]] و [[شافعی مذهب]] بود سپرد. [[ابوالحسن اشعری]] در کتاب تفسیرش از او احادیثی نقل کرده است.<ref>تبیین کذب المفتری، ص۴۷؛ بحوث فی الملل والنحل، ج۲، ص۸</ref> به احتمال [[زیاد]] [[دودمان]] اشعری اهل حدیث بوده‌اند. [[گرایش]] او به اعتزال به جهت [[تربیت]] او در [[خانه]] ناپدری‌اش [[ابوعلی]] جبایی [[رئیس]] [[معتزله]] بصره بوده است.


او در سال‌های ۳۲۰ تا ۳۳۰ در [[بغداد]] درگذشت<ref>تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۳۴۶؛ تبیین کذب المفتری، ص۶۵</ref> که البته [[ابن عساکر]] خود را صحیح‌ترین قول می‌‌داند<ref>تبیین کذب المفتری، ص۶۶</ref>، [[ابن فورک]] نیز چنین [[معتقد]] است<ref>مقالات الاشعری، ص۱۲۸و ۱۴۷</ref>.
از [[ابوبکر صیرفی]] نقل است که گوید: معتزلیون خود را همیشه [[برتر]] می‌‌دانستند و سر خود را بالا می‌‌گرفتند تا زمانی که اشعری ظهور کرد. در [[تاریخ]] درگذشت اشعری [[اختلاف]] است و بیشتر [[تاریخ نگاران]]، آن را در سال ۳۲۴ هجری و در بغداد دانسته‌اند که در مشرعه الروایا به [[خاک]] سپرده شد؛ <ref>تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص۳۴۶.</ref> ولی از [[ترس]] [[حنابله]] که اشعری را [[تکفیر]] کرده بودند، [[قبر]] او را پنهان کردند. <ref>ریحانه الادب، ج ۱، ص۱۳۳.</ref>


