تدبر: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
جز (جایگزینی متن - '|دانشنامه نهج البلاغه]]؛' به '|دانشنامه نهج البلاغه]]،') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
*[[امام]] {{ع}} در کلامی تفاوت [[مؤمن]] و [[منافق]] و [[میزان]] [[شناخت]] آن دو را از مسائل در عدم تدبر [[منافق]] و [[تدبیر]] [[مؤمن]] میداند: بیشک، زبان [[مؤمن]] در پشت [[قلب]] اوست و [[قلب]] [[منافق]] در پشت زبانش، زیرا [[مؤمن]] پیش از سخن گفتن آن را میسنجد و بررسی میکند، اگر خیر و مفید بود میگوید و اگر شرّ و ناپسند بود [[سکوت]] میکند؛ امّا [[منافق]] هرچه به زبانش آید گوید؛ نمیداند کدام مفید و به [[مصلحت]] است و کدام زیانبخش و مفسدهانگیز<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵</ref>. این مفهوم بهگونهای دیگر نیز مطرح شده است: زبان خردمند آن سوی [[دل]] اوست و [[دل]] بیخرد آن سوی زبانش<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۹</ref>. | *[[امام]] {{ع}} در کلامی تفاوت [[مؤمن]] و [[منافق]] و [[میزان]] [[شناخت]] آن دو را از مسائل در عدم تدبر [[منافق]] و [[تدبیر]] [[مؤمن]] میداند: بیشک، زبان [[مؤمن]] در پشت [[قلب]] اوست و [[قلب]] [[منافق]] در پشت زبانش، زیرا [[مؤمن]] پیش از سخن گفتن آن را میسنجد و بررسی میکند، اگر خیر و مفید بود میگوید و اگر شرّ و ناپسند بود [[سکوت]] میکند؛ امّا [[منافق]] هرچه به زبانش آید گوید؛ نمیداند کدام مفید و به [[مصلحت]] است و کدام زیانبخش و مفسدهانگیز<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵</ref>. این مفهوم بهگونهای دیگر نیز مطرح شده است: زبان خردمند آن سوی [[دل]] اوست و [[دل]] بیخرد آن سوی زبانش<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۹</ref>. | ||
*[[شریف رضی]] در ذیل این [[کلام]] توضیح میدهد: "این از معانی عجیب و شریف است. مراد این است که [[عاقل]] زبان نمیگشاید مگر پس از [[اندیشه]]، [[تفکر]] و [[مشورت]]، ولی بیخرد، سخنان بیهودهاش بر [[فکر]] و تأمل و اندیشهاش پیشی گیرد. گویی زبان [[عاقل]]، تابع [[دل]] اوست و [[دل]] احمق، تابع زبان او." | *[[شریف رضی]] در ذیل این [[کلام]] توضیح میدهد: "این از معانی عجیب و شریف است. مراد این است که [[عاقل]] زبان نمیگشاید مگر پس از [[اندیشه]]، [[تفکر]] و [[مشورت]]، ولی بیخرد، سخنان بیهودهاش بر [[فکر]] و تأمل و اندیشهاش پیشی گیرد. گویی زبان [[عاقل]]، تابع [[دل]] اوست و [[دل]] احمق، تابع زبان او." | ||
*این معنا به تعابیر دیگری نیز آمده است، مانند عبارت "[[دل]] احمق در دهان اوست و زبان [[عاقل]] در دلش." از اینرو [[امام]] بر مسئله [[تدبّر]] و [[تدبیر]] تأکید دارد و به [[انسانها]] سفارش میکند قبل از آنکه دست به کاری زنند، در [[عاقبت]] آن بیندیشند و تدبر قبل از انجام کار را مانع از پشیمانی و ندامت یاد میکند. [[امام]] در [[نامه]] ۵۳ یکی از شرایط [[گزینش]] افراد را تدبر و عاقبتاندیشی میداند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]] | *این معنا به تعابیر دیگری نیز آمده است، مانند عبارت "[[دل]] احمق در دهان اوست و زبان [[عاقل]] در دلش." از اینرو [[امام]] بر مسئله [[تدبّر]] و [[تدبیر]] تأکید دارد و به [[انسانها]] سفارش میکند قبل از آنکه دست به کاری زنند، در [[عاقبت]] آن بیندیشند و تدبر قبل از انجام کار را مانع از پشیمانی و ندامت یاد میکند. [[امام]] در [[نامه]] ۵۳ یکی از شرایط [[گزینش]] افراد را تدبر و عاقبتاندیشی میداند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 197- 198.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |
نسخهٔ ۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۳:۰۵
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تدبر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- تدّبر، آیندهنگری و عاقبتاندیشی، عبارت است از نگرش آدمی در عاقبت کارها، بدین معنا که آدمی از ظواهر امور عبور کند و در فرجام آن بیندیشد. از این تعریف چنین برمیآید که تدبر با دو مفهوم تعقل و تفکّر رابطهای نزدیک دارد و محصول بهکارگیری درست آن است.
