ابوالحتوف بن حرث انصاری عجلانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[ابوالحتوف]] فرزند [[حرث انصاری عجلانی]] و برادرش سعد اگرچه این دو برادر از نیروهای [[شجاع]] و [[جنگ]] و جو از [[یاران]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودند و در [[جنگ صفین]] [[امام]]{{ع}} را [[یاری]] کردند اما در روزهای آخر جنگ صفین هنگامی که [[معاویه]] برای [[نجات]] خود از [[هلاکت]] و نابودی، قرآن‌ها بر سر نیزه کرد عده‌ای کج [[فهم]] و ظاهر بین گول این امر را خوردند و با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که [[قرآن ناطق]] و [[مظهر]] [[حق]] و [[عدالت]] بود [[مخالفت]] ورزیدند و هرچه امام{{ع}} [[اصرار]] بر [[حقانیت]] خود و [[توطئه]] معاویه و یارانش راا گوشزد کرد برای این گروه ظاهر بین موثر واقع نشد و با [[علی]]{{ع}} از سر مخالفت برخاستند و تقاضای توقف جنگ کردند و [[حکمیت]] [[قرآن]] را تنها نجات هر دو [[سپاه]] اعلام کردند.
[[ابوالحتوف]] فرزند [[حرث انصاری عجلانی]] و برادرش سعد اگرچه این دو برادر از نیروهای [[شجاع]] و [[جنگ]] و جو از [[یاران]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} بودند و در [[جنگ صفین]] [[امام]] {{ع}} را [[یاری]] کردند اما در روزهای آخر جنگ صفین هنگامی که [[معاویه]] برای [[نجات]] خود از [[هلاکت]] و نابودی، قرآن‌ها بر سر نیزه کرد عده‌ای کج [[فهم]] و ظاهر بین گول این امر را خوردند و با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} که [[قرآن ناطق]] و [[مظهر]] [[حق]] و [[عدالت]] بود [[مخالفت]] ورزیدند و هرچه امام {{ع}} [[اصرار]] بر [[حقانیت]] خود و [[توطئه]] معاویه و یارانش راا گوشزد کرد برای این گروه ظاهر بین موثر واقع نشد و با [[علی]] {{ع}} از سر مخالفت برخاستند و تقاضای توقف جنگ کردند و [[حکمیت]] [[قرآن]] را تنها نجات هر دو [[سپاه]] اعلام کردند.


متاسفانه این توطئه معاویه که با نقشه [[عمرو عاص]] صورت گرفت کارساز شد و [[جنگی]] که نزدیک به [[پیروزی]] [[سپاه امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[شکست]] [[قطعی]] [[سپاه معاویه]] بود با این طرح به پایان رسید و در نتیجه، [[حکمیت]] هم با توطئه معاویه به [[ضرر]] [[حضرت علی]]{{ع}} خاتمه یافت و نتیجه این موضوع [[جبهه]] جدیدی از گروه [[خوارج]] که همگی از [[یاران علی]]{{ع}} بودند را تشکیل داد و در مقابل [[حضرت]] قرار گرفتند و نتیجتاً جنگ سومی را بر آن حضرت [[تحمیل]] نمودند.
متاسفانه این توطئه معاویه که با نقشه [[عمرو عاص]] صورت گرفت کارساز شد و [[جنگی]] که نزدیک به [[پیروزی]] [[سپاه امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[شکست]] [[قطعی]] [[سپاه معاویه]] بود با این طرح به پایان رسید و در نتیجه، [[حکمیت]] هم با توطئه معاویه به [[ضرر]] [[حضرت علی]] {{ع}} خاتمه یافت و نتیجه این موضوع [[جبهه]] جدیدی از گروه [[خوارج]] که همگی از [[یاران علی]] {{ع}} بودند را تشکیل داد و در مقابل [[حضرت]] قرار گرفتند و نتیجتاً جنگ سومی را بر آن حضرت [[تحمیل]] نمودند.


