غرور: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲: خط ۲:


== معناشناسی ==
== معناشناسی ==
غُرور به معنای فریفته‌شدن<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۷۶۹؛ فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۵؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۹۲.</ref> و سخنان پوچ و بی‌اساس<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۱۲.</ref> است؛ اما در زبان فارسی به معنای کبر، نخوت و [[خودبینی]]<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.</ref>، چنانچه به معنای [[احساس]] سرافرازی و افتخار است<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.</ref> که از [[رذایل نفسانی]] نیست و با کاربرد آن در زبان عربی متفاوت است. غَرور (به فتح غین) به معنای هر چیزی است که مایه [[فریب]] انسان شود؛ مانند: [[مال]]، [[جاه]]، [[شهوت]] و شیطان<ref>راغب، مفردات، ۶۰۴؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۲۱.</ref>.
غُرور به معنای فریفته‌شدن<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۷۶۹؛ فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۵؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۹۲.</ref> و سخنان پوچ و بی‌اساس<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۱۲.</ref> است؛ اما در زبان فارسی به معنای کبر، نخوت و [[خودبینی]]<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.</ref>، چنانچه به معنای [[احساس]] سرافرازی و افتخار است<ref>دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.</ref> که از [[رذایل نفسانی]] نیست و با کاربرد آن در زبان عربی متفاوت است. غَرور (به فتح غین) به معنای هر چیزی است که مایه [[فریب]] انسان شود؛ مانند: [[مال]]، جاه، [[شهوت]] و شیطان<ref>راغب، مفردات، ۶۰۴؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۲۱.</ref>.


در اصطلاح [[علم اخلاق]]، غرور، [[گمان]] به نفع در آنچه که [[مضر]] است<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۹۰.</ref>، فریفته [[شبهه]] و [[خدعه]] شیطان شدن<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> و سکون نفس در اثر [[جهل]] و [[شبهه]] به چیزی که موافق میل نفس باشد<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۲.</ref>، است. سه عنصر اساسی مشتبه‌شدن امر بر [[انسان]]، [[تمایل]] و خواهش نفسانی و برتر دانستن خود، در تعریف اصطلاحی غرور دخیل است. از این‌رو، فرد [[مغرور]]، [[جاهلی]] است که خود را [[عاقل]] و دانای کار می‌پندارد یا مایل به چیزی است که نسبت به آن [[جاهل]] است یا از روی [[برتری‌طلبی]] به کاری اقدام می‌کند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳–۴.</ref>.
در اصطلاح [[علم اخلاق]]، غرور، [[گمان]] به نفع در آنچه که مضر است<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۹۰.</ref>، فریفته [[شبهه]] و [[خدعه]] شیطان شدن<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> و سکون نفس در اثر [[جهل]] و [[شبهه]] به چیزی که موافق میل نفس باشد<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۲.</ref>، است. سه عنصر اساسی مشتبه‌شدن امر بر [[انسان]]، [[تمایل]] و خواهش نفسانی و برتر دانستن خود، در تعریف اصطلاحی غرور دخیل است. از این‌رو، فرد مغرور، [[جاهلی]] است که خود را [[عاقل]] و دانای کار می‌پندارد یا مایل به چیزی است که نسبت به آن [[جاهل]] است یا از روی [[برتری‌طلبی]] به کاری اقدام می‌کند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳–۴.</ref>.


از واژگان مرتبط با غرور، [[عجب]]، [[کبر]] و [[رجا]] است. «عجب» بزرگ‌شمردن فضایلی است که شخص دربارۀ خود [[گمان]] می‌برد<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷.</ref>؛ ولی غرور، سکون و [[آرامش نفس]] به آن چیزی است که فرد گمان می‌کند خیر و موافق تمایل هوای اوست<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref>. کبر نیز بزرگ‌دانستن خود نسبت به دیگران است<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۴۷.</ref>. اظهار این حالت را نیز [[تکبر]] می‌نامند<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۹.</ref>. فرق کبر با عجب در این است که عجب، [[خودپسندی]]، بدون مقایسه و تطبیق فرد با دیگران از نظر [[برتری]] است، اما کبر، خودپسندی به همراه مقایسه و تطبیق است<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰.</ref>
از واژگان مرتبط با غرور، [[عجب]]، [[کبر]] و [[رجا]] است. «عجب» بزرگ‌شمردن فضایلی است که شخص دربارۀ خود [[گمان]] می‌برد<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷.</ref>؛ ولی غرور، سکون و [[آرامش نفس]] به آن چیزی است که فرد گمان می‌کند خیر و موافق تمایل هوای اوست<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref>. کبر نیز بزرگ‌دانستن خود نسبت به دیگران است<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۴۷.</ref>. اظهار این حالت را نیز [[تکبر]] می‌نامند<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۹.</ref>. فرق کبر با عجب در این است که عجب، [[خودپسندی]]، بدون مقایسه و تطبیق فرد با دیگران از نظر [[برتری]] است، اما کبر، خودپسندی به همراه مقایسه و تطبیق است<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰.</ref>.


