شئون امام در سرای آخرت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
#'''[[جلوداری]]''': پیش‌تر یکی از شئون امام در [[قیامت]] را شأن جلوداری ایشان دانستیم. بر اساس جست‌وجوی نگارنده، تنها شیخ طوسی به این شأن اشاره کرده است. وی ذیل آیۀ {{عربی|اندازه=۱۵۵%|﴿{{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}﴾}}<ref>اسراء (۱۷)، ۷۱.</ref> درباره مقصود از امام به بیان دیدگاه‌هایی می‌پردازد.<ref>برخی دیدگاه‌ها درباره چیستی امام در آیه مورد بحث، عبارت‌اند از: پیامبر، کتاب اعمال، آنچه به وسیله آن خدا را عبادت می‌کردند (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۶، ص ۵۰۴).</ref> یکی از آن دیدگاه‌ها این است که مقصود از امام در آیه یادشده کسی است که مردم به او اقتدا می‌کردند. شیخ طوسی این دیدگاه را سخن امامین صادقین{{عم}} نیز می‌داند.<ref>همان.</ref> وی به صراحت از پرداختن به اینکه [[امامان]]{{عم}} نیز می‌توانند مصداق این آیه باشند، خودداری کرده است، اما از آنجا که ایشان این نظر را قول امامین صادقین{{عم}} می‌داند، ممکن است بتوان گفت تفسیر خود او نیز همین است.
#'''[[جلوداری]]''': پیش‌تر یکی از شئون امام در [[قیامت]] را شأن جلوداری ایشان دانستیم. بر اساس جست‌وجوی نگارنده، تنها شیخ طوسی به این شأن اشاره کرده است. وی ذیل آیۀ {{عربی|اندازه=۱۵۵%|﴿{{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ}}﴾}}<ref>اسراء (۱۷)، ۷۱.</ref> درباره مقصود از امام به بیان دیدگاه‌هایی می‌پردازد.<ref>برخی دیدگاه‌ها درباره چیستی امام در آیه مورد بحث، عبارت‌اند از: پیامبر، کتاب اعمال، آنچه به وسیله آن خدا را عبادت می‌کردند (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۶، ص ۵۰۴).</ref> یکی از آن دیدگاه‌ها این است که مقصود از امام در آیه یادشده کسی است که مردم به او اقتدا می‌کردند. شیخ طوسی این دیدگاه را سخن امامین صادقین{{عم}} نیز می‌داند.<ref>همان.</ref> وی به صراحت از پرداختن به اینکه [[امامان]]{{عم}} نیز می‌توانند مصداق این آیه باشند، خودداری کرده است، اما از آنجا که ایشان این نظر را قول امامین صادقین{{عم}} می‌داند، ممکن است بتوان گفت تفسیر خود او نیز همین است.
#'''[[پرچم‌داری]]:''' برخی متکلمان به شأن پرچم‌داری امام اشاره کرده‌اند. شیخ مفید که بیشتر دیدگاه‌هایش درباره شئون اخروی امام، در باب فضایل [[امام علی]]{{ع}} در قیامت است، بر اساس روایات، [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} را پرچم‌دار بهشت می‌داند.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، تفضیل [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}}، ص۲۹-۳۱.</ref> او روایتی نقل می‌کند که در آن، از پرچم‌دار بودن [[امام علی]]{{ع}} برای پیامبر سخن به میان آمده است.<ref>همو، الامالی، ص ۱۶۸.</ref> کراجکی نیز روایت دیگری را نقل کرده که [[امام علی]]{{ع}} خود را پرچم‌دار [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} معرفی می‌کند.<ref>ابوالفتح کراجکی، الاستنصار، ص ۲۱-۲۲.</ref> همچنین [[شیخ طوسی]] روایاتی نقل می‌کند که در آنها، از شئونی برای [[امام علی]]{{ع}} مانند پرچم‌داری برای پیامبر یاد شده است.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، الامالی، ص ۱۹۰.</ref> [[علامه حلی]] تنها در جایی روایتی نقل می‌کند که در آن روایت، [[امام علی]]{{ع}} به عنوان پرچم‌دار پیامبر در قیامت معرفی شده است.<ref>حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۶۱-۲۶۲.</ref> در روایات دیگر نیز او را صاحب لواء الحمد می‌داند.<ref>همو، کشف الیقین، ص ۲۷۱.</ref> دیگر متکلمان دراین‌باره سخنی بیان نکرده‌اند.
#'''[[پرچم‌داری]]:''' برخی متکلمان به شأن پرچم‌داری امام اشاره کرده‌اند. شیخ مفید که بیشتر دیدگاه‌هایش درباره شئون اخروی امام، در باب فضایل [[امام علی]]{{ع}} در قیامت است، بر اساس روایات، [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} را پرچم‌دار بهشت می‌داند.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، تفضیل [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}}، ص۲۹-۳۱.</ref> او روایتی نقل می‌کند که در آن، از پرچم‌دار بودن [[امام علی]]{{ع}} برای پیامبر سخن به میان آمده است.<ref>همو، الامالی، ص ۱۶۸.</ref> کراجکی نیز روایت دیگری را نقل کرده که [[امام علی]]{{ع}} خود را پرچم‌دار [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} معرفی می‌کند.<ref>ابوالفتح کراجکی، الاستنصار، ص ۲۱-۲۲.</ref> همچنین [[شیخ طوسی]] روایاتی نقل می‌کند که در آنها، از شئونی برای [[امام علی]]{{ع}} مانند پرچم‌داری برای پیامبر یاد شده است.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، الامالی، ص ۱۹۰.</ref> [[علامه حلی]] تنها در جایی روایتی نقل می‌کند که در آن روایت، [[امام علی]]{{ع}} به عنوان پرچم‌دار پیامبر در قیامت معرفی شده است.<ref>حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۶۱-۲۶۲.</ref> در روایات دیگر نیز او را صاحب لواء الحمد می‌داند.<ref>همو، کشف الیقین، ص ۲۷۱.</ref> دیگر متکلمان دراین‌باره سخنی بیان نکرده‌اند.
