اصحاب رقیم: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
[[فرهنگ]] نویسان [[عربی]]، رقیم را به معنای "مرقوم" و برگرفته از ریشه "ر ـ ق ـ م" دانسته و معانی "نوشته"،<ref>الصحاح، ج ۵، ص ۱۹۳۶؛ النهایه، ج ۲، ص ۲۵۴، «رقم».</ref> "خط و نوشته برجسته"<ref>مفردات، ص ۳۶۲، «رقم».</ref> و برخی نیز "دوات"<ref>جمهرهاللغه، ج ۲، ص ۷۹۰؛ لسانالعرب، ج ۵، ص ۲۹۱، «رقم».</ref> را برای آن گفتهاند. شماری از آنها، "رقم" را نقطه و [[اعراب]] گذاری کردن نوشته <ref>ترتیب العین، ص ۳۲۳؛ لسانالعرب، ج ۵، ص ۲۹۱؛ القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۴۶۹، «رقم».</ref> و گروهی نیز [[نوشتن]] <ref>القاموسالمحیط، ج ۲، ص ۱۴۶۹؛ مقاییساللغه، ج ۲، ص ۴۲۵؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۹۳۶، «رقم».</ref> معنا کردهاند؛ اما چنان که برخی نیز در جمع میان معانی گفتهاند کاربردهای گوناگون "رقم" و واژگان برگرفته از آن نشان میدهد که ریشه یاد شده، در اصل به معنای ایجاد نشانه در هر چیزی است که متناسب با موارد کاربرد، معنای متفاوتی دارد؛ {{عربی|"رَقَم الكتاب"}}؛ یعنی کتاب را نوشت، {{عربی|"رَقَمَ الشيء"}}؛ یعنی آن چیز را با نشانهای، متمایز کرد، {{عربی|رَقَمَ الكلمات}}؛ یعنی واژگان را نقطه و اعراب گذاری کرد.<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۷۴؛ المصباح، ج ۱، ص ۲۳۶؛ القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۴۶۹، «رقم».</ref> | [[فرهنگ]] نویسان [[عربی]]، رقیم را به معنای "مرقوم" و برگرفته از ریشه "ر ـ ق ـ م" دانسته و معانی "نوشته"،<ref>الصحاح، ج ۵، ص ۱۹۳۶؛ النهایه، ج ۲، ص ۲۵۴، «رقم».</ref> "خط و نوشته برجسته"<ref>مفردات، ص ۳۶۲، «رقم».</ref> و برخی نیز "دوات"<ref>جمهرهاللغه، ج ۲، ص ۷۹۰؛ لسانالعرب، ج ۵، ص ۲۹۱، «رقم».</ref> را برای آن گفتهاند. شماری از آنها، "رقم" را نقطه و [[اعراب]] گذاری کردن نوشته <ref>ترتیب العین، ص ۳۲۳؛ لسانالعرب، ج ۵، ص ۲۹۱؛ القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۴۶۹، «رقم».</ref> و گروهی نیز [[نوشتن]] <ref>القاموسالمحیط، ج ۲، ص ۱۴۶۹؛ مقاییساللغه، ج ۲، ص ۴۲۵؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۹۳۶، «رقم».</ref> معنا کردهاند؛ اما چنان که برخی نیز در جمع میان معانی گفتهاند کاربردهای گوناگون "رقم" و واژگان برگرفته از آن نشان میدهد که ریشه یاد شده، در اصل به معنای ایجاد نشانه در هر چیزی است که متناسب با موارد کاربرد، معنای متفاوتی دارد؛ {{عربی|"رَقَم الكتاب"}}؛ یعنی کتاب را نوشت، {{عربی|"رَقَمَ الشيء"}}؛ یعنی آن چیز را با نشانهای، متمایز کرد، {{عربی|رَقَمَ الكلمات}}؛ یعنی واژگان را نقطه و اعراب گذاری کرد.<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۷۴؛ المصباح، ج ۱، ص ۲۳۶؛ القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۴۶۹، «رقم».</ref> | ||
در مقابل، پارهای از [[قرآن]] پژوهان، "رقیم" را از واژگان دخیل میدانند؛ از جمله آن را واژهای رومی و به معنای "[[لوح]]"<ref>الاتقان، ج ۱، ص ۲۹۳؛ البرهان فی علومالقرآن، ج ۱، ص ۳۸۴.</ref> و واژهای [[سریانی]] و به احتمال، نام مکانی دانستهاند.<ref>واژههای دخیل، ص ۲۲۴.</ref> واژه "رقیم" فقط یک بار در قرآن آمده است: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا}}<ref>«آیا پنداشتهای که اصحاب کهف و رقیم از نشانههای ما (چیزی) شگرف بودهاند؟» سوره کهف، آیه ۹.