غرور با رجا نیز متفاوت است؛ زیرا اگر شخص امر محبوبی را در [[آینده]] [[انتظار]] داشته باشد و بیشتر اسباب آن هم‌اکنون فراهم باشد، «رجا» نامیده می‌شود و اگر بود و نبودِ اسباب آن معلوم نباشد، «تمنّی» است؛ اگر اسباب آن نیز منتفی باشد، غرور نامیده می‌شود<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۵/۳۳.</ref>.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۵.</ref>
غرور با رجا نیز متفاوت است؛ زیرا اگر شخص امر محبوبی را در [[آینده]] [[انتظار]] داشته باشد و بیشتر اسباب آن هم‌اکنون فراهم باشد، «رجا» نامیده می‌شود و اگر بود و نبودِ اسباب آن معلوم نباشد، «تمنّی» است؛ اگر اسباب آن نیز منتفی باشد، غرور نامیده می‌شود<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۵/۳۳.</ref>.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۵.</ref>


== پیشینه ==
== پیشینه ==
در [[کتاب‌های آسمانی]] نیز غرور نکوهش شده و نزد [[خداوند]] مذموم و [[مکروه]] شمرده شده است<ref>کتاب مقدس، کتاب امثال سلیمان، ب۱۶، ۵.</ref>؛ همچنین سبب فراموشی خداوند<ref>کتاب مقدس، کتاب هوشع نبی، ب۱۳، ۶.</ref> و [[ناآرامی]]<ref>کتاب مقدس، حبقوق نبی، ب۲، ۵.</ref> و [[ناپاکی]] [[انسان]]<ref>کتاب مقدس، کتاب مرقس، ب۷، ۲۳.</ref> شمرده شده است. [[قرآن کریم]] انسان را از فریفته‌شدن به [[دنیا]] پرهیز داده است<ref>آل عمران، ۱۸۵؛ حدید، ۲۰.</ref> و غرور را از [[صفات شیطان]]<ref>نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.</ref> و از ویژگی‌های [[کفار]]<ref>ملک، ۲۰.</ref> و [[منافقان]]<ref>احزاب، ۱۲.</ref> می‌شمارد. در [[روایات]] نیز، دنیا [[معدن]] [[شر]] و محل غرور<ref>آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۵.</ref> و سکون نفس به دنیا از بزرگ‌ترین غرورها<ref>آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۶.</ref> شمرده شده است. همچنین شخص مغرور در دنیا، [[مسکین]] و در [[آخرت]] مغبون و [[اهل]] [[خسران]] معرفی شده است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۶۹/۳۱۹.</ref>.
در [[کتاب‌های آسمانی]] نیز غرور نکوهش شده و نزد [[خداوند]] مذموم و [[مکروه]] شمرده شده است<ref>کتاب مقدس، کتاب امثال سلیمان، ب۱۶، ۵.</ref>؛ همچنین سبب فراموشی خداوند<ref>کتاب مقدس، کتاب هوشع نبی، ب۱۳، ۶.</ref> و [[ناآرامی]]<ref>کتاب مقدس، حبقوق نبی، ب۲، ۵.</ref> و ناپاکی [[انسان]]<ref>کتاب مقدس، کتاب مرقس، ب۷، ۲۳.</ref> شمرده شده است. [[قرآن کریم]] انسان را از فریفته‌شدن به [[دنیا]] پرهیز داده است<ref>آل عمران، ۱۸۵؛ حدید، ۲۰.</ref> و غرور را از [[صفات شیطان]]<ref>نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.</ref> و از ویژگی‌های [[کفار]]<ref>ملک، ۲۰.</ref> و [[منافقان]]<ref>احزاب، ۱۲.</ref> می‌شمارد. در [[روایات]] نیز، دنیا [[معدن]] [[شر]] و محل غرور<ref>آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۵.</ref> و سکون نفس به دنیا از بزرگ‌ترین غرورها<ref>آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۶.</ref> شمرده شده است. همچنین شخص مغرور در دنیا، [[مسکین]] و در [[آخرت]] مغبون و [[اهل]] [[خسران]] معرفی شده است<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۶۹/۳۱۹.</ref>.