اشعری را جزو [[مصلحان]] و احیاگران [[دین]] می‌‌دانند. برخی به استناد حدیث [[پیامبر اکرم]] که فرموده است: [[خداوند]] در رأس هر یکصد سال یک مجدِّد و [[محیی]] دین می‌‌فرستد ([[ابوداود]]). بعد از [[عمر بن عبدالعزیز]] (سده اول) و [[محمد بن ادریس شافعی]] (سده دوم) او را [[مجدد]] ([[قرن سوم]]) می‌‌دانند و سپس به ترتیب از [[باقلانی]]<ref>سده چهارم</ref>، المسترشد باللّه وامام [[ابوحامد غزالی]]<ref>سده پنجم</ref> نام برده‌اند<ref>تبیین کذب المفتری، ص۶۳</ref>.
[[ابوالحسن اشعری]] آثار بسیاری دارد که عبارت‌اند از: اللمع، الموجز، ایضاح البرهان، التبیین عن اصول الدین، الشرح و التفصیل فی الرد علی اهل الافک و التضلیل، <ref>الفهرست (الندیمص۲۳۱.</ref>ادب الجدل، شرح ادب الجدل، اختلاف الناس فی الاسماء والاحکام والخاص والعام، الاستشهاد لما یلزم المعتزله علی محجتهم والاستشهاد، الاستطاعه فی نقض استدلالات المعتزله، اعتراض الدهریین فی قول الموحدین وبما فیه مقنع للمسترشدین، تفسیرالقرآن، جمل المقالات فی مقالات الملحدین واقاویل الموحدین، جوابات اهل فارس، الجوابات فی الصفات عن مسائل اهل الزیغ والشبهات، جوابات مسائل لابی القاسم، جوابات المصریین، جواب الارجانیین، جواب الجرجانیین، جواب الخراسانیین، جواب الدمشقیین، جواب رامهرمزیین، جواب سیرافیین، جواب العمانیین، جواب مسائل اهل الثغر، جواب مسائل الجبائی فی النظر والاستدلال، جواب الواسطیین، جواز رؤیة اللّه تعالی بالابصار، خلق الاعمال، الجوهر فی الرد علی اهل الزیغ والمنکر، الدامغ للمهذب للخالدی، الرد علی اهل التناسخ، الردّ علی ابن الراوندی، الرد علی اهل المنطق ومسائل سئل عنها الجبائی، الرد علی حارث الوراق، الردّ علی الدهریین، الردّ علی الفلاسفه (شامل سه مقاله است)، الردّ فی الحرکات علی ابی الهذیل، الرد علی المجسمه، زیادات النوادر، العجز عن الشی ء غیر العجز عن ضده، الفصول فی الرد علی الملحدین والخارجین عن الملة، الفامع للکتاب الخالدی فی الارادة، الاجتهاد، الاحتجاج الاخبار وتخصیصها، الادراک، الامامة، الحسم عن مسائل الجسمیّه، الصفات فی الکلام علی اصناف المعتزله والجهمیه، الطیرین فی فنون من المسائل، العمد فی رؤیه الباری، الفنون فی ابواب من الکلام، اللمع الصغیر فی المدخل الی اللمع الکبیر، اللمع الکبیر فی المدخل الی ایضاح البرهان، المختزن فی مسائل المخالفین، فی افعال النبی{{ع}}، متشابه القرآن، فی الوقوف والعموم الکشف وایضاح اعتراضات الجبائی فی کتبه والجواب عنها، الکلام علی النصاری مما یحتج به علیهم من الکتب، المعارف، فی مذهب المجسمة وما یحتجون به، فی ان القیاس یخص ظاهرالقرآن، المختصر فی التوحید والقدر، المسائل المنثورة البغدادیه، مسائل جرت مع ابی فرج المالکی فی عله الخمر، المسائل علی اهل التثنیة، مقالات الفلاسفه، مقالات المسلمین وجمیع اختلافاتهم، المنتحل من المسائل المنثورات البصریات، نفی کتاب الخالدی فی نفی خلق الاعمال، نقض شرح الکبائر، النقض علی ابن الراوندی فی ابطال التواتر، النقض علی ابن الراوندی فی الصفات والقرآن، النقض علی نقض تأویل الادلة علی الثلجی، نقض کتاب الآثارالعلویه علی ارسطاطالیس، نقض کتاب الاصول للجبائی، نقض کتاب التاج علی ابن الراوندی، نقض کتاب الثلجی الذی اصلح غلط ابن الراوندی، نقض کتاب الخالدی فی الصفات والقرآن، نقض کتاب داوود فی مسئله الاعتقاد، نقض کتاب عبادبن سلیم فی دقائق الکلام، نقض کتاب علی بن عیسی، نقض کتاب المعروف باللطیف علی الاسکافی، النوادر فی دقائق الکلام، تفسیرالقرآن و الرد علی من خالف البیان من اهل الافک والبهتان، دلائل النبوة، رسالة فی الحث علی البحث فی الایمان، <ref>هدیه العارفین، ج ۱، ص۶۷۶.</ref> الاستطاعة، النقض علی البلخی، الردّ علی المنجّمین، مقالات الاسلامیین، الابانة فی اصول الدیانه، النبوات، <ref>دیباج المذهب، ص۲۹۳.</ref> الاسماء والاحکام، استحسان الخوض فی الکلام.<ref>الاعلام، ج ۴، ص۲۶۳.</ref>.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۲، ص۲۷۳ - ۲۷۵.</ref>
 
درباره [[علم]] و فضل او نیز سخن زیاد گفته شده است. ابن عساکر بابورا به کثرت علم و [[معرفت]] او اختصاص داده است. اقوال متعددی از بزرگان [[اهل سنت]] را درباره او ذکر کرده است<ref>تبیین کذب المفتری، ص۱۲۶ـ ۱۴۰</ref> از جمله [[ابراهیم بن محمد اسفراینی]] گفته است:من در کنار ابوحسین [[باهلی]] مانند قطره ای از دریا هستم. [[ادهم]] می‌‌گفت: من در کنار [[ابوالحسن]] مانند قطره ای در کنار دریا بودم.<ref>تبیین کذب المفتری، ص۱۲۶</ref>. [[ابوبکر بن طیب]] در پاسخ این [[پرسش]] که سخنان تو بهتر است یا [[ابوالحسن]]؟ می‌‌گوید: به [[خدا]] [[سوگند]] بهترین حالات من هنگامی است که [[کلام]] و سخن ابوالحسن را فهمیده باشم.<ref>تبیین کذب المفتری، ص۱۲۶</ref>
 
