تدبیر امر در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-</div>\n<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> +</div>)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{امامت}} +{{امامت}})) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{امامت}} | {{امامت}} | ||
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[تدبیر معصوم]]''' است. "'''[[تدبیر امر]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[تدبیر معصوم]]''' است. "'''[[تدبیر امر]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> |
نسخهٔ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۴۳
اين مدخل از زیرشاخههای بحث تدبیر معصوم است. "تدبیر امر" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تدبیر امر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- تدبیر در لغت عرب به معنای عاقبت اندیشی است. فیروزآبادی در قاموس میگوید: "تدبیر، به عاقبت امر اندیشیدن است"[۱].
- تدبیر امر، به معنای حکم و فرمان و دستوری است که با مآل اندیشی و عاقبتنگری انجام میگیرد.
- زمخشری، مفسّر معروف در تفسیر ﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ﴾ میگوید: "یدبّر، یعنی بر طبق حکمت داوری کردن و سنجیدن، و انجام دادن کار آنگونه که جوینده درستی کار، و عاقبتاندیش آیندهنگر انجام میدهد، تا در انجام کار دچار آنچه ناپسند اوست نگردد، و معنای أمر: امر همه مخلوقات و امر سلطنت گسترده آسمانها و زمین و عرش است"[۲].
- فخرالدین رازی نیز در تفسیر ﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ﴾ عبارتی نظیر عبارت کشّاف دارد و میگوید: "یدبّر الأمر: به معنای داوری و سنجش بر طبق مقتضای حکمت است و اینکه آنگونه عمل کند که عاقبتاندیش آیندهنگر عمل میکند و به عواقب کار مینگرد، تا آنچه را شایسته نیست جامه عمل نپوشاند، و مراد از "أمر" شأن است، و معنای یدبّر الأمر تدبیر احوال مخلوقات و احوال مملکت آسمانها و زمین است"[۳].
- شیخ طوسی در تفسیر تبیان، در ذیل آیه سوم از سوره یونس که مشتمل بر جمله ﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ﴾ است میفرماید: "به وسیله این آیه همه آفریدگان را مورد خطاب قرار داده و خبر داده است که خداوندی که مالک تدبیر شماست و هرگونه تغییر و دگرگونی احوال شما بر اساس امر و نهی اوست و بر شما واجب است که او را پرستش کنید، خداوندی است که آسمانها و زمین را آفریده است"[۴].
- این عبارت به روشنی جمله ﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ﴾ را به معنای مالکیت تدبیر و تصریف خلق بین الأمر و النهی تفسیر کرده است. تصريف الخلق بين أمره و نهيه؛ یعنی با امر و نهی خویش، احوال خلق را به گردش درآوردن که حقیقت مُلک و سلطنت و پادشاهی جز این نیست.
- از مجموع مطالبی که در بالا از اهل لغت و تفسیر نقل کردیم، روشن شد که مراد از وصف ﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ﴾، سلطنت و مُلک است که عهدهدار اداره امور و شئون رعیت است و وصف خدای متعال به عنوان "تدبیر أمر"، وصف به پادشاهی و سلطنت حکیمانه و عاقبت اندیشانه است که از مختصات و ویژگیهای سلطنت الهی است و لهذا چنین وصفی مستلزم حصر این عنوان در ذات خدای متعال است؛ زیرا تنها اوست که بر عواقب احوال و امور آگاه است، پس تنها اوست "مدبّرالأمر" و سلطان و پادشاهی که با آگاهی و احاطه کامل بر سرنوشت خلق و از جمله آدمیان، اداره امور و شئون آنان را برعهده دارد.
- از آنچه بیان شد، میتوان نتیجه گرفت وصف "تدبیر أمر" متضمن دلیل بر حصر سلطنت و حاکمیت در ذات حق تعالی است؛ زیرا علم به عاقبت امور از لوازم سلطنت و حاکمیت است؛ چرا که حاکمیت بر مردم، به معنای تعیین سرنوشت و عاقبت مردم است و نیاز به عاقبتدانی و علم به آینده اشیا دارد که منحصراً در اختیار خدای متعال است[۵].
منابع
پانویس
- ↑ التدبير: النظر في عاقبة الأمر؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۲، ص۲۷.
- ↑ يدبّر، يقضي ويقدّر علی حسب الحكمه، ويفعل ما يفعل المتحرّي للصواب الناظر في أدبار الأمور وعواقبها لئلّا يلقاه ما يكره آخراً؛ و الأمر: أمر الخلق كلّه و أمر ملكوت السماوات والأرض والعرش؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج۲، ص۲۲۵.
- ↑ يدبّر الأمر: معناه يقضي ويقدّر على حسب مقتضي الحكمة ويفعل ما يفعله المصيب في أفعاله الناظر في أدبار الأمور وعواقبها كي لايدخل في الوجود ما لاينبغي، و المراد من "الأمر" الشأن، يعني يدبر أحوال الخلق و أحوال ملكوت السماوات و الأرض؛ فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۹، ص۱۳.
- ↑ خاطب بهذه الآية جميع الخلق و أخبرهم بأن الله الذي يملك تدبيركم و تصريفكم بين أمره و نهيه و يجب عليكم عبادته ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾؛ شیخ طوسی، تبیان، ج۵، ص۳۳۴.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام ج۱.