خفاف بن عبدالله طائی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\[\[رده\:مدخل\]\]↵\[\[رده\:یاران امام علی\]\]↵\[\[رده\:اعلام\]\]' به 'رده:مدخل رده:اصحاب امام علی رده:اعلام')
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط =  [[خفاف بن عبدالله طائی در تاریخ اسلامی]] - [[خفاف بن عبدالله طائی در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط =  [[خفاف بن عبدالله طائی در تاریخ اسلامی]] - [[خفاف بن عبدالله طائی در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
==مقدمه==
*خفاف از [[شاعران]] و [[خطیبان]] و در زمره [[شیعیان امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود.
*خفاف از [[شاعران]] و [[خطیبان]] و در زمره [[شیعیان امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود.
*[[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] می‌کند: قبل از [[جنگ صفین]]، [[عدی بن حاتم]] نزد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمد و عرض کرد: در [[قبیله]] من مردی است به نام [[خفاف بن عبدالله]] که بسیار [[قوی]] است و کسی هم طراز او نیست، او قصد [[دیدار]] پسر عمویش [[حابس بن سعد طائی]] که در [[شام]] است را دارد، اگر اجازه بفرمایید او به [[شام]] رود، شاید [[معاویه]] و [[اهل شام]] را با بیان خود درهم شکند؟ [[حضرت علی]]{{ع}} پذیرفت و فرمود: "به او امر کنید به [[شام]] برود". خفاف این مرد [[دانا]] و سخنور به پیشنهاد عدی و [[فرمان امام]] [[علی]]{{ع}} عازم [[شام]] شد تا با [[معاویه]] [[دیدار]] کند. او ابتدا در [[شام]] نزد پسر عمویش [[حابس بن سعد طائی]] که از رؤسای [[قبیله طی]] بود رفت، ضمن گفت و گو نسبت به [[دیدار]] با [[معاویه]] تقاضای [[ملاقات]] کرد. [[حابس بن سعد طائی]] فردای آن روز خفاف را نزد [[معاویه]] برد و گفت: "این پسر عموی من است که هر چند با [[حضرت علی]]{{ع}} به [[کوفه]] آمده ولی در [[مدینه]] همراه [[عثمان]] بوده است و مردی مورد [[وثوق]] و [[اعتماد]] است".
* [[نصر بن مزاحم]] [[نقل]] می‌کند: قبل از [[جنگ صفین]]، [[عدی بن حاتم]] نزد [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمد و عرض کرد: در [[قبیله]] من مردی است به نام [[خفاف بن عبدالله]] که بسیار [[قوی]] است و کسی هم طراز او نیست، او قصد [[دیدار]] پسر عمویش [[حابس بن سعد طائی]] که در [[شام]] است را دارد، اگر اجازه بفرمایید او به [[شام]] رود، شاید [[معاویه]] و [[اهل شام]] را با بیان خود درهم شکند؟ [[حضرت علی]]{{ع}} پذیرفت و فرمود: "به او امر کنید به [[شام]] برود". خفاف این مرد [[دانا]] و سخنور به پیشنهاد عدی و [[فرمان امام]] [[علی]]{{ع}} عازم [[شام]] شد تا با [[معاویه]] [[دیدار]] کند. او ابتدا در [[شام]] نزد پسر عمویش [[حابس بن سعد طائی]] که از رؤسای [[قبیله طی]] بود رفت، ضمن گفت و گو نسبت به [[دیدار]] با [[معاویه]] تقاضای [[ملاقات]] کرد. [[حابس بن سعد طائی]] فردای آن روز خفاف را نزد [[معاویه]] برد و گفت: "این پسر عموی من است که هر چند با [[حضرت علی]]{{ع}} به [[کوفه]] آمده ولی در [[مدینه]] همراه [[عثمان]] بوده است و مردی مورد [[وثوق]] و [[اعتماد]] است".
*[[معاویه]] پس از [[شناخت]] خفاف به او گفت: ای [[برادر]] طی درباره [[عثمان]] برایم تعریف کن؟ خفاف آن‌چه از محاصره کاخ [[عثمان]] و [[شورش]] [[مردم]] بود، برای او تعریف کرد و در آخر گفت: مبراترین [[مردم]] به [[خون عثمان]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است. [[معاویه]] باز پرسید: سپس چه شد؟ گفت: پس از [[قتل عثمان]] [[مردم]] با [[هجوم]] به [[خانه علی]]{{ع}} به طوری که عباها به [[زمین]] می‌افتاد و پیرمردها زیر [[دست]] و پا می‌رفتند با [[علی]] [[بیعت]] کردند. و در ادامه، داستان حرکت [[سپاه امام]]{{ع}} به [[بصره]] را شرح داد و در ادامه گفت: چون از [[فتنه]] [[ناکثین]] فارغ شد، وارد [[کوفه]] شد و [[مردم]] از پیر و [[جوان]]، [[زن]] و مرد با [[شوق]] تمام از او استقبال نمودند و همینک [[اراده]] و [[تصمیم]] او حرکت به سوی به [[شام]] است.