#'''بازگشتگاه و حسابرس مردم''': از دیگر شئون تکوینی امام در سرای آخرت، نقش ایشان در حسابرسی بندگان است. از میان متکلمان تنها شیخ مفید به این مسئله توجه کرده است. او مسئولیت حسابرسی مؤمنان گنهکار را بر عهده [[پیامبر خاتم|رسول الله]] و [[ائمه|ائمه اطهار]]{{عم}} می‌داند. شیخ مفید بر این باور است که خداوند این مقام را به ایشان داده تا برتری آنها بر سایر بندگان را نشان دهد. شیخ، دلیل مدعای خود را اخبار مستفیض صادقین{{عم}} بیان می‌کند و پس از ذکر آیه {{عربی|اندازه=۱۵۵%|﴿{{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}}﴾}}<ref>توبه (۹)، ۱۰۵.</ref> مقصود از «مؤمنون» را [[ائمه]]{{عم}} می‌داند.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص ۷۸-۷۹.</ref>
#'''[[حسابرسی بندگان|بازگشتگاه و حسابرس مردم]]''': از دیگر شئون تکوینی امام در سرای آخرت، نقش ایشان در حسابرسی بندگان است. از میان متکلمان تنها شیخ مفید به این مسئله توجه کرده است. او مسئولیت حسابرسی مؤمنان گنهکار را بر عهده [[پیامبر خاتم|رسول الله]] و [[ائمه|ائمه اطهار]]{{عم}} می‌داند. شیخ مفید بر این باور است که خداوند این مقام را به ایشان داده تا برتری آنها بر سایر بندگان را نشان دهد. شیخ، دلیل مدعای خود را اخبار مستفیض صادقین{{عم}} بیان می‌کند و پس از ذکر آیه {{عربی|اندازه=۱۵۵%|﴿{{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}}﴾}}<ref>توبه (۹)، ۱۰۵.</ref> مقصود از «مؤمنون» را [[ائمه]]{{عم}} می‌داند.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص ۷۸-۷۹.</ref>
#'''[[شهادت بر اعمال]]''': بیشتر متکلمان به این شأن اشاره کرده‌اند. شیخ مفید به عنوان نخستین متکلم این دوران، گاهی روایتی نقل می‌کند که در آن، [[امام علی]]{{ع}}، خود و دیگر [[امامان]]{{عم}} را شاهدان خدا معرفی کرده است.<ref>همو، الارشاد، ج ۱، ص ۲۲۹.</ref> افزون بر آن، در ابتدای کتاب فقهی خود، [[امامان]]{{عم}} را شاهدان اعمال شیعیان در روز قیامت و پیامبران را نیز شاهدان اعمال امت خود می‌داند.<ref>همو، المقنعة، ص۳۲.</ref> [[سید مرتضی]] نیز به این شأن پرداخته است. مرحوم سید آن‌گاه که قاضی عبدالجبار معتزلی می‌خواهد از آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}}<ref>بقره (۲)، ۱۴۳.</ref> استفاده کند تا حجیت اجماع و درستی روایت {{عربی|اندازه=155%|"لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِی عَلَی خَطَإٍ"}} را ثابت نماید، استدلال به آیه را مردود می‌داند، به این دلیل که «شهدا» جمع شهید است و اگر مقصود از «امت وسط» مسلمانان باشند، پس باید فردفرد مسلمانان شاهد باشند. این امر موجب می‌شود که گفته شود هریک از افراد امت خود حجتی برای درستی رفتار و گفتار خود است و هیچ‌کس به این سخن ملتزم نمی‌شود؛ از‌این‌رو درست آن است که بگوییم مقصود از «امت وسط» گروهی خاص است که هریک از آنها شاهد بر دیگر افرادند و آنها همان [[امامان]]ی‌اند که عصمت و طهارت آنها ثابت شده است.<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، تحقیق عبدالزهرا حسینی، ج ۱، ص ۲۳۲.</ref> [[سید مرتضی]] در‌این‌باره این پرسش را مطرح می‌کند که با توجه به آنکه [[امامان]]{{عم}} همگی چیز واحدی را مشاهده نکرده‌اند، چگونه می‌توانند بر آن چیز شهادت دهند؟ وی در پاسخ می‌گوید برای [[شهادت]] لازم نیست مشهود علیه دیده شود، بلکه علم به آن کافی است، چنان‌که شهادت ما نیز به یگانگی خداوند و نبوت پیامبرانش از همین قبیل است. سید درباره گستره شهادت ایشان نیز بیان می‌کند که این [[شهادت]] بر اعمال کسانی است که اهل ثواب نیستند یا آنکه اساساً خارج از امت اسلام‌اند.<ref>همان، ص ۲۳۱.</ref> ابوالصلاح حلبی نسبت به شئون [[امام]] در [[قیامت]] تنها به شأن [[شهادت]] بر اعمال بندگان اشاره کرده است. وی به بهانه اثبات عصمت [[امامان]]{{عم}} با استناد به آیاتی همچون {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ}}﴾}}<ref>نساء (۴)، ۴۱.</ref> و {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ}}﴾}}<ref>نحل (۱۶)، ۸۹.</ref> اثبات می‌کند که شاهدان در [[قیامت]] باید معصوم باشند و این صفت تنها برای [[امامان]]{{عم}} ثابت است.<ref>ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref> [[شیخ طوسی]] بر اساس آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی كُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِیدًا عَلَی هَؤُلاء}}﴾}}<ref>نحل (۱۶)، ۸۹.</ref> بیان می‌کند که در هر دوره‌ای لازم است حجتی روی زمین باشد که مورد تأیید خداوند متعال است.<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص ۴۱۷.</ref> شیخ در جایی دیگر این نظریه را با تفصیل بیشتری مطرح کرده است. او به مناسبت نقد ادله اهل سنت بر حجیت اجماع، آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}}<ref>بقره (۲)، ۱۴۳.</ref> را نقل می‌کند. پس از رد استناد ایشان به این آیه، اثبات می‌کند که مقصود از امت وسط می‌تواند [[ائمه]] اطهار{{عم}} باشد. شیخ طوسی همچون سید مرتضی معتقد است برای شهادت لازم نیست مشهود علیه دیده شود، بلکه علم به آن کافی است، چنان‌که [[شهادت]] ما نیز به یگانگی خداوند و نبوت پیامبرانش از همین قبیل است. وی درباره گستره شهادت ایشان معتقد است این [[شهادت]] بر کسانی است که اهل ثواب نیستند یا آنکه اساساً خارج از امت اسلام‌اند.<ref>محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، تحقیق حسین بحرالعلوم، ج ۱، ص۱۶۶-۱۷۰؛ همو، تمهید الأصول فی علم الكلام، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص ۳۵۷؛ همو، التبیان، ج ۲، ص ۷-۸.</ref> ابن میثم بحرانی شأن [[شهادت]] را برای پیامبر و [[امامان]]{{عم}} ثابت دانسته است. به باور او، مقصود از [[شهادت]]، همان آگاهی از افعال امت است. چنین شأنی برای ایشان سبب می‌شود مردم نسبت به کارهای خود مراقبت بیشتری داشته باشند.<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۳-۲۰۴.</ref> [[علامه حلی]] در پی اثبات [[عصمت]] [[امام]]{{ع}}، آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}}<ref>بقره (۲)، ۱۴۳.</ref> را طرح می‌کند و با مسلّم انگاشتن اینکه مقصود از شاهدان، همان [[امامان]]‌اند، می‌گوید که خداوند امام را تزکیه و پاک کرده است؛ زیرا در غیر این صورت [[شهادت]] ایشان در [[قیامت]] پذیرفته نمی‌شود. کسی که خداوند او را تزکیه و پاک کرده، معصوم است.<ref>حسن بن یوسف حلی، الالفین، ج ۱، ص ۱۳۲-۱۳۳.</ref>