- در تعریف تدبر گفتهاند: عبارت است از نگریستن در پایان کارها و این، نزدیک به تفکر است، جز اینکه تفکر، تصرف قلب است با نگریستن در دلیل و تدبر، تصرف آن است با نگریستن در عواقب.
- امام (ع) دوراندیشی را حاصل خردمندی، بلکه کمال عقل را در تدبر میداند. امام (ع) در سفارش به فرزندش محمد بن حنفیه او را به تدبر در امور و عاقبتاندیشی دعوت میکند و در شرححال کسی که بدون تأمّل خود را در امور غوطهور بسازد و نظری به عواقب کارها نداشته باشد، میفرماید: "چنین کسی خود را در معرض ناگواریها سنگین قرار خواهد داد. تدبیر پیش از عمل انسان را از پشیمانی نجات میدهد." تاریخ نمونههای زیادی از کسانی دارد که بدون تدبیر و تدبر منشأ مصیبتهای فراوان برای خود و جامعه شدهاند. یکی از نمونهها خوارج نهروان هستند.
- امام (ع) در کلامی تفاوت مؤمن و منافق و میزان شناخت آن دو را از مسائل در عدم تدبر منافق و تدبیر مؤمن میداند: بیشک، زبان مؤمن در پشت قلب اوست و قلب منافق در پشت زبانش، زیرا مؤمن پیش از سخن گفتن آن را میسنجد و بررسی میکند، اگر خیر و مفید بود میگوید و اگر شرّ و ناپسند بود سکوت میکند؛ امّا منافق هرچه به زبانش آید گوید؛ نمیداند کدام مفید و به مصلحت است و کدام زیانبخش و مفسدهانگیز[۱]. این مفهوم بهگونهای دیگر نیز مطرح شده است: زبان خردمند آن سوی دل اوست و دل بیخرد آن سوی زبانش[۲].
- شریف رضی در ذیل این کلام توضیح میدهد: "این از معانی عجیب و شریف است. مراد این است که عاقل زبان نمیگشاید مگر پس از اندیشه، تفکر و مشورت، ولی بیخرد، سخنان بیهودهاش بر فکر و تأمل و اندیشهاش پیشی گیرد. گویی زبان عاقل، تابع دل اوست و دل احمق، تابع زبان او."
- این معنا به تعابیر دیگری نیز آمده است، مانند عبارت "دل احمق در دهان اوست و زبان عاقل در دلش." از اینرو امام بر مسئله تدبّر و تدبیر تأکید دارد و به انسانها سفارش میکند قبل از آنکه دست به کاری زنند، در عاقبت آن بیندیشند و تدبر قبل از انجام کار را مانع از پشیمانی و ندامت یاد میکند. امام در نامه ۵۳ یکی از شرایط گزینش افراد را تدبر و عاقبتاندیشی میداند[۳].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۹
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 197- 198.