ابوعثمان بن سنه خزاعی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
از تیره [[کعب]] از [[خزاعه]]<ref>ابن حزم، ص۲۳۵.</ref> که به او کعبی نیز گفتهاند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۵۵.</ref>. نام وی دانسته نیست<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸.</ref>. برخی، او را [[ابوعثمان بن شیبه]] یا [[عثمان بن شیبه]] خواندهاند<ref>ر. ک: ابن شاهین، ص۹۲؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۱۳۱.</ref> که تصحیف است. به گفته [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۹۷۱.</ref> [[ابن منده]] از وی یاد و [[حدیثی]] در [[فتح]] [[طائف]] از او نقل کرده است. ما در منابع موجود، این [[حدیث]] را نیافتیم. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۵۶.</ref> میگوید: [[حدیث]] وی مرسل است و برخی او را در شمار [[صحابه]] آوردهاند. ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۴.</ref> پس از اشاره به [[اختلاف]] در [[صحابی]] بودن وی، با عبارت {{عربی|"وفيه نظر"}} در اینکه برخی صحابی بودن وی را رد کردهاند، [[تردید]]، و صحابی بودن او را تقویت کرده است؛ در حالی که ابن حجر<ref>تقریب، ج۲، ص۴۳۴.</ref> صحابی بودن وی را توهم دانسته است. به هر حال بیشتر منابع، وی را در شمار [[تابعین]] آوردهاند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۱۹۲.</ref>. برخی بر [[تابعی]] بودن وی تأکید کرده، او را شامی دانستهاند<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸؛ حاکم، ج۲، ص۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۶.</ref>. با عنوان [[محدث]] نیز از وی یاد شده است<ref>فیروز آبادی، ج۴، ص۲۳۷.</ref> که شاید دلیل بر صحابی نبودنش باشد. از وی حدیثی در مورد [[نهی]] از [[طهارت]] به وسیله استخوان و سرگین نقل شده و [[شهرت]] دارد، اما به جز یکی دو مورد<ref>ر. ک: ابن اثیر، ج۶، ص۲۰۵.</ref> تمام منابع، این [[روایت]] را از ابو عثمان از [[ابن مسعود]] نقل کردهاند<ref>نسائی، ج۱، ص۳۷؛ ابن سلمه، ج۱، ص۱۲۳؛ بیهقی، ج۱، ص۱۱۰؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۴.</ref>. البته این روایت، از برخی دیگر چون [[ابوهریره]] نیز نقل شده است<ref>ابن عدی، ج۳، ص۳۳۲.</ref>. | از تیره [[کعب]] از [[خزاعه]]<ref>ابن حزم، ص۲۳۵.</ref> که به او کعبی نیز گفتهاند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۵۵.</ref>. نام وی دانسته نیست<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸.</ref>. برخی، او را [[ابوعثمان بن شیبه]] یا [[عثمان بن شیبه]] خواندهاند<ref>ر. ک: ابن شاهین، ص۹۲؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۱۳۱.</ref> که تصحیف است. به گفته [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۵، ص۲۹۷۱.</ref> [[ابن منده]] از وی یاد و [[حدیثی]] در [[فتح]] [[طائف]] از او نقل کرده است. ما در منابع موجود، این [[حدیث]] را نیافتیم. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۷، ص۲۵۶.</ref> میگوید: [[حدیث]] وی مرسل است و برخی او را در شمار [[صحابه]] آوردهاند. ابن عبدالبر<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۴.</ref> پس از اشاره به [[اختلاف]] در [[صحابی]] بودن وی، با عبارت {{عربی|"وفيه نظر"}} در اینکه برخی صحابی بودن وی را رد کردهاند، [[تردید]]، و صحابی بودن او را تقویت کرده است؛ در حالی که ابن حجر<ref>تقریب، ج۲، ص۴۳۴.