امری القیس بن حابس: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'سکنا گزید' به 'ساکن شد')
 
خط ۴: خط ۴:
[[نسب]] وی به [[قبیله کنده]] از [[قبایل]] معروف [[قحطانی]] در [[یمن]] می‌رسد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۴۷: جمهره‌انساب‌العرب، ص ۴۲۸ ـ ۴۲۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۷۶.</ref> زادگاه او را [[شهر]] "تِریم" حضرموت در جنوب [[جزیرة العرب]] دانسته‌اند.<ref>الاعلام، ج ۲، ص ۱۲.</ref> وی غیر از [[امرئ القیس کِنْدی]] شاعر مشهور [[عرب]] و صاحب یکی از معلّقات سبعه است. گویند: وی همراه [[قبیله]] خود از یمن به "ریاض" کوچ کرد.<ref>تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۵۰.</ref> با [[ظهور اسلام]] و گسترش آن، همراه هیئتی از کنده به حضور [[پیامبر]] {{صل}} رسید و [[اسلام]] آورد.<ref>اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۷۶؛ الاکمال، ج ۶، ص ۱۷؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۴۹.</ref>
[[نسب]] وی به [[قبیله کنده]] از [[قبایل]] معروف [[قحطانی]] در [[یمن]] می‌رسد.<ref>تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۴۷: جمهره‌انساب‌العرب، ص ۴۲۸ ـ ۴۲۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۷۶.</ref> زادگاه او را [[شهر]] "تِریم" حضرموت در جنوب [[جزیرة العرب]] دانسته‌اند.<ref>الاعلام، ج ۲، ص ۱۲.</ref> وی غیر از [[امرئ القیس کِنْدی]] شاعر مشهور [[عرب]] و صاحب یکی از معلّقات سبعه است. گویند: وی همراه [[قبیله]] خود از یمن به "ریاض" کوچ کرد.<ref>تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۵۰.</ref> با [[ظهور اسلام]] و گسترش آن، همراه هیئتی از کنده به حضور [[پیامبر]] {{صل}} رسید و [[اسلام]] آورد.<ref>اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۷۶؛ الاکمال، ج ۶، ص ۱۷؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۴۹.</ref>


او پس از [[رحلت رسول خدا]] بر خلاف [[قوم]] خود که [[مرتد]] شدند، بر اسلام خود [[پایدار]] ماند و قومش را [[انذار]] کرد و در [[نکوهش]] آنها اشعاری سرود.<ref>الرده، ص۲۵۳ـ۲۵۶؛ المحبر، ص۱۸۶؛ تاریخ مدینه، ج ۲، ص ۵۴۷.</ref> نیز به [[اشعث بن قیس]] بزرگ کنده در مورد [[مخالفت]] با [[حکومت]] [[مدینه]] و خودداری از پرداخت [[زکات]] هشدار داد و او را از [[قدرت]] [[دستگاه خلافت]] ترساند؛ اما [[اشعث]] مغرورانه [[نصیحت]] امرئ القیس را نپذیرفت.<ref>الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref> وی همچنین با [[نوشتن]] نامه‌ای به [[ابوبکر]]، او را از [[ارتداد]] قبیله کنده [[آگاه]] ساخت.<ref>المحبر، ص ۱۸۶ ـ ۱۸۷؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰.</ref> در جنگ‌های ارتداد شرکت داشت.<ref> تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۵۰ ـ ۲۵۱.</ref> مطابق گزارش‌هایی او در [[فتح]] "نُجیر" یمن عموی مرتدش را کشت <ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۹۴؛ جمهرة انساب العرب، ص ۴۲۹؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref> و در یکی از این [[نبردها]] سِمَت [[فرماندهی]] داشت.<ref> تاریخ‌طبری، ج۲، ص۳۳۶؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref> از حضور او در [[جنگ]] "یَرْموک"<ref>تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۴۶.</ref> و [[فتوحات]] [[شام]] نیز گزارش‌هایی رسیده است. براساس برخی [[اخبار]]، او پس از این فتوحات، در "بیسان" سکنا گزید؛ اما با بروز [[طاعون]] "عَمَواس" (از توابع [[شام]] بین [[رمله]] و [[بیت المقدس]])<ref>معجم ما استعجم، ج ۳، ص ۲۲۷.</ref>در [[سال ۱۸ هجری]] نزد قبیله‌اش که در این [[زمان]] به [[کوفه]] [[مهاجرت]] کرده بودند، بازگشت و تا پایان [[عمر]] در آن [[شهر]] اقامت گزید.<ref>تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۵۰؛ اسدالغابه، ج۱، ص۲۷۶.</ref> از [[تاریخ]] درگذشت او اطلاعی نیست؛ اما گزارش‌هایی از زنده بودن او در دوران [[خلافت عثمان]] حکایت دارد.<ref>تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۵۲.</ref> برخی وی را از [[راویان حدیث پیامبر]] {{صل}} برشمرده‌اند.<ref>رجال الطوسی، ج ص ۲۶؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۲.</ref>
او پس از [[رحلت رسول خدا]] بر خلاف [[قوم]] خود که [[مرتد]] شدند، بر اسلام خود [[پایدار]] ماند و قومش را [[انذار]] کرد و در [[نکوهش]] آنها اشعاری سرود.<ref>الرده، ص۲۵۳ـ۲۵۶؛ المحبر، ص۱۸۶؛ تاریخ مدینه، ج ۲، ص ۵۴۷.</ref> نیز به [[اشعث بن قیس]] بزرگ کنده در مورد [[مخالفت]] با [[حکومت]] [[مدینه]] و خودداری از پرداخت [[زکات]] هشدار داد و او را از [[قدرت]] [[دستگاه خلافت]] ترساند؛ اما [[اشعث]] مغرورانه [[نصیحت]] امرئ القیس را نپذیرفت.<ref>الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref> وی همچنین با [[نوشتن]] نامه‌ای به [[ابوبکر]]، او را از [[ارتداد]] قبیله کنده [[آگاه]] ساخت.<ref>المحبر، ص ۱۸۶ ـ ۱۸۷؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰.</ref> در جنگ‌های ارتداد شرکت داشت.<ref> تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۵۰ ـ ۲۵۱.</ref> مطابق گزارش‌هایی او در [[فتح]] "نُجیر" یمن عموی مرتدش را کشت <ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۹۴؛ جمهرة انساب العرب، ص ۴۲۹؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref> و در یکی از این [[نبردها]] سِمَت [[فرماندهی]] داشت.<ref> تاریخ‌طبری، ج۲، ص۳۳۶؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۳.</ref> از حضور او در [[جنگ]] "یَرْموک"<ref>تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۴۶.</ref> و [[فتوحات]] [[شام]] نیز گزارش‌هایی رسیده است. براساس برخی [[اخبار]]، او پس از این فتوحات، در "بیسان" ساکن شد؛ اما با بروز [[طاعون]] "عَمَواس" (از توابع [[شام]] بین [[رمله]] و [[بیت المقدس]])<ref>معجم ما استعجم، ج ۳، ص ۲۲۷.</ref>در [[سال ۱۸ هجری]] نزد قبیله‌اش که در این [[زمان]] به [[کوفه]] [[مهاجرت]] کرده بودند، بازگشت و تا پایان [[عمر]] در آن [[شهر]] اقامت گزید.<ref>تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۵۰؛ اسدالغابه، ج۱، ص۲۷۶.</ref> از [[تاریخ]] درگذشت او اطلاعی نیست؛ اما گزارش‌هایی از زنده بودن او در دوران [[خلافت عثمان]] حکایت دارد.<ref>تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۵۲.</ref> برخی وی را از [[راویان حدیث پیامبر]] {{صل}} برشمرده‌اند.<ref>رجال الطوسی، ج ص ۲۶؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۲.</ref>


