جهانبینی سکولاریزم دینی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ' حقّ حاکمیت' به ' حقّ حاکمیت') |
جز (جایگزینی متن - 'صرف' به 'صرف') |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
*[[جهانبینی الهی]] [[معتقد]] به خدای غیر فعال، یعنی [[جهانبینی]] [[معتقد]] به خدایی که جز آفریدن و زایش موجودات، کار دیگری ندارد و در جریان [[تدبیر]] و [[مدیریت]] [[جهان]]، نقشی ایفا نمیکند. این نوع [[جهانبینی]] که [[قرآن کریم]] آن را به [[یهودیان]] نسبت داده است {{متن قرآن|قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ}}<ref>«جهودان چنین گفتند: که دست خدا بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref> و [[مسیحیت]] کنونی نیز که در این زمینه با اثرپذیری از اندیشۀ [[یهودیان]]، عملاً همین مسلک را پیموده است، در عرصۀ [[سیاسی]] دچار نوعی تناقض است و به نوعی [[جهانبینی سیاسی]] متناقض و به اصطلاح، "پارادوکسیکال" منجر میشود؛ زیرا [[اعتقاد]] به خدای آفرینندۀ کامل مطلق، [[حقّ]] [[حاکمیت خدا]] را نتیجه میدهد که به معنای این است: [[حاکم]] بالذات [[جهان]] که [[مشروعیت]] [[امر و نهی]] و [[سیاست]]، [[حق]] ذاتی اوست منحصراً خدای آفریننده [[جهان]] است. از سویی دیگر، [[اعتقاد]] به عدم دخالت خدای [[جهان]] در امر [[تدبیر]] و [[مدیریت]] و عدم [[اعمال]] [[حقّ حاکمیت]] و [[امر و نهی]]، به معنای بازنشستگی [[خدا]] و خدایینکردن خداست؛ زیرا خدا بودن، مساوی با ذاتی بودن [[حاکمیت]] و [[امر و نهی]] و [[تدبیر]] و [[تصرف]] در [[شئون]] [[خلق]] است. | *[[جهانبینی الهی]] [[معتقد]] به خدای غیر فعال، یعنی [[جهانبینی]] [[معتقد]] به خدایی که جز آفریدن و زایش موجودات، کار دیگری ندارد و در جریان [[تدبیر]] و [[مدیریت]] [[جهان]]، نقشی ایفا نمیکند. این نوع [[جهانبینی]] که [[قرآن کریم]] آن را به [[یهودیان]] نسبت داده است {{متن قرآن|قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ}}<ref>«جهودان چنین گفتند: که دست خدا بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref> و [[مسیحیت]] کنونی نیز که در این زمینه با اثرپذیری از اندیشۀ [[یهودیان]]، عملاً همین مسلک را پیموده است، در عرصۀ [[سیاسی]] دچار نوعی تناقض است و به نوعی [[جهانبینی سیاسی]] متناقض و به اصطلاح، "پارادوکسیکال" منجر میشود؛ زیرا [[اعتقاد]] به خدای آفرینندۀ کامل مطلق، [[حقّ]] [[حاکمیت خدا]] را نتیجه میدهد که به معنای این است: [[حاکم]] بالذات [[جهان]] که [[مشروعیت]] [[امر و نهی]] و [[سیاست]]، [[حق]] ذاتی اوست منحصراً خدای آفریننده [[جهان]] است. از سویی دیگر، [[اعتقاد]] به عدم دخالت خدای [[جهان]] در امر [[تدبیر]] و [[مدیریت]] و عدم [[اعمال]] [[حقّ حاکمیت]] و [[امر و نهی]]، به معنای بازنشستگی [[خدا]] و خدایینکردن خداست؛ زیرا خدا بودن، مساوی با ذاتی بودن [[حاکمیت]] و [[امر و نهی]] و [[تدبیر]] و [[تصرف]] در [[شئون]] [[خلق]] است. | ||