</ref> [[هویّت]] [[اصحاب]] رقیم که از [[آیات]] شگفت [[الهی]] خوانده شدهاند و نیز وجه تسمیه آنان به این نام، اصلیترین موضوع مورد چالش در میان [[صاحب نظران]] است. منابع نخست [[تفسیری]] [[شیعه]]<ref> تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۲۲؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۱؛ التبیان، ج ۷، ص ۱۱.</ref> و [[سنی]] <ref>تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص ۳۲۵؛ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۴۷ ـ ۲۴۸؛ معانی القرآن، ج۲، ص۱۳۴.</ref> نشان میدهد که در [[عصر نزول]] و سدههای آغازین [[تاریخ اسلام]]، همه [[مفسّران]]، هماهنگ با [[سیاق آیات]]، [[اصحاب کهف]] و رقیم را گروه واحدی میدانستهاند و تنها موضوع مورد [[اختلاف]] آنان، معنای "رقیم" و وجه تسمیه اصحاب کهف به آن بوده است؛ این گروه معانی متفاوتی را برای رقیم گفتهاند. بیشتر آنان با استناد به ریشه لغوی <ref>مجمع البحرین، ج ۲، ص ۷۲۵، «رقم»؛ الصافی، ج ۳، ص ۲۳۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۵، ۲۴۶.</ref> و پارهای از [[احادیث]] <ref>تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۳۲۱؛ تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۱؛ نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۴۴، ۲۴۶.</ref> و نیز احتمالاً برخی منابع [[اهل کتاب]]، آن را به معنای کتیبه و لوحی دانستهاند که نام و سرگذشت اصحاب کهف در آن نگاشته شده بود. سنگ یا مس بودن [[لوح]]، نویسندگان و [[محل]] [[نصب]] یا نگهداری آن، مورد اختلاف این گروه است. رقیم به عنوان نام قریه اصحاب کهف، کتاب [[دینی]]، درهمها و سگ آنان و همچنین وادی و کوهی که [[غار]] در آن قرار داشت، دیدگاههای دیگری است که از سوی این [[مفسران]] ارائه شده است.<ref>جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۹؛ التبیان، ج ۷، ص ۱۱؛ زادالمسیر، ج ۵، ص ۱۰۷ ـ ۱۰۸.</ref> انگارههای یاد شده، گاه با پذیرش <ref>تفسیر ابیالسعود، ج ۵، ص۲۰۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۷ ـ ۸؛ روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۳۰۳ ـ ۳۰۴.</ref> یا نقد <ref>الفرقان، ج ۱۵، ص ۲۴ ـ ۲۵.</ref> مفسران متأخر رو به رو گشته و گاهی نیز بدون هیچ اظهار نظری گزارش شده است.<ref>التبیان،ج۷،ص۱۱؛ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۹۷ـ۶۹۸؛ زادالمسیر، ج ۵، ص ۱۰۸.</ref> بنابراین دیدگاه که مورد پذیرش مشهور مفسران متأخر از [[اهل سنت]] نیز بوده <ref>جامع البیان،مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۸۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۷.</ref> عطف {{متن قرآن|الرَّقِيمِ}} بر {{متن قرآن|الْكَهْفِ}} عطف بیان <ref>اضواء البیان فی تفسیرالقرآن، ج ۹، ص ۱۲.</ref> و برای متمایز کردن [[اصحاب کهف]] از دیگر گروههای مشابه است.<ref>المحررالوجیز، ج ۳، ص ۴۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۳۲؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۷۵.</ref> البته در دورههای بعد گویا [[کشف]] اجسادی از [[مردگان]] در غارهایی چند و مشابهتها و تفاوتهای آن با داستان اصحاب کهف<ref>المحرر الوجیز، ج ۱۰، ص ۳۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۳۲؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۷۳.</ref> و نیز [[روایت]] مرفوعهای از [[پیامبر]]{{صل}} <ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۲.