درباره [[ورع]]، [[تقوا]] و [[عبادت]] او نیز در بابوجداگانه فراوان سخن گفته است<ref>تبیین کذب المفتری، ص۱۴۱ـ ۱۴۲</ref> [[فضایل]] دیگر او را<ref>تبیین کذب المفتری، ص۱۴۳ـ ۱۴۸</ref> همچنین [[مدایح]] او را در لسان بزرگانی که به [[شعر]] در [[مدح]] او سروده‌اند<ref>تبیین کذب المفتری، ص۱۷۰ـ ۱۷۷</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اشعریه (مقاله)|مقاله «اشعریه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۲۸۶.</ref>
 
==آثار و تألیفات==
برخی بر این عقیده‌اند که او بر خلاف توان زیادی که در [[مناظره]] و گفت وگو داشت، در [[نوشتن]] و نگاشتن گاه در می‌‌ماند<ref>مقدمه ریتر بر مقالات الاسلامیین، صیز</ref> که البته [[ابن عساکر]] در [[دفاع]] از این نکته [[معتقد]] است که این [[نقص]] او مربوط به اوایل [[حیات]] [[علمی]] او بوده و بعد از این که [[خداوند]] [[منت]] [[هدایت]] بر او نهاد، تألیفات خوب، آراسته و منظمی ارائه کرده است<ref>تاریخ اندیشه‌های کلامی در اسلام، ج۱، ص۵۷۰</ref> [[بدوی]] نیز به استناد تکرار مطالب و نامنظم بودن مباحث مقالات الاسلامیین نظر ریتر را [[تأیید]] کرده است<ref>تاریخ اندیشه‌های کلامی در اسلام، ج۱، ص۵۷۱</ref>.
تألیفات و آثار او به بیش از دویست مورد می‌‌رسد. او خود در العُمَد بیشترین آثاری را که تا [[سال ۳۲۰ق]] تألیف کرده بود نام برده است، ابن عساکر نام ۹۸ اثر او را آورده است<ref>تبیین کذب المفتری،ص:۱۲۹ـ ۱۳۵؛ تاریخ اندیشه‌های کلامی در اسلام، ج۱۰، ص۵۵۲ـ ۵۶۱</ref> برخی نیز تألیفات او را تا دویست و سی اثر شمرده‌اند<ref>تبیین کذب المفتری، ص۱۳۷</ref>.
 
در هر صورت آنچه از آثار او اکنون در دسترس است چند مورد بیش نیست که عبارتند از:
 
۱. [[الابانة عن اصول الدیانة (کتاب)|الابانة عن اصول الدیانة]]: [[اشعری]] در این کتاب با [[دلایل نقلی]] تمام [[عقاید]] [[احمد بن حنبل]] را پذیرفته است و از او به عنوان پیشوای [[عقاید]] نام برده است. او در این کتاب [[تغییر]] ۱۸۰درجه ای نسبت به [[تفکر]] اعتزالی دارد. به همین جهت برخی بر این عقیده‌اند که این کتاب درست پس از رها کردن آرای [[معتزله]] توسط [[اشعری]] نوشته شده است، که در آن هنگام واکنش [[تندی]] نسبت به معتزله داشته است<ref>تاریخ فلسفه در اسلام، ج ۱، ص۳۶۱</ref>.
 
۲. [[اللمع فی الرد علی أهل الزیغ والبدع (کتاب)|اللمع فی الرد علی أهل الزیغ والبدع]]: این کتاب با روی کرد [[عقل]] گرایانه و تا حدی دور از قید و بند [[نص]] نگاشته شده است. اشعری کوشیده است در این کتاب عقاید [[اهل حدیث]] را از طریق دلیل و [[برهان]] ثابت کند<ref>مقدمه اللمع، ص۴</ref> علاوه بر روش وروی کرد، در طرح مباحث نیز با الابانه تفاوت دارد. در این کتاب مسائلی مطرح شده است که در الابانه اصلاً از آن سخنی به میان نیامده است. همچنین در الابانه مباحثی مطرح شده است که در اللمع نیامده است. به عنوان مثال می‌‌توان از وجه، یدین و استواء علی العرش سخن گفت که در الابانه آمده<ref>همان، ص۹۹ـ ۸۶</ref> ولی در اللمع نیامده و یا [[تنزیه]] [[خداوند]] از [[جسمانی]] بودن و [[نفی]] تشابه او با [[مخلوقات]] در اللمع با [[صراحت]] تمام طرح شده است، اما در الابانه سخنی از آن به میان نیامده است.
 
