سریه عبدالرحمان بن عوف: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ج۱، ص:' به 'ج۱، ص')
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[رسول خدا]]{{صل}} [[عبدالرحمان بن عوف]] را احضار فرمود و به او گفت: "آماده باش که به خواست [[خداوند]]، امروز یا فردا تو را به سریّه‌ای اعزام خواهم کرد". فردای آن روز و پس از [[نماز صبح]]، مشخص شد که [[رسول خدا]]{{صل}} قصد دارند، [[عبدالرحمان بن عوف]] را به [[دومه الجندل]]<ref>قلعه و دژی است میان شام و مدینه و در نزدیکی دو کوه طی که قبیله بنی‌کنانه از طایفه کلب در آنجا زندگی می‌کردند؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۸۷.</ref> اعزام کند. او همراه یارانش در [[شعبان]] [[سال ششم هجری]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸.</ref>، از [[مدینه]] به سوی [[دومه الجندل]] حرکت کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۵۴.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} [[عبدالرحمان بن عوف]] را احضار فرمود و به او گفت: "آماده باش که به خواست [[خداوند]]، امروز یا فردا تو را به سریّه‌ای اعزام خواهم کرد". فردای آن روز و پس از [[نماز صبح]]، مشخص شد که [[رسول خدا]]{{صل}} قصد دارند، [[عبدالرحمان بن عوف]] را به [[دومه الجندل]]<ref>قلعه و دژی است میان شام و مدینه و در نزدیکی دو کوه طی که قبیله بنی‌کنانه از طایفه کلب در آنجا زندگی می‌کردند؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۸۷.</ref> اعزام کند. او همراه یارانش در [[شعبان]] [[سال ششم هجری]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸.</ref>، از [[مدینه]] به سوی [[دومه الجندل]] حرکت کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۲.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۴.</ref>.


==علت وقوع [[سریه]]==
==علت وقوع [[سریه]]==
*[[هدف]] [[رسول خدا]]{{صل}} از اعزام "[[عبدالرحمان بن عوف]]" به "[[دومه الجندل]]" [[دعوت]] اهل آن سرزمین به [[آیین اسلام]] بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۵۴.</ref>.
*[[هدف]] [[رسول خدا]]{{صل}} از اعزام "[[عبدالرحمان بن عوف]]" به "[[دومه الجندل]]" [[دعوت]] اهل آن سرزمین به [[آیین اسلام]] بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۴.</ref>.


