حکومت غور: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←شنسب) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
== حاکمان غور == | == حاکمان غور == | ||
=== [[شنسب]] | === شنسب === | ||
{{اصلی|شنسب}} | |||
براساس برخی از نقلها شنسب [[حاکم غور]] از طرف [[امام علی]]{{ع}} بوده است<ref>سپهر، ناسخ التواریخ، حضرت علی{{ع}}، ج۱، ص۲۲۱؛ فاضل، معصوم دوم، ج۲، ص۹۳؛ مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۸۸.</ref>. از منابعی استفاده میشود که شنسب بن جرمک به دست حضرت [[مسلمان]] شده<ref>خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۸۸، فرهنگ معین، ج۶، ص۱۲۷۲؛ دهخدا، لغت نامه، ج۱۱، ص۱۶۸۵۳.</ref> و در سال ۲۸ هجری [[حکومت]] به وی رسیده و چون [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید نامهای برای وی نوشت. او را به گرفتن [[بیعت]] از [[مردم]] آن منطقه [[دعوت]] کرد. شنسب از مردم غور برای حضرت بیعت گرفت و وی از حضرت [[اطاعت]] نموده است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج۱، ص۵۳۸-۵۴۰.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۷ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۳
آشنایی اجمالی
به هر زمین گودی، «غور» گفته میشود[۱]. از مناطق متعددی در بلاد عرب تحت عنوان غور یاد شده که از جمله آنها «غور تهامه»، «غور اردن» در شام بین بیت المقدس و دمشق، «غور العماد» در دیار بنیسلیم[۲] و نیز «غور ملح» است[۳].
حاکمان غور
شنسب
براساس برخی از نقلها شنسب حاکم غور از طرف امام علی(ع) بوده است[۴]. از منابعی استفاده میشود که شنسب بن جرمک به دست حضرت مسلمان شده[۵] و در سال ۲۸ هجری حکومت به وی رسیده و چون امیرالمؤمنین علی(ع) به خلافت رسید نامهای برای وی نوشت. او را به گرفتن بیعت از مردم آن منطقه دعوت کرد. شنسب از مردم غور برای حضرت بیعت گرفت و وی از حضرت اطاعت نموده است[۶].
منابع
پانویس
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۱۶.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۱۷.
- ↑ بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة ص۲۳۲.
- ↑ سپهر، ناسخ التواریخ، حضرت علی(ع)، ج۱، ص۲۲۱؛ فاضل، معصوم دوم، ج۲، ص۹۳؛ مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۸۸.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۸۸، فرهنگ معین، ج۶، ص۱۲۷۲؛ دهخدا، لغت نامه، ج۱۱، ص۱۶۸۵۳.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج۱، ص۵۳۸-۵۴۰.