</ref> زمینه چالش بر سر [[هویت]] [[اصحاب]] رقیم شد. در مقابل نظریه اوّل برخی، [[اصحاب]] رقیم را گروهی دیگر دانسته و داستان موسوم به "[[حدیث]] [[غار]]" در روایت مرفوعه [[نعمان بن بشیر]] از پیامبر{{صل}} را سرگذشت آنان پنداشتهاند.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.</ref> براساس این روایت، روزی سه نفر در بیابان و در پی بارش شدید [[باران]] به غاری [[پناه]] میبرند. دهانه غار بر اثر [[سقوط]] سنگی بزرگ از بالای [[کوه]]، بسته شده و آنان در آنجا محبوس میشوند. پس از [[استغاثه]] فراوان بر آن میشوند که هر یک به بیان کار [[نیکی]] از خود بپردازند، باشد که [[خداوند]] از سر [[رحمت]] نجاتشان دهد، پس چنین میکنند و دهانه غار گشوده میشود.<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۲.</ref> این انگاره از سوی صاحبان دیدگاه نخست رد شده است.<ref>تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۷ ـ ۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۸۲؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۶، ۲۸۱.</ref> برخی از آنان با بیان وجه [[ارتباط]] سرگذشت اصحاب کهف با [[آیات]] پیش از آن، [[حدیث]] غار را با [[سیاق آیات]] مذکور ناسازگار دانسته و نیز معتقدند که نام بردن از دو گروه جداگانه و پرداختن به سرگذشت یکی و [[وانهادن]] دیگری از [[بلاغت]] دور است.<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۶.</ref> نکته مهمتر اینکه افزون بر گزارش متفاوت [[حدیث]] [[غار]] در منابع گوناگون، در متن آن نامی از [[اصحاب]] رقیم نیامده است،<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۲.</ref> گویا برخی [[راویان]]، افراد یاد شده را که همانند [[اصحاب کهف]] به غار [[پناهنده]] شدهاند، بر اصحاب رقیم [[تطبیق]] کردهاند. [[هویّت]] و سرگذشت اصحاب رقیم و سبب این نامگذاری در [[احادیث اسلامی]] و منابع مربوط به آن نیز بازتاب یافته است.<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ ج ۵، ص ۲۷۳؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۰۸ ـ ۴۲۲.</ref> در پارهای از [[روایات]] [[شیعی]]، اصحاب کهف و رقیم، گروه واحدی معرفی شدهاند که نام و سرگذشت آنان در لوحی از مس نگاشته شده بود. در این روایات به جزئیات بیشتری درباره نام، [[زمان]]، مکان، سرگذشت و [[پادشاه]] عصر آنان پرداخته شده است.<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۲۱؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۲۶.</ref> | در مقابل، پارهای از [[قرآن]] پژوهان، "رقیم" را از واژگان دخیل میدانند؛ از جمله آن را واژهای رومی و به معنای "[[لوح]]"<ref>الاتقان، ج ۱، ص ۲۹۳؛ البرهان فی علومالقرآن، ج ۱، ص ۳۸۴.</ref> و واژهای [[سریانی]] و به احتمال، نام مکانی دانستهاند.<ref>واژههای دخیل، ص ۲۲۴.</ref> واژه "رقیم" فقط یک بار در قرآن آمده است: {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا}}<ref>«آیا پنداشتهای که اصحاب کهف و رقیم از نشانههای ما (چیزی) شگرف بودهاند؟» سوره کهف، آیه ۹.</ref> [[هویّت]] [[اصحاب]] رقیم که از [[آیات]] شگفت [[الهی]] خوانده شدهاند و نیز وجه تسمیه آنان به این نام، اصلیترین موضوع مورد چالش در میان [[صاحب نظران]] است. منابع نخست [[تفسیری]] [[شیعه]]<ref> تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۲۲؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۱؛ التبیان، ج ۷، ص ۱۱.