*این نوع [[جهانبینی]]، نوعی [[الحاد]] را دربردارد؛ یعنی در رابطه با مسئلۀ وجود [[خدا]]، [[جهانبینی الهی]] است؛ لکن در رابطه با مسئله صفات و [[افعال]] [[خدا]]، [[جهانبینی الحادی]] است. به همین سبب، در عرصۀ [[جهانبینی سیاسی]] و نیز نظریۀ [[سیاسی]]، به دو نتیجۀ متضاد میرساند. بخش [[الهی]] این [[جهانبینی]] که [[خدا]] را [[آفریدگار]] [[جهان]] میشناسد، [[جهانبینی سیاسی]] [[معتقد]] به [[حاکمیت خدا]] را بر [[جهان]] و [[انسان]] و اینکه [[امر و نهی]] و [[حاکمیت خدا]] منشأ و مبنای هر نوع [[قدرت سیاسی]] [[مشروع]] است را نتیجه میدهد، و بخش [[الحادی]] آن، که [[خدا]] را برای [[جهان هستی]] پدری بازنشسته و از کار افتاده میشناسد، [[جهانبینی سیاسی]] و سرانجام نظریات [[سیاسی]] [[معتقد]] به "[[حق]] = [[زور]]" را در عرصۀ مباحث [[سیاسی]] نتیجه میدهد. | *این نوع [[جهانبینی]]، نوعی [[الحاد]] را دربردارد؛ یعنی در رابطه با مسئلۀ وجود [[خدا]]، [[جهانبینی الهی]] است؛ لکن در رابطه با مسئله صفات و [[افعال]] [[خدا]]، [[جهانبینی الحادی]] است. به همین سبب، در عرصۀ [[جهانبینی سیاسی]] و نیز نظریۀ [[سیاسی]]، به دو نتیجۀ متضاد میرساند. بخش [[الهی]] این [[جهانبینی]] که [[خدا]] را [[آفریدگار]] [[جهان]] میشناسد، [[جهانبینی سیاسی]] [[معتقد]] به [[حاکمیت خدا]] را بر [[جهان]] و [[انسان]] و اینکه [[امر و نهی]] و [[حاکمیت خدا]] منشأ و مبنای هر نوع [[قدرت سیاسی]] [[مشروع]] است را نتیجه میدهد، و بخش [[الحادی]] آن، که [[خدا]] را برای [[جهان هستی]] پدری بازنشسته و از کار افتاده میشناسد، [[جهانبینی سیاسی]] و سرانجام نظریات [[سیاسی]] [[معتقد]] به "[[حق]] = [[زور]]" را در عرصۀ مباحث [[سیاسی]] نتیجه میدهد. | ||
*از آنچه تاکنون گفتیم میتوان نتیجه گرفت آن دسته از نظریههای [[سیاسی]] یا فلسفههای [[سیاسی]] یا تئوریهای [[سیستم سیاسی]] که مبتنی بر قاعدۀ "[[زور]] =[[حق]]"اند و نیز آن دسته از نظریهها و فلسفهها و سیستمهای [[سیاسی]] که وجود خدایی را که [[حقّ حاکمیت]] [[سیاسی]] ([[حق]] [[امر و نهی]] و [[تدبیر]]) [[حق]] ذاتی اوست، در نظر نگیرند، خواه ناخواه مبتنی بر [[جهانبینی]] الحادیاند؛ خواه [[جهانبینی الحادی]] | *از آنچه تاکنون گفتیم میتوان نتیجه گرفت آن دسته از نظریههای [[سیاسی]] یا فلسفههای [[سیاسی]] یا تئوریهای [[سیستم سیاسی]] که مبتنی بر قاعدۀ "[[زور]] =[[حق]]"اند و نیز آن دسته از نظریهها و فلسفهها و سیستمهای [[سیاسی]] که وجود خدایی را که [[حقّ حاکمیت]] [[سیاسی]] ([[حق]] [[امر و نهی]] و [[تدبیر]]) [[حق]] ذاتی اوست، در نظر نگیرند، خواه ناخواه مبتنی بر [[جهانبینی]] الحادیاند؛ خواه [[جهانبینی الحادی]] صرف، یا [[جهانبینی الحادی]] مندرج در ضمن [[جهانبینی الهی]] مبتنی بر [[اعتقاد]] به خدای غیر فعال<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۸۵-۸۷.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۲۶