در اینکه اشعری کدامیک از این دو اثر را زودتر نوشته است، برخی بر این عقیده‌اند که الابانه متأخر است و شیخ او را در اواخر [[زندگی]] به تحریر درآورده است. گلدزیهر و مکدونالد بر این عقیده‌اند<ref>مقدمه اللمع، ص۶</ref>.
 
در اینکه چرا چنین [[تحول]] و تغییری در روش وروی کرد [[فکری]] او پیش آمده است برخی از [[مستشرقان]] مانند گلدزیهر و مکدونالد معتقدند که او بعد از آنکه به [[بغداد]] آمد و جو [[علمی]] آن [[شهر]] را تحت [[سیطره]] و تأثیر [[حنابله]] دید به ناچار به جهت تطبیق با محیط و شرایط مکانی به تألیف الابانه [[اقدام]] کرد. به همین جهت است که برخی گفته‌اند: الابانة من الحنابلة وقایة.
 
سلفی‌ها که به تأخر زمانی الابانه تأکید فراوان دارند می‌‌گویند شیخ در وصول به [[حق]] از چند مرتبه مترتب بر هم برخوردار شد. او ابتدا از اعتزال دوری جسته و به روش [[عقلی]] پیوست ونصف حق را [[درک]] کرد، سپس باپیوستن به [[مذهب سلفی]] تمام حق ومرتبه آخرین را که همان [[رضای الهی]] باشد به دست آورد و در حالی که [[خداوند]] از او [[راضی]] بود به لقای حق پیوست<ref>مقدمه اللمع، ص۷</ref> برخی نیز به استناد قرائنی بر این اعتقادند که [[اشعری]] ابتدا الابانه و سپس اللمع را نگاشته است و به این صورت [[مذهب]] او [[سیر]] [[تکامل]] خود را پشت سر گذاشته است<ref>مقدمه اللمع، ص۷</ref>.
 
از نظر حجم نیز تفاوت بسیاری با آن دارد. اللمع بسیار مختصرتر و کم حجم‌تر از الابانه است. الابانه ناظر به [[عقاید]] و آرای [[حنابله]] و [[اهل حدیث]] بوده و در صدد [[دفاع]] از آنهاست، ولی اللمع در صدد [[اثبات]] عقاید خود اشعری است و بدون آنکه به آرا و عقاید اهل حدیث عنایتی داشته باشد<ref>فرق و مذاهب کلامی، ص۱۸۱</ref>.
 
۳. [[مقالات الاسلامیین (کتاب)|مقالات الاسلامیین]]: بزرگ‌ترین اثر بر جای مانده از اشعری است. این کتاب از کهن‌ترین و معتبرترین منابع موجود در زمینه [[تاریخ]] [[عقاید اسلامی]] است. [[ابن تیمیه]] و [[ابن قیم]] آن را [[جامع‌ترین]] و اصلی‌ترین کتاب در موضوع خود دانسته‌اند که متأخران مانند [[شهرستانی]] و [[بغدادی]] از آن رونویسی کرده‌اند<ref>تاریخ فلسفه در اسلام، ج۱، ص۳۱۹</ref>.
 
۴. [[استحسان الخوض فی علم الکلام (کتاب)|استحسان الخوض فی علم الکلام]]: اشعری با [[نگارش]] این رساله، [[اندیشه]] حنابله را به باد [[انتقاد]] گرفته است،؛ چراکه آنان بحث‌های عقلی را [[تحریم]] می‌‌کنند و در اصول و [[فروع]] به ظاهر [[آیات]] و [[حدیث]] اکتفا میورزند. او در این رساله توانسته است از طریق [[قرآن]] ثابت کند در مسائل [[عقیدتی]] یکی از منابع، [[عقل]] است<ref>بحوث فی الملل والنحل، ج۲، ص۵۱</ref>.
 
[[بدوی]] به جهاتی استناد این رساله را به [[اشعری]] صحیح نمی‌داند. تفاوت سبک رساله با سبک آثار دیگر اشعری جواز پرداختن به [[علم کلام]] یا [[ضرورت]] خودداری و دوری گزیدن از آن بعد از عصر اشعری پیش آمده است و لذا او این رساله را به یکی از [[پیروان]] متأخر اشعری، البته نه با فاصله زیاد از او، نسبت داده است<ref>تاریخ اندیشه‌های کلامی در اسلام، ج۱، ص۵۶۵ـ ۵۶۶</ref>.
 
