بنی‌عنس در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۱: خط ۱۱:
==[[مساکن]] [[عنس]]==
==[[مساکن]] [[عنس]]==
از برجسته‌ترین این سکونتگاهها، می‌‌توان به مِخْلاف "عَنْس"<ref>حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۶۱؛ يعقوبى، البلدان، ص۱۵۵.</ref> نزدیک ذَمار اشاره کرد. این مخلاف در نجد يمن در دو فرسخی شرق [[ذمار]] قرار داشت. این [[سرزمین]] وسیع که از طرف شمال به الثنیّه -شامل بیکلی، الطیبار و جیره- و از طرف جنوب به [[کوه]] معروف میتم و از ناحیه شرق به ثات<ref>این منطقه در زمان حیات مؤلف (قرن چهارم هجری)، محل اسکان طوایفی از بطون عنس همچون نهديون، قرِّيُّون، لَّميسيُّون و ياميّون بود. (حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۹۲.)</ref> -سرزمینی با روستاهای بسیار، از جمله المنشر، الأهجر، بشار و بوسان و کوه معروف به إسبيل در وسط آن- محدود می‌‌شد، زیست گاه اعضای [[قبیله عنس]] در کنار مردمانی دیگر از [[قبایل]] دیگر نظیر بني عنم و بني طيبه و بني سرحه بود.<ref>حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۹۲.</ref> ضمن این که "رداع" در [[یمن]] نجدیه<ref>حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۵۵. عمر رضا کحاله از این مکان با نام "رذاع" نام برده است. (کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۸۴۷.)</ref> و قريه بزرگ "هروج"‌<ref>حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۲۳۹.</ref> و نیز "[[بینون]]"<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۸۴۷.</ref>، مخلاف "ذار"<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۸۴۷.</ref> و ابتدای مخالیف ذمّار<ref>این منطقه سرسبز و آباد تا زمان حیات همدانی همچنان سکونت گاه شماری از مردم عنس بود. (حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۱۰۴.)</ref> از دیگر سكونت‌گاههای اين قبيله در یمن برشمرده شده است. پس از [[فتوحات اسلامی]] بسیاری از آنان در [[شام]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و اليمن الكبير، ج‌۱، ص۳۳۷؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵؛ سمعانی، الانساب، ج۹، ص۳۹۵</ref> [[مصر]]،<ref>ر. ک. سمعانی، الانساب، ج۹، ص۳۹۶.</ref> [[کوفه]]<ref>ر. ک. خلیفة بن خیاط، طبقات، ص۱۳۶.</ref> و جمعی نیز بعدها در [[افریقا]]<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۲۸۶.</ref> و [[اندلس]] در سمت قلعه يحصب<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶؛ لسان الدين ابن الخطيب، الإحاطة في أخبار غرناطه، ج۱، ص۸۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۹۲.</ref> ساکن شدند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.
از برجسته‌ترین این سکونتگاهها، می‌‌توان به مِخْلاف "عَنْس"<ref>حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۶۱؛ يعقوبى، البلدان، ص۱۵۵.</ref> نزدیک ذَمار اشاره کرد. این مخلاف در نجد يمن در دو فرسخی شرق [[ذمار]] قرار داشت. این [[سرزمین]] وسیع که از طرف شمال به الثنیّه -شامل بیکلی، الطیبار و جیره- و از طرف جنوب به [[کوه]] معروف میتم و از ناحیه شرق به ثات<ref>این منطقه در زمان حیات مؤلف (قرن چهارم هجری)، محل اسکان طوایفی از بطون عنس همچون نهديون، قرِّيُّون، لَّميسيُّون و ياميّون بود. (حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۹۲.)</ref> -سرزمینی با روستاهای بسیار، از جمله المنشر، الأهجر، بشار و بوسان و کوه معروف به إسبيل در وسط آن- محدود می‌‌شد، زیست گاه اعضای [[قبیله عنس]] در کنار مردمانی دیگر از [[قبایل]] دیگر نظیر بني عنم و بني طيبه و بني سرحه بود.<ref>حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۹۲.</ref> ضمن این که "رداع" در [[یمن]] نجدیه<ref>حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۵۵. عمر رضا کحاله از این مکان با نام "رذاع" نام برده است. (کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۸۴۷.)</ref> و قريه بزرگ "هروج"‌<ref>حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۲۳۹.</ref> و نیز "[[بینون]]"<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۸۴۷.</ref>، مخلاف "ذار"<ref>عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۸۴۷.