ابوالحتوف و برادرش سعد هر دو از همین گروه ظاهر بین و کج‌فهم بودند که در زمره [[مخالفین]] امام{{ع}} قرار گرفتند و پس از [[شهادت]] [[امام علی]]{{ع}} از [[خاندان پیامبر]] بریدند و لذا در جریان [[لشکر کشی]] [[عمر سعد]] از [[کوفه]] به [[کربلا]]، این دو [[برادر]] در سپاه عمر سعد درآمدند تا با [[امام حسین]]{{ع}} بجنگند<ref>ر. ک: تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲، ترجمه سعد بن حرث.</ref>.
ابوالحتوف و برادرش سعد هر دو از همین گروه ظاهر بین و کج‌فهم بودند که در زمره [[مخالفین]] امام {{ع}} قرار گرفتند و پس از [[شهادت]] [[امام علی]] {{ع}} از [[خاندان پیامبر]] بریدند و لذا در جریان [[لشکر کشی]] [[عمر سعد]] از [[کوفه]] به [[کربلا]]، این دو [[برادر]] در سپاه عمر سعد درآمدند تا با [[امام حسین]] {{ع}} بجنگند<ref>ر. ک: تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲، ترجمه سعد بن حرث.</ref>.


اما از آن جائی که گاهی [[بخت]]، [[انسان]] را یاری می‌کند و به عللی که بر دیگران مخفی است [[خداوند]] توسط افراد [[هدایتگر]] [[دست]] [[انسان]] را می‌‌گیرد و از [[گمراهی]] [[نجات]] می‌‌دهد. در واقعه جانگداز [[کربلا]] [[پیام]] دلسوزانه و غریبانه [[امام حسین]]{{ع}} [[ابوالحتوف]] و برادرش را نجات داد و پس از آنکه ندای {{متن حدیث|هَلْ مِنْ نٰاصرٍ يَنْصُرُنِى}}، امام حسین{{ع}} در [[روز عاشورا]] بلند شد و صدای [[ضجه]] و ناله [[زنان]] و [[کودکان]] [[حرم حسینی]] در فضای کربلا طنین انداز شد، این دو [[برادر]] به خود آمدند و با همان [[شعار]] [[خوارج]] که در مقابل [[حضرت علی]]{{ع}} سر می‌‌دادند در این جا هم سردادند و گفتند: {{متن حدیث|لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ‏ عَصَاهُ‏}}؛ حکمی نیست برای کسی جز [[خدا]]، و کسی که [[گناه]] کرده [[اطاعت]] ندارد.
اما از آن جائی که گاهی [[بخت]]، [[انسان]] را یاری می‌کند و به عللی که بر دیگران مخفی است [[خداوند]] توسط افراد [[هدایتگر]] [[دست]] [[انسان]] را می‌‌گیرد و از [[گمراهی]] [[نجات]] می‌‌دهد. در واقعه جانگداز [[کربلا]] [[پیام]] دلسوزانه و غریبانه [[امام حسین]] {{ع}} [[ابوالحتوف]] و برادرش را نجات داد و پس از آنکه ندای {{متن حدیث|هَلْ مِنْ نٰاصرٍ يَنْصُرُنِى}}، امام حسین {{ع}} در [[روز عاشورا]] بلند شد و صدای [[ضجه]] و ناله [[زنان]] و [[کودکان]] [[حرم حسینی]] در فضای کربلا طنین انداز شد، این دو [[برادر]] به خود آمدند و با همان [[شعار]] [[خوارج]] که در مقابل [[حضرت علی]] {{ع}} سر می‌‌دادند در این جا هم سردادند و گفتند: {{متن حدیث|لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ‏ عَصَاهُ‏}}؛ حکمی نیست برای کسی جز [[خدا]]، و کسی که [[گناه]] کرده [[اطاعت]] ندارد.