۵. [[رسالة إلی أهل الثغر (کتاب)|رسالة إلی أهل الثغر]]: اشعری بعد از مقدمه نسبتاً مفصلی در اهمیت [[عقاید]] [[سلف صالح]]، یک دوره عقاید مورد [[اجماع]] و اتفاق آنها را در پنجاه و یک فصل بیان کرده است. این اثر با مقدمه و پاورقی‌های طولانی توسط برخی از مراکز [[علمی]] [[عربستان]] در ۳۷۰چاپ و منتشر شده است.
 
۶. رساله دیگری از او با عنوان الایمان چاپ شده است [[تاریخ اندیشه‌های کلامی و اسلامی (کتاب)|تاریخ اندیشه‌های کلامی و اسلامی]].<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اشعریه (مقاله)|مقاله «اشعریه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۲۸۶.</ref>
 
==عوامل [[کناره‌گیری]] از [[معتزله]]==
اشعری تا [[چهل سالگی]] بر [[مذهب]] معتزله بود، اما به ناگاه [[تغییر]] و تحولی اساسی در او ایجاد شد و از آن [[اعلان بیزاری]] کرد. برای کناره‌گیری او از معتزله عوامل مختلفی ذکر شده است که بسیاری از آنان مورد مناقشه جدی است؛ برخی از عوامل عبارتند از:
# [[ناتوانی]] معتزله از ارائه پاسخ به پرسش‌های او: [[ابن عساکر]] از [[احمد بن حسین]] نقل می‌‌کند که بعد از آنکه [[ابوالحسن]] در [[کلام]] معتزلی متبحر و سرآمد شد پیوسته با استاد خود [[مناظره]] می‌‌کرد و پاسخ صحیحی نمی‌شنید<ref>شرح العقائد النسفیه، ص۵۵</ref> در یکی از شب‌ها برخاست و دو رکعت [[نماز]] گزارد و از [[خدا]] خواست تا اورا به [[راه راست]] [[هدایت]] کند. آنگاه خوابید و در عالم [[خواب]] [[پیامبر اکرم]] را دید و از وضع خود به [[پیامبر]] [[شکایت]] کرد. [[رسول خدا]] فرمود: علیک بسنتی او از خواب برخاست و سپس مسائل [[کلامی]] را بر [[قرآن]] و [[اخبار]] عرضه کرد و آنها را که مطابق [[قرآن]] و [[حدیث]] بود گرفت و غیر آنها را به دور ریخت.<ref>تبیین کذب المفتری، ص۵۰؛ بحوث فی الملل والنحل، ج۲، ص۲۳؛ تاریخ فلسفه در اسلام، ج۱، ص۳۱۸؛ فرق ومذاهب کلامی، ص۱۸۱</ref>.
#زمینه‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]: از [[زمان]] [[متوکل]] به بعد، فشار بر [[اهل تعقل]] [[روز]] به روز افزایش یافت و هرگز از [[میزان]] فشار کاسته نشد، در این صورت این زمینه‌های اجتماعی و سیاسی بود که می‌‌توانست در وجود [[انسان]] [[تحول]] و دگرگونی خاص ایجاد کند و برای [[رهایی]] از فشارهای [[روحی]] و [[زندگی]]، از مکتبی به [[مکتب]] مورد [[تأیید]] [[حکومت]] وقت منتقل شود<ref>بحوث فی الملل والنحل، ج۲، ص۲۵ و ۲۶؛ فلسفه و کلام اسلامی، ص۹۶</ref>.
# [[اصلاح‌طلبی]]: [[ابوالحسن]] به دقت در [[عقاید]] [[اهل حدیث]] نگریست و در آن، خطاهای نابخشودنی یافت و بر خود لازم دانست از طریق خاصی به [[اصلاح]] آنها بپردازد. چنین اصلاحی از یک [[دشمن]] مارک دار امکان پذیر نبود، بلکه نخست در قالب [[دوست]] درآمد و در [[دل‌ها]] [[نفوذ]] کرد و آن گاه به اصلاح پرداخت. از این جهت از [[معتزله]] فاصله گرفت و با اهل حدیث اعلام [[همبستگی]] نمود<ref>بحوث فی الملل والنحل، ج۲، ص۲۶، تاریخ فرق اسلامی، ج۱، ص۲۳۵</ref>.
# [[میانه روی]] و [[اعتدال]]: برخی دیگر بر این عقیده‌اند که او در [[مقام]] اصلاح [[دینی]] دو روش [[فقیهان]] و [[متکلمان]] بوده و در صدد جمع بین [[کلام]] و [[فقه]] و حدیث برآمد،؛ چراکه فقه و [[فقها]] در صدد [[اعمال]] [[دلایل]] [[تفسیر]] و حدیث و [[اجماع]] و [[قیاس]] بودند و متکلمان به [[جدل]] و [[منطق]] و [[عقل]] اکتفا کرده و از [[نص]] اجتناب می‌‌کردند. او با این کار کوشید در قالب متکلمی [[فقیه]]، میان فقه و حدیث با [[علم کلام]] جمع کند و [[امت اسلامی]] را از انشقاق و [[نزاع]] بین آن دو برحذر داشته و خود بین اعتزال و حنبلی‌ها واسطه شود<ref>الفرق الکلامیة الإسلامیه، ص۲۷۰؛ تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص۱۴۶ـ ۱۴۷؛ فرق ومذاهب کلامی، ص۱۸۵</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اشعریه (مقاله)|مقاله «اشعریه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۲۸۷.</ref>
 