علمای اخلاق، غرور را یکی از صفاتی شمرده‌اند که سرچشمه و منبع [[شقاوت]]<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸.</ref> و منشا بیشتر آفات و [[شرور]]<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> است<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۶.</ref>.
علمای اخلاق، غرور را یکی از صفاتی شمرده‌اند که سرچشمه و منبع [[شقاوت]]<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸.</ref> و منشا بیشتر آفات و [[شرور]]<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> است<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۶.</ref>.


== اصناف مغروران ==
== اصناف مغروران ==
در [[قرآن کریم]] به اقسامی از مغروران، ازجمله [[کافران]]<ref>ملک، ۲۰.</ref>، [[مشرکان]] و [[ظالمان]]<ref>فاطر، ۴۰.</ref> اشاره شده است. علمای اخلاق نیز به غرور [[اهل]] [[دنیا]]، عوام، اهل علم، اهل عبادت و وعاظ و کیفیت غرور در هر یک و مبادی آن اشاره کرده‌اند<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۹–۳۴۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۶–۳۰.</ref>؛ برای مثال گاهی اهل علم به فن خاصی از [[علم]]، مانند [[علم کلام]]، [[علم فقه]] یا علم لغت و [[علم نحو]] بسنده کرده، توجه نمی‌کنند که در [[شریعت]]، این [[علوم]] مقصود اصلی نیستند و از علوم دیگر یا از [[اشتغال]] به [[اصلاح نفس]] و کسب [[فضایل]] و [[ملکات]] [[غافل]] می‌مانند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۵.</ref>. گاهی نیز اهل عمل به [[وسوسه]] [[مبتلا]] شده، در [[نماز]] به تصحیح قرائت و مخارج حروف مشغول می‌شوند و از [[حضور قلب]] و [[تفکر]] در معانی نماز بازمی‌مانند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۴.</ref>. به [[اعتقاد]] علمای اخلاق اصناف مغروران در درجه و شدت و [[ضعف]] متفاوتند؛ چنان‌که غرور در بعضی از اصناف مغروران، مانند [[کفار]]، [[گنهکاران]] و فسّاق شدیدتر از دیگران است<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۱–۲۹۲.</ref>. همچنین از اسباب غرور و [[استبداد]]، [[قدرت]] و [[خودکامگی]] است<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۰/۱۲۰.</ref> که در [[سلاطین]] ظهور می‌کند و سبب می‌شود [[نزدیکان]] آنها نیز به دشمنان‌شان تبدیل شوند<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱/۲۲۹.</ref>.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۴–۴۹۸.</ref>
در [[قرآن کریم]] به اقسامی از مغروران، ازجمله [[کافران]]<ref>ملک، ۲۰.</ref>، [[مشرکان]] و [[ظالمان]]<ref>فاطر، ۴۰.</ref> اشاره شده است. علمای اخلاق نیز به غرور [[اهل]] [[دنیا]]، عوام، اهل علم، اهل عبادت و وعاظ و کیفیت غرور در هر یک و مبادی آن اشاره کرده‌اند<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۹–۳۴۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۶–۳۰.</ref>؛ برای مثال گاهی اهل علم به فن خاصی از [[علم]]، مانند [[علم کلام]]، [[علم فقه]] یا علم لغت و علم نحو بسنده کرده، توجه نمی‌کنند که در [[شریعت]]، این [[علوم]] مقصود اصلی نیستند و از علوم دیگر یا از [[اشتغال]] به [[اصلاح نفس]] و کسب [[فضایل]] و ملکات [[غافل]] می‌مانند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۵.</ref>. گاهی نیز اهل عمل به [[وسوسه]] [[مبتلا]] شده، در [[نماز]] به تصحیح قرائت و مخارج حروف مشغول می‌شوند و از [[حضور قلب]] و [[تفکر]] در معانی نماز بازمی‌مانند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۴.</ref>. به [[اعتقاد]] علمای اخلاق اصناف مغروران در درجه و شدت و [[ضعف]] متفاوتند؛ چنان‌که غرور در بعضی از اصناف مغروران، مانند [[کفار]]، [[گنهکاران]] و فسّاق شدیدتر از دیگران است<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۱–۲۹۲.</ref>. همچنین از اسباب غرور و [[استبداد]]، [[قدرت]] و [[خودکامگی]] است<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۰/۱۲۰.</ref> که در [[سلاطین]] ظهور می‌کند و سبب می‌شود [[نزدیکان]] آنها نیز به دشمنان‌شان تبدیل شوند<ref>ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱/۲۲۹.</ref>.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۴–۴۹۸.</ref>


