←منابع
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = حدیث یومالدار | عنوان مدخل = حدیث یومالدار | مداخل مرتبط = حدیث یومالدار در کلام اسلامی - حدیث یومالدار در تاریخ اسلامی - حدیث یومالدار در نگاه اهل سنت | پرسش مرتبط = }} == روایات اهل سنت از یوم الدار ==...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
# مشکل دومی که در این [[احادیث]] وجود دارد این است که پیامبر اکرم {{صل}} در ابتدای سخن، بر بالای [[کوه صفا]] میایستد و [[مردم]] را مورد خطاب قرار میدهد، این خطابات با مدلول و فحوی آیه انذار سازگاری ندارد؛ زیرا خطاب آیه مربوط به نزدیکترین بستگان پیامبر است نه عموم [[قریش]] که تنها شامل [[بنی هاشم]] و بنی المطلب میشود. اما روایاتی که در بالا آوردیم، پیامبر قریش و تیرههای آنان را صدا زده و [[انذار]] نمودند. درست است که [[رسالت پیامبر اکرم]] {{صل}} عام بوده است و همه [[مردم]] را در بر میگرفت اما نحوه [[ابلاغ]] آن توسط [[خدای متعال]] در [[آیه]] کاملاً مشخص میشده است. ایشان به [[امر الهی]] سه سال [[تبلیغ]] مخفیانه نمودند. بعد از آن [[مأمور]] شدند که تبلیغ خود را علنی کنند اما [[میزان]] این علنی شدن توسط آیه بیان شده که با اقربای خاص ایشان شروع شده است، این گام دوم [[رسالت]] آن حضرت بوده است. بر این اساس غیر از [[نزدیکان]] درجه اول [[پیامبر]] در این مرتبه جایی ندارند و سایر مردم در [[مأموریت]] ایشان داخل نیستند. | # مشکل دومی که در این [[احادیث]] وجود دارد این است که پیامبر اکرم {{صل}} در ابتدای سخن، بر بالای [[کوه صفا]] میایستد و [[مردم]] را مورد خطاب قرار میدهد، این خطابات با مدلول و فحوی آیه انذار سازگاری ندارد؛ زیرا خطاب آیه مربوط به نزدیکترین بستگان پیامبر است نه عموم [[قریش]] که تنها شامل [[بنی هاشم]] و بنی المطلب میشود. اما روایاتی که در بالا آوردیم، پیامبر قریش و تیرههای آنان را صدا زده و [[انذار]] نمودند. درست است که [[رسالت پیامبر اکرم]] {{صل}} عام بوده است و همه [[مردم]] را در بر میگرفت اما نحوه [[ابلاغ]] آن توسط [[خدای متعال]] در [[آیه]] کاملاً مشخص میشده است. ایشان به [[امر الهی]] سه سال [[تبلیغ]] مخفیانه نمودند. بعد از آن [[مأمور]] شدند که تبلیغ خود را علنی کنند اما [[میزان]] این علنی شدن توسط آیه بیان شده که با اقربای خاص ایشان شروع شده است، این گام دوم [[رسالت]] آن حضرت بوده است. بر این اساس غیر از [[نزدیکان]] درجه اول [[پیامبر]] در این مرتبه جایی ندارند و سایر مردم در [[مأموریت]] ایشان داخل نیستند. | ||
# دیگر آنکه طبق نقلهای متعدد در همه مکاتب [[اسلام]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} صاحب [[شفاعت]] عظمی هستند و شفاعت خویش را که شفاعتی مقبول و پذیرفته شده است<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۸۲، ش۲۲۷۸؛ سنن ابی داود، ج۴، ص۲۱۸، ش۴۶۷۳؛ مصنف (ابن ابی شیبة)، ج۶، ص۱۳۱۷؛ دلائل النبوة (ابی نعیم)، ص۶۶؛ دلائل النبوة (بیهقی)، ج۵، ص۴۷۶.</ref>، برای [[گناهکاران]] از [[امت]] خویش [[ذخیره]] کردهاند<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إِنَّمَا ادَّخَرْتُ لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي}}؛ پیامبر اسلام {{صل}} فرمودند: همانا من شفاعت خویش را برای گناهکاران امتم ذخیره کردهام. المسند، ج۲۰، ص۴۳۹ (اسناده صحیح)؛ المستدرک علی الصحیحن، ج۱، ص۱۳۹ (هذا حدیث صحیح)؛ سنن ابن ماجه، ج۵، ص۳۶۳ (حدیث صحیح)؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۸، ص۳۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۴؛ الامالی (طوسی)، ص۵۷؛ الامالی (صدوق)، ص۳۷۰؛ الاختصاص (مفید)، ص۴۰.