==سفارش‌های [[پیامبر]]{{صل}} به [[عبدالرحمان بن عوف]]==
==سفارش‌های [[پیامبر]]{{صل}} به [[عبدالرحمان بن عوف]]==
*[[عبدالرحمان بن عوف]]، پس از [[خروج]] از [[مدینه]]، بار دیگر به آنجا بازگشت. [[پیامبر]]{{صل}} درباره علت بازگشت او و عدم حرکت به [[دومه الجندل]] از او پرسید. [[عبدالرحمان بن عوف]] گفت: "می‌بینید که مهیای سفر هستم؛ اما پیش از حرکت [[دوست]] داشتم تا بار دیگر شما را ببینم". [[رسول خدا]]{{صل}} او را مقابل خود نشاند و [[عمامه]] [[عبدالرحمان بن عوف]] را از سر او باز کرد. [[حضرت]]، دوباره، [[عمامه]] سیاهی را برای وی پیچید و انتهای [[عمامه]] را بین کتف او انداخت و از او خواست تا پس از آن، مانند ایشان [[عمامه]] ببندد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰-۵۶۱؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۶۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۵.</ref>.
*[[عبدالرحمان بن عوف]]، پس از [[خروج]] از [[مدینه]]، بار دیگر به آنجا بازگشت. [[پیامبر]]{{صل}} درباره علت بازگشت او و عدم حرکت به [[دومه الجندل]] از او پرسید. [[عبدالرحمان بن عوف]] گفت: "می‌بینید که مهیای سفر هستم؛ اما پیش از حرکت [[دوست]] داشتم تا بار دیگر شما را ببینم". [[رسول خدا]]{{صل}} او را مقابل خود نشاند و [[عمامه]] [[عبدالرحمان بن عوف]] را از سر او باز کرد. [[حضرت]]، دوباره، [[عمامه]] سیاهی را برای وی پیچید و انتهای [[عمامه]] را بین کتف او انداخت و از او خواست تا پس از آن، مانند ایشان [[عمامه]] ببندد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰-۵۶۱؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۶۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۵.</ref>.
*پس از آن [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[عبدالرحمان بن عوف|عبدالرحمن]] فرمود: "با [[نام خدا]] به [[جهاد]] برو و با کسانی که به [[خدا]] [[کفر]] ورزیده‌اند، [[نبرد]] کن. [[حیله]] و [[نیرنگ]] به کار نبند و [[کودکان]] را نکش"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱.</ref>. سپس [[پیامبر خدا]]{{صل}} دست‌های خویش را گشود و فرمود: "ای [[مردم]]! از پنج چیز پیش از آنکه به شما برسد، بپرهیزید.
*پس از آن [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[عبدالرحمان بن عوف|عبدالرحمن]] فرمود: "با [[نام خدا]] به [[جهاد]] برو و با کسانی که به [[خدا]] [[کفر]] ورزیده‌اند، [[نبرد]] کن. [[حیله]] و [[نیرنگ]] به کار نبند و [[کودکان]] را نکش"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱.</ref>. سپس [[پیامبر خدا]]{{صل}} دست‌های خویش را گشود و فرمود: "ای [[مردم]]! از پنج چیز پیش از آنکه به شما برسد، بپرهیزید.
*کم‌فروشی در میان [[مردم]] شیوع نمی‌یابد؛ مگر آنکه [[خداوند]]، آنان را به [[قحطی]] دچار می‌سازد تا شاید از آن دست بردارند؛ هیچ قومی [[پیمان‌شکنی]] نمی‌کنند؛ مگر آنکه [[خداوند]] دشمنشان را بر آنان مسلّط می‌سازد. هیچ مردمی از پرداخت [[زکات]] خود، ابا نمی‌ورزند؛ مگر آنکه [[خداوند]] نزولات آسمانی را از آنان دریغ می‌دارد و اگر به علت وجود چهارپایان هم نباشد، [[آب]] [[آشامیدنی]] را هم از آنان خواهد گرفت. هیچ قومی گرفتار [[فحشا]] نمی‌شوند؛ مگر آنکه [[خداوند]]، آنان را به [[طاعون]] [[مبتلا]] می‌سازد و هیچ مردمی، [[احکام الهی]] را بر خلاف [[قرآن]] صادر نمی‌کنند؛ مگر آنکه [[خداوند]] آنان را فرقه‌فرقه کرده و [[دشمنی]] و [[سختی]] برخی را بر برخی دیگر می‌چشاند"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۹۳-۹۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۵۵.</ref>.
*کم‌فروشی در میان [[مردم]] شیوع نمی‌یابد؛ مگر آنکه [[خداوند]]، آنان را به [[قحطی]] دچار می‌سازد تا شاید از آن دست بردارند؛ هیچ قومی [[پیمان‌شکنی]] نمی‌کنند؛ مگر آنکه [[خداوند]] دشمنشان را بر آنان مسلّط می‌سازد. هیچ مردمی از پرداخت [[زکات]] خود، ابا نمی‌ورزند؛ مگر آنکه [[خداوند]] نزولات آسمانی را از آنان دریغ می‌دارد و اگر به علت وجود چهارپایان هم نباشد، [[آب]] [[آشامیدنی]] را هم از آنان خواهد گرفت. هیچ قومی گرفتار [[فحشا]] نمی‌شوند؛ مگر آنکه [[خداوند]]، آنان را به [[طاعون]] [[مبتلا]] می‌سازد و هیچ مردمی، [[احکام الهی]] را بر خلاف [[قرآن]] صادر نمی‌کنند؛ مگر آنکه [[خداوند]] آنان را فرقه‌فرقه کرده و [[دشمنی]] و [[سختی]] برخی را بر برخی دیگر می‌چشاند"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۹۳-۹۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۵.</ref>.