==روش [[کلامی]]==
روش او آمیزه‌ای از نقل و [[عقل]] است، البته نقل بر عقل تقدم و پیشی دارد<ref>مقالات الاشعری، ص۳۰، ۳۱ و ۳۰۱؛ شرح العقائد النسفیه، ص۵۵؛ بحوث فی الملل والنحل، ج۲، ص۳۲ ـ۳۳</ref>. به نظر او اگر [[دین]] [[وحیانی]] نباشد عقل توان تشخیص [[تکلیف]] را ندارد و نمی‌تواند [[حکم قطعی]] بدهد. در این صورت راهی جز [[شک]] و توقف نخواهد بود<ref>مقالات الاشعری، ص۳۰۱</ref>.
 
[[اشعری]] به ارائه طرحی نو [[اقدام]] کرد که به گونه ای تضاد میان [[عقل‌گرایی]] و ظاهر‌گرایی را برطرف نماید، بدین جهت با هر یک از آن دو گروه هم موافق بود و هم مخالف. با عقل گرایان در این جهت که [[استدلال عقلی]] در [[اثبات]] [[عقاید دینی]] [[بدعت]] و [[حرام]] نبوده، بلکه راجح و [[پسندیده]] است موافقت نمود<ref>رسالة التوحید، ص۷۴</ref> و به تألیف رساله [[استحسان]] الخوض فی [[علم]] الکلام مبادرت ورزید و این در حالی بود که [[اهل حدیث]]، [[علم کلام]] و استدلال عقلی را بدعت و حرام می‌‌دانستند<ref>فرق و مذاهب کلامی، ص۱۸۷</ref>. او با تأسیس این [[مکتب]] جدید در صدد ارائه موضعی میانه بین اهل حدیث و [[معتزله]] بود و مهم‌ترین تلاش او آن بود که اهل حدیث را برای [[دفاع]] از عقایدشان وادار به استفاده از عقل کند و به همین جهت تا حدی توانست آنها را از موضع [[افراطی]] شان دور سازد.<ref>تاریخ ایران اسلامی، ج۲، ص۱۷۰</ref> موضعی که برخی از آن تعبیر به طریق وسط کرده‌اند<ref>مقدمه ابن خلدون، ص۹۴۶؛ رسالة التوحید، ص۷۳</ref>.
 
از طرفی در [[تعارض]] عقل با [[ظواهر دینی]]، [[ظواهر]] را مقدم داشت و در نتیجه در بحث از [[صفات ذات]] و صفات خبریه با [[عقاید معتزله]] [[مخالفت]] نمود. همان گونه که اصل [[تحسین]] و تقبیح [[عقلی]] و متفرعات آن را نیز مردود دانست و هیچ [[واجب عقلی]] را نپذیرفت و در این زمینه با اهل حدیث هماهنگ گردید<ref>مقالات الاشعری، ص۳۰۱؛ فرق و مذاهب کلامی،ص۱۸۷</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اشعریه (مقاله)|مقاله «اشعریه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۲۸۷.</ref>
 
==آراء و [[اندیشه‌ها]]==
[[ابوالحسن اشعری]] و [[پیروان]] او دیدگاه‌های خاصی در مسائل [[عقیدتی]] و [[کلامی]] دارند که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
زیادت صفات بر ذات، [[رؤیت خداوند]] با چشم ظاهر در [[آخرت]]، [[کلام]] نفسی، نظریه کسب و [[انکار]] [[حسن و قبح ذاتی]]. در ادامه به صورتی مختصر به هر یک از این مباحث پرداخته می‌‌شود.
 