</ref> صحابی بودن وی را توهم دانسته است. به هر حال بیشتر منابع، وی را در شمار [[تابعین]] آوردهاند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۱۹۲.</ref>. برخی بر [[تابعی]] بودن وی تأکید کرده، او را شامی دانستهاند<ref>ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸؛ حاکم، ج۲، ص۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۶.</ref>. با عنوان [[محدث]] نیز از وی یاد شده است<ref>فیروز آبادی، ج۴، ص۲۳۷.</ref> که شاید دلیل بر صحابی نبودنش باشد. از وی حدیثی در مورد [[نهی]] از [[طهارت]] به وسیله استخوان و سرگین نقل شده و [[شهرت]] دارد، اما به جز یکی دو مورد<ref>ر. ک: ابن اثیر، ج۶، ص۲۰۵.</ref> تمام منابع، این [[روایت]] را از ابو عثمان از [[ابن مسعود]] نقل کردهاند<ref>نسائی، ج۱، ص۳۷؛ ابن سلمه، ج۱، ص۱۲۳؛ بیهقی، ج۱، ص۱۱۰؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۴.</ref>. البته این روایت، از برخی دیگر چون [[ابوهریره]] نیز نقل شده است<ref>ابن عدی، ج۳، ص۳۳۲.</ref>. | ||
از وی خبری از ابن مسعود نقل شده که گفت: زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مکه]] بود، شبی به یارانش فرمود: "هر کس میخواهد [[شاهد]] کار [[جنیان]] باشد، امشب حاضر باشد". کسی جز من حاضر نشد. من همراه [[رسول خدا]]{{صل}} به بالای [[مکه]] رفتم و آن [[حضرت]] امر فرمود جایی بنشینم و [[منتظر]] باشم. ایشان خود رفت و ایستاد و [[قرآن]] را گشود و در این هنگام، سیاهی بزرگی بین ما فاصله شد. [[ابن مسعود]] پس از نقل حوادث این شب، همان [[حدیث]] [[نهی]] از استفاده از استخوان و سرگین را نیز نقل کرده است<ref>حاکم، ج۲، ص۵۰۴-۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷؛ شامی، ج۴، ص۴۳۴.</ref>. در برخی منابع، از [[ابوعثمان بن سنه]] نقل کردهاند که ابن مسعود در لیلة الجن، همراه رسول خدا{{صل}} بود و درباره [[وضو]] با نبیذ [[حدیثی]] نقل کرد<ref>ابن شاهین، ص۹۲.</ref>. برخی گفتهاند لیلة الجن، شبی بود که [[جنیان]] [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} رسیده، ایشان را به میان خود بردند تا [[دین]] و [[احکام اسلام]] را فرا بگیرند<ref>عظیم آبادی، ج۱، ص۱۰۸.</ref>. به نظر میرسد لیلة الجن، با همان گزارش پیش گفته یکی باشد. همچنین از وی نقل کردهاند که گفت: هنگامی که مردی [[شامیان]] را [[دشنام]] داد، [[امام علی]]{{ع}} او را از این کار بازداشت و فرمود: "همه شامیان را دشنام ندهید که برخی از آنان از [[اولیا]] و [[صالح]] هستند"<ref>ابن عساکر، ج۱، ص۳۳۷.</ref>. از وی حدیثی مُرسل نقل شده است که گفت: رسول خدا{{صل}} فرمود: "[[علم]] با [[غربت]] آغاز شد و همچنان که آغاز شد باز خواهد گشت"<ref>{{متن حدیث|العلم بدأ غریبا و سیعود کما بدأ}}؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵.</ref>. وی را در شمار آن عده از شامیانی آوردهاند که از [[شام]] به امام علی{{ع}} پیوستند و آن حضرت آنان را بدون [[اهل عراق]] به مجلس حدیث خود میبرد<ref>ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷.</ref>. وی از امام علی{{ع}} و [[عبدالله بن مسعود]] [[روایت]] نقل، و [[ابن شهاب زهری]] از وی [[روایت حدیث]] کرده است<ref>مزی، ج۳۴، ص۶۷-۶۶.</ref><ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوعثمان اصبحی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۳۶.