#'''[[شهادت بر اعمال]]''': بیشتر متکلمان به این شأن اشاره کرده‌اند. شیخ مفید به عنوان نخستین متکلم این دوران، گاهی روایتی نقل می‌کند که در آن، [[امام علی]]{{ع}}، خود و دیگر [[امامان]]{{عم}} را شاهدان خدا معرفی کرده است.<ref>همو، الارشاد، ج ۱، ص ۲۲۹.</ref> افزون بر آن، در ابتدای کتاب فقهی خود، [[امامان]]{{عم}} را شاهدان اعمال شیعیان در روز قیامت و پیامبران را نیز شاهدان اعمال امت خود می‌داند.<ref>همو، المقنعة، ص۳۲.</ref> [[سید مرتضی]] نیز به این شأن پرداخته است. مرحوم سید آن‌گاه که قاضی عبدالجبار معتزلی می‌خواهد از آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}}<ref>بقره (۲)، ۱۴۳.</ref> استفاده کند تا حجیت اجماع و درستی روایت {{عربی|اندازه=155%|"لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِی عَلَی خَطَإٍ"}} را ثابت نماید، استدلال به آیه را مردود می‌داند، به این دلیل که «شهدا» جمع شهید است و اگر مقصود از «امت وسط» مسلمانان باشند، پس باید فردفرد مسلمانان شاهد باشند. این امر موجب می‌شود که گفته شود هریک از افراد امت خود حجتی برای درستی رفتار و گفتار خود است و هیچ‌کس به این سخن ملتزم نمی‌شود؛ از‌این‌رو درست آن است که بگوییم مقصود از «امت وسط» گروهی خاص است که هریک از آنها شاهد بر دیگر افرادند و آنها همان [[امامان]]ی‌اند که عصمت و طهارت آنها ثابت شده است.<ref>سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، تحقیق عبدالزهرا حسینی، ج ۱، ص ۲۳۲.</ref> [[سید مرتضی]] در‌این‌باره این پرسش را مطرح می‌کند که با توجه به آنکه [[امامان]]{{عم}} همگی چیز واحدی را مشاهده نکرده‌اند، چگونه می‌توانند بر آن چیز شهادت دهند؟ وی در پاسخ می‌گوید برای [[شهادت]] لازم نیست مشهود علیه دیده شود، بلکه علم به آن کافی است، چنان‌که شهادت ما نیز به یگانگی خداوند و نبوت پیامبرانش از همین قبیل است. سید درباره گستره شهادت ایشان نیز بیان می‌کند که این [[شهادت]] بر اعمال کسانی است که اهل ثواب نیستند یا آنکه اساساً خارج از امت اسلام‌اند.<ref>همان، ص ۲۳۱.</ref> ابوالصلاح حلبی نسبت به شئون [[امام]] در [[قیامت]] تنها به شأن [[شهادت]] بر اعمال بندگان اشاره کرده است. وی به بهانه اثبات عصمت [[امامان]]{{عم}} با استناد به آیاتی همچون {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ}}﴾}}<ref>نساء (۴)، ۴۱.</ref> و {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ}}﴾}}<ref>نحل (۱۶)، ۸۹.</ref> اثبات می‌کند که شاهدان در [[قیامت]] باید معصوم باشند و این صفت تنها برای [[امامان]]{{عم}} ثابت است.<ref>ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص ۱۸۰-۱۸۱.</ref> [[شیخ طوسی]] بر اساس آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی كُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِیدًا عَلَی هَؤُلاء}}﴾}}<ref>نحل (۱۶)، ۸۹.</ref> بیان می‌کند که در هر دوره‌ای لازم است حجتی روی زمین باشد که مورد تأیید خداوند متعال است.<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص ۴۱۷.</ref> شیخ در جایی دیگر این نظریه را با تفصیل بیشتری مطرح کرده است. او به مناسبت نقد ادله اهل سنت بر حجیت اجماع، آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}}<ref>بقره (۲)، ۱۴۳.</ref> را نقل می‌کند. پس از رد استناد ایشان به این آیه، اثبات می‌کند که مقصود از امت وسط می‌تواند [[ائمه]] اطهار{{عم}} باشد. شیخ طوسی همچون سید مرتضی معتقد است برای شهادت لازم نیست مشهود علیه دیده شود، بلکه علم به آن کافی است، چنان‌که [[شهادت]] ما نیز به یگانگی خداوند و نبوت پیامبرانش از همین قبیل است. وی درباره گستره شهادت ایشان معتقد است این [[شهادت]] بر کسانی است که اهل ثواب نیستند یا آنکه اساساً خارج از امت اسلام‌اند.<ref>محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، تحقیق حسین بحرالعلوم، ج ۱، ص۱۶۶-۱۷۰؛ همو، تمهید الأصول فی علم الكلام، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص ۳۵۷؛ همو، التبیان، ج ۲، ص ۷-۸.</ref> ابن میثم بحرانی شأن [[شهادت]] را برای پیامبر و [[امامان]]{{عم}} ثابت دانسته است. به باور او، مقصود از [[شهادت]]، همان آگاهی از افعال امت است. چنین شأنی برای ایشان سبب می‌شود مردم نسبت به کارهای خود مراقبت بیشتری داشته باشند.<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۳-۲۰۴.</ref> [[علامه حلی]] در پی اثبات [[عصمت]] [[امام]]{{ع}}، آیه {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}}<ref>بقره (۲)، ۱۴۳.</ref> را طرح می‌کند و با مسلّم انگاشتن اینکه مقصود از شاهدان، همان [[امامان]]‌اند، می‌گوید که خداوند امام را تزکیه و پاک کرده است؛ زیرا در غیر این صورت [[شهادت]] ایشان در [[قیامت]] پذیرفته نمی‌شود. کسی که خداوند او را تزکیه و پاک کرده، معصوم است.<ref>حسن بن یوسف حلی، الالفین، ج ۱، ص ۱۳۲-۱۳۳.</ref>
#[['''جایگاه امام در اعراف]]''': [[شیخ مفید]]، [[شیخ طوسی]] و [[علامه حلی]] به این مسئله توجه کرده‌اند. [[شیخ مفید]] درباره مسئله اعراف چند دسته روایت نقل می‌کند و در پایان می‌گوید که آنچه می‌توان بدان یقین داشت، آن است که اعراف مکانی میان بهشت و جهنم است که دو گروه در آنجا حضور دارند: یکی از آن دو گروه، [[امامان]] و حجت‌های الهی‌اند و دیگری کسانی که در انتظار امر خداوند برای ورود به بهشت‌اند.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح لاعتقاد، ص۱۰۶-۱۰۷؛ و نیز ر.ک: همو، تفضیل [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}}، ص۲۹-۳۱.</ref> البته شیخ مفید نقش و وظیفه [[امامان]]{{عم}} در آن جایگاه را روشن نمی‌سازد. شیخ طوسی ذیل آیات سوره اعراف ضمن بیان دیدگاه‌هایی، سخن [[امام صادق]]{{ع}} را نقل می‌کند که اعراف موقفی است که پیامبران و جانشینان آنها در آن حضور دارند. همچنین گنهکاران امت ایشان نیز در آنجا حاضرند و انتظار دارند که به کمک و [[شفاعت]] پیامبران و [[امامان]] وارد بهشت شوند.<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۴، ص ۴۱۰-۴۱۲.</ref> علامه حلّی روایتی نقل می‌کند که در آن، از اهل بیت{{عم}} به عنوان اصحاب اعراف یاد شده،<ref>حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص ۴۰۲.</ref> اما از وظایف ایشان سخنی به میان نیاورده است.
#'''[[جایگاه امام در اعراف]]''': [[شیخ مفید]]، [[شیخ طوسی]] و [[علامه حلی]] به این مسئله توجه کرده‌اند. [[شیخ مفید]] درباره مسئله اعراف چند دسته روایت نقل می‌کند و در پایان می‌گوید که آنچه می‌توان بدان یقین داشت، آن است که اعراف مکانی میان بهشت و جهنم است که دو گروه در آنجا حضور دارند: یکی از آن دو گروه، [[امامان]] و حجت‌های الهی‌اند و دیگری کسانی که در انتظار امر خداوند برای ورود به بهشت‌اند.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح لاعتقاد، ص۱۰۶-۱۰۷؛ و نیز ر.ک: همو، تفضیل [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}}، ص۲۹-۳۱.</ref> البته شیخ مفید نقش و وظیفه [[امامان]]{{عم}} در آن جایگاه را روشن نمی‌سازد. شیخ طوسی ذیل آیات سوره اعراف ضمن بیان دیدگاه‌هایی، سخن [[امام صادق]]{{ع}} را نقل می‌کند که اعراف موقفی است که پیامبران و جانشینان آنها در آن حضور دارند. همچنین گنهکاران امت ایشان نیز در آنجا حاضرند و انتظار دارند که به کمک و [[شفاعت]] پیامبران و [[امامان]] وارد بهشت شوند.<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۴، ص ۴۱۰-۴۱۲.</ref> علامه حلّی روایتی نقل می‌کند که در آن، از اهل بیت{{عم}} به عنوان اصحاب اعراف یاد شده،<ref>حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص ۴۰۲.</ref> اما از وظایف ایشان سخنی به میان نیاورده است.
