سفر پیامبر خاتم به شام: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = پیامبر خاتم | | موضوع مرتبط = پیامبر خاتم | ||
| عنوان مدخل = سفر پیامبر خاتم به شام | | عنوان مدخل = سفر پیامبر خاتم به شام | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[سفر پیامبر خاتم به شام در حدیث]] - [[سفر پیامبر خاتم به شام در نهج البلاغه]] - [[سفر پیامبر خاتم به شام در تاریخ اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = سفر پیامبر خاتم به شام (پرسش) | | پرسش مرتبط = سفر پیامبر خاتم به شام (پرسش) | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*گزارش نخستین [[سفر پیامبر به شام]] و [[ملاقات]] آن [[حضرت]] با [[بحیرای راهب]]، از جمله [[اخبار]] مشکوک و قصهگونهای است که [[دشمنان رسول اکرم]]{{صل}} از آن بهرهبرداری بسیاری کردهاند. | * گزارش نخستین [[سفر پیامبر به شام]] و [[ملاقات]] آن [[حضرت]] با [[بحیرای راهب]]، از جمله [[اخبار]] مشکوک و قصهگونهای است که [[دشمنان رسول اکرم]] {{صل}} از آن بهرهبرداری بسیاری کردهاند. | ||
* [[معاندان]] قدیم و [[جدید]] [[پیامبر]]{{صل}} که [[رسالت]] آسمانی او را [[انکار]] میکنند، همواره کوشیدهاند تا برای وی [[معلم]] یا معلمانی معرفی کنند و سپس مدعی شوند که [[رسول خدا]]{{صل}} [[قرآن]] و [[تعالیم]] خویش را از این معلمان آموخته است<ref>غلامحسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ص۱۸۴.</ref>. | * [[معاندان]] قدیم و [[جدید]] [[پیامبر]] {{صل}} که [[رسالت]] آسمانی او را [[انکار]] میکنند، همواره کوشیدهاند تا برای وی [[معلم]] یا معلمانی معرفی کنند و سپس مدعی شوند که [[رسول خدا]] {{صل}} [[قرآن]] و [[تعالیم]] خویش را از این معلمان آموخته است<ref>غلامحسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ص۱۸۴.</ref>. | ||
* [[ابوطالب]] با کاروان [[قریش]] برای [[تجارت]] به سوی [[شام]] میرفت و چون آماده حرکت شد، [[پیامبر]]{{صل}} با [[اشتیاق]]، خواستار [[همراهی]] با او شد. [[ابوطالب]] گفت: "به [[خدا]] وی را همراه میبرم و هرگز از او جدا نمیشوم". [[ابوطالب]]، [[پیامبر]]{{صل}} را با خود برد تا کاروان به "بصری" [[شام]] رسید و بحیرا [[راهب]] [[نصرانی]]، صومعهای داشت که در آن به سر میبرد. چون کاروان نزدیک صومعه آمد، بحیرا غذای زیادی برای آنها آماده کرد. | * [[ابوطالب]] با کاروان [[قریش]] برای [[تجارت]] به سوی [[شام]] میرفت و چون آماده حرکت شد، [[پیامبر]] {{صل}} با [[اشتیاق]]، خواستار [[همراهی]] با او شد. [[ابوطالب]] گفت: "به [[خدا]] وی را همراه میبرم و هرگز از او جدا نمیشوم". [[ابوطالب]]، [[پیامبر]] {{صل}} را با خود برد تا کاروان به "بصری" [[شام]] رسید و بحیرا [[راهب]] [[نصرانی]]، صومعهای داشت که در آن به سر میبرد. چون کاروان نزدیک صومعه آمد، بحیرا غذای زیادی برای آنها آماده کرد. | ||
*وقتی بحیرا [[پیامبر]]{{صل}} را دید، [[مشاهده]] کرد که ابری بر سر [[رسول خدا]]{{صل}}[[سایه]] افکنده است. از [[پیامبر]]{{صل}} سؤالاتی از احوال [[خواب]] و [[بیداری]] وی پرسید و [[حضرت]] به او پاسخ داد و همه را موافق صفاتی یافت که از وی خوانده بود. آنگاه میان دو کتف وی را نگاه کرد و خاتم [[نبوت]] را دید. | * وقتی بحیرا [[پیامبر]] {{صل}} را دید، [[مشاهده]] کرد که ابری بر سر [[رسول خدا]] {{صل}}[[سایه]] افکنده است. از [[پیامبر]] {{صل}} سؤالاتی از احوال [[خواب]] و [[بیداری]] وی پرسید و [[حضرت]] به او پاسخ داد و همه را موافق صفاتی یافت که از وی خوانده بود. آنگاه میان دو کتف وی را نگاه کرد و خاتم [[نبوت]] را دید. | ||