پس از این شعار، به ندای مظلومانه امام حسین{{ع}} پاسخ مثبت دادند و گفتند: «و این [[حسین]] فرزند [[دختر پیامبر]] ما [[محمد]] می‌‌باشد در حالی که ما آرزوی [[شفاعت]] جد او را در [[روز قیامت]] داریم، چگونه با این وضعی که هیچ [[یار]] و [[یاوری]] ندارد با وی بجنگیم»<ref>{{عربی|وهذا الحسین ابن بنت نبینا محمد، و نحن نرجو شفاعة جده یوم القیامة، فکیف نقاتله و هو بهذا الحال نراه لا ناصر له و لا معین}}درباره ملحق شدن ابوالحتوف و برادرش سعد به قافله کربلا و شهادتشان در روز عاشورا اختلاف است، برخی از مورخان منکر شهادت آنان شده‌اند و گفته‌اند: ابو الحتوف تا آخر واقعه عاشورا در میان سپاهیان عمر سعد بود و با شمر همکاری می‌‌کرد و سنگ بر پیشانی امام{{ع}} زد! و برادرش سعد هم در صفین در رکاب علی{{ع}} به شهادت رسید، بنابراین او زنده نبوده تا در کربلا حاضر شود! به نظر مؤلف: اولا شخصی که در سپاه عمر سعد بوده و با شمر همکاری می‌‌کرده و سنگ به پیشانی امام{{ع}} زده به نام ابوالخنوق بوده نه أبوالحتوف، ر. ک: الملهوف، و ثانیاً طبق مدارکی که در ذیل آوردیم به نظر می‌‌رسد ابوالحتوف از عقیده خوارجی خود دست برداشته و در زمره سپاهیان امام{{ع}} آمده و بعد هم به شهادت رسیده است، العهدة علی الراوی، و اما راجع به برادرش سعد، نیز در ترجمه او توضیح خواهیم داد که او زنده بود و در کربلا در رکاب امام حسین{{ع}} به شهادت رسید.</ref>.
پس از این شعار، به ندای مظلومانه امام حسین {{ع}} پاسخ مثبت دادند و گفتند: «و این [[حسین]] فرزند [[دختر پیامبر]] ما [[محمد]] می‌‌باشد در حالی که ما آرزوی [[شفاعت]] جد او را در [[روز قیامت]] داریم، چگونه با این وضعی که هیچ [[یار]] و [[یاوری]] ندارد با وی بجنگیم»<ref>{{عربی|وهذا الحسین ابن بنت نبینا محمد، و نحن نرجو شفاعة جده یوم القیامة، فکیف نقاتله و هو بهذا الحال نراه لا ناصر له و لا معین}}درباره ملحق شدن ابوالحتوف و برادرش سعد به قافله کربلا و شهادتشان در روز عاشورا اختلاف است، برخی از مورخان منکر شهادت آنان شده‌اند و گفته‌اند: ابو الحتوف تا آخر واقعه عاشورا در میان سپاهیان عمر سعد بود و با شمر همکاری می‌‌کرد و سنگ بر پیشانی امام {{ع}} زد! و برادرش سعد هم در صفین در رکاب علی {{ع}} به شهادت رسید، بنابراین او زنده نبوده تا در کربلا حاضر شود! به نظر مؤلف: اولا شخصی که در سپاه عمر سعد بوده و با شمر همکاری می‌‌کرده و سنگ به پیشانی امام {{ع}} زده به نام ابوالخنوق بوده نه أبوالحتوف، ر. ک: الملهوف، و ثانیاً طبق مدارکی که در ذیل آوردیم به نظر می‌‌رسد ابوالحتوف از عقیده خوارجی خود دست برداشته و در زمره سپاهیان امام {{ع}} آمده و بعد هم به شهادت رسیده است، العهدة علی الراوی، و اما راجع به برادرش سعد، نیز در ترجمه او توضیح خواهیم داد که او زنده بود و در کربلا در رکاب امام حسین {{ع}} به شهادت رسید.</ref>.


سپس [[شمشیر]] کشیدند و خود را به کاروان [[امام]]{{ع}} رساندند و در کنار امام{{ع}} با [[دشمنان]] وی به [[جنگ]] پرداختند و پس از کشتن شماری از [[سپاه]] عمرسعد و مجروح کردن شماری دیگر، هر دو با هم در یک مکان به [[شهادت]] رسیدند، و به ندای [[حق]] طلبانه [[سیدالشهدا]]{{ع}} با [[جان]] خود لبیک گفتند<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۴۳؛ عنصر شجاعت، ج۳، ص۱۶۹ - ۱۷۰ و ابصارالعین، ص۱۴۰.</ref>.
سپس [[شمشیر]] کشیدند و خود را به کاروان [[امام]] {{ع}} رساندند و در کنار امام {{ع}} با [[دشمنان]] وی به [[جنگ]] پرداختند و پس از کشتن شماری از [[سپاه]] عمرسعد و مجروح کردن شماری دیگر، هر دو با هم در یک مکان به [[شهادت]] رسیدند، و به ندای [[حق]] طلبانه [[سیدالشهدا]] {{ع}} با [[جان]] خود لبیک گفتند<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۴۳؛ عنصر شجاعت، ج۳، ص۱۶۹ - ۱۷۰ و ابصارالعین، ص۱۴۰.</ref>.