* [[معاویه]] پس از [[شناخت]] خفاف به او گفت: ای [[برادر]] طی درباره [[عثمان]] برایم تعریف کن؟ خفاف آن‌چه از محاصره کاخ [[عثمان]] و [[شورش]] [[مردم]] بود، برای او تعریف کرد و در آخر گفت: مبراترین [[مردم]] به [[خون عثمان]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است. [[معاویه]] باز پرسید: سپس چه شد؟ گفت: پس از [[قتل عثمان]] [[مردم]] با [[هجوم]] به [[خانه علی]]{{ع}} به طوری که عباها به [[زمین]] می‌افتاد و پیرمردها زیر [[دست]] و پا می‌رفتند با [[علی]] [[بیعت]] کردند. و در ادامه، داستان حرکت [[سپاه امام]]{{ع}} به [[بصره]] را شرح داد و در ادامه گفت: چون از [[فتنه]] [[ناکثین]] فارغ شد، وارد [[کوفه]] شد و [[مردم]] از پیر و [[جوان]]، [[زن]] و مرد با [[شوق]] تمام از او استقبال نمودند و همینک [[اراده]] و [[تصمیم]] او حرکت به سوی به [[شام]] است.
*[[معاویه]] در این موقع که از گفتار خفاف سخت هراسان شده بود [[حابس بن سعد طائی]] گفت: ای [[امیر]]، پسر عمویم خفاف شعری برایم خوانده که [[عثمان]] را در نظرم [[تغییر]] داده و [[علی]]{{ع}} را بزرگ کرده است.
* [[معاویه]] در این موقع که از گفتار خفاف سخت هراسان شده بود [[حابس بن سعد طائی]] گفت: ای [[امیر]]، پسر عمویم خفاف شعری برایم خوانده که [[عثمان]] را در نظرم [[تغییر]] داده و [[علی]]{{ع}} را بزرگ کرده است.
*[[معاویه]] گفت: ای خفاف، آن [[شعر]] را برایم بخوان؟ خفاف قصیده طولانی خود در [[مذمت]] [[عثمان]] و [[شخصیت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را برای [[معاویه]] قرائت کرد.
* [[معاویه]] گفت: ای خفاف، آن [[شعر]] را برایم بخوان؟ خفاف قصیده طولانی خود در [[مذمت]] [[عثمان]] و [[شخصیت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را برای [[معاویه]] قرائت کرد.
*[[معاویه]] با شنیدن قصیده او در [[خشم]] رفت، خطاب به [[حابس بن سعد طائی]] گفت: می‌پندارم برادرت خفاف جاسوس [[علی]] است، او را از پیش خود دور کن که مبادا [[مردم]] [[شام]] را تباه کند. ولی [[معاویه]] مجدداً خفاف را به حضور پذیرفت و از او درباره [[مردم]] سؤال کرد، خفاف مطالبی از [[گرایش]] و علاقه‌شان به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را بیان داشت، به طوری سخن گفت که [[معاویه]] از [[عقل]] و [[آگاهی]] او به امور تعجب کرد<ref>وقعه صفین، ص۶۵ - ۶۸ و شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۱۰.</ref>.
* [[معاویه]] با شنیدن قصیده او در [[خشم]] رفت، خطاب به [[حابس بن سعد طائی]] گفت: می‌پندارم برادرت خفاف جاسوس [[علی]] است، او را از پیش خود دور کن که مبادا [[مردم]] [[شام]] را تباه کند. ولی [[معاویه]] مجدداً خفاف را به حضور پذیرفت و از او درباره [[مردم]] سؤال کرد، خفاف مطالبی از [[گرایش]] و علاقه‌شان به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را بیان داشت، به طوری سخن گفت که [[معاویه]] از [[عقل]] و [[آگاهی]] او به امور تعجب کرد<ref>وقعه صفین، ص۶۵ - ۶۸ و شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۱۰.</ref>.
*از سخنان خفاف نزد [[معاویه]] به خوبی استفاده می‌شود که او از شیفتگان و [[شیعیان امیر مؤمنان]]{{ع}} بوده است. اما شرح بیشتری از او در کتاب‌های [[تاریخی]] نیامده است، و معلوم نیست که او در [[جنگ صفین]] حضور یافت یا نه، و بعید نیست که او در [[سپاه امام]]{{ع}} در [[صفین]] بوده است. اما اثر عملی یا شعری از او نیامده که اسم او در [[تاریخ]] [[ثبت]] شده باشد، والله العالم.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۶.</ref>
*از سخنان خفاف نزد [[معاویه]] به خوبی استفاده می‌شود که او از شیفتگان و [[شیعیان امیر مؤمنان]]{{ع}} بوده است. اما شرح بیشتری از او در کتاب‌های [[تاریخی]] نیامده است، و معلوم نیست که او در [[جنگ صفین]] حضور یافت یا نه، و بعید نیست که او در [[سپاه امام]]{{ع}} در [[صفین]] بوده است. اما اثر عملی یا شعری از او نیامده که اسم او در [[تاریخ]] [[ثبت]] شده باشد، والله العالم.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۶.</ref>


خط ۱۹: خط ۱۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۵

مقدمه

منابع

پانویس

  1. وقعه صفین، ص۶۵ - ۶۸ و شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۱۰.
  2. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۶.