*بحیرا از [[ابوطالب]] پرسید: "این پسر چه نسبتی با تو دارد؟ [[ابوطالب]] در جوابش فرمود: این، پسر من است. بحیرا پاسخ داد: پدر این پسر، زنده نیست. [[ابوطالب]] گفت: برادرزاده من است و پدرش، در حالی که مادرش باردار بود، در گذشت. بحیرا گفت: راست گفتی! او را به دیار خویش ببر و از [[یهودیان]] بر او بیمناک باش که به [[خدا]]! اگر او را ببینند و آنچه از او میدانم، بدانند، به او آسیب میرسانند که [[سرنوشت]] بزرگی دارد. [[ابوطالب]] او را با شتاب به [[مکه]] بازگرداند"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷-۳۸.</ref>. [[نقل]] شده است که [[پیامبر]]{{صل}} ۱۲ سال داشت که به این سفر رفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۲.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[تولد و کودکی پیامبر (مقاله)|تولد و کودکی پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref>. | * بحیرا از [[ابوطالب]] پرسید: "این پسر چه نسبتی با تو دارد؟ [[ابوطالب]] در جوابش فرمود: این، پسر من است. بحیرا پاسخ داد: پدر این پسر، زنده نیست. [[ابوطالب]] گفت: برادرزاده من است و پدرش، در حالی که مادرش باردار بود، در گذشت. بحیرا گفت: راست گفتی! او را به دیار خویش ببر و از [[یهودیان]] بر او بیمناک باش که به [[خدا]]! اگر او را ببینند و آنچه از او میدانم، بدانند، به او آسیب میرسانند که [[سرنوشت]] بزرگی دارد. [[ابوطالب]] او را با شتاب به [[مکه]] بازگرداند"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷-۳۸.</ref>. [[نقل]] شده است که [[پیامبر]] {{صل}} ۱۲ سال داشت که به این سفر رفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۲.</ref><ref>[[سید جواد موسوی بردکشکی|موسوی بردکشکی، سید جواد]]، [[تولد و کودکی پیامبر (مقاله)|تولد و کودکی پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۳۳
مقدمه
- گزارش نخستین سفر پیامبر به شام و ملاقات آن حضرت با بحیرای راهب، از جمله اخبار مشکوک و قصهگونهای است که دشمنان رسول اکرم (ص) از آن بهرهبرداری بسیاری کردهاند.
- معاندان قدیم و جدید پیامبر (ص) که رسالت آسمانی او را انکار میکنند، همواره کوشیدهاند تا برای وی معلم یا معلمانی معرفی کنند و سپس مدعی شوند که رسول خدا (ص) قرآن و تعالیم خویش را از این معلمان آموخته است[۱].
- ابوطالب با کاروان قریش برای تجارت به سوی شام میرفت و چون آماده حرکت شد، پیامبر (ص) با اشتیاق، خواستار همراهی با او شد. ابوطالب گفت: "به خدا وی را همراه میبرم و هرگز از او جدا نمیشوم". ابوطالب، پیامبر (ص) را با خود برد تا کاروان به "بصری" شام رسید و بحیرا راهب نصرانی، صومعهای داشت که در آن به سر میبرد. چون کاروان نزدیک صومعه آمد، بحیرا غذای زیادی برای آنها آماده کرد.
- وقتی بحیرا پیامبر (ص) را دید، مشاهده کرد که ابری بر سر رسول خدا (ص)سایه افکنده است. از پیامبر (ص) سؤالاتی از احوال خواب و بیداری وی پرسید و حضرت به او پاسخ داد و همه را موافق صفاتی یافت که از وی خوانده بود. آنگاه میان دو کتف وی را نگاه کرد و خاتم نبوت را دید.
- بحیرا از ابوطالب پرسید: "این پسر چه نسبتی با تو دارد؟ ابوطالب در جوابش فرمود: این، پسر من است. بحیرا پاسخ داد: پدر این پسر، زنده نیست. ابوطالب گفت: برادرزاده من است و پدرش، در حالی که مادرش باردار بود، در گذشت. بحیرا گفت: راست گفتی! او را به دیار خویش ببر و از یهودیان بر او بیمناک باش که به خدا! اگر او را ببینند و آنچه از او میدانم، بدانند، به او آسیب میرسانند که سرنوشت بزرگی دارد. ابوطالب او را با شتاب به مکه بازگرداند"[۲]. نقل شده است که پیامبر (ص) ۱۲ سال داشت که به این سفر رفت[۳][۴].