== منشا غرور ==
== منشا غرور ==
[[قرآن کریم]]، [[هوای نفس]]<ref>یوسف، ۸۳.</ref>، [[آمال]] و [[آرزو]]<ref>حدید، ۱۴.</ref>، [[دنیاطلبی]]<ref>لقمان، ۳۳؛ فاطر، ۵.</ref> و شیطان<ref>نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.</ref> را منشا غرور می‌داند. در [[روایات]] نیز علاوه بر این موارد، عمر طولانی، فرزند و [[دوست]]، به [[امید]] اینکه به واسطه آنها [[نجات]] یابد، ازجمله اسباب غرور شمرده شده است<ref>مصباح الشریعه، منسوب به امام‌صادق{{ع}}، ۱۴۲.</ref>. علمای اخلاق، شیطان، که با وعده‌ها و آرزوهای طولانی، انسان را می‌فریبد<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۲.</ref> و نفس که با کیدهای خود امر را بر انسان مشتبه می‌کند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.</ref> و [[حب]] [[شهوات]]، که انسان را به امری که موافق طبع اوست می‌کشاند، به [[دنیا]] [[مغرور]] و از [[آخرت]] دور می‌سازد<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱.</ref> از عوامل غرور می‌دانند<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۴–۴۹۸.</ref>.
[[قرآن کریم]]، [[هوای نفس]]<ref>یوسف، ۸۳.</ref>، [[آمال]] و [[آرزو]]<ref>حدید، ۱۴.</ref>، [[دنیاطلبی]]<ref>لقمان، ۳۳؛ فاطر، ۵.</ref> و شیطان<ref>نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.</ref> را منشا غرور می‌داند. در [[روایات]] نیز علاوه بر این موارد، عمر طولانی، فرزند و [[دوست]]، به [[امید]] اینکه به واسطه آنها [[نجات]] یابد، ازجمله اسباب غرور شمرده شده است<ref>مصباح الشریعه، منسوب به امام‌صادق{{ع}}، ۱۴۲.</ref>. علمای اخلاق، شیطان، که با وعده‌ها و آرزوهای طولانی، انسان را می‌فریبد<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۲.</ref> و نفس که با کیدهای خود امر را بر انسان مشتبه می‌کند<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.</ref> و [[حب]] [[شهوات]]، که انسان را به امری که موافق طبع اوست می‌کشاند، به [[دنیا]] مغرور و از [[آخرت]] دور می‌سازد<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱.</ref> از عوامل غرور می‌دانند<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۴–۴۹۸.</ref>.