==حرکت [[عبدالرحمان بن عوف]] به سوی [[دومه الجندل]]==
==حرکت [[عبدالرحمان بن عوف]] به سوی [[دومه الجندل]]==
*پس از [[سخنان رسول خدا]]{{صل}}، [[عبدالرحمان بن عوف]] از [[مدینه]] خارج شده و همراه [[یاران]] خود حرکت کرد تا به [[دومة الجندل]] رسید. [[مسلمانان]] به [[دومة الجندل]] رسیدند و در آنجا اقامت کردند. [[عبدالرحمان بن عوف]]، اهل آن سرزمین را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و سه روز به آنها مهلت داد تا [[اسلام]] را بپذیرند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱.</ref>.
*پس از [[سخنان رسول خدا]]{{صل}}، [[عبدالرحمان بن عوف]] از [[مدینه]] خارج شده و همراه [[یاران]] خود حرکت کرد تا به [[دومة الجندل]] رسید. [[مسلمانان]] به [[دومة الجندل]] رسیدند و در آنجا اقامت کردند. [[عبدالرحمان بن عوف]]، اهل آن سرزمین را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و سه روز به آنها مهلت داد تا [[اسلام]] را بپذیرند <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱.</ref>.
*اهل [[دومة الجندل]] در ابتدا از [[پذیرش]] و قبول [[اسلام]] [[امتناع]] کردند و گفته بودند که جواب [[مسلمانان]] را تنها با [[شمشیر]] خواهند داد. در این مدت، [[اصبغ بن عمرو کلبی]]، [[رئیس]] [[نصرانی]] این [[قبیله]]، [[اسلام]] را پذیرفت و باعث شد باقی افراد [[قبیله]] [[اسلام]] بیاورند<ref>محمد بن ملوک ج۳، ص۲۶۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۵۵-۴۵۶.</ref>.
*اهل [[دومة الجندل]] در ابتدا از [[پذیرش]] و قبول [[اسلام]] [[امتناع]] کردند و گفته بودند که جواب [[مسلمانان]] را تنها با [[شمشیر]] خواهند داد. در این مدت، [[اصبغ بن عمرو کلبی]]، [[رئیس]] [[نصرانی]] این [[قبیله]]، [[اسلام]] را پذیرفت و باعث شد باقی افراد [[قبیله]] [[اسلام]] بیاورند<ref>محمد بن ملوک ج۳، ص۲۶۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۵-۴۵۶.</ref>.


==[[نامه]] ای به [[پیامبر]]{{صل}}==
==[[نامه]] ای به [[پیامبر]]{{صل}}==
*پس از [[اسلام آوردن]] [[مردم]] [[دومة الجندل]]، [[عبدالرحمان بن عوف]]، نامه‌ای به [[پیامبر]]{{صل}} نوشت و آن را همراه مردی از [[قبیله]] [[جهینه]] که "[[رافع بن مکین]]" نام داشت، [[حضرت]] فرستاد. [[عبدالرحمان بن عوف]] در این [[نامه]]، نوشته بود که می‌خواهد از آن سرزمین برای خود همسری [[انتخاب]] کند.
*پس از [[اسلام آوردن]] [[مردم]] [[دومة الجندل]]، [[عبدالرحمان بن عوف]]، نامه‌ای به [[پیامبر]]{{صل}} نوشت و آن را همراه مردی از [[قبیله]] [[جهینه]] که "[[رافع بن مکین]]" نام داشت، [[حضرت]] فرستاد. [[عبدالرحمان بن عوف]] در این [[نامه]]، نوشته بود که می‌خواهد از آن سرزمین برای خود همسری [[انتخاب]] کند.
*در [[رسول خدا]]{{صل}} در پاسخ او نوشت با دختر [[اصبغ بن عمرو کلبی]] [[ازدواج]] کند. [[عبدالرحمان بن عوف]] با دختر [[اصبغ بن عمرو کلبی]]، به نام "تَماضُر"، [[ازدواج]] کرد و با او به [[مدینه]] آمد. [[تماضر]]، [[مادر]] [[ابوسلمه بن عبدالرحمان بن عوف]] است<ref>محمد بن واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن جوزی، المنظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۵۶.</ref>.
*در [[رسول خدا]]{{صل}} در پاسخ او نوشت با دختر [[اصبغ بن عمرو کلبی]] [[ازدواج]] کند. [[عبدالرحمان بن عوف]] با دختر [[اصبغ بن عمرو کلبی]]، به نام "تَماضُر"، [[ازدواج]] کرد و با او به [[مدینه]] آمد. [[تماضر]]، [[مادر]] [[ابوسلمه بن عبدالرحمان بن عوف]] است<ref>محمد بن واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن جوزی، المنظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۹.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۶.</ref>.