</ref> و [[سنی]] <ref>تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص ۳۲۵؛ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۴۷ ـ ۲۴۸؛ معانی القرآن، ج۲، ص۱۳۴.</ref> نشان میدهد که در [[عصر نزول]] و سدههای آغازین [[تاریخ اسلام]]، همه [[مفسّران]]، هماهنگ با [[سیاق آیات]]، [[اصحاب کهف]] و رقیم را گروه واحدی میدانستهاند و تنها موضوع مورد [[اختلاف]] آنان، معنای "رقیم" و وجه تسمیه اصحاب کهف به آن بوده است؛ این گروه معانی متفاوتی را برای رقیم گفتهاند. بیشتر آنان با استناد به ریشه لغوی <ref>مجمع البحرین، ج ۲، ص ۷۲۵، «رقم»؛ الصافی، ج ۳، ص ۲۳۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۵، ۲۴۶.</ref> و پارهای از [[احادیث]] <ref>تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۳۲۱؛ تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۱؛ نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۴۴، ۲۴۶.</ref> و نیز احتمالاً برخی منابع [[اهل کتاب]]، آن را به معنای کتیبه و لوحی دانستهاند که نام و سرگذشت اصحاب کهف در آن نگاشته شده بود. سنگ یا مس بودن [[لوح]]، نویسندگان و [[محل]] [[نصب]] یا نگهداری آن، مورد اختلاف این گروه است. رقیم به عنوان نام قریه اصحاب کهف، کتاب [[دینی]]، درهمها و سگ آنان و همچنین وادی و کوهی که [[غار]] در آن قرار داشت، دیدگاههای دیگری است که از سوی این [[مفسران]] ارائه شده است.<ref>جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۹؛ التبیان، ج ۷، ص ۱۱؛ زادالمسیر، ج ۵، ص ۱۰۷ ـ ۱۰۸.</ref> انگارههای یاد شده، گاه با پذیرش <ref>تفسیر ابیالسعود، ج ۵، ص۲۰۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۷ ـ ۸؛ روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۳۰۳ ـ ۳۰۴.</ref> یا نقد <ref>الفرقان، ج ۱۵، ص ۲۴ ـ ۲۵.</ref> مفسران متأخر رو به رو گشته و گاهی نیز بدون هیچ اظهار نظری گزارش شده است.<ref>التبیان،ج۷،ص۱۱؛ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۹۷ـ۶۹۸؛ زادالمسیر، ج ۵، ص ۱۰۸.</ref> بنابراین دیدگاه که مورد پذیرش مشهور مفسران متأخر از [[اهل سنت]] نیز بوده <ref>جامع البیان،مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۸۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۷.</ref> عطف {{متن قرآن|الرَّقِيمِ}} بر {{متن قرآن|الْكَهْفِ}} عطف بیان <ref>اضواء البیان فی تفسیرالقرآن، ج ۹، ص ۱۲.</ref> و برای متمایز کردن [[اصحاب کهف]] از دیگر گروههای مشابه است.<ref>المحررالوجیز، ج ۳، ص ۴۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۳۲؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۷۵.</ref> البته در دورههای بعد گویا [[کشف]] اجسادی از [[مردگان]] در غارهایی چند و مشابهتها و تفاوتهای آن با داستان اصحاب کهف<ref>المحرر الوجیز، ج ۱۰، ص ۳۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۳۲؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۷۳.</ref> و نیز [[روایت]] مرفوعهای از [[پیامبر]]{{صل}} <ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۲.</ref> زمینه چالش بر سر [[هویت]] [[اصحاب]] رقیم شد. در مقابل نظریه اوّل برخی، [[اصحاب]] رقیم را گروهی دیگر دانسته و داستان موسوم به "[[حدیث]] [[غار]]" در روایت مرفوعه [[نعمان بن بشیر]] از پیامبر{{صل}} را سرگذشت آنان پنداشتهاند.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.