== آثار و آفات ==
== آثار و آفات ==
علمای اخلاق غرور را از صفات رذیله‌ای می‌دانند که همواره در مسیر [[بندگی]] و [[سلوک]]، خطر و آسیب جدّی به‌شمار می‌آید و آفات و [[شرور]] بسیاری را به دنبال دارد<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> و سرچشمه [[شقاوت]]، هلاکت و [[بدبختی]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۲۴۱ و ۶/۲۹۰.</ref> دو [[رذیله]] «[[عجب]]» و «[[کبر]]»نیز از آثار غرور است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۵.</ref>. غرور سبب بی‌تاثیرشدن موعظه‌های [[الهی]] و [[دعوت انبیا]]{{ع}} و [[اولیا]]{{ع}} در [[انسان]] می‌شود؛ زیرا انسان را از [[تفکر]] در نقص‌ها و مرض‌های خود [[غافل]] می‌کند که این از نقشه‌های [[شیطان]] است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۷؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶.</ref> افراد [[مغرور]]، در [[امور دنیوی]] به نفس خودشان و [[مردم]] اعتماد دارند، ولی از [[پروردگار]] غافل‌اند؛ به امور [[آخرتی]] بی‌اعتنایند و [[سستی]] و [[تنبلی]] خود را به حساب [[توکل]]، [[رجا]] و [[امید]] به [[خداوند]] می‌گذارند و بدون عمل، [[جزا]] [[طلب]] می‌کنند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۳–۱۳۴.</ref>. از این‌رو از کسب [[معارف]] و تحصیل [[اخلاق]] کریمانه و [[عمل صالح]] بازمی‌مانند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.</ref> و افسار آنها گسیخته شده، به دام [[گناه]] و [[معاصی]] گرفتار می‌شوند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۹.</ref>.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۴–۴۹۸.</ref>
علمای اخلاق غرور را از صفات رذیله‌ای می‌دانند که همواره در مسیر [[بندگی]] و [[سلوک]]، خطر و آسیب جدّی به‌شمار می‌آید و آفات و [[شرور]] بسیاری را به دنبال دارد<ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.</ref> و سرچشمه [[شقاوت]]، هلاکت و [[بدبختی]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۲۴۱ و ۶/۲۹۰.</ref> دو [[رذیله]] «[[عجب]]» و «[[کبر]]»نیز از آثار غرور است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۵.</ref>. غرور سبب بی‌تاثیرشدن موعظه‌های [[الهی]] و دعوت انبیا{{ع}} و [[اولیا]]{{ع}} در [[انسان]] می‌شود؛ زیرا انسان را از [[تفکر]] در نقص‌ها و مرض‌های خود [[غافل]] می‌کند که این از نقشه‌های [[شیطان]] است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۷؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶.</ref> افراد مغرور، در [[امور دنیوی]] به نفس خودشان و [[مردم]] اعتماد دارند، ولی از [[پروردگار]] غافل‌اند؛ به امور [[آخرتی]] بی‌اعتنایند و [[سستی]] و [[تنبلی]] خود را به حساب [[توکل]]، [[رجا]] و [[امید]] به [[خداوند]] می‌گذارند و بدون عمل، جزا طلب می‌کنند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۳–۱۳۴.</ref>. از این‌رو از کسب معارف و تحصیل [[اخلاق]] کریمانه و [[عمل صالح]] بازمی‌مانند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.</ref> و افسار آنها گسیخته شده، به دام [[گناه]] و [[معاصی]] گرفتار می‌شوند<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۹.</ref>.<ref>[[سعید نصیری|نصیری، سعید]]، [[غرور (مقاله)| مقاله «غرور»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۷ (کتاب)| دانشنامه امام خمینی ج۷]]، ص ۴۹۴–۴۹۸.</ref>


== راه‌های درمان ==
== راه‌های درمان ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۳

معناشناسی

غُرور به معنای فریفته‌شدن[۱] و سخنان پوچ و بی‌اساس[۲] است؛ اما در زبان فارسی به معنای کبر، نخوت و خودبینی[۳]، چنانچه به معنای احساس سرافرازی و افتخار است[۴] که از رذایل نفسانی نیست و با کاربرد آن در زبان عربی متفاوت است. غَرور (به فتح غین) به معنای هر چیزی است که مایه فریب انسان شود؛ مانند: مال، جاه، شهوت و شیطان[۵].

در اصطلاح علم اخلاق، غرور، گمان به نفع در آنچه که مضر است[۶]، فریفته شبهه و خدعه شیطان شدن[۷] و سکون نفس در اثر جهل و شبهه به چیزی که موافق میل نفس باشد[۸]، است. سه عنصر اساسی مشتبه‌شدن امر بر انسان، تمایل و خواهش نفسانی و برتر دانستن خود، در تعریف اصطلاحی غرور دخیل است. از این‌رو، فرد مغرور، جاهلی است که خود را عاقل و دانای کار می‌پندارد یا مایل به چیزی است که نسبت به آن جاهل است یا از روی برتری‌طلبی به کاری اقدام می‌کند[۹].