</ref>. پس چگونه ممکن است پیامبر مالک هیچ نفع و ضرری برای امت حتی دختر خویش نباشد و نتواند از افراد امت خویش [[دستگیری]] کند و به هیچ وجه نتواند ایشان را از [[عذاب الهی]] [[نجات]] دهد؟!<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۴۴.</ref> | # دیگر آنکه طبق نقلهای متعدد در همه مکاتب [[اسلام]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} صاحب [[شفاعت]] عظمی هستند و شفاعت خویش را که شفاعتی مقبول و پذیرفته شده است<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۷۸۲، ش۲۲۷۸؛ سنن ابی داود، ج۴، ص۲۱۸، ش۴۶۷۳؛ مصنف (ابن ابی شیبة)، ج۶، ص۱۳۱۷؛ دلائل النبوة (ابی نعیم)، ص۶۶؛ دلائل النبوة (بیهقی)، ج۵، ص۴۷۶.</ref>، برای [[گناهکاران]] از [[امت]] خویش [[ذخیره]] کردهاند<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إِنَّمَا ادَّخَرْتُ لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي}}؛ پیامبر اسلام {{صل}} فرمودند: همانا من شفاعت خویش را برای گناهکاران امتم ذخیره کردهام. المسند، ج۲۰، ص۴۳۹ (اسناده صحیح)؛ المستدرک علی الصحیحن، ج۱، ص۱۳۹ (هذا حدیث صحیح)؛ سنن ابن ماجه، ج۵، ص۳۶۳ (حدیث صحیح)؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج۸، ص۳۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۷۴؛ الامالی (طوسی)، ص۵۷؛ الامالی (صدوق)، ص۳۷۰؛ الاختصاص (مفید)، ص۴۰.</ref>. پس چگونه ممکن است پیامبر مالک هیچ نفع و ضرری برای امت حتی دختر خویش نباشد و نتواند از افراد امت خویش [[دستگیری]] کند و به هیچ وجه نتواند ایشان را از [[عذاب الهی]] [[نجات]] دهد؟!<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۴۴.</ref> | ||
== حدیث الدار در نقل اهل سنت == | |||
ما در اینجا به نقل سه روایت از منابع اهلسنت که [[سند]] آنها از نظر [[عالمان]] اهلسنت معتبر است بسنده میکنیم: | |||
# احمد بن حنبل به سند معتبر از علی {{ع}} روایت میکند که وقتی [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> نازل شد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[خاندان]] خود را که سی نفر بودند جمع کرد، پس از [[پذیرایی]] به آنان فرمود: “چه کسی دَین و مواعید مرا ضمانت میکند تا در [[بهشت]] با من باشد و [[جانشین]] من در خاندانم باشد؟ ” من آن را پذیرفتم<ref>المسند، ج۱، ص۵۴۵، حدیث۸۸۳. رجال سند این حدیث عبارتاند از: اسود بن عامر، شریک، اعمش، منهال، عباداللّه بن عبداللّه اسدی، احمد محمد شاکر اسناد آن را حسن دانسته و از حافظ هیثمی نقل کرده که گفته است: {{عربی|اسناده جیّد}} (مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۱۳، شماره۱۳۷۱).</ref>. | |||
# وی در [[حدیث]] دیگری با [[سند صحیح]] از علی {{ع}} روایت کرده است که پیامبر اکرم {{صل}} بنیعبدالمطلب را جمع کرد و با مدّی طعام از آنان پذیرایی کرد، بدون اینکه چیزی از آن کم شود. سپس به آنان فرمود: “من بهسوی شما بهطور خاص و بهسوی [[مردم]] بهطور عام [[مبعوث]] شدهام، و شما این [[معجزه]] را از من [[مشاهده]] کردید، کدامیک از شما با من [[بیعت]] میکند تا [[برادر]] و [[یاور]] من باشد؟<ref>{{متن حدیث|أَيُّكُمْ يُبَايِعُنِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ صَاحِبِي}}.</ref>“ هیچیک از آنان از جای خود برنخاست. من که کوچکترین آنان بودم برخاستم. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: “بنشین”. پیامبر {{صل}} دو بار دیگر آن سخن را فرمود، و تنها من برخاستم. پیامبر {{صل}} در مرتبه سوم دستش را بهدست من زد (بیعتم را پذیرفت)<ref>المسند، ج۲، ص۱۶۴-۱۶۵؛ حدیث ۱۳۷۱. رجال حدیث عبارتاند از: عفان ابوعوانه، عثمان بن مغیره، ابو صادق، ربیعة بن ناجذ. همه رجال حدیث موثقاند. أحمد محمد شاکر گفته است: اسناده صحیح. وی سپس درباره توثیق رجال حدیث توضیح داده و افزوده است، هیثمی در مجمع الزوائد، ج۸، ص۳۰۲ آن را نقل کرده و گفته است: {{عربی|رواه أحمد و رجاله ثقات}}.