#'''[[جایگاه امام در موقف میزان]]''': بر اساس جست‌وجوی نگارنده، تنها شیخ مفید به این مسئله توجه کرده است. او «میزان» را به معنای «التعدیل بین الأعمال» دانسته است. به نظر می‌رسد مقصود وی همان ارزش‌گذاری و تعیین وزن اعمال است.<ref>تعدیل الشیء: تقویمه (محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۴۳۲).</ref> او معتقد است که مسئولان این امر همان [[امامان]] پاک‌اند. شیخ این نکته را نیز می‌افزاید که این عقیده مورد اجماع ناقلان حدیث از امامیه است، اما از متکلمان امامی چیزی در‌این‌باره نشنیده است.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص۷۸-۷۹؛ ر.ک: همو، تصحیح الاعتقاد، ص۱۱۵.</ref>
#'''[[جایگاه امام در موقف میزان]]''': بر اساس جست‌وجوی نگارنده، تنها شیخ مفید به این مسئله توجه کرده است. او «میزان» را به معنای «التعدیل بین الأعمال» دانسته است. به نظر می‌رسد مقصود وی همان ارزش‌گذاری و تعیین وزن اعمال است.<ref>تعدیل الشیء: تقویمه (محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۴۳۲).</ref> او معتقد است که مسئولان این امر همان [[امامان]] پاک‌اند. شیخ این نکته را نیز می‌افزاید که این عقیده مورد اجماع ناقلان حدیث از امامیه است، اما از متکلمان امامی چیزی در‌این‌باره نشنیده است.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص۷۸-۷۹؛ ر.ک: همو، تصحیح الاعتقاد، ص۱۱۵.</ref>
#'''[[جایگاه امام در موقف صراط]]''': [[شیخ مفید]] از معدود متکلمانی است که در‌این‌باره نظر داده است. به باور او صراط به معنای راه است. از آنجا که دین نیز به سوی صواب هدایت می‌کند، راه نامیده می‌شود. [[ولایت]] [[امامان]]{{عم}} نیز به همین خاطر، صراط نامیده می‌شود؛ زیرا معرفت و تمسک به ایشان راهی به سوی خداوند است. [[شیخ مفید]]، درباره [[صراط]] در [[قیامت]] می‌گوید که بر اساس روایتی، راهی که از آن به بهشت وارد می‌شوند، مانند پلی است که مردم بر آن عبور می‌کنند و [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} سمت راست آن و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} سمت چپ آن قرار گرفته‌اند و خداوند به آن دو می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِیدٍ}}﴾}}<ref>ق (۵۰)، ۲۴.</ref>.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۰۸.</ref> همچنین او روایت دیگری نیز آورده به این مضمون که عبور از صراط مخصوص کسانی است که [[امام علی]]{{ع}} نامه برائت از آتش به آنها داده باشد.<ref>همان.</ref> چنان‌که پیداست، وی تحلیل خاصی در‌این‌باره ارائه نکرده است.
#'''[[جایگاه امام در موقف صراط]]''': [[شیخ مفید]] از معدود متکلمانی است که در‌این‌باره نظر داده است. به باور او صراط به معنای راه است. از آنجا که دین نیز به سوی صواب هدایت می‌کند، راه نامیده می‌شود. [[ولایت]] [[امامان]]{{عم}} نیز به همین خاطر، صراط نامیده می‌شود؛ زیرا معرفت و تمسک به ایشان راهی به سوی خداوند است. [[شیخ مفید]]، درباره [[صراط]] در [[قیامت]] می‌گوید که بر اساس روایتی، راهی که از آن به بهشت وارد می‌شوند، مانند پلی است که مردم بر آن عبور می‌کنند و [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} سمت راست آن و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} سمت چپ آن قرار گرفته‌اند و خداوند به آن دو می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِیدٍ}}﴾}}<ref>ق (۵۰)، ۲۴.</ref>.<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۰۸.</ref> همچنین او روایت دیگری نیز آورده به این مضمون که عبور از صراط مخصوص کسانی است که [[امام علی]]{{ع}} نامه برائت از آتش به آنها داده باشد.<ref>همان.</ref> چنان‌که پیداست، وی تحلیل خاصی در‌این‌باره ارائه نکرده است.

نسخهٔ ‏۹ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۲۹

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شئون امام در سرای آخرت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقام شئون امام در سرای آخرت به چه معناست؟

  • در بخش پیشین شئون امام در سرای آخرت را در سه فصل جداگانه (برزخ، قیامت و بهشت) بررسی کردیم و بر اساس قرآن و سنت شئونی را برای امام برشمردیم. باید گفت تفکیک این شئون در این سه مقطع، دغدغه هیچ‌یک از متکلمان شیعی از شیخ مفید تا فاضل مقداد نبوده است، بلکه اساساً پرداختن به اصل مسئله شئون امام در عالم پس از مرگ را نیز به طور مستقل در نظر نداشته‌اند. با وجود این، می‌توان از مجموع آثار متکلمان به شئونی دست یافت.

۱. شئون امام در عالم برزخ: متکلمان امامیه سخنانی اندک درباره شئون امام در عالم برزخ دارند. شیخ مفید نخستین متکلم این دوران، وجود حیات برزخی را تنها برای برخی افراد پذیرفته است. به باور او، ارواح انسان‌هایی که نه مؤمن محض‌اند و نه کافر محض، پس از مرگ تا قیامت به طور کلی نابود و معدوم می‌شود.[۱] به باور شیخ، امامان(ع) از جمله کسانی‌اند که حیات برزخی دارند، از‌این‌رو او شیعیان خالص را نیز به امامان محلق می‌داند.[۲] شیخ مفید معتقد است امامان(ع) پس از شهادت، از خاک به بهشت می‌روند و از نعمت‌های الهی بهره‌مند می‌شوند. آنها به انسان‌های درستکاری که به ایشان می‌پیوندند، بشارت می‌دهند. همچنین خداوند هر لحظه آنها را از حال شیعیانشان آگاه می‌سازد و به‌گونه‌ای خاص ایشان صدای زائران را می‌شنوند.[۳] وی در کتاب المزار در یکی از زیارت‌نامه‌های امام حسین(ع)، عبارتی نقل می‌کند که گویا امام صدای زائر را می‌شنود و جایگاه و حاجت او را می‌داند. در این زیارت‌نامه، زائر حاجت‌های خود را نیز از امام می‌خواهد.[۴] البته شیخ مفید هیچ تحلیلی در‌این‌باره ارائه نکرده، و این زیارت‌نامه را نیز با تعبیر «روی عنه» نقل کرده است. با وجود این، او در ابتدای این کتاب تصریح می‌کند که این زیارات را جمع کرده است تا شیعیانی که به زیارت امام علی(ع) و امام حسین(ع) می‌روند، بدانند چه اعمالی را باید انجام دهند یا چه اذکاری را بخوانند.