اعشی مازنی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
جز (جایگزینی متن - 'قبیله بنیتمیم' به 'قبیله بنیتمیم') |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = اعشی مازنی | | موضوع مرتبط = اعشی مازنی | ||
خط ۷: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[عبدالله بن اعور]] که به او [[عبدالله بن اطول حرمازی مازنی]] میگفتند از [[قبیله]] [[بنیمازن بن عمرو]] و به اعشی مازنی معروف بود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۷۲.</ref>. اعشی از صحابهای است که هم دوران قبل از [[اسلام]] ([[عصر جاهلیت]]) و هم دوران بعد از [[اسلام]] را [[درک]] کرده است<ref>الانساب، سمعانی، ج۲۱، ص۱۲.</ref>. اعشی [[اهل]] [[شعر]] بود و به همراه همسرش، معاذه، در [[بصره]] ساکن بود<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۳، ص۷۲.</ref>. | [[عبدالله بن اعور]] که به او [[عبدالله بن اطول حرمازی مازنی]] میگفتند از [[قبیله]] [[بنیمازن بن عمرو]] و به اعشی مازنی معروف بود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۷۲.</ref>. اعشی از صحابهای است که هم دوران قبل از [[اسلام]] ([[عصر جاهلیت]]) و هم دوران بعد از [[اسلام]] را [[درک]] کرده است<ref>الانساب، سمعانی، ج۲۱، ص۱۲.</ref>. اعشی [[اهل]] [[شعر]] بود و به همراه همسرش، معاذه، در [[بصره]] ساکن بود<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۳، ص۷۲.</ref>. | ||
درباره [[نسب]] او گویند که او حرمازی است، نه مازنی و حرماز و مازن هر دو عموزادههایی از [[قبیله | درباره [[نسب]] او گویند که او حرمازی است، نه مازنی و حرماز و مازن هر دو عموزادههایی از [[قبیله بنیتمیم]] بودند و چون حرماز از اهمیت و اعتبار چندانی برخوردار نبود، طبق [[عادت]] و رسم رایج آن زمان، [[فرزندان]] او را به مازن، عموزادهاش که از اعتبار خوبی برخوردار بود، منسوب کردند<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۲۳.</ref>. | ||
گفتهاند در یکی از روزهایی که برای تهیه آذوقه به [[سفر]] رفته بود، همسرش از [[خانه]] فرار کرد و به "مطرف" که یکی از بزرگان [[قبیله]] ایشان بود [[پناهنده]] شد. هنگامی که اعشی از [[مسافرت]] بازگشت و او را در [[خانه]] نیافت، به جستجوی او پرداخت، به او گفتند: او در [[خانه]] مطرف است. او به نزد مطرف آمد و گفت: "زن من نزد شماست، او را به من برگردانید". مطرف پاسخ داد که وی نزد من نیست و اگر هم بود او را به تو برنمی گرداندم. چون مطرف [[قوی]] بود اعشی نتوانست با او در بیفتد و به ناچار در [[مدینه]] [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} آمده و این اشعار را سرود(...) | گفتهاند در یکی از روزهایی که برای تهیه آذوقه به [[سفر]] رفته بود، همسرش از [[خانه]] فرار کرد و به "مطرف" که یکی از بزرگان [[قبیله]] ایشان بود [[پناهنده]] شد. هنگامی که اعشی از [[مسافرت]] بازگشت و او را در [[خانه]] نیافت، به جستجوی او پرداخت، به او گفتند: او در [[خانه]] مطرف است. او به نزد مطرف آمد و گفت: "زن من نزد شماست، او را به من برگردانید". مطرف پاسخ داد که وی نزد من نیست و اگر هم بود او را به تو برنمی گرداندم. چون مطرف [[قوی]] بود اعشی نتوانست با او در بیفتد و به ناچار در [[مدینه]] [[خدمت]] [[پیامبر]] {{صل}} آمده و این اشعار را سرود(...) | ||