</ref> و ابتدای مخالیف ذمّار<ref>این منطقه سرسبز و آباد تا زمان حیات همدانی همچنان سکونت گاه شماری از مردم عنس بود. (حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۱۰۴.)</ref> از دیگر سكونت‌گاههای اين قبيله در یمن برشمرده شده است. پس از [[فتوحات اسلامی]] بسیاری از آنان در [[شام]]<ref>ابن کلبی، نسب معد و اليمن الكبير، ج‌۱، ص۳۳۷؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵؛ سمعانی، الانساب، ج۹، ص۳۹۵</ref> [[مصر]]،<ref>ر. ک. سمعانی، الانساب، ج۹، ص۳۹۶.</ref> [[کوفه]]<ref>ر. ک. خلیفة بن خیاط، طبقات، ص۱۳۶.</ref> و جمعی نیز بعدها در [[افریقا]]<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۲۸۶.</ref> و [[اندلس]] در سمت قلعه يحصب<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶؛ لسان الدين ابن الخطيب، الإحاطة في أخبار غرناطه، ج۱، ص۸۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۹۲.</ref> ساکن شدند.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.
==[[اسلام]] [[قبیله عنس]]==
با [[ظهور اسلام]] در [[مکه]]، برخی از عنسی‌های مقیم این [[شهر]] به جرگه [[مسلمین]] پیوستند که [[عمار بن یاسر عنسی]] و پدر و مادرش از آن جمله بودند.<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۶۲۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۴۷۳.</ref> [[اعتقاد]] به این [[دین]] نوظهور موجب شد تا آنان، علی‌رغم [[همپیمانی]] با [[بنی مخزوم]] سخت مورد [[اذیت]] و [[آزار مشرکین]] مکه قرار گیرند و [[یاسر]] و [[سمیه]] –پدر و مادر [[عمار]]- در زیر این [[شکنجه‌ها]] [[جان]] سپرند.<ref>ر. ک. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۸۹.</ref> با این حال، و با وجود آنکه [[آل]] یاسر از [[نخستین مسلمانان]] این [[قبیله]] محسوب می‌شدند، لکن [[نفوذ اسلام]] در این قبیله از سالهای بین هشتم تا یازدهم [[هجری]]،<ref>الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.</ref> در پی ارسال [[سرایا]] از سوی [[نبی اکرم]]{{صل}} و [[وفود]] [[قبایل مذحجی]] به [[مدینه]] محقق گردید.
در [[سال دهم هجرت]]، [[رسول خدا]]{{صل}}، سریه‌ای را به [[فرماندهی]] [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} به [[یمن]] فرستاد. علی{{ع}} به طائفه‌ای از [[مذحجیان]] برخوردند و آنان را به اسلام فراخواندند، اما آنان نپذیرفتند و گریختند. حضرت با آنان جنگید و بیست نفرشان را کشت و بقیه [[تسلیم]] شدند. علی{{ع}} بار دیگر آنان را به اسلام [[دعوت]] کرد و آنان پذیرفتند و تعدادی از سرانشان با ایشان [[بیعت]] کردند.<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۷-۱۰۷۸؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۳۸</ref> علاوه بر این سرایا، وفودی نیز از سوی برخی مذحجیان به مدینه صورت گرفت که در انتشار بیش از پیش اسلام در بین مذحجیان و از جمله عنسی‌ها بسیار مؤثر بود. این وفود از [[سال هشتم هجری]] آغاز و تا [[سال یازدهم هجری]] ادامه یافت. نخستین [[وفد]] توسط [[مردم]] صداء انجام پذیرفت و سپس بطونی مانند زُبيد، سعد العشيرة، جُعْفيّ، رُّها، عَنْس، بني حارث بن كعب و سپس آخرین شان وفد مردم [[نَخَع]] بود که در سال یازده بعد از [[هجرت]] انجام گرفت.<ref>الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.</ref>
همچنين در وفدی، مردى از [[عنس]] به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} در مدينه رفت و [[اسلام]] آورد. این مرد که [[ربیعه]] نام داشت مدّتى در مدينه ماند و پس از آن، جهت خداحافظی، نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفت. حضرت نیز به او [[اذن]] خروج دادند و به وی زاد و [[توشه]] [[سفر]] اعطا کردند و فرمودند: چنانچه در اثنای سفر [[احساس]] [[ناراحتی]] کرد، فوراً خود را به نزدیکترین [[آبادی]] برساند. او رفت و در میانه راه، احساس [[درد]] و ناراحتی بدو دست داد؛ پس به نزدیکترین آبادی [[پناه]] برد و مدتی بعد، در همان جا درگذشت.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۸؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۸۹.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۱۳