</ref> براساس این روایت، روزی سه نفر در بیابان و در پی بارش شدید [[باران]] به غاری [[پناه]] میبرند. دهانه غار بر اثر [[سقوط]] سنگی بزرگ از بالای [[کوه]]، بسته شده و آنان در آنجا محبوس میشوند. پس از [[استغاثه]] فراوان بر آن میشوند که هر یک به بیان کار [[نیکی]] از خود بپردازند، باشد که [[خداوند]] از سر [[رحمت]] نجاتشان دهد، پس چنین میکنند و دهانه غار گشوده میشود.<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۲.</ref> این انگاره از سوی صاحبان دیدگاه نخست رد شده است.<ref>تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۷ ـ ۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۸۲؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۶، ۲۸۱.</ref> برخی از آنان با بیان وجه [[ارتباط]] سرگذشت اصحاب کهف با [[آیات]] پیش از آن، [[حدیث]] غار را با [[سیاق آیات]] مذکور ناسازگار دانسته و نیز معتقدند که نام بردن از دو گروه جداگانه و پرداختن به سرگذشت یکی و [[وانهادن]] دیگری از [[بلاغت]] دور است.<ref>المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۶.</ref> نکته مهمتر اینکه افزون بر گزارش متفاوت [[حدیث]] [[غار]] در منابع گوناگون، در متن آن نامی از [[اصحاب]] رقیم نیامده است،<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۲.</ref> گویا برخی [[راویان]]، افراد یاد شده را که همانند [[اصحاب کهف]] به غار [[پناهنده]] شدهاند، بر اصحاب رقیم [[تطبیق]] کردهاند. [[هویّت]] و سرگذشت اصحاب رقیم و سبب این نامگذاری در [[احادیث اسلامی]] و منابع مربوط به آن نیز بازتاب یافته است.<ref>مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ ج ۵، ص ۲۷۳؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۰۸ ـ ۴۲۲.</ref> در پارهای از [[روایات]] [[شیعی]]، اصحاب کهف و رقیم، گروه واحدی معرفی شدهاند که نام و سرگذشت آنان در لوحی از مس نگاشته شده بود. در این روایات به جزئیات بیشتری درباره نام، [[زمان]]، مکان، سرگذشت و [[پادشاه]] عصر آنان پرداخته شده است.<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۲۱؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۲۶.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[مرتضی اورعی|اورعی]]، [[اصحاب رقیم (مقاله)|مقاله «اصحاب رقیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
.<ref>[[علی اسدی|اسدی]] و [[مرتضی اورعی|اورعی]]، [[اصحاب رقیم (مقاله)|مقاله «اصحاب رقیم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۱۳
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اصحاب رقیم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
فرهنگ نویسان عربی، رقیم را به معنای "مرقوم" و برگرفته از ریشه "ر ـ ق ـ م" دانسته و معانی "نوشته"،[۱] "خط و نوشته برجسته"[۲] و برخی نیز "دوات"[۳] را برای آن گفتهاند. شماری از آنها، "رقم" را نقطه و اعراب گذاری کردن نوشته [۴] و گروهی نیز نوشتن [۵] معنا کردهاند؛ اما چنان که برخی نیز در جمع میان معانی گفتهاند کاربردهای گوناگون "رقم" و واژگان برگرفته از آن نشان میدهد که ریشه یاد شده، در اصل به معنای ایجاد نشانه در هر چیزی است که متناسب با موارد کاربرد، معنای متفاوتی دارد؛ "رَقَم الكتاب"؛ یعنی کتاب را نوشت، "رَقَمَ الشيء"؛ یعنی آن چیز را با نشانهای، متمایز کرد، رَقَمَ الكلمات؛ یعنی واژگان را نقطه و اعراب گذاری کرد.[۶]