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث جهانبینی است. "جهانبینی سکولاریزم دینی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جهانبینی سکولاریزم دینی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- جهانبینی الهی معتقد به خدای غیر فعال، یعنی جهانبینی معتقد به خدایی که جز آفریدن و زایش موجودات، کار دیگری ندارد و در جریان تدبیر و مدیریت جهان، نقشی ایفا نمیکند. این نوع جهانبینی که قرآن کریم آن را به یهودیان نسبت داده است ﴿قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ﴾[۱] و مسیحیت کنونی نیز که در این زمینه با اثرپذیری از اندیشۀ یهودیان، عملاً همین مسلک را پیموده است، در عرصۀ سیاسی دچار نوعی تناقض است و به نوعی جهانبینی سیاسی متناقض و به اصطلاح، "پارادوکسیکال" منجر میشود؛ زیرا اعتقاد به خدای آفرینندۀ کامل مطلق، حقّ حاکمیت خدا را نتیجه میدهد که به معنای این است: حاکم بالذات جهان که مشروعیت امر و نهی و سیاست، حق ذاتی اوست منحصراً خدای آفریننده جهان است. از سویی دیگر، اعتقاد به عدم دخالت خدای جهان در امر تدبیر و مدیریت و عدم اعمال حقّ حاکمیت و امر و نهی، به معنای بازنشستگی خدا و خدایینکردن خداست؛ زیرا خدا بودن، مساوی با ذاتی بودن حاکمیت و امر و نهی و تدبیر و تصرف در شئون خلق است.
- این نوع جهانبینی، نوعی الحاد را دربردارد؛ یعنی در رابطه با مسئلۀ وجود خدا، جهانبینی الهی است؛ لکن در رابطه با مسئله صفات و افعال خدا، جهانبینی الحادی است. به همین سبب، در عرصۀ جهانبینی سیاسی و نیز نظریۀ سیاسی، به دو نتیجۀ متضاد میرساند. بخش الهی این جهانبینی که خدا را آفریدگار جهان میشناسد، جهانبینی سیاسی معتقد به حاکمیت خدا را بر جهان و انسان و اینکه امر و نهی و حاکمیت خدا منشأ و مبنای هر نوع قدرت سیاسی مشروع است را نتیجه میدهد، و بخش الحادی آن، که خدا را برای جهان هستی پدری بازنشسته و از کار افتاده میشناسد، جهانبینی سیاسی و سرانجام نظریات سیاسی معتقد به "حق = زور" را در عرصۀ مباحث سیاسی نتیجه میدهد.
- از آنچه تاکنون گفتیم میتوان نتیجه گرفت آن دسته از نظریههای سیاسی یا فلسفههای سیاسی یا تئوریهای سیستم سیاسی که مبتنی بر قاعدۀ "زور =حق"اند و نیز آن دسته از نظریهها و فلسفهها و سیستمهای سیاسی که وجود خدایی را که حقّ حاکمیت سیاسی (حق امر و نهی و تدبیر) حق ذاتی اوست، در نظر نگیرند، خواه ناخواه مبتنی بر جهانبینی الحادیاند؛ خواه جهانبینی الحادی صرف، یا جهانبینی الحادی مندرج در ضمن جهانبینی الهی مبتنی بر اعتقاد به خدای غیر فعال[۲].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «جهودان چنین گفتند: که دست خدا بسته است» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص:۸۵-۸۷.