</ref> | از وی خبری از ابن مسعود نقل شده که گفت: زمانی که [[رسول خدا]] {{صل}} در [[مکه]] بود، شبی به یارانش فرمود: "هر کس میخواهد [[شاهد]] کار [[جنیان]] باشد، امشب حاضر باشد". کسی جز من حاضر نشد. من همراه [[رسول خدا]] {{صل}} به بالای [[مکه]] رفتم و آن [[حضرت]] امر فرمود جایی بنشینم و [[منتظر]] باشم. ایشان خود رفت و ایستاد و [[قرآن]] را گشود و در این هنگام، سیاهی بزرگی بین ما فاصله شد. [[ابن مسعود]] پس از نقل حوادث این شب، همان [[حدیث]] [[نهی]] از استفاده از استخوان و سرگین را نیز نقل کرده است<ref>حاکم، ج۲، ص۵۰۴-۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷؛ شامی، ج۴، ص۴۳۴.</ref>. در برخی منابع، از [[ابوعثمان بن سنه]] نقل کردهاند که ابن مسعود در لیلة الجن، همراه رسول خدا {{صل}} بود و درباره [[وضو]] با نبیذ [[حدیثی]] نقل کرد<ref>ابن شاهین، ص۹۲.</ref>. برخی گفتهاند لیلة الجن، شبی بود که [[جنیان]] [[خدمت]] رسول خدا {{صل}} رسیده، ایشان را به میان خود بردند تا [[دین]] و [[احکام اسلام]] را فرا بگیرند<ref>عظیم آبادی، ج۱، ص۱۰۸.</ref>. به نظر میرسد لیلة الجن، با همان گزارش پیش گفته یکی باشد. همچنین از وی نقل کردهاند که گفت: هنگامی که مردی [[شامیان]] را [[دشنام]] داد، [[امام علی]] {{ع}} او را از این کار بازداشت و فرمود: "همه شامیان را دشنام ندهید که برخی از آنان از [[اولیا]] و [[صالح]] هستند"<ref>ابن عساکر، ج۱، ص۳۳۷.</ref>. از وی حدیثی مُرسل نقل شده است که گفت: رسول خدا {{صل}} فرمود: "[[علم]] با [[غربت]] آغاز شد و همچنان که آغاز شد باز خواهد گشت"<ref>{{متن حدیث|العلم بدأ غریبا و سیعود کما بدأ}}؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵.</ref>. وی را در شمار آن عده از شامیانی آوردهاند که از [[شام]] به امام علی {{ع}} پیوستند و آن حضرت آنان را بدون [[اهل عراق]] به مجلس حدیث خود میبرد<ref>ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷.</ref>. وی از امام علی {{ع}} و [[عبدالله بن مسعود]] [[روایت]] نقل، و [[ابن شهاب زهری]] از وی [[روایت حدیث]] کرده است<ref>مزی، ج۳۴، ص۶۷-۶۶.</ref><ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوعثمان اصبحی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۴۳۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۵
مقدمه
از تیره کعب از خزاعه[۱] که به او کعبی نیز گفتهاند[۲]. نام وی دانسته نیست[۳]. برخی، او را ابوعثمان بن شیبه یا عثمان بن شیبه خواندهاند[۴] که تصحیف است. به گفته ابونعیم[۵] ابن منده از وی یاد و حدیثی در فتح طائف از او نقل کرده است. ما در منابع موجود، این حدیث را نیافتیم. ابن حجر[۶] میگوید: حدیث وی مرسل است و برخی او را در شمار صحابه آوردهاند. ابن عبدالبر[۷] پس از اشاره به اختلاف در صحابی بودن وی، با عبارت "وفيه نظر" در اینکه برخی صحابی بودن وی را رد کردهاند، تردید، و صحابی بودن او را تقویت کرده است؛ در حالی که ابن حجر[۸] صحابی بودن وی را توهم دانسته است. به هر حال بیشتر منابع، وی را در شمار تابعین آوردهاند[۹]. برخی بر تابعی بودن وی تأکید کرده، او را شامی دانستهاند[۱۰]. با عنوان محدث نیز از وی یاد شده است[۱۱] که شاید دلیل بر صحابی نبودنش باشد. از وی حدیثی در مورد نهی از طهارت به وسیله استخوان و سرگین نقل شده و شهرت دارد، اما به جز یکی دو مورد[۱۲] تمام منابع، این روایت را از ابو عثمان از ابن مسعود نقل کردهاند[۱۳]. البته این روایت، از برخی دیگر چون ابوهریره نیز نقل شده است[۱۴].