[۵] با توجه به دیدگاه‌هایی که اخیراً از شیخ نقل شد، می‌توان همین مضمون را به شیخ مفید نسبت داد. بدین بیان که امام در عالم برزخ زائران را می‌بیند و صدایشان را می‌شنود، به سلام آنها پاسخ می‌دهد و بر برآورده ساختن نیازهای ایشان به اذن خدا توانمند است. سید مرتضی دیگر متکلم این دوران، نیز در‌این‌باره سخنانی دارد. ابتدا باید دانست که او اساساً دیدگاه دوساحتی بودن انسان -نفس و بدن- را برنمی‌تابد و حقیقت انسان را که احکام و تکالیف متوجه اوست، چیزی جز همین هیکل مشاهده‌شده نمی‌داند.[۶] بر این اساس، با مرگ آدمی، حیات هم از بین می‌رود. با وجود این، او بدون آنکه از اصطلاح حیات برزخی استفاده کند، نوعی حیات برزخی را نیز به تصویر می‌کشد. سید در برخی آثار خود، پرسشی مطرح می‌کند. پرسشگر که گویی از دیدگاه سید به حقیقت انسان آشناست، می‌پرسد که چگونه می‌توان شهیدان را پس از مرگ زنده دانست درحالی‌که می‌بینیم بدن‌های آنها روی زمین افتاده است؟ افزون بر آن، از مسلّمات نزد تشیع آن است که وقتی مسلمانی نزد قبور امامان(ع) می‌رود، ایشان سخن او را بشنوند و سلام او را پاسخ گویند، درحالی‌که قول به پایان حیات در دنیا با این امر مورد تسالم، منافات دارد. سید مرتضی پاسخ می‌دهد که اولاً حیات انسان متوقف بر وجود مجموع اجزای بدن نیست، برای نمونه، ممکن است دست آدمی قطع شود، اما او همچنان زنده باشد یا آنکه انسان چاق، لاغر شود، اما حیات او همچنان باقی است؛ ثانیاً خداوند متعال بخشی از اجزای دنیوی فرد را -که حیات وابسته به آنهاست- زنده می‌کند و اعضایی دیگر نیز در آن سرا به او می‌افزاید. از‌این‌رو می‌توان آنها را زنده به شمار آورد.[۷] بنابراین سید حیات پس از مرگ را می‌پذیرد. وی به مناسبتی، با این پرسش مواجه می‌شود که آیا امیرمؤمنان(ع) زنده است و سخن ما را می‌شنود یا خیر؟ سید مرتضی پاسخ می‌دهد که امامان و نیز مؤمنان در جنّات خدا زندگی می‌کنند و روزی می‌خورند. آن‌گاه که زائران به زیارت قبور آنها می‌روند و سلام و درود می‌فرستند، خداوند این سلام و درودها را به آنان می‌رساند و ایشان این‌چنین به این سلام و درودها علم می‌یابند، گویا زائر را دیده و صدای او را شنیده‌اند.[۸] با وجود این، سید این سخن را نمی‌پذیرد که امام(ع) به دنیا بازمی‌گردد و به نحو شگفت‌انگیز در یک لحظه در مکان‌های متعدد حاضر می‌شود و تصرفاتی در این عالم دارد. پیش‌تر بیان کردیم که بر اساس روایات، امام(ع) به بالین محتضر می‌آید و برای او ممثّل می‌شود. سید مرتضی این اندیشه را نیز به‌گونه‌ای انکار می‌کند. برای نمونه، سید روایاتی را که بیانگر حضور امیرمؤمنان(ع) بر بالین محتضر است، به‌گونه‌ای خاص تأویل می‌کند؛ بدین بیان که مقصود از این روایات -اگر صحت آنها را بپذیریم- آن است که محتضر ثمرۀ ولایت یا عدم ولایت خود نسبت به امام(ع) را می‌بیند نه آنکه حقیقتاً امام علی(ع) را ببیند؛ زیرا ممکن نیست در یک لحظه جسمی واحد بر بالین محتضرهای متعدد باشد.[۹] دیگر متکلمی که در‌این‌باره سخن گفته، عبدالجلیل قزوینی است. وی نسبت به جایگاه امام در عالم برزخ -که البته به طور مستقل بدان نپرداخته است- بیانی خاص دارد. وی در کتاب خود دیدگاهی بدین صورت مطرح می‌کند: «امامان همه غیب‌دان باشند و همه در گور غیب دانند تا بدان حد که اگر کسی به زیارت ایشان رود، دانند که منافق است یا موافق، و عدد گام‌ها و نام‌های همه‌کس دانند.»[۱۰] قزوینی در برابر این نظریه به شدت واکنش نشان می‌دهد و به صراحت بیان می‌کند که غیب مخصوص خداوند است. به گفتۀ وی پیامبر با تمام عظمتی که داشت، در زمان حیاتش اگر در مسجد مدینه بود، نمی‌دانست در بازارها چه اتفاقی می‌افتد، مگر آنکه جبرئیل به او خبر می‌داد؛ امامان که مقام نبوت ندارند و اکنون در مدفن خود خفته‌اند، چگونه از احوال جهانیان خبر دارند؟ به اعتقاد قزوینی این سخن هم از عقل دور است و هم از شرع، و اصولیان شیعه نیز از مدعاهای یادشده بیزاری جسته‌اند.[۱۱] این سخن دست‌کم در نگاه نخست نشان‌دهنده این واقعیت است که امامان(ع) در عالم برزخ از احوال تمام جهانیان آگاه نیستند. البته نمی‌توان از این سخن نتیجه گرفت که قزوینی اعتقادی به وساطت فیض امامان(ع) -برآورده ساختن حاجات زائران- در عالم برزخ ندارد؛ زیرا برآورده ساختن حاجات زائران، نیازی به آگاهی امام از احوال تمام جهانیان ندارد. همچنین وی شعر معروف امام علی(ع) به حارث همدانی را بدون هیچ‌گونه تحلیلی نقل می‌کند: "یَا حَارُ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلا"[۱۲]

۲. شئون امام در قیامت: بیشترین توجه متكلمان درباره شئون اخروی امام، معطوف به روز قیامت است. دیدگاه ایشان را می‌توان در چند محور بررسی کرد:

  1. جلوداری: پیش‌تر یکی از شئون امام در قیامت را شأن جلوداری ایشان دانستیم. بر اساس جست‌وجوی نگارنده، تنها شیخ طوسی به این شأن اشاره کرده است. وی ذیل آیۀ ﴿﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۱۳] درباره مقصود از امام به بیان دیدگاه‌هایی می‌پردازد.[۱۴] یکی از آن دیدگاه‌ها این است که مقصود از امام در آیه یادشده کسی است که مردم به او اقتدا می‌کردند. شیخ طوسی این دیدگاه را سخن امامین صادقین(ع) نیز می‌داند.[۱۵] وی به صراحت از پرداختن به اینکه امامان(ع) نیز می‌توانند مصداق این آیه باشند، خودداری کرده است، اما از آنجا که ایشان این نظر را قول امامین صادقین(ع) می‌داند، ممکن است بتوان گفت تفسیر خود او نیز همین است.
  2. پرچم‌داری: برخی متکلمان به شأن پرچم‌داری امام اشاره کرده‌اند. شیخ مفید که بیشتر دیدگاه‌هایش درباره شئون اخروی امام، در باب فضایل امام علی(ع) در قیامت است، بر اساس روایات، امیرمؤمنان(ع) را پرچم‌دار بهشت می‌داند.[۱۶] او روایتی نقل می‌کند که در آن، از پرچم‌دار بودن امام علی(ع) برای پیامبر سخن به میان آمده است.[۱۷] کراجکی نیز روایت دیگری را نقل کرده که امام علی(ع) خود را پرچم‌دار پیامبر اکرم(ص) معرفی می‌کند.[۱۸] همچنین شیخ طوسی روایاتی نقل می‌کند که در آنها، از شئونی برای امام علی(ع) مانند پرچم‌داری برای پیامبر یاد شده است.[۱۹] علامه حلی تنها در جایی روایتی نقل می‌کند که در آن روایت، امام علی(ع) به عنوان پرچم‌دار پیامبر در قیامت معرفی شده است.[۲۰] در روایات دیگر نیز او را صاحب لواء الحمد می‌داند.[۲۱] دیگر متکلمان دراین‌باره سخنی بیان نکرده‌اند.