هنگامی که [[پیامبر]] این اشعار را شنید، جمله آخر را بارها تکرار کرد. سپس نامهای به مطرف نوشت که معاذه، [[همسر]] اعشی را به او برگردان. موقعی که [[نامه]] [[پیامبر]]{{صل}} به مطرف رسید، به معاذه گفت: "این [[نامه]] [[پیامبر]] است و باید به نزد همسرت برگردی". او گفت: "بنابراین از او [[پیمان]] بگیر و او را به [[پیامبر]] قسم بده تا مرا به خاطر این کارم [[شکنجه]] ندهد". مطرف نیز چنین پیمانی از اعشی گرفت و همسرش را به وی بازگرداند<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۲۲- ۱۲۳.</ref><ref>[[موسوی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۶۷.</ref> | هنگامی که [[پیامبر]] این اشعار را شنید، جمله آخر را بارها تکرار کرد. سپس نامهای به مطرف نوشت که معاذه، [[همسر]] اعشی را به او برگردان. موقعی که [[نامه]] [[پیامبر]] {{صل}} به مطرف رسید، به معاذه گفت: "این [[نامه]] [[پیامبر]] است و باید به نزد همسرت برگردی". او گفت: "بنابراین از او [[پیمان]] بگیر و او را به [[پیامبر]] قسم بده تا مرا به خاطر این کارم [[شکنجه]] ندهد". مطرف نیز چنین پیمانی از اعشی گرفت و همسرش را به وی بازگرداند<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۲۲- ۱۲۳.</ref><ref>[[موسوی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۶۷.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۵
مقدمه
عبدالله بن اعور که به او عبدالله بن اطول حرمازی مازنی میگفتند از قبیله بنیمازن بن عمرو و به اعشی مازنی معروف بود[۱]. اعشی از صحابهای است که هم دوران قبل از اسلام (عصر جاهلیت) و هم دوران بعد از اسلام را درک کرده است[۲]. اعشی اهل شعر بود و به همراه همسرش، معاذه، در بصره ساکن بود[۳].
درباره نسب او گویند که او حرمازی است، نه مازنی و حرماز و مازن هر دو عموزادههایی از قبیله بنیتمیم بودند و چون حرماز از اهمیت و اعتبار چندانی برخوردار نبود، طبق عادت و رسم رایج آن زمان، فرزندان او را به مازن، عموزادهاش که از اعتبار خوبی برخوردار بود، منسوب کردند[۴].
گفتهاند در یکی از روزهایی که برای تهیه آذوقه به سفر رفته بود، همسرش از خانه فرار کرد و به "مطرف" که یکی از بزرگان قبیله ایشان بود پناهنده شد. هنگامی که اعشی از مسافرت بازگشت و او را در خانه نیافت، به جستجوی او پرداخت، به او گفتند: او در خانه مطرف است. او به نزد مطرف آمد و گفت: "زن من نزد شماست، او را به من برگردانید". مطرف پاسخ داد که وی نزد من نیست و اگر هم بود او را به تو برنمی گرداندم. چون مطرف قوی بود اعشی نتوانست با او در بیفتد و به ناچار در مدینه خدمت پیامبر (ص) آمده و این اشعار را سرود(...)
هنگامی که پیامبر این اشعار را شنید، جمله آخر را بارها تکرار کرد. سپس نامهای به مطرف نوشت که معاذه، همسر اعشی را به او برگردان. موقعی که نامه پیامبر (ص) به مطرف رسید، به معاذه گفت: "این نامه پیامبر است و باید به نزد همسرت برگردی". او گفت: "بنابراین از او پیمان بگیر و او را به پیامبر قسم بده تا مرا به خاطر این کارم شکنجه ندهد". مطرف نیز چنین پیمانی از اعشی گرفت و همسرش را به وی بازگرداند[۵][۶]