با در نظر گرفتن چند مطلب ریشه احتمالی [[داستان غرانیق]] روشن میشود:
#[[مبارزه]] با [[شرک]] و [[بتپرستی]] در رأس برنامههای [[پیامبر گرامی]]{{صل}} بود و هرگاه سخنی از بتها به میان میآورد در جهت نفی آنها بود و مشرکان نیز از روش آن حضرت [[آگاه]] بودند.
#مشرکان به یکدیگر توصیه میکردند که به [[قرآن]] گوش فرا ندهند و در ضمن ([[تلاوت]]) آن [[بیهودهگویی]] (سر و صدا و جنجال) کنند. {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ}}<ref>«و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام خوانده شدن) آن، سخنان بیهوده سر دهید باشد که پیروز گردید» سوره فصلت، آیه ۲۶.</ref>
#[[مشرکان قریش]] برای بتها [[احترام]] قائل بودند و از آنها [[امید]] [[شفاعت]] داشتند و در ضمن [[طواف]] [[کعبه]] این سرود را میخواندند: {{عربی|"واللاتِ و العُزّی و مناةِ الثالثةِ الاخری فاِنّهُن الغرانیقُ العُلی و اِنّ شفاعتَهُنّ لَتُرتَجی"}}<ref>تاریخ قرآن، ص ۱۵۸.</ref> بنابراین، احتمال میرود هنگامی که پیامبر گرامی{{صل}} [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الأُخْرَى }}<ref>«آیا بتهای «لات» و «عزّی» را (شایسته پرستش) دیدهاید؟ و آن سومین بت دیگر «منات» را؟» سوره نجم، آیه ۱۹-۲۰.</ref> را خواند و مشرکان براساس روش همیشگی حضرت میدانستند که در ادامه به نفی و [[نکوهش]] بتها خواهد پرداخت و از سویی مایل بودند هنگامی که آن حضرت، [[آیات الهی]] را میخواند جنجال کنند این جمله را که [[شعار]] آنان بود با صدای بلند تکرار کردند و همانجا به نظرشان رسید که در [[تجلیل]] از بتها با صدای بلند بگویند: {{عربی|"واللاتِ و العُزّی و مناةِ الثالثةِ الاخری فاِنّهُن الغرانیقُ العُلی و اِنّ شفاعتَهُنّ لَتُرتَجی"}} و در این هنگام افرادی که در فاصلهای دورتر از آن [[حضرت]] بودهاند [[گمان]] کرده باشند که این جمله را نیز که هموزن [[آیات]] پیشین [[سوره نجم]] است ایشان فرموده یا خود همان [[مشرکان]] چنین شایع کرده باشند، افزون بر آن، این احتمال نیز به طور جدّی مطرح شده است که این داستان از [[روایات]] [[اسرائیلی]] است که برای بهرهگیری [[تبلیغاتی]] ضدّ [[اسلام]] به دست برخی علمای [[یهود]] و [[نصارا]] ساخته و در [[روایات اسلامی]] وارد شده است<ref>الاسرائیلیات، ص۳۱۶ـ۳۲۱؛ میقات، ش۲۴، ص۷۳.</ref>.<ref>[[حسن ضیاء توحیدی|توحیدی، حسن ضیاء]]، [[افسانه غرانیق (مقاله)|مقاله «افسانه غرانیق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴.</ref>
در برخی منابع تفسیری،[۱]حدیثی[۲] و تاریخی[۳] به داستانی بر میخوریم که به داستان یا افسانه غرانیق موسوم است. افسانه حکایتی بیاصل و دروغ است [۴] و تعبیر افسانه از آن روست که بیشتر دانشمندان اسلامی این داستان را بیپایه و دروغ دانستهاند،[۵] با این حال خاورشناسان در قرون اخیر این افسانه را دستاویز طعنهایی بر اسلام و قرآن قرار دادهاند.[۶]غرانیق جمع غِرنوق، غِرنیق، غِرناق یا غُرانِق، به معنای جوان سفیدرو، زیبا و متنعم (مرفّه) است. غرنوق و غرنیق به معنای پرنده سفیدی که در آب شنا میکند و پاهای درازی دارد [۷] و به آن کُرکی [۸] میگویند نیز آمده است.
بتپرستان بر این پندار بودند که بتها آنان را به خداوند نزدیک و از آنان نزد او شفاعت میکنند، ازاینرو بتهای خود را به پرندگانی که در آسمان بالا میروند و اوج میگیرند تشبیه میکردند[۹].[۱۰]