  3. بازگشتگاه و حسابرس مردم: از دیگر شئون تکوینی امام در سرای آخرت، نقش ایشان در حسابرسی بندگان است. از میان متکلمان تنها شیخ مفید به این مسئله توجه کرده است. او مسئولیت حسابرسی مؤمنان گنهکار را بر عهده رسول الله و ائمه اطهار(ع) می‌داند. شیخ مفید بر این باور است که خداوند این مقام را به ایشان داده تا برتری آنها بر سایر بندگان را نشان دهد. شیخ، دلیل مدعای خود را اخبار مستفیض صادقین(ع) بیان می‌کند و پس از ذکر آیه ﴿﴿وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[۲۲] مقصود از «مؤمنون» را ائمه(ع) می‌داند.[۲۳]
  4. شهادت بر اعمال: بیشتر متکلمان به این شأن اشاره کرده‌اند. شیخ مفید به عنوان نخستین متکلم این دوران، گاهی روایتی نقل می‌کند که در آن، امام علی(ع)، خود و دیگر امامان(ع) را شاهدان خدا معرفی کرده است.[۲۴] افزون بر آن، در ابتدای کتاب فقهی خود، امامان(ع) را شاهدان اعمال شیعیان در روز قیامت و پیامبران را نیز شاهدان اعمال امت خود می‌داند.[۲۵] سید مرتضی نیز به این شأن پرداخته است. مرحوم سید آن‌گاه که قاضی عبدالجبار معتزلی می‌خواهد از آیه ﴿﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ[۲۶] استفاده کند تا حجیت اجماع و درستی روایت "لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِی عَلَی خَطَإٍ" را ثابت نماید، استدلال به آیه را مردود می‌داند، به این دلیل که «شهدا» جمع شهید است و اگر مقصود از «امت وسط» مسلمانان باشند، پس باید فردفرد مسلمانان شاهد باشند. این امر موجب می‌شود که گفته شود هریک از افراد امت خود حجتی برای درستی رفتار و گفتار خود است و هیچ‌کس به این سخن ملتزم نمی‌شود؛ از‌این‌رو درست آن است که بگوییم مقصود از «امت وسط» گروهی خاص است که هریک از آنها شاهد بر دیگر افرادند و آنها همان امامانی‌اند که عصمت و طهارت آنها ثابت شده است.[۲۷] سید مرتضی در‌این‌باره این پرسش را مطرح می‌کند که با توجه به آنکه امامان(ع) همگی چیز واحدی را مشاهده نکرده‌اند، چگونه می‌توانند بر آن چیز شهادت دهند؟ وی در پاسخ می‌گوید برای شهادت لازم نیست مشهود علیه دیده شود، بلکه علم به آن کافی است، چنان‌که شهادت ما نیز به یگانگی خداوند و نبوت پیامبرانش از همین قبیل است. سید درباره گستره شهادت ایشان نیز بیان می‌کند که این شهادت بر اعمال کسانی است که اهل ثواب نیستند یا آنکه اساساً خارج از امت اسلام‌اند.[۲۸] ابوالصلاح حلبی نسبت به شئون امام در قیامت تنها به شأن شهادت بر اعمال بندگان اشاره کرده است. وی به بهانه اثبات عصمت امامان(ع) با استناد به آیاتی همچون ﴿﴿فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ[۲۹] و ﴿﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ[۳۰] اثبات می‌کند که شاهدان در قیامت باید معصوم باشند و این صفت تنها برای امامان(ع) ثابت است.[۳۱] شیخ طوسی بر اساس آیه ﴿﴿وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی كُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِیدًا عَلَی هَؤُلاء[۳۲] بیان می‌کند که در هر دوره‌ای لازم است حجتی روی زمین باشد که مورد تأیید خداوند متعال است.[۳۳] شیخ در جایی دیگر این نظریه را با تفصیل بیشتری مطرح کرده است. او به مناسبت نقد ادله اهل سنت بر حجیت اجماع، آیه ﴿﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ[۳۴] را نقل می‌کند. پس از رد استناد ایشان به این آیه، اثبات می‌کند که مقصود از امت وسط می‌تواند ائمه اطهار(ع) باشد. شیخ طوسی همچون سید مرتضی معتقد است برای شهادت لازم نیست مشهود علیه دیده شود، بلکه علم به آن کافی است، چنان‌که شهادت ما نیز به یگانگی خداوند و نبوت پیامبرانش از همین قبیل است. وی درباره گستره شهادت ایشان معتقد است این شهادت بر کسانی است که اهل ثواب نیستند یا آنکه اساساً خارج از امت اسلام‌اند.[۳۵] ابن میثم بحرانی شأن شهادت را برای پیامبر و امامان(ع) ثابت دانسته است. به باور او، مقصود از شهادت، همان آگاهی از افعال امت است. چنین شأنی برای ایشان سبب می‌شود مردم نسبت به کارهای خود مراقبت بیشتری داشته باشند.[۳۶] علامه حلی در پی اثبات عصمت امام(ع)، آیه ﴿﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ[۳۷] را طرح می‌کند و با مسلّم انگاشتن اینکه مقصود از شاهدان، همان امامان‌اند، می‌گوید که خداوند امام را تزکیه و پاک کرده است؛ زیرا در غیر این صورت شهادت ایشان در قیامت پذیرفته نمی‌شود. کسی که خداوند او را تزکیه و پاک کرده، معصوم است.[۳۸]
  5. جایگاه امام در اعراف: شیخ مفید، شیخ طوسی و علامه حلی به این مسئله توجه کرده‌اند. شیخ مفید درباره مسئله اعراف چند دسته روایت نقل می‌کند و در پایان می‌گوید که آنچه می‌توان بدان یقین داشت، آن است که اعراف مکانی میان بهشت و جهنم است که دو گروه در آنجا حضور دارند: یکی از آن دو گروه، امامان و حجت‌های الهی‌اند و دیگری کسانی که در انتظار امر خداوند برای ورود به بهشت‌اند.[۳۹] البته شیخ مفید نقش و وظیفه امامان(ع) در آن جایگاه را روشن نمی‌سازد. شیخ طوسی ذیل آیات سوره اعراف ضمن بیان دیدگاه‌هایی، سخن امام صادق(ع) را نقل می‌کند که اعراف موقفی است که پیامبران و جانشینان آنها در آن حضور دارند. همچنین گنهکاران امت ایشان نیز در آنجا حاضرند و انتظار دارند که به کمک و شفاعت پیامبران و امامان وارد بهشت شوند.[۴۰] علامه حلّی روایتی نقل می‌کند که در آن، از اهل بیت(ع) به عنوان اصحاب اعراف یاد شده،[۴۱] اما از وظایف ایشان سخنی به میان نیاورده است.
  6. جایگاه امام در موقف میزان: بر اساس جست‌وجوی نگارنده، تنها شیخ مفید به این مسئله توجه کرده است. او «میزان» را به معنای «التعدیل بین الأعمال» دانسته است. به نظر می‌رسد مقصود وی همان ارزش‌گذاری و تعیین وزن اعمال است.[۴۲] او معتقد است که مسئولان این امر همان امامان پاک‌اند. شیخ این نکته را نیز می‌افزاید که این عقیده مورد اجماع ناقلان حدیث از امامیه است، اما از متکلمان امامی چیزی در‌این‌باره نشنیده است.[۴۳]
  7. جایگاه امام در موقف صراط: شیخ مفید از معدود متکلمانی است که در‌این‌باره نظر داده است. به باور او صراط به معنای راه است. از آنجا که دین نیز به سوی صواب هدایت می‌کند، راه نامیده می‌شود. ولایت امامان(ع) نیز به همین خاطر، صراط نامیده می‌شود؛ زیرا معرفت و تمسک به ایشان راهی به سوی خداوند است. شیخ مفید، درباره صراط در قیامت می‌گوید که بر اساس روایتی، راهی که از آن به بهشت وارد می‌شوند، مانند پلی است که مردم بر آن عبور می‌کنند و رسول الله(ص) سمت راست آن و امیرمؤمنان(ع) سمت چپ آن قرار گرفته‌اند و خداوند به آن دو می‌فرماید: ﴿﴿أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِیدٍ[۴۴].[۴۵] همچنین او روایت دیگری نیز آورده به این مضمون که عبور از صراط مخصوص کسانی است که امام علی(ع) نامه برائت از آتش به آنها داده باشد.[۴۶] چنان‌که پیداست، وی تحلیل خاصی در‌این‌باره ارائه نکرده است.