در مقابل، پارهای از قرآن پژوهان، "رقیم" را از واژگان دخیل میدانند؛ از جمله آن را واژهای رومی و به معنای "لوح"[۷] و واژهای سریانی و به احتمال، نام مکانی دانستهاند.[۸] واژه "رقیم" فقط یک بار در قرآن آمده است: ﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا﴾[۹] هویّت اصحاب رقیم که از آیات شگفت الهی خوانده شدهاند و نیز وجه تسمیه آنان به این نام، اصلیترین موضوع مورد چالش در میان صاحب نظران است. منابع نخست تفسیری شیعه[۱۰] و سنی [۱۱] نشان میدهد که در عصر نزول و سدههای آغازین تاریخ اسلام، همه مفسّران، هماهنگ با سیاق آیات، اصحاب کهف و رقیم را گروه واحدی میدانستهاند و تنها موضوع مورد اختلاف آنان، معنای "رقیم" و وجه تسمیه اصحاب کهف به آن بوده است؛ این گروه معانی متفاوتی را برای رقیم گفتهاند. بیشتر آنان با استناد به ریشه لغوی [۱۲] و پارهای از احادیث [۱۳] و نیز احتمالاً برخی منابع اهل کتاب، آن را به معنای کتیبه و لوحی دانستهاند که نام و سرگذشت اصحاب کهف در آن نگاشته شده بود. سنگ یا مس بودن لوح، نویسندگان و محل نصب یا نگهداری آن، مورد اختلاف این گروه است. رقیم به عنوان نام قریه اصحاب کهف، کتاب دینی، درهمها و سگ آنان و همچنین وادی و کوهی که غار در آن قرار داشت، دیدگاههای دیگری است که از سوی این مفسران ارائه شده است.[۱۴] انگارههای یاد شده، گاه با پذیرش [۱۵] یا نقد [۱۶] مفسران متأخر رو به رو گشته و گاهی نیز بدون هیچ اظهار نظری گزارش شده است.[۱۷] بنابراین دیدگاه که مورد پذیرش مشهور مفسران متأخر از اهل سنت نیز بوده [۱۸] عطف ﴿الرَّقِيمِ﴾ بر ﴿الْكَهْفِ﴾ عطف بیان [۱۹] و برای متمایز کردن اصحاب کهف از دیگر گروههای مشابه است.[۲۰] البته در دورههای بعد گویا کشف اجسادی از مردگان در غارهایی چند و مشابهتها و تفاوتهای آن با داستان اصحاب کهف[۲۱] و نیز روایت مرفوعهای از پیامبر(ص) [۲۲] زمینه چالش بر سر هویت اصحاب رقیم شد. در مقابل نظریه اوّل برخی، اصحاب رقیم را گروهی دیگر دانسته و داستان موسوم به "حدیث غار" در روایت مرفوعه نعمان بن بشیر از پیامبر(ص) را سرگذشت آنان پنداشتهاند.[۲۳] براساس این روایت، روزی سه نفر در بیابان و در پی بارش شدید باران به غاری پناه میبرند. دهانه غار بر اثر سقوط سنگی بزرگ از بالای کوه، بسته شده و آنان در آنجا محبوس میشوند. پس از استغاثه فراوان بر آن میشوند که هر یک به بیان کار نیکی از خود بپردازند، باشد که خداوند از سر رحمت نجاتشان دهد، پس چنین میکنند و دهانه غار گشوده میشود.[۲۴] این انگاره از سوی صاحبان دیدگاه نخست رد شده است.[۲۵] برخی از آنان با بیان وجه ارتباط سرگذشت اصحاب کهف با آیات پیش از آن، حدیث غار را با سیاق آیات مذکور ناسازگار دانسته و نیز معتقدند که نام بردن از دو گروه جداگانه و پرداختن به سرگذشت یکی و وانهادن دیگری از بلاغت دور است.[۲۶] نکته مهمتر اینکه افزون بر گزارش متفاوت حدیث غار در منابع گوناگون، در متن آن نامی از اصحاب رقیم نیامده است،[۲۷] گویا برخی راویان، افراد یاد شده را که همانند اصحاب کهف به غار پناهنده شدهاند، بر اصحاب رقیم تطبیق کردهاند. هویّت و سرگذشت اصحاب رقیم و سبب این نامگذاری در احادیث اسلامی و منابع مربوط به آن نیز بازتاب یافته است.[۲۸] در پارهای از روایات شیعی، اصحاب کهف و رقیم، گروه واحدی معرفی شدهاند که نام و سرگذشت آنان در لوحی از مس نگاشته شده بود. در این روایات به جزئیات بیشتری درباره نام، زمان، مکان، سرگذشت و پادشاه عصر آنان پرداخته شده است.[۲۹].[۳۰]
منابع
پانویس
- ↑ الصحاح، ج ۵، ص ۱۹۳۶؛ النهایه، ج ۲، ص ۲۵۴، «رقم».
