اولو الامر در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۸: خط ۳۸:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[اولواالامر (مقاله)| مقاله «اولواالامر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]
# [[پرونده:IM010223.jpg|22px]] [[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|'''آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار''']]
# [[پرونده:IM010223.jpg|22px]] [[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|'''آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}

نسخهٔ ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۵

مقدمه

راغب اصفهانی در مفردات درباره این واژه می‌نویسد: أمر به معنای کار و شأن است و جمع آن «امور» می‌باشد[۱] و اولوالامر، یعنی کسانی که مردم به وسیله آنها از افتادن در گرداب‌ها و مشکلات باز می‌ایستند و آسایش می‌یابند[۲].

صاحب مقاییس اللغة، می‌نویسد: ماده «امر» دارای پنج اصل است.

  1. أمر به معنای امور و کارها. گفته می‌شود: هذا أمر رَضِيتُهُ و أمرٌ لا أرضاه‏؛ یعنی این امر و کار را پسندیدم و یا این کاری است که نمی‌پسندم.
  2. أمر به معنای دستور ضد نهی. گفته می‌شود أَفْعَلُ كَذَا یا إِنَّهُ لَأَمُوْرٌ بالمَعْرُوْفِ؛ یعنی چنین و چنان انجام بده یا آن‌که گفته می‌شود: او بسیار امرکننده به معروف است.
  3. أمر به مفهوم فزونی و برکت: گفته می‌شود امْرَأَةٌ أَمِرَةٌ یعنی زنی که بر همسرش مبارک است، یا گفته می‌شود و أَمِرَ الشيْ‏ءُ یعنی آن شیء رشد و فزونی یافت.
  4. به مفهوم نشانه، علامت و وعده: گفته می‌شود: جعلتُ بيني و بينَه أمَاراً و وَقْتا و مَوْعِداً و أَجَلًا؛ یعنی بین او و خود نشانه و علامت و وعده‌ای قرار دادم.
  5. به معنای تعجب: مانند قوله تعالی: ﴿...لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا[۳] یعنی به راستی چه کار بدی انجام دادی![۴].

اما صاحب التحقیق در این باره می‌گوید: ماده «امر» دارای یک اصل بوده و به معنای خواستن و تکلیف همراه با استعلا است؛ سپس به هر آنچه که مطلوب و مورد توجه باشد تکلیف اطلاق می‌شود، چه از جانب مولا و یا از جانب خود باشد، صریح باشد یا مقدر[۵]. کلمه اولوا از واژه الأول به معنای رجوع، مشتق شده و در معنا همانند کلمه آل است با این تفاوت که آل در عقلا به کار می‌رود؛ ولی اولوا در معنای منسوب به محسوس یا معقول کاربرد دارد. «اولوا الامر» نیز به معنای مصاحبان و «صاحبان فرمان و امر» است. تفاوت میان کلمه اولوا و کلمه ذوو در آن است که اولوا بر شدت همنشینی دلالت دارد و تنها زمانی به کار می‌رود که جزء، عضو، صفت، حال، عملی لازم یا شأنی از شئون شخص یا مانند آن به متعلق آن متصل باشد برخلاف کلمه ذوو که عام‌تر از آن است[۶].

به هر حال «اولی الامر» در لغت به معنای «صاحبان امر و فرمان» به کار رفته است[۷]. صاحب القاموس المحیط، درباره مفهوم اصطلاحی «اولی الامر» می‌نویسد: اولی الامر، یعنی اصحاب رسول خدا (ص) و پیروان آنان از اهل علم و امرا است در صورتی که از صاحبان علم و دین باشند[۸].

راغب در این زمینه می‌گوید: اولی الامر، یعنی امرا و حاکمان زمان رسول خدا (ص) و همچنین گفته شده است که مراد از اولی الامر امامان از اهل بیت رسول خدا (ص) می‌باشند. به معنای امرکنندگان به معروف نیز آمده است.

وی از قول «ابن عباس» می‌نویسد: «اولی الامر» به معنای فقها و اهل دین که مطیع خدا هستند می‌باشد[۹][۱۰]

معناشناسی لغوی

اولو الامر از دو کلمه "أُولو" و "الأمر" ترکیب یافته است. "اولو" به معنای صاحبان و مالکان، جمعی است که از لفظ خود مفردی ندارد. بعضی گفته‌اند: اسم جمع و مفرد آن "ذو" است. اولو همواره به شکل اضافه به امر محسوس یا معقول به کار می‌رود؛ مانند: اولوالارحام، اولوالقربی، اولو‌العلم، اولوالفضل، اولو الامر[۱۱] و الامر به معنای فرمان، شأن (کار) و شیئ است[۱۲]. شاید بتوان گفت از میان این معانی معنای اصلی و جامع امر، شیئ است که با توجه به سیر تطور و تحول لغت به معنای شیئ خاص (کار) و منشأ تحقق کار (فرمان) نیز دانسته شده است. با توجه به معنای لغوی الامر می‌توان برای اولو الامر معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیئ. براساس تفاسیر و روایات شیعه، "شیئ" در معنای اخیر اصطلاحاً یک شیئ معهود و شناخته شده یعنی مقام ولایت، خلافت و حکومت است؛ زیرا بنابر معنای مذکور "ال" در الامر برای عهد است، بنابراین اولو الامر کسانی‌اند که شئون دین و دنیای مردم به دست آنان است[۱۳] و آنان باید صاحبان کار حکومت و کارگزاران آن باشند، چنان‌که ایشان صاحبان دستور بوده و اطاعتشان بر مردم لازم است[۱۴].

منابع

پانویس

  1. مفردات الفاظ القرآن، ص۸۸؛ و ر. ک: میرزا ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی یا دائرة المعارف لغات قرآن مجید، ص۳۵.
  2. مفردات الفاظ قرآن، ص۲۵۰.
  3. «...بی‌گمان کاری شگفت کردی!» سوره کهف، آیه ۷۱.
  4. معجم مقاییس اللغة، ص۷۳.
  5. التحقیق فی کلمات القرآن کریم، ج۱، ص۱۴۴.
  6. التحقیق فی کلمات القرآن کریم، ج۱، ص۱۸۰.
  7. نثر طوبی، ص۳۴.
  8. محمد بن یعقوب الفیروز آبادی، القاموس المحیط، ص۱۲۷.
  9. مفردات الفاظ القرآن، ص۹۰؛ و ر. ک: نثر طوبی، ص۳۴-۳۵.
  10. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۱۶۳.
  11. القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۱۷۶۷؛ التحقیق، ج‌۱، ص‌۱۸۰، «اولو».
  12. نثر طوبی، ج‌۱، ص‌۳۳؛ المنجد، ص‌۱۷، «امر».
  13. المیزان، ج‌۴، ص‌۳۹۱؛ مواهب الرحمن، ج‌۸‌، ص‌۳۱۲؛ تفسیر‌آیات الاحکام، ج‌۵‌، ص‌۱۰۲.
  14. حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۶۶ -۶۹.