  8. قسمت‌کننده بهشت و جهنم: شیخ مفید، شیخ طوسی و عبدالجلیل قزوینی به این شأن اشاره کرده‌اند. شیخ مفید بر اساس روایات، امیرالمؤمنین(ع) را قسمت‌کننده بهشت و جهنم می‌داند.[۴۷] شیخ طوسی نیز در روایاتی، امام علی(ع) را قسمت‌کننده بهشت و جهنم معرفی کرده است.[۴۸] مرحوم قزوینی درباره شئون امام در قیامت تنها به همین شأن -آن هم برای امام علی(ع)- اشاره کرده است. وی روایت معروفی را می‌پذیرد که بر اساس آن، امام علی(ع) قسمت‌کننده بهشت و جهنم است. قزوینی شبهه‌ای را از سوی اهل سنت علیه شیعه این‌گونه مطرح می‌کند که شیعه مفوّضه است؛ زیرا ایشان معتقدند خداوند امر تقسیم بهشت و جهنم را به علی(ع) واگذار کرده است. وی به صورت نقضی پاسخ می‌دهد که به اجماع امت، خداوند کار تقسیم ارزاق بندگان، ثبت اعمال ایشان و شمارش قطرات باران را به فرشتگان داده است دنیا نیز برخی فرشتگان را مأمور دوزخ و بهشت ساخته است. شریعت و کتاب آسمانی را نیز به پیامبران و اولیا واگذار کرده، کار قبض جان انسان‌ها را بر عزرائیل نهاده است. خلاصه آنکه تفویض برخی امور به برخی فرشتگان یا پیامبران، مورد تأیید قرآن و اجماع امت است. قزوینی در مقام اثبات نیز، روایت بیانگر شأن یادشده برای امام علی(ع) را میان تمام محدثان شناخته‌شده می‌داند. وی این شأن را موجب شراکت امام علی(ع) با خداوند نمی‌داند.[۴۹]
  9. شفاعت: از جمله شئونی که بیشتر متکلمان بدان اشاره کرده‌اند، شفاعت است. شیخ مفید بدون استناد به روایات از اتفاق‌نظر امامیه بر شفیع بودن پیامبر و امامان(ع) سخن به میان می‌آورد؛ بدین بیان که پیامبر شفیع امت خود، و امامان نیز شفیع شیعیان‌اند و بسیاری از گنهکاران نجات می‌یابند.[۵۰] مرحوم سید نیز همچون دیگر اندیشمندان این اندیشه را پذیرفته، اما چندان به بسط آن همت نگمارده است. وی بیشتر تلاش خود را در بحث شفاعت به اثبات این امر اختصاص داده که شفاعت تنها در مورد برداشتن عذاب است نه آنکه رسیدن نفع از سوی شفیع به شفاعت‌شونده.[۵۱] همچنین سید بیشتر درباره شفاعت نبی اکرم(ص) صحبت کرده و به طور صریح از شفاعت ائمه اطهار(ع) سخن نگفته است. اگر می‌توانیم اعتقاد به شفاعت امامان(ع) را به سید نسبت دهیم، بر این اساس است که وی شفاعت را منحصر به پیامبر نمی‌داند، بلکه بر این باور است که مؤمنان نیز یکدیگر را شفاعت می‌کنند. روشن است وقتی مؤمنان حق شفاعت دارند، امامان معصوم(ع)، به طریق اولی چنین شأنی را دارایند.[۵۲] کراجکی روایت دیگری نیز نقل کرده که در آن امام علی(ع) خود را صاحب مقام شفاعت پیامبر اکرم(ص) معرفی کرده است.[۵۳] شیخ طوسی نیز تصریح می‌کند که شأن شفاعت برای پیامبر اکرم(ص)، بسیاری از صحابه ایشان، امامان معصوم و نیز بسیاری از مؤمنان صالح مسلّم و ثابت است.[۵۴] وی در متون روایی خود نیز روایاتی نقل می‌کند که بیانگر این شأن برای امامان(ع) است.[۵۵] عبدالجلیل قزوینی نیز به مسئله شفاعت پرداخته، اما تنها بر شفاعت پیامبران تأکید کرده و از شفاعت امامان سخنی به میان نیاورده است.[۵۶] علامه حلی از شفاعت پیامبر اکرم(ص) فراوان سخن گفته،[۵۷] اما درباره شفاعت امامان(ع) تنها به روایتی بسنده کرده که در آن، امام علی(ع) به عنوان شفیع روز قیامت معرفی شده[۵۸] و نیز ذیل یکی از براهین عصمت امام به شفاعت امامان(ع) اشاره کرده است.[۵۹] فاضل مقداد، مسئله شفاعت را با جزئیات آن بیان می‌کند، اما بیشتر درباره مقام شفاعت پیامبر اکرم(ص) سخن می‌گوید.[۶۰] در جایی نیز به شفاعت امامان(ع) اشاره می‌کند و دلیل آن را اجماع شیعیان می‌داند.[۶۱]

۳.شئون امام در بهشت: متکلمان وارد این قسمت نشده‌اند. تنها کراجکی و علامه حلّی روایتی در‌این‌باره نقل کرده‌اند که بر اساس آن، امام علی(ع) خلیفه پیامبر بر حوض کوثر است.[۶۲]

جمع‌بندی: از آنچه گذشت می‌توان به این نکته انکارنشدنی دست یافت که تبیین شئون اخروی امامان(ع) دغدغه خاطر متکلمان نبوده است. حتی گاه که مجال پرداختن به این شئون نیز بوده است، از طرح آن دریغ ورزیده‌اند. برای نمونه، خواجه نصیرالدین طوسی کتابی مستقل درباره مبدأ و معاد با عنوان آغاز و انجام نگاشته که انتظار می‌رود شئون اخروی امامان(ع) را با تفصیل بیشتری نسبت به سایر متکلمان بیان کند. با این حال، مراجعه به این کتاب انتظار یادشده را برآورده نمی‌سازد؛ چراکه کمتر اثری از بیان شئون امامان(ع) در این کتاب دیده نمی‌شود. او مسئله اعراف را بیان می‌کند، اما از جایگاه امامان سخنی به میان نمی‌آورد.[۶۳] به موقف صراط اشاره و آن را به راه خدا تفسیر می‌کند،[۶۴] ولی از امامان چیزی نمی‌گوید. محقق طوسی به موقف میزان نیز اشاره می‌کند، اما باز هم درباره جایگاه امامان(ع) در آن موقف سخنی نگفته است.[۶۵] او با وجود آنکه به مسئله شفاعت اشاره کرده، تنها از شفاعت پیامبر سخن گفته است.[۶۶] شیخ طوسی نیز از صراط و میزان در قیامت خبر داده، معنای آنها را نیز بیان کرده، اما سخنی از امامان(ع) به میان نیاورده است.[۶۷] علامه حلّی نیز در بسیاری از جاها به صراط و میزان در قیامت اشاره کرده، اما از جایگاه امامان(ع) در آن دو موقف سخنی نگفته است.[۶۸] تنها روایتی نقل می‌کند که بر اساس آن، داشتن محبت آل محمد(ص) موجب ایمنی در این دو موقف می‌شود.[۶۹] فاضل مقداد آخرین متکلم این دوران نیز بحث حساب، میزان و صراط را مطرح می‌کند، اما درباره جایگاه امامان(ع) در این دو موقف سخنی نمی‌گوید.[۷۰]

حاصل سخن درباره شئون تکوینی امام در سرای آخرت در چند گزاره ارائه‌شدنی است: نخست: تبیین یکپارچه این شئون و نیز شمارش این شئون در سه عرصه برزخ، قیامت و بهشت برای متکلمان این دوران مسئله‌ای دغدغه‌ساز نبوده است؛ چراکه به تبیین آنها همت نگماشته‌اند؛

دوم: بیشتر شئونی که در آثار متکلمان آمده، مربوط به روز قیامت و تنها درباره امام علی(ع) است؛

سوم: درباره تبیین جایگاه امام در عالم برزخ، تنها سید مرتضی و عبدالجلیل قزوینی سخنانی کوتاه گفته‌اند. سخن سید مرتضی مبنی بر انکار حضور امامان(ع) بر بالین محتضر از نکات قابل توجه در این دوران است. تحلیل خاص سید درباره آگاهی امام از کیفیت سلام و درودی که زائر هنگام زیارت مزارشان، به ایشان می‌دهد نیز چنین است. شیخ مفید نیز بر اساس زیارت‌نامه‌ای که نقل کرده، بر این باور است که امام در عالم برزخ صدای زائر را می‌شنود و سلامش را پاسخ می‌دهد و به اذن خدا بر برآورده ساختن حاجات زائر توانمند است؛

چهارم: برخی شئون مانند شهادت بر اعمال و نیز شفاعت مورد پذیرش بیشتر متکلمان بوده است. البته برخی از ایشان مانند شیخ مفید، شفاعت امامان(ع) را منحصر به شیعیان دانسته‌اند؛

پنجم: جایگاه امامان(ع) در مواقف حساب، میزان، اعراف و صراط در آثار ایشان کمتر دیده می‌شود. در این میان، شیخ مفید به تبیین جایگاه امامان(ع) در موقف حساب و میزان پرداخته، و امامان را مسئول حسابرسی بندگان دانسته است. به باور او و شیخ طوسی، امامان(ع) یکی از دو گروهی‌اند که در اعراف حضور دارند؛

ششم: جایگاه امامان(ع) در بهشت نیز مورد توجه متكلمان نبوده است و تنها برخی از ایشان به نقل روایتی پرداخته‌اند که امام علی(ع) را جانشین پیامبر اکرم(ص) در حوض کوثر دانسته است. دیگر متکلمان درباره بیشتر شئون چیزی بیان نکرده‌اند[۷۱].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح الاعتقاد، ص ۷۹. شیخ در موضعی دیگر نیز شیعیان را به چهار دسته تقسیم کرده و می‌نویسد: إنهم أربع طبقات طبقة یحییهم الله ویسكنهم مع أولیائهم فی الجنان وطبقة یحیون ویلحقون بأئمتهم فی محل الهوان وطبقة أقف فیهم وأجوز حیاتهم وأجوز كونهم علی حال الأموات وطبقة لا یحیون بعد الموت حتی النشور والمآب (همو، اوائل المقالات، ص۷۵).