سماوی در «ابصار العین» و مقرم در «مقتل الحسین» شهادت سعد و برادرش [[ابوالحتوف]] را با کمی [[اختلاف]] و اختصار از «صاحب الحدائق الوردیة» نقل کرده‌اند<ref>ابصارالعین، ص۱۴۰ و ص۱۹۳ و مقتل مقرم، ص۲۴۰.</ref>.
سماوی در «ابصار العین» و مقرم در «مقتل الحسین» شهادت سعد و برادرش [[ابوالحتوف]] را با کمی [[اختلاف]] و اختصار از «صاحب الحدائق الوردیة» نقل کرده‌اند<ref>ابصارالعین، ص۱۴۰ و ص۱۹۳ و مقتل مقرم، ص۲۴۰.</ref>.


آری، با این که [[انحراف]] این دو [[برادر]] چنان بالا بود که [[امام علی]]{{ع}} آن [[مظهر]] [[عدل]] و [[پرهیزکاری]] را گنه‌کار و گاه [[کافر]] تلقی می‌‌کردند. اما [[دعوت]] بیدار کننده [[حسینی]] و مظلومیت آن بزرگوار و [[خاندان]] مظلومش چنین منحرفانی را به [[راه راست]] باز آورد تا افراد [[هدایتگر]] در [[ارشاد]] و [[هدایت]] [[بندگان خدا]] هرگز [[یأس]] و [[ناامیدی]] به خود راه ندهند و در راه حق و [[عدالت]] همواره کوشا و جدی باشند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۳۰۲-۳۰۴.</ref>
آری، با این که [[انحراف]] این دو [[برادر]] چنان بالا بود که [[امام علی]] {{ع}} آن [[مظهر]] [[عدل]] و [[پرهیزکاری]] را گنه‌کار و گاه [[کافر]] تلقی می‌‌کردند. اما [[دعوت]] بیدار کننده [[حسینی]] و مظلومیت آن بزرگوار و [[خاندان]] مظلومش چنین منحرفانی را به [[راه راست]] باز آورد تا افراد [[هدایتگر]] در [[ارشاد]] و [[هدایت]] [[بندگان خدا]] هرگز [[یأس]] و [[ناامیدی]] به خود راه ندهند و در راه حق و [[عدالت]] همواره کوشا و جدی باشند.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۳۰۲-۳۰۴.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۲۶

مقدمه

ابوالحتوف فرزند حرث انصاری عجلانی و برادرش سعد اگرچه این دو برادر از نیروهای شجاع و جنگ و جو از یاران امیرالمؤمنین (ع) بودند و در جنگ صفین امام (ع) را یاری کردند اما در روزهای آخر جنگ صفین هنگامی که معاویه برای نجات خود از هلاکت و نابودی، قرآن‌ها بر سر نیزه کرد عده‌ای کج فهم و ظاهر بین گول این امر را خوردند و با امیرالمؤمنین (ع) که قرآن ناطق و مظهر حق و عدالت بود مخالفت ورزیدند و هرچه امام (ع) اصرار بر حقانیت خود و توطئه معاویه و یارانش راا گوشزد کرد برای این گروه ظاهر بین موثر واقع نشد و با علی (ع) از سر مخالفت برخاستند و تقاضای توقف جنگ کردند و حکمیت قرآن را تنها نجات هر دو سپاه اعلام کردند.

متاسفانه این توطئه معاویه که با نقشه عمرو عاص صورت گرفت کارساز شد و جنگی که نزدیک به پیروزی سپاه امیرالمؤمنین (ع) و شکست قطعی سپاه معاویه بود با این طرح به پایان رسید و در نتیجه، حکمیت هم با توطئه معاویه به ضرر حضرت علی (ع) خاتمه یافت و نتیجه این موضوع جبهه جدیدی از گروه خوارج که همگی از یاران علی (ع) بودند را تشکیل داد و در مقابل حضرت قرار گرفتند و نتیجتاً جنگ سومی را بر آن حضرت تحمیل نمودند.

ابوالحتوف و برادرش سعد هر دو از همین گروه ظاهر بین و کج‌فهم بودند که در زمره مخالفین امام (ع) قرار گرفتند و پس از شهادت امام علی (ع) از خاندان پیامبر بریدند و لذا در جریان لشکر کشی عمر سعد از کوفه به کربلا، این دو برادر در سپاه عمر سعد درآمدند تا با امام حسین (ع) بجنگند[۱].