چنان که در برخی از موارد گفته خواهد شد پیروان [[اشعری]] به ویژه طبقه دوم آنان، در آرا و [[عقاید]] او کاملاً هماهنگ و همراه نیستند. [[اختلاف]] در [[تفسیر]] و برداشت از یک [[عقیده]] تا انکار و ردّ آن را می‌‌توان به وضوح [[مشاهده]] کرد.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اشعریه (مقاله)|مقاله «اشعریه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۲۹۳.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اشعریه (مقاله)|مقاله «اشعریه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۷۴: خط ۱۷:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:ابوالحسن اشعری]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۸

آشنایی اجمالی

ابوالحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق اشعری بصری بغدادی به سال ۲۶۰ (۲۷۰ق) در بصره متولد شد. ساکن بغداد[۱] و از نسل ابوموسی اشعری بود. [۲] وی توان فهم بالا و ذهن تیزی داشت. بااینکه روستایی از جدش امیر بلال بن ابی بُرده در وقف داشت، قناعت را پیشه خود کرده بود.

از استادان وی می‌‌توان به ابوخلیفه جُمَحی، ابوعلی جبایی و سهل بن نوح اشاره کرد. افرادی چون ابوالحسن باهلی، بندار بن حسین شیرازی و ابوزید مروزی از شاگردان اشعری به شمار می‌‌رفتند. [۳] ابوالحسن ابتدا مذهب معتزلی داشت. سپس روز جمعه‌ای در مسجد جامع بصره از اعتزال روی برتافت [۴] و مسلکی جدید برگزید. وی معتقد بود اگر خدای تعالی بخواهد همه آفریدگان را به بهشت یا دوزخ ببرد، هرگز ستم نکرده است؛ چراکه از عالم ملک تا ملکوت، همه ملک اوست و هرچه بخواهد، می‌‌کند و ظلم، فقط تصرف در ملک دیگران است و نیز می‌‌گوید: بنده را در هیچ کاری اختیار نیست و تمامی حرکات و رفتار و کردار بندگان، مخلوق خداست. دراین میان، بزرگانی چون ابن فورک، فخر رازی، ابوبکر باقلانی، ابواسحاق شیرازی، ابواسحاق اسفراینی، ابومنصور ماتریدی، ابوحامد غزالی و ابوالفتح شهرستانی پیرو وی شدند. [۵]

از ابوبکر صیرفی نقل است که گوید: معتزلیون خود را همیشه برتر می‌‌دانستند و سر خود را بالا می‌‌گرفتند تا زمانی که اشعری ظهور کرد. در تاریخ درگذشت اشعری اختلاف است و بیشتر تاریخ نگاران، آن را در سال ۳۲۴ هجری و در بغداد دانسته‌اند که در مشرعه الروایا به خاک سپرده شد؛ [۶] ولی از ترس حنابله که اشعری را تکفیر کرده بودند، قبر او را پنهان کردند. [۷]