  2. همان.
  3. همان، ص ۷۲-۷۳.
  4. همو، المزار، ص۱۱۱.
  5. همان، ص ۳.
  6. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الكلام، تحقیق احمد حسینی، ص ۱۱۴.
  7. همو، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸.
  8. الأئمة الماضون والمؤمنون فی جنات الله تعالی، یتنعمون و یرزقون، فإذا زیرت قبورهم، و صلی علیهم أبلغهم الله تعالی ذلک إذا علمهم به و كانوا بالإبلاغ كأنهم له سامعون و له شاهدون (همان، ص ۲۸۱).
  9. همان، ج ۳، ص ۱۳۳-۱۳۴.
  10. عبدالجلیل قزوینی، نقض، تعلیق و تصحیح سید جلال الدین حسینی ارموی، ص ۳۰۴.
  11. همان، ص۳۰۵.
  12. همان، ص۶۳۳.
  13. اسراء (۱۷)، ۷۱.
  14. برخی دیدگاه‌ها درباره چیستی امام در آیه مورد بحث، عبارت‌اند از: پیامبر، کتاب اعمال، آنچه به وسیله آن خدا را عبادت می‌کردند (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۶، ص ۵۰۴).
  15. همان.
  16. محمد بن محمد بن نعمان مفید، تفضیل امیرمؤمنان(ع)، ص۲۹-۳۱.
  17. همو، الامالی، ص ۱۶۸.
  18. ابوالفتح کراجکی، الاستنصار، ص ۲۱-۲۲.
  19. محمد بن محمد بن نعمان مفید، الامالی، ص ۱۹۰.
  20. حسن بن یوسف حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۲۶۱-۲۶۲.
  21. همو، کشف الیقین، ص ۲۷۱.
  22. توبه (۹)، ۱۰۵.
  23. محمد بن محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص ۷۸-۷۹.
  24. همو، الارشاد، ج ۱، ص ۲۲۹.
  25. همو، المقنعة، ص۳۲.
  26. بقره (۲)، ۱۴۳.
  27. سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، تحقیق عبدالزهرا حسینی، ج ۱، ص ۲۳۲.
  28. همان، ص ۲۳۱.
  29. نساء (۴)، ۴۱.
  30. نحل (۱۶)، ۸۹.
  31. ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص ۱۸۰-۱۸۱.
  32. نحل (۱۶)، ۸۹.
  33. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص ۴۱۷.
  34. بقره (۲)، ۱۴۳.
  35. محمد بن حسن طوسی، تلخیص الشافی، تحقیق حسین بحرالعلوم، ج ۱، ص۱۶۶-۱۷۰؛ همو، تمهید الأصول فی علم الكلام، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص ۳۵۷؛ همو، التبیان، ج ۲، ص ۷-۸.
  36. میثم بن علی بن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۳-۲۰۴.
  37. بقره (۲)، ۱۴۳.
  38. حسن بن یوسف حلی، الالفین، ج ۱، ص ۱۳۲-۱۳۳.
  39. محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح لاعتقاد، ص۱۰۶-۱۰۷؛ و نیز ر.ک: همو، تفضیل امیرمؤمنان(ع)، ص۲۹-۳۱.
  40. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۴، ص ۴۱۰-۴۱۲.
  41. حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص ۴۰۲.
  42. تعدیل الشیء: تقویمه (محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۴۳۲).
  43. محمد بن محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص۷۸-۷۹؛ ر.ک: همو، تصحیح الاعتقاد، ص۱۱۵.
  44. ق (۵۰)، ۲۴.
  45. محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح الاعتقاد، ص۱۰۸.
  46. همان.
  47. همو، تفضیل امیرالمؤمنین(ع)، ص۲۹-۳۱.
  48. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۴، ص ۴۱۱.
  49. همان، ص ۵۸۸.
  50. محمد بن محمد بن نعمان مفید، أوائل المقالات، ص۴۷ و ۷۹-۸۰.
  51. سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الكلام، تحقیق احمد حسینی، ص ۵۰۵-۵۰۶.
  52. همو، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج۳، ص۳۶۸-۳۶۹.
  53. ابوالفتح کراجکی، الاستنصار، ص ۲۱-۲۲.
  54. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج ۱، ص ۲۱۳-۲۱۴.
  55. همو، الامالی، ص ۱۸۷ و ۲۸۱.
  56. عبدالجلیل قزوینی، نقض، تعلیق و تصحیح سیدجلال الدین حسینی ارموی، ص۲۹۵.
  57. حسن بن یوسف حلی، انوار الملكوت، تحقیق محمد نجفی زنجانی، ص ۱۷۵؛ همو، تسلیک النفس الی حظیرة القدس، تحقیق فاطمه رمضانی، ص ۲۲۵؛ همو، کشف المراد، تحقیق حسن حسن زاده آملی، ص۴۱۷؛ همو، معارج الفهم، ص ۵۷۴؛ همو، مناهج الیقین، ص۵۲۸.
  58. همو، کشف الیقین، ص ۴۶۶؛ همو، اجوبة المسائل المنهائیة، ص۶۶.
  59. همو، الالفین، ج۲، ص۲۱۹.
  60. فاضل مقداد سیوری، ارشاد الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، ص۴۲۸-۴۳۰؛ همو، الانوار الجلالیة، تحقیق علی حاجی آبادی و عباس جلالی نیا، ص۱۸۶.
  61. همو، اللوامع الالهیة، تحقیق شهید قاضی طباطبایی، ص۴۵۱.
  62. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج ۲، ص۱۷۹؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۱۰۸.
  63. نصیرالدین طوسی، آغاز و انجام، به کوشش ایرج افشار، ص۱۸-۱۹.
  64. همان، ص ۲۲.
  65. همان، ص ۲۸-۲۹.
  66. همو، تجرید الاعتقاد، تحقیق محمد جواد حسینی جلالی، ص۳۰۵؛ همو، فصول، ترجمه محمد بن علی گرگانی استر آبادی، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، ص ۴۷.
  67. محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص ۲۲۲.
  68. حسن بن یوسف حلی، انوار الملكوت، تحقیق محمد نجمی زنجانی، ص۱۸۰؛ همو، الباب الحادی عشر، ص۱۵؛ همو، پنج رساله اعتقادی، ص۵۳۷؛ همو، تسلیک النفس الی حظیرة القدس، تحقیق فاطمه رمضانی، ص۲۱۷؛ همو، کشف المراد، تحقیق حسن حسن زاده آملی، ص ۴۲۵-۴۲۶؛ همو، معارج الفهم، ص ۵۷۴.
  69. همو، کشف الیقین، ص۲۲۷؛ همو، منهاج الكرامة، ص۸۹؛ همو، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۲۶۰.
  70. فاضل مقداد سیوری حلی، ارشاد الطالبین، تحقیق مهدی رجایی، ص ۴۲۵-۴۲۶؛ همو، اللوامع الالهیة، تحقیق قاضی طباطبایی، ص۴۲۶؛ همو، الانوار الجلالیة، تحقیق علی حاجی آبادی و عباس جلالی نیا، ص۱۷۸.
  71. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت صفحه ۳۳۸ الی ۳۵۳.