نسب قبیله عنس

عنس از شاخه‌های قبیله مذحج[۱] و در شمار قبایل قحطانی است که نسب از عنس بن مالک (مذحج) بن أدد بن زید بن یشجب بن عریب بن زید بن کهلان می‌‌برند.[۲] برخی منابع از نام اصلی عنس با نام زید یاد کردند.[۳] وی دارای فرزندانی به نام‌های سعد الأکبر، سعد الأصغر، عمرو، عامر، معاویه، عزیز، عتیک، شهاب، مالک، یام، جشم و القرّیّه بود[۴] که نسل او را استمرار دادند. این قبیله دارای شاخه‌ها و شعبات متعددی است که از جمله مهمترین آنان می‌‌توان از قبایلی مانند بنی مالک بن عنس،[۵] بنی عزیز بن عنس،[۶] بنی الصحم بن قرّة بن عزیز بن عنس،[۷] بنی یاسر بن [عمار بن] مالک،[۸] بنی عبداللّه بن سعد[۹] بنی القَریه،[۱۰] بنی یام،[۱۱] بنی صعب،[۱۲] بنی سعد بن عنس[۱۳] و بنی سعید بن عمار یاسر در اندلس[۱۴] یاد کرد. نهدیّون، قرِّیُّون، لمیسیُّون هم از دیگر بطون این قبیله به شمار رفته‌اند.[۱۵].[۱۶].

مساکن عنس

از برجسته‌ترین این سکونتگاهها، می‌‌توان به مِخْلاف "عَنْس"[۱۷] نزدیک ذَمار اشاره کرد. این مخلاف در نجد يمن در دو فرسخی شرق ذمار قرار داشت. این سرزمین وسیع که از طرف شمال به الثنیّه -شامل بیکلی، الطیبار و جیره- و از طرف جنوب به کوه معروف میتم و از ناحیه شرق به ثات[۱۸] -سرزمینی با روستاهای بسیار، از جمله المنشر، الأهجر، بشار و بوسان و کوه معروف به إسبيل در وسط آن- محدود می‌‌شد، زیست گاه اعضای قبیله عنس در کنار مردمانی دیگر از قبایل دیگر نظیر بني عنم و بني طيبه و بني سرحه بود.[۱۹] ضمن این که "رداع" در یمن نجدیه[۲۰] و قريه بزرگ "هروج"‌[۲۱] و نیز "بینون"[۲۲]، مخلاف "ذار"[۲۳] و ابتدای مخالیف ذمّار[۲۴] از دیگر سكونت‌گاههای اين قبيله در یمن برشمرده شده است. پس از فتوحات اسلامی بسیاری از آنان در شام[۲۵] مصر،[۲۶] کوفه[۲۷] و جمعی نیز بعدها در افریقا[۲۸] و اندلس در سمت قلعه يحصب[۲۹] ساکن شدند.[۳۰].

اسلام قبیله عنس

با ظهور اسلام در مکه، برخی از عنسی‌های مقیم این شهر به جرگه مسلمین پیوستند که عمار بن یاسر عنسی و پدر و مادرش از آن جمله بودند.[۳۱] اعتقاد به این دین نوظهور موجب شد تا آنان، علی‌رغم همپیمانی با بنی مخزوم سخت مورد اذیت و آزار مشرکین مکه قرار گیرند و یاسر و سمیه –پدر و مادر عمار- در زیر این شکنجه‌ها جان سپرند.[۳۲] با این حال، و با وجود آنکه آل یاسر از نخستین مسلمانان این قبیله محسوب می‌شدند، لکن نفوذ اسلام در این قبیله از سالهای بین هشتم تا یازدهم هجری،[۳۳] در پی ارسال سرایا از سوی نبی اکرم(ص) و وفود قبایل مذحجی به مدینه محقق گردید.