از وی خبری از ابن مسعود نقل شده که گفت: زمانی که رسول خدا (ص) در مکه بود، شبی به یارانش فرمود: "هر کس میخواهد شاهد کار جنیان باشد، امشب حاضر باشد". کسی جز من حاضر نشد. من همراه رسول خدا (ص) به بالای مکه رفتم و آن حضرت امر فرمود جایی بنشینم و منتظر باشم. ایشان خود رفت و ایستاد و قرآن را گشود و در این هنگام، سیاهی بزرگی بین ما فاصله شد. ابن مسعود پس از نقل حوادث این شب، همان حدیث نهی از استفاده از استخوان و سرگین را نیز نقل کرده است[۱۵]. در برخی منابع، از ابوعثمان بن سنه نقل کردهاند که ابن مسعود در لیلة الجن، همراه رسول خدا (ص) بود و درباره وضو با نبیذ حدیثی نقل کرد[۱۶]. برخی گفتهاند لیلة الجن، شبی بود که جنیان خدمت رسول خدا (ص) رسیده، ایشان را به میان خود بردند تا دین و احکام اسلام را فرا بگیرند[۱۷]. به نظر میرسد لیلة الجن، با همان گزارش پیش گفته یکی باشد. همچنین از وی نقل کردهاند که گفت: هنگامی که مردی شامیان را دشنام داد، امام علی (ع) او را از این کار بازداشت و فرمود: "همه شامیان را دشنام ندهید که برخی از آنان از اولیا و صالح هستند"[۱۸]. از وی حدیثی مُرسل نقل شده است که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: "علم با غربت آغاز شد و همچنان که آغاز شد باز خواهد گشت"[۱۹]. وی را در شمار آن عده از شامیانی آوردهاند که از شام به امام علی (ع) پیوستند و آن حضرت آنان را بدون اهل عراق به مجلس حدیث خود میبرد[۲۰]. وی از امام علی (ع) و عبدالله بن مسعود روایت نقل، و ابن شهاب زهری از وی روایت حدیث کرده است[۲۱][۲۲]
منابع
پانویس
- ↑ ابن حزم، ص۲۳۵.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۵۵.
- ↑ ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸.
- ↑ ر. ک: ابن شاهین، ص۹۲؛ ابن حجر، فتح، ج۷، ص۱۳۱.
- ↑ ابونعیم، ج۵، ص۲۹۷۱.
- ↑ الاصابه، ج۷، ص۲۵۶.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۲۷۴.
- ↑ تقریب، ج۲، ص۴۳۴.
- ↑ ابن سعد، ج۵، ص۱۹۲.
- ↑ ابن ابی حاتم، ج۹، ص۴۰۸؛ حاکم، ج۲، ص۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۶.
- ↑ فیروز آبادی، ج۴، ص۲۳۷.
- ↑ ر. ک: ابن اثیر، ج۶، ص۲۰۵.
- ↑ نسائی، ج۱، ص۳۷؛ ابن سلمه، ج۱، ص۱۲۳؛ بیهقی، ج۱، ص۱۱۰؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۴.
- ↑ ابن عدی، ج۳، ص۳۳۲.
- ↑ حاکم، ج۲، ص۵۰۴-۵۰۳؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷؛ شامی، ج۴، ص۴۳۴.
- ↑ ابن شاهین، ص۹۲.
- ↑ عظیم آبادی، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ ابن عساکر، ج۱، ص۳۳۷.
- ↑ «العلم بدأ غریبا و سیعود کما بدأ»؛ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵.
- ↑ ابن عساکر، ج۶۷، ص۷۵؛ مزی، ج۳۴، ص۶۷.
- ↑ مزی، ج۳۴، ص۶۷-۶۶.
- ↑ خانجانی، قاسم، مقاله «ابوعثمان اصبحی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۴۳۶.