اما از آن جائی که گاهی بخت، انسان را یاری می‌کند و به عللی که بر دیگران مخفی است خداوند توسط افراد هدایتگر دست انسان را می‌‌گیرد و از گمراهی نجات می‌‌دهد. در واقعه جانگداز کربلا پیام دلسوزانه و غریبانه امام حسین (ع) ابوالحتوف و برادرش را نجات داد و پس از آنکه ندای «هَلْ مِنْ نٰاصرٍ يَنْصُرُنِى»، امام حسین (ع) در روز عاشورا بلند شد و صدای ضجه و ناله زنان و کودکان حرم حسینی در فضای کربلا طنین انداز شد، این دو برادر به خود آمدند و با همان شعار خوارج که در مقابل حضرت علی (ع) سر می‌‌دادند در این جا هم سردادند و گفتند: «لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏ وَ لَا طَاعَةَ لِمَنْ‏ عَصَاهُ‏»؛ حکمی نیست برای کسی جز خدا، و کسی که گناه کرده اطاعت ندارد.

پس از این شعار، به ندای مظلومانه امام حسین (ع) پاسخ مثبت دادند و گفتند: «و این حسین فرزند دختر پیامبر ما محمد می‌‌باشد در حالی که ما آرزوی شفاعت جد او را در روز قیامت داریم، چگونه با این وضعی که هیچ یار و یاوری ندارد با وی بجنگیم»[۲].

سپس شمشیر کشیدند و خود را به کاروان امام (ع) رساندند و در کنار امام (ع) با دشمنان وی به جنگ پرداختند و پس از کشتن شماری از سپاه عمرسعد و مجروح کردن شماری دیگر، هر دو با هم در یک مکان به شهادت رسیدند، و به ندای حق طلبانه سیدالشهدا (ع) با جان خود لبیک گفتند[۳].

سماوی در «ابصار العین» و مقرم در «مقتل الحسین» شهادت سعد و برادرش ابوالحتوف را با کمی اختلاف و اختصار از «صاحب الحدائق الوردیة» نقل کرده‌اند[۴].

آری، با این که انحراف این دو برادر چنان بالا بود که امام علی (ع) آن مظهر عدل و پرهیزکاری را گنه‌کار و گاه کافر تلقی می‌‌کردند. اما دعوت بیدار کننده حسینی و مظلومیت آن بزرگوار و خاندان مظلومش چنین منحرفانی را به راه راست باز آورد تا افراد هدایتگر در ارشاد و هدایت بندگان خدا هرگز یأس و ناامیدی به خود راه ندهند و در راه حق و عدالت همواره کوشا و جدی باشند.[۵]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲، ترجمه سعد بن حرث.
  2. وهذا الحسین ابن بنت نبینا محمد، و نحن نرجو شفاعة جده یوم القیامة، فکیف نقاتله و هو بهذا الحال نراه لا ناصر له و لا معیندرباره ملحق شدن ابوالحتوف و برادرش سعد به قافله کربلا و شهادتشان در روز عاشورا اختلاف است، برخی از مورخان منکر شهادت آنان شده‌اند و گفته‌اند: ابو الحتوف تا آخر واقعه عاشورا در میان سپاهیان عمر سعد بود و با شمر همکاری می‌‌کرد و سنگ بر پیشانی امام (ع) زد! و برادرش سعد هم در صفین در رکاب علی (ع) به شهادت رسید، بنابراین او زنده نبوده تا در کربلا حاضر شود! به نظر مؤلف: اولا شخصی که در سپاه عمر سعد بوده و با شمر همکاری می‌‌کرده و سنگ به پیشانی امام (ع) زده به نام ابوالخنوق بوده نه أبوالحتوف، ر. ک: الملهوف، و ثانیاً طبق مدارکی که در ذیل آوردیم به نظر می‌‌رسد ابوالحتوف از عقیده خوارجی خود دست برداشته و در زمره سپاهیان امام (ع) آمده و بعد هم به شهادت رسیده است، العهدة علی الراوی، و اما راجع به برادرش سعد، نیز در ترجمه او توضیح خواهیم داد که او زنده بود و در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسید.
  3. تنقیح المقال، ج۲، ص۱۲؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۳۴۳؛ عنصر شجاعت، ج۳، ص۱۶۹ - ۱۷۰ و ابصارالعین، ص۱۴۰.
  4. ابصارالعین، ص۱۴۰ و ص۱۹۳ و مقتل مقرم، ص۲۴۰.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام حسین، ص:۳۰۲-۳۰۴.