در سال دهم هجرت، رسول خدا(ص)، سریه‌ای را به فرماندهی علی بن ابی‌طالب(ع) به یمن فرستاد. علی(ع) به طائفه‌ای از مذحجیان برخوردند و آنان را به اسلام فراخواندند، اما آنان نپذیرفتند و گریختند. حضرت با آنان جنگید و بیست نفرشان را کشت و بقیه تسلیم شدند. علی(ع) بار دیگر آنان را به اسلام دعوت کرد و آنان پذیرفتند و تعدادی از سرانشان با ایشان بیعت کردند.[۳۴] علاوه بر این سرایا، وفودی نیز از سوی برخی مذحجیان به مدینه صورت گرفت که در انتشار بیش از پیش اسلام در بین مذحجیان و از جمله عنسی‌ها بسیار مؤثر بود. این وفود از سال هشتم هجری آغاز و تا سال یازدهم هجری ادامه یافت. نخستین وفد توسط مردم صداء انجام پذیرفت و سپس بطونی مانند زُبيد، سعد العشيرة، جُعْفيّ، رُّها، عَنْس، بني حارث بن كعب و سپس آخرین شان وفد مردم نَخَع بود که در سال یازده بعد از هجرت انجام گرفت.[۳۵] همچنين در وفدی، مردى از عنس به حضور رسول خدا(ص) در مدينه رفت و اسلام آورد. این مرد که ربیعه نام داشت مدّتى در مدينه ماند و پس از آن، جهت خداحافظی، نزد پیامبر(ص) رفت. حضرت نیز به او اذن خروج دادند و به وی زاد و توشه سفر اعطا کردند و فرمودند: چنانچه در اثنای سفر احساس ناراحتی کرد، فوراً خود را به نزدیکترین آبادی برساند. او رفت و در میانه راه، احساس درد و ناراحتی بدو دست داد؛ پس به نزدیکترین آبادی پناه برد و مدتی بعد، در همان جا درگذشت.[۳۶].[۳۷].

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵؛ سمعانی، الانساب، ج۹، ص۳۹۵.
  2. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۷؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵؛ قلقشندی، نهایة الارب، ج۱، ص۳۷۹.
  3. بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۷؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۸۵.
  4. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۷؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵.
  5. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵؛ قلقشندی، نهایة الارب، ج۱، ص۴۱۴.
  6. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵.
  7. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۷. ابن حزم از آن با نام "بنی الصحیم بن قرّة بن عزیز بن عنس" یاد کرده است. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵.
  8. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۷؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵.
  9. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۸۶.
  10. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۳۳۷؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵. قلقشندی از این طایفه با نام "القویّه" یاد کرده است. (قلقشندی، نهایة الارب، ج۱، ص۷۱).
  11. قلقشندی، نهایة الارب، ج۱، ص۴۴۹؛ اشرف الرسولی، طرفة الأصحاب فی معرفة الأنساب‌، ص۶۵.
  12. اشرف الرسولی، طرفة الأصحاب فی معرفة الأنساب‌، ص۶۵.
  13. عوتبی صحاری، الانساب، ج۱، ص۳۸۶.
  14. لسان الدین ابن الخطیب، الإحاطه فی أخبار غرناطه، ج۱، ص۸۸.
  15. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۹۲.
  16. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  17. حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۶۱؛ يعقوبى، البلدان، ص۱۵۵.
  18. این منطقه در زمان حیات مؤلف (قرن چهارم هجری)، محل اسکان طوایفی از بطون عنس همچون نهديون، قرِّيُّون، لَّميسيُّون و ياميّون بود. (حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۹۲.)
  19. حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۹۲.
  20. حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۵۵. عمر رضا کحاله از این مکان با نام "رذاع" نام برده است. (کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۸۴۷.)
  21. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۲۳۹.
  22. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۸۴۷.
  23. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۸۴۷.
  24. این منطقه سرسبز و آباد تا زمان حیات همدانی همچنان سکونت گاه شماری از مردم عنس بود. (حسن بن احمد همدانى، صفة جزيرة العرب، ص۱۰۴.)
  25. ابن کلبی، نسب معد و اليمن الكبير، ج‌۱، ص۳۳۷؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۵؛ سمعانی، الانساب، ج۹، ص۳۹۵
  26. ر. ک. سمعانی، الانساب، ج۹، ص۳۹۶.
  27. ر. ک. خلیفة بن خیاط، طبقات، ص۱۳۶.
  28. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۲۸۶.
  29. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۶؛ لسان الدين ابن الخطيب، الإحاطة في أخبار غرناطه، ج۱، ص۸۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۹۲.
  30. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  31. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۳، ص۶۲۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۴۷۳.
  32. ر. ک. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۸۹.
  33. الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.
  34. واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۷-۱۰۷۸؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۳۸
  35. الموسوعة العربیه، مقاله مذحج.
  36. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۸؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۳۸۹.
  37. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.