منابع
جستارهای وابسته
- نام پیامبر خاتم (نامهای پیامبر خاتم)
- کنیههای پیامبر خاتم
- کنیه پیامبر خاتم
- القاب پیامبر خاتم (لقبهای پیامبر خاتم)
- تبار پیامبر خاتم (نسب پیامبر خاتم)
- خاندان پیامبر خاتم
- پدر پیامبر خاتم (عبدالله بن عبدالمطلب)
- مادر پیامبر خاتم (آمنه بنت وهب)
- برادران پیامبر خاتم
- خواهران پیامبر خاتم
- ازدواج پیامبر خاتم
- همسران پیامبر خاتم
- کنیزان پیامبر خاتم
- فرزندان پیامبر خاتم
- همسران فرزندان پیامبر خاتم
- سرگذشت تاریخی پیامبر خاتم (سرگذشت زندگی پیامبر خاتم):
- بیعت با پیامبر خاتم
- جنگهای پیامبر خاتم
- عصر پیامبر خاتم
- شرایط سیاسی و اجتماعی عصر پیامبر خاتم
- شرایط دینی و فرهنگی عصر پیامبر خاتم
- شمایل پیامبر خاتم
- صفات ظاهری پیامبر خاتم (سیمای پیامبر خاتم)
- امامت پیامبر خاتم (ولایت پیامبر خاتم)
- نصب الهی پیامبر خاتم
- صفات پیامبر خاتم (ویژگیهای پیامبر خاتم):
- صفات امامت در پیامبر خاتم
- علم لدنی پیامبر خاتم:
- عصمت پیامبر خاتم:
- افضلیت پیامبر خاتم
- فضایل پیامبر خاتم:
- مناقب پیامبر خاتم:
- معجزات پیامبر خاتم:
- دیدگاههایی درباره شخصیت پیامبر خاتم
- سیره پیامبر خاتم:
- ویژگیهای عملی پیامبر خاتم
- سیره عبادی پیامبر خاتم
- سیره عرفانی پیامبر خاتم
- سیره اخلاقی پیامبر خاتم:
- سیره اعتقادی پیامبر خاتم:
- سیره علمی پیامبر خاتم
- سیره تبلیغی پیامبر خاتم
- سیره تربیتی پیامبر خاتم
- سیره خانوادگی پیامبر خاتم
- سیره اجتماعی پیامبر خاتم
- سیره سیاسی پیامبر خاتم:
- سیره اقتصادی پیامبر خاتم
- سیره قضایی پیامبر خاتم:
- سیره نظامی و جنگی پیامبر خاتم:
- مأموریت پیامبر خاتم
- نقشهای ویژه پیامبر خاتم
- کارگزاران پیامبر خاتم
- صحابه پیامبر خاتم (یاران پیامبر خاتم)
- یاران پیامبر خاتم
- مخالفان یا دشمنان پیامبر خاتم:
- دشمنی با پیامبر خاتم
- وظایف امت نسبت به پیامبر خاتم:
- شناخت شخصیت و جایگاه پیامبر خاتم
- شناخت حقوق پیامبر خاتم
- شناخت سیره و معارف پیامبر خاتم
- ایمان به پیامبر خاتم (کفر به دشمنان پیامبر خاتم)
- پذیرش ولایت پیامبر خاتم (بیزاری از دشمنان او)
- محبت به پیامبر خاتم (بغض به دشمنان او):
- مودت پیامبر خاتم (عداوت با دشمنان او)
- تمسک به پیامبر خاتم
- اعتصام به پیامبر خاتم
- تبعیت از پیامبر خاتم
- اطاعت از پیامبر خاتم
- معیت با پیامبر خاتم
- وفاداری در بیعت با پیامبر خاتم
- اجابت دعوت پیامبر خاتم
- مظلومیت پیامبر خاتم
- پرسش و پاسخ دوران پیامبر خاتم
پانویس
- ↑ غلامحسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ص۱۸۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۷-۳۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۲.
- ↑ موسوی بردکشکی، سید جواد، تولد و کودکی پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۰.