==به سوی [[قبیله کلب]]==
==به سوی [[قبیله کلب]]==
*پس از این سریه، [[پیامبر]]{{صل}} [[عبدالرحمان بن عوف]] را به سوی "[[قبیله کلب]]" اعزام فرمود و به او [[دستور]] داد: "اگر اهل [[قبیله کلب]]، [[مسلمان]] شدند، با دختر [[پادشاه]] یا بزرگ آنان [[ازدواج]] کن". هنگامی که [[عبدالرحمان بن عوف]] نزد آنان رسید، آنها را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد. گروهی از آنان [[مسلمان]] شدند و بقیه نیز پذیرفتند تا به [[حکومت اسلامی]] [[جزیه]] بپردازند<ref>محمد بن واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۰.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۴۵۶-۴۵۷.</ref>.
*پس از این سریه، [[پیامبر]]{{صل}} [[عبدالرحمان بن عوف]] را به سوی "[[قبیله کلب]]" اعزام فرمود و به او [[دستور]] داد: "اگر اهل [[قبیله کلب]]، [[مسلمان]] شدند، با دختر [[پادشاه]] یا بزرگ آنان [[ازدواج]] کن". هنگامی که [[عبدالرحمان بن عوف]] نزد آنان رسید، آنها را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد. گروهی از آنان [[مسلمان]] شدند و بقیه نیز پذیرفتند تا به [[حکومت اسلامی]] [[جزیه]] بپردازند<ref>محمد بن واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۰.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل (مقاله)|سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۵۶-۴۵۷.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۱ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۳۰

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث سریه است. "سریه عبدالرحمان بن عوف" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سریه عبدالرحمان بن عوف (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

علت وقوع سریه

سفارش‌های پیامبر(ص) به عبدالرحمان بن عوف

حرکت عبدالرحمان بن عوف به سوی دومه الجندل

نامه ای به پیامبر(ص)

به سوی قبیله کلب

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. قلعه و دژی است میان شام و مدینه و در نزدیکی دو کوه طی که قبیله بنی‌کنانه از طایفه کلب در آنجا زندگی می‌کردند؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۸۷.
  2. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸.
  3. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۲.
  4. اکبری، هادی، سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۴.
  5. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹.
  6. اکبری، هادی، سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۴.
  7. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۰-۵۶۱؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۶۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۵.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱.
  9. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۹۳-۹۴.
  10. اکبری، هادی، سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۵.
  11. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱.
  12. محمد بن ملوک ج۳، ص۲۶۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۹.
  13. اکبری، هادی، سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۵-۴۵۶.
  14. محمد بن واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ ابن جوزی، المنظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۰؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۱۴۹.
  15. اکبری، هادی، سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۶.
  16. محمد بن واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۶۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۶۴۲؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۰.
  17. اکبری، هادی، سریه عبدالرحمان بن عوف به دومه الجندل، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۵۶-۴۵۷.