از واژگان مرتبط با غرور، عجب، کبر و رجا است. «عجب» بزرگ‌شمردن فضایلی است که شخص دربارۀ خود گمان می‌برد[۱۰]؛ ولی غرور، سکون و آرامش نفس به آن چیزی است که فرد گمان می‌کند خیر و موافق تمایل هوای اوست[۱۱]. کبر نیز بزرگ‌دانستن خود نسبت به دیگران است[۱۲]. اظهار این حالت را نیز تکبر می‌نامند[۱۳]. فرق کبر با عجب در این است که عجب، خودپسندی، بدون مقایسه و تطبیق فرد با دیگران از نظر برتری است، اما کبر، خودپسندی به همراه مقایسه و تطبیق است[۱۴].

غرور با رجا نیز متفاوت است؛ زیرا اگر شخص امر محبوبی را در آینده انتظار داشته باشد و بیشتر اسباب آن هم‌اکنون فراهم باشد، «رجا» نامیده می‌شود و اگر بود و نبودِ اسباب آن معلوم نباشد، «تمنّی» است؛ اگر اسباب آن نیز منتفی باشد، غرور نامیده می‌شود[۱۵].[۱۶]

پیشینه

در کتاب‌های آسمانی نیز غرور نکوهش شده و نزد خداوند مذموم و مکروه شمرده شده است[۱۷]؛ همچنین سبب فراموشی خداوند[۱۸] و ناآرامی[۱۹] و ناپاکی انسان[۲۰] شمرده شده است. قرآن کریم انسان را از فریفته‌شدن به دنیا پرهیز داده است[۲۱] و غرور را از صفات شیطان[۲۲] و از ویژگی‌های کفار[۲۳] و منافقان[۲۴] می‌شمارد. در روایات نیز، دنیا معدن شر و محل غرور[۲۵] و سکون نفس به دنیا از بزرگ‌ترین غرورها[۲۶] شمرده شده است. همچنین شخص مغرور در دنیا، مسکین و در آخرت مغبون و اهل خسران معرفی شده است[۲۷].

علمای اخلاق، غرور را یکی از صفاتی شمرده‌اند که سرچشمه و منبع شقاوت[۲۸] و منشا بیشتر آفات و شرور[۲۹] است[۳۰].

اصناف مغروران

در قرآن کریم به اقسامی از مغروران، ازجمله کافران[۳۱]، مشرکان و ظالمان[۳۲] اشاره شده است. علمای اخلاق نیز به غرور اهل دنیا، عوام، اهل علم، اهل عبادت و وعاظ و کیفیت غرور در هر یک و مبادی آن اشاره کرده‌اند[۳۳]؛ برای مثال گاهی اهل علم به فن خاصی از علم، مانند علم کلام، علم فقه یا علم لغت و علم نحو بسنده کرده، توجه نمی‌کنند که در شریعت، این علوم مقصود اصلی نیستند و از علوم دیگر یا از اشتغال به اصلاح نفس و کسب فضایل و ملکات غافل می‌مانند[۳۴]. گاهی نیز اهل عمل به وسوسه مبتلا شده، در نماز به تصحیح قرائت و مخارج حروف مشغول می‌شوند و از حضور قلب و تفکر در معانی نماز بازمی‌مانند[۳۵]. به اعتقاد علمای اخلاق اصناف مغروران در درجه و شدت و ضعف متفاوتند؛ چنان‌که غرور در بعضی از اصناف مغروران، مانند کفار، گنهکاران و فسّاق شدیدتر از دیگران است[۳۶]. همچنین از اسباب غرور و استبداد، قدرت و خودکامگی است[۳۷] که در سلاطین ظهور می‌کند و سبب می‌شود نزدیکان آنها نیز به دشمنان‌شان تبدیل شوند[۳۸].[۳۹]

منشا غرور

قرآن کریم، هوای نفس[۴۰]، آمال و آرزو[۴۱]، دنیاطلبی[۴۲] و شیطان[۴۳] را منشا غرور می‌داند. در روایات نیز علاوه بر این موارد، عمر طولانی، فرزند و دوست، به امید اینکه به واسطه آنها نجات یابد، ازجمله اسباب غرور شمرده شده است[۴۴]. علمای اخلاق، شیطان، که با وعده‌ها و آرزوهای طولانی، انسان را می‌فریبد[۴۵] و نفس که با کیدهای خود امر را بر انسان مشتبه می‌کند[۴۶] و حب شهوات، که انسان را به امری که موافق طبع اوست می‌کشاند، به دنیا مغرور و از آخرت دور می‌سازد[۴۷] از عوامل غرور می‌دانند[۴۸].