== امری القیس در [[شأن نزول]] ==
== امری القیس در [[شأن نزول]] ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۳۱

مقدمه

نسب وی به قبیله کنده از قبایل معروف قحطانی در یمن می‌رسد.[۱] زادگاه او را شهر "تِریم" حضرموت در جنوب جزیرة العرب دانسته‌اند.[۲] وی غیر از امرئ القیس کِنْدی شاعر مشهور عرب و صاحب یکی از معلّقات سبعه است. گویند: وی همراه قبیله خود از یمن به "ریاض" کوچ کرد.[۳] با ظهور اسلام و گسترش آن، همراه هیئتی از کنده به حضور پیامبر (ص) رسید و اسلام آورد.[۴]

او پس از رحلت رسول خدا بر خلاف قوم خود که مرتد شدند، بر اسلام خود پایدار ماند و قومش را انذار کرد و در نکوهش آنها اشعاری سرود.[۵] نیز به اشعث بن قیس بزرگ کنده در مورد مخالفت با حکومت مدینه و خودداری از پرداخت زکات هشدار داد و او را از قدرت دستگاه خلافت ترساند؛ اما اشعث مغرورانه نصیحت امرئ القیس را نپذیرفت.[۶] وی همچنین با نوشتن نامه‌ای به ابوبکر، او را از ارتداد قبیله کنده آگاه ساخت.[۷] در جنگ‌های ارتداد شرکت داشت.[۸] مطابق گزارش‌هایی او در فتح "نُجیر" یمن عموی مرتدش را کشت [۹] و در یکی از این نبردها سِمَت فرماندهی داشت.[۱۰] از حضور او در جنگ "یَرْموک"[۱۱] و فتوحات شام نیز گزارش‌هایی رسیده است. براساس برخی اخبار، او پس از این فتوحات، در "بیسان" ساکن شد؛ اما با بروز طاعون "عَمَواس" (از توابع شام بین رمله و بیت المقدس)[۱۲]در سال ۱۸ هجری نزد قبیله‌اش که در این زمان به کوفه مهاجرت کرده بودند، بازگشت و تا پایان عمر در آن شهر اقامت گزید.[۱۳] از تاریخ درگذشت او اطلاعی نیست؛ اما گزارش‌هایی از زنده بودن او در دوران خلافت عثمان حکایت دارد.[۱۴] برخی وی را از راویان حدیث پیامبر (ص) برشمرده‌اند.[۱۵]

امری القیس در شأن نزول

منابع

پانویس

  1. تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۴۷: جمهره‌انساب‌العرب، ص ۴۲۸ ـ ۴۲۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۷۶.
  2. الاعلام، ج ۲، ص ۱۲.
  3. تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۵۰.
  4. اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۲۷۶؛ الاکمال، ج ۶، ص ۱۷؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۴۹.
  5. الرده، ص۲۵۳ـ۲۵۶؛ المحبر، ص۱۸۶؛ تاریخ مدینه، ج ۲، ص ۵۴۷.
  6. الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۳.
  7. المحبر، ص ۱۸۶ ـ ۱۸۷؛ تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰.
  8. تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۵۰ ـ ۲۵۱.
  9. الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۹۴؛ جمهرة انساب العرب، ص ۴۲۹؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۳.
  10. تاریخ‌طبری، ج۲، ص۳۳۶؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۳.
  11. تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۴۶.
  12. معجم ما استعجم، ج ۳، ص ۲۲۷.
  13. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۵۰؛ اسدالغابه، ج۱، ص۲۷۶.
  14. تاریخ دمشق، ج ۹، ص ۲۵۲.
  15. رجال الطوسی، ج ص ۲۶؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۶۲.