</ref>. | |||
# [[نسائی]] این [[حدیث]] را با دومین سندی که از [[احمد بن حنبل]] [[روایت]] کردیم، [[نقل]] کرده و پس از نقل این سخنِ [[علی]] {{ع}} که پیامبر {{صل}} [[دست]] خود را بر دست من زد، افزوده است: سپس پیامبر {{صل}} گفت: {{متن حدیث|أنت اخی و صاحبی و وارثی و وزیری، فَبِذَلِكَ وَرِثْتُ ابْنَ عَمِّي دُونَ عَمِّي}}؛ تو [[برادر]]، [[یاور]]، [[وارث]] و [[وزیر]] من هستی، به این [[دلیل]]، من وارث پسر عمویم شدم نه عمویم”<ref>خصائص امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب {{ع}}، ص۹۹-۱۰۰، حدیث۶۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۱۳.</ref> | |||
== نقد سخن ابنتیمیه == | |||
ابنتیمیه گفته است: “این حدیث از نظر [[حدیثشناسان]] [[کذب]] است و هیچ [[حدیثشناسی]] نیست، مگر اینکه میداند این حدیث، کذب و ساختگی است. بدین سبب هیچیک از آنان، آن را در کتابهایی که [[مرجع]] منقولات است، نقل نکرده است”<ref>منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۱۶۳، با تعلیق و تحقیق محمد ایمن الشبراوی.</ref>. | |||
سخن ابنتیمیه ناظر به [[کلام]] [[علامه حلی]] در [[منهاج الکرامة (کتاب)|منهاج الکرامة]] است که حدیث “بدء الدعوة” را به عنوان اولین [[حدیث نبوی]] دال بر [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} مطرح کرده است. | |||
در نقل وی علاوه بر [[اخوت]]، [[وزارت]]، [[وصایت]] و [[وراثت]] که در [[احادیث]] پیشین آمده، عنوان {{متن حدیث|خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي}} نیز آمده است. این تعبیر در نقلهای دیگر حدیث - که [[طبری]]، [[ابن ابی حاتم]]، [[ثعلبی]] و [[بغوی]] روایت کردهاند- آمده است، ولی [[ابن تیمیه]] [[سند]] آنها را ناتمام دانسته است<ref>{{ عربی|و قد رواه ابن جریر و البغوی باسناد فیه عبدالغفار بن القاسم بن فهد، ابومریم الکوفی، و وهو مجمع علی ترکه... و رواه ابن أبی حاتم و فی اسناده عبداللّه بن عبد القدوس و هو لیس بثقة }}. منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۱۶۳-۱۶۴.</ref>. | |||
اولاً: بر عدم [[نقل حدیث]] از [[ابو مریم کوفی]] [[اجماعی]] وجود ندارد، زیرا [[ابن عقده]] – چنانکه در لسان [[المیزان]] آمده است<ref>لسان المیزان، ج۴، ص۵۱، شماره ۵۲۲۹.</ref>- او را [[مدح]] کرده است. [[ابوحاتم رازی]] نیز گفته است: {{عربی|لیس بمتروک}}<ref>تشیید المراجعات، ج۳، ص۱۵۲، به نقل از: حافظ ابن حجر در تعجیل المنفعة، ص۲۹۷.</ref>. | |||
ثانیاً: حفاظ ششگانه ([[ابن اسحاق]]، ابن [[جریر]]، [[ابن ابی حاتم]]، [[ابن مردویه]]، [[ابونعیم]] و [[بیهقی]]) [[حدیث]] مزبور را از او [[نقل]] کرده، و هیچیک از آنان حدیث را به این [[دلیل]] که [[ابومریم کوفی]] در [[سند]] آن است [[تضعیف]] نکرده است، بلکه در باب [[دلایل]] [[نبوت]] و خصایص [[نبوی]] به آن استناد کردهاند<ref>الغدیر، ج۲، ص۳۹۶.</ref>. ثالثاً: مقتضای [[انصاف]] در نقد این بود که [[ابن تیمیه]] نقلهای دیگر حدیث را - که با [[سند صحیح]] در [[مسند]] [[احمد بن حنبل]] و خصایص [[نسائی]] آمده است - بازگو کند، نه اینکه به گونهای سخن بگوید که گویی [[حدیث بدء الدعوة]] از اساس، [[کذب]] و ساختگی است.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۱۵.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']] | # [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']] | ||
# [[پرونده:1368130.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|'''براهین و نصوص امامت''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||