آثار و آفات

علمای اخلاق غرور را از صفات رذیله‌ای می‌دانند که همواره در مسیر بندگی و سلوک، خطر و آسیب جدّی به‌شمار می‌آید و آفات و شرور بسیاری را به دنبال دارد[۴۹] و سرچشمه شقاوت، هلاکت و بدبختی است[۵۰] دو رذیله «عجب» و «کبر»نیز از آثار غرور است[۵۱]. غرور سبب بی‌تاثیرشدن موعظه‌های الهی و دعوت انبیا(ع) و اولیا(ع) در انسان می‌شود؛ زیرا انسان را از تفکر در نقص‌ها و مرض‌های خود غافل می‌کند که این از نقشه‌های شیطان است[۵۲] افراد مغرور، در امور دنیوی به نفس خودشان و مردم اعتماد دارند، ولی از پروردگار غافل‌اند؛ به امور آخرتی بی‌اعتنایند و سستی و تنبلی خود را به حساب توکل، رجا و امید به خداوند می‌گذارند و بدون عمل، جزا طلب می‌کنند[۵۳]. از این‌رو از کسب معارف و تحصیل اخلاق کریمانه و عمل صالح بازمی‌مانند[۵۴] و افسار آنها گسیخته شده، به دام گناه و معاصی گرفتار می‌شوند[۵۵].[۵۶]

راه‌های درمان

در بعضی روایات، راه خلاصی از غرور، تحصیل علم، معرفت به عیوب اعمال و صفات خود، توبه از روی اخلاص و تواضع و فروتنی در برابر حق شمرده شده است[۵۷]. علمای اخلاق نیز راه‌هایی برای خلاصی از غرور ارائه کرده‌اند[۵۸]. به اعتقاد آنان غرور با جهل و غفلت رابطه دارد[۵۹] و آگاهی دادن به عاقبت ویرانگر غرور برای مردم، یکی از راه‌های برونْرفت از دام غرور است[۶۰].[۶۱]

منابع

پانویس

  1. جوهری، الصحاح، ۲/۷۶۹؛ فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۵؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۹۲.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، ۵/۱۲.
  3. دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.
  4. دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.
  5. راغب، مفردات، ۶۰۴؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۲۱.
  6. مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۹۰.
  7. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
  8. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۲.
  9. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳–۴.
  10. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷.
  11. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
  12. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۴۷.
  13. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۷۹.
  14. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰.
  15. مدنی، ریاض السالکین، ۵/۳۳.
  16. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۵.
  17. کتاب مقدس، کتاب امثال سلیمان، ب۱۶، ۵.
  18. کتاب مقدس، کتاب هوشع نبی، ب۱۳، ۶.
  19. کتاب مقدس، حبقوق نبی، ب۲، ۵.
  20. کتاب مقدس، کتاب مرقس، ب۷، ۲۳.
  21. آل عمران، ۱۸۵؛ حدید، ۲۰.
  22. نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.
  23. ملک، ۲۰.
  24. احزاب، ۱۲.
  25. آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۵.
  26. آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۶.
  27. مجلسی، بحارالانوار، ۶۹/۳۱۹.
  28. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸.
  29. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
  30. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۶.
  31. ملک، ۲۰.
  32. فاطر، ۴۰.
  33. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۹–۳۴۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۶–۳۰.
  34. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۵.
  35. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۴.
  36. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۱–۲۹۲.
  37. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۰/۱۲۰.
  38. ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱/۲۲۹.
  39. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
  40. یوسف، ۸۳.
  41. حدید، ۱۴.
  42. لقمان، ۳۳؛ فاطر، ۵.
  43. نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.
  44. مصباح الشریعه، منسوب به امام‌صادق(ع)، ۱۴۲.
  45. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۲.
  46. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.
  47. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱.
  48. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
  49. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
  50. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۲۴۱ و ۶/۲۹۰.
  51. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۴۵.
  52. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۷؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶.
  53. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۳–۱۳۴.
  54. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.
  55. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۳۹.
  56. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
  57. مصباح الشریعه، منسوب به امام‌صادق(ع)، ۱۴۳.
  58. فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۵۶–۳۵۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱–۳۲.
  59. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱؛ غزالی، رسائل، ۴۳۵.
  60. غزالی، کیمیای سعادت، ۳/۶۳۲–۶۴۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۷–۶۵۸.
  61. نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.