- ↑ مفردات، ص ۳۶۲، «رقم».
- ↑ جمهرهاللغه، ج ۲، ص ۷۹۰؛ لسانالعرب، ج ۵، ص ۲۹۱، «رقم».
- ↑ ترتیب العین، ص ۳۲۳؛ لسانالعرب، ج ۵، ص ۲۹۱؛ القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۴۶۹، «رقم».
- ↑ القاموسالمحیط، ج ۲، ص ۱۴۶۹؛ مقاییساللغه، ج ۲، ص ۴۲۵؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۹۳۶، «رقم».
- ↑ التحقیق، ج ۴، ص ۱۷۴؛ المصباح، ج ۱، ص ۲۳۶؛ القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۴۶۹، «رقم».
- ↑ الاتقان، ج ۱، ص ۲۹۳؛ البرهان فی علومالقرآن، ج ۱، ص ۳۸۴.
- ↑ واژههای دخیل، ص ۲۲۴.
- ↑ «آیا پنداشتهای که اصحاب کهف و رقیم از نشانههای ما (چیزی) شگرف بودهاند؟» سوره کهف، آیه ۹.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۲۲؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۱؛ التبیان، ج ۷، ص ۱۱.
- ↑ تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص ۳۲۵؛ جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۲۴۷ ـ ۲۴۸؛ معانی القرآن، ج۲، ص۱۳۴.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۷۲۵، «رقم»؛ الصافی، ج ۳، ص ۲۳۱؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۵، ۲۴۶.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۳۲۱؛ تفسیر القمی، ج ۲، ص ۳۱؛ نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۴۴، ۲۴۶.
- ↑ جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۹؛ التبیان، ج ۷، ص ۱۱؛ زادالمسیر، ج ۵، ص ۱۰۷ ـ ۱۰۸.
- ↑ تفسیر ابیالسعود، ج ۵، ص۲۰۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۷ ـ ۸؛ روحالمعانی، مج۹، ج۱۵، ص۳۰۳ ـ ۳۰۴.
- ↑ الفرقان، ج ۱۵، ص ۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ التبیان،ج۷،ص۱۱؛ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۹۷ـ۶۹۸؛ زادالمسیر، ج ۵، ص ۱۰۸.
- ↑ جامع البیان،مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۸۲؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص ۷.
- ↑ اضواء البیان فی تفسیرالقرآن، ج ۹، ص ۱۲.
- ↑ المحررالوجیز، ج ۳، ص ۴۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۳۲؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۷۵.
- ↑ المحرر الوجیز، ج ۱۰، ص ۳۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۳۲؛ التحقیق، ج ۴، ص ۱۷۳.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۲.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۷ ـ ۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۸۲؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۶، ۲۸۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۲۴۶.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۲.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۳ ـ ۳۴۴؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۵۰؛ ج ۵، ص ۲۷۳؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۰۸ ـ ۴۲۲.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۲۱؛ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۲۶.
- ↑ اسدی و اورعی، مقاله «اصحاب رقیم»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.