ابوالحسن اشعری آثار بسیاری دارد که عبارت‌اند از: اللمع، الموجز، ایضاح البرهان، التبیین عن اصول الدین، الشرح و التفصیل فی الرد علی اهل الافک و التضلیل، [۸]ادب الجدل، شرح ادب الجدل، اختلاف الناس فی الاسماء والاحکام والخاص والعام، الاستشهاد لما یلزم المعتزله علی محجتهم والاستشهاد، الاستطاعه فی نقض استدلالات المعتزله، اعتراض الدهریین فی قول الموحدین وبما فیه مقنع للمسترشدین، تفسیرالقرآن، جمل المقالات فی مقالات الملحدین واقاویل الموحدین، جوابات اهل فارس، الجوابات فی الصفات عن مسائل اهل الزیغ والشبهات، جوابات مسائل لابی القاسم، جوابات المصریین، جواب الارجانیین، جواب الجرجانیین، جواب الخراسانیین، جواب الدمشقیین، جواب رامهرمزیین، جواب سیرافیین، جواب العمانیین، جواب مسائل اهل الثغر، جواب مسائل الجبائی فی النظر والاستدلال، جواب الواسطیین، جواز رؤیة اللّه تعالی بالابصار، خلق الاعمال، الجوهر فی الرد علی اهل الزیغ والمنکر، الدامغ للمهذب للخالدی، الرد علی اهل التناسخ، الردّ علی ابن الراوندی، الرد علی اهل المنطق ومسائل سئل عنها الجبائی، الرد علی حارث الوراق، الردّ علی الدهریین، الردّ علی الفلاسفه (شامل سه مقاله است)، الردّ فی الحرکات علی ابی الهذیل، الرد علی المجسمه، زیادات النوادر، العجز عن الشی ء غیر العجز عن ضده، الفصول فی الرد علی الملحدین والخارجین عن الملة، الفامع للکتاب الخالدی فی الارادة، الاجتهاد، الاحتجاج الاخبار وتخصیصها، الادراک، الامامة، الحسم عن مسائل الجسمیّه، الصفات فی الکلام علی اصناف المعتزله والجهمیه، الطیرین فی فنون من المسائل، العمد فی رؤیه الباری، الفنون فی ابواب من الکلام، اللمع الصغیر فی المدخل الی اللمع الکبیر، اللمع الکبیر فی المدخل الی ایضاح البرهان، المختزن فی مسائل المخالفین، فی افعال النبی(ع)، متشابه القرآن، فی الوقوف والعموم الکشف وایضاح اعتراضات الجبائی فی کتبه والجواب عنها، الکلام علی النصاری مما یحتج به علیهم من الکتب، المعارف، فی مذهب المجسمة وما یحتجون به، فی ان القیاس یخص ظاهرالقرآن، المختصر فی التوحید والقدر، المسائل المنثورة البغدادیه، مسائل جرت مع ابی فرج المالکی فی عله الخمر، المسائل علی اهل التثنیة، مقالات الفلاسفه، مقالات المسلمین وجمیع اختلافاتهم، المنتحل من المسائل المنثورات البصریات، نفی کتاب الخالدی فی نفی خلق الاعمال، نقض شرح الکبائر، النقض علی ابن الراوندی فی ابطال التواتر، النقض علی ابن الراوندی فی الصفات والقرآن، النقض علی نقض تأویل الادلة علی الثلجی، نقض کتاب الآثارالعلویه علی ارسطاطالیس، نقض کتاب الاصول للجبائی، نقض کتاب التاج علی ابن الراوندی، نقض کتاب الثلجی الذی اصلح غلط ابن الراوندی، نقض کتاب الخالدی فی الصفات والقرآن، نقض کتاب داوود فی مسئله الاعتقاد، نقض کتاب عبادبن سلیم فی دقائق الکلام، نقض کتاب علی بن عیسی، نقض کتاب المعروف باللطیف علی الاسکافی، النوادر فی دقائق الکلام، تفسیرالقرآن و الرد علی من خالف البیان من اهل الافک والبهتان، دلائل النبوة، رسالة فی الحث علی البحث فی الایمان، [۹] الاستطاعة، النقض علی البلخی، الردّ علی المنجّمین، مقالات الاسلامیین، الابانة فی اصول الدیانه، النبوات، [۱۰] الاسماء والاحکام، استحسان الخوض فی الکلام.[۱۱].[۱۲]

منابع

  1. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۲

پانویس

  1. طبقات الشافعیه (اسنوی)، ج ۱، ص۷۲.
  2. الاعلام، ج ۴، ص۲۶۳.
  3. سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، ص۸۵.
  4. الفهرست (الندیم)، ص۲۳۱.
  5. ریحانه الادب، ج ۱، ص۱۳۳.
  6. تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص۳۴۶.
  7. ریحانه الادب، ج ۱، ص۱۳۳.
  8. الفهرست (الندیم)، ص۲۳۱.
  9. هدیه العارفین، ج ۱، ص۶۷۶.
  10. دیباج المذهب، ص۲۹۳.
  11. الاعلام، ج ۴، ص۲۶۳.
  12